فقه حج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حج ، آهنگ
زیارت کعبه و انجام مناسکی است که در درازای
تاریخ به شکلهای گوناگون جلوهگر میشده است.
کعبه، نخستین خانهای است که برای
عبادت مردمان بنا شده: «ان اول بیت وضع للناس.» حج، از پنج
رکن اساسی
اسلام است: «بنی الاسلام علی خمس.... و حجالبیت....»
ترک آن، با توانایی برگزاردن، در حد
کفر است و در صورت ناتوانی مردم از گزاردن،
حکومت اسلامی باید با هزینه
بیتالمال ، مردم را به سوی حج گسیل نماید، تا مباد که خانه پروردگار خالی بماند که در آن صورت
عذاب خدا حتمی خواهد بود: «... و الله الله فی بیت ربکم لا تخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا....»
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان. آن را خالی مگذارید، تا هنگامی که در این
جهان ماندگارید که اگر حرمت آن را نگاه ندارید، به عذاب خدا گرفتارید. حج، تنها عبادتی است که
خداوند آن را به عنوان حقی برای خود بر عهده انسانها نهاده است: «ولله علی الناس حجالبیت من استطاع الیه سبیلا.»
حج، با شکوهترین، گستردهترین و گونهگونترین عبادتهاست. زوایای گوناگونی دارد که در هیچ عبادتی آن زوایا، یک جا جمع نشده است. در
حقیقت ، حج نمونه و بدل کوچکی از تمامیت اسلام است و به فرموده
پیامبر گرامی اسلام (ص) : «... الحج وهی الشریعة.»
و به بیان
علی (ع)، حج نشانه تمامنمای اسلام است: «جعله سبحانه للاسلام علما.»
با اینکه عبادتی است در جمع و با جمع، ولی بیش از هر عمل عبادی دیگر، با قصد
اخلاص و تقرب به خداوند آمیخته است. از کوچکترین عمل تا بزرگترین آن باید با
نیت و قصد پیروی خداوند انجام گیرد. پیشوایان
دین ، هماره شوق انجام آن را داشتهاند.
امام مجتبی (ع) بیستبار از
مدینه تا مکه را به شوق زیارت خانه خدا، پیاده میرود. امامان (ع)، از هیبت لبیک آن به خود میلرزیدهاند.
رمضان که ماه استجابت خواستههاست، حج سرآمد درخواستهاست و کمتر دعایی را میتوان یافت که در آن زیارت خانهخدا خواسته نشده باشد. چنین است که خداوند در
قرآن کریم ، سورهای را «حج» نامگذارده و در دهها آیه از زاویههای گوناگون، از حج سخن به میان آمده است. بخش زیادی از روایات، به موضوع
حج ، ویژه شده: به بیان
فلسفه و اسرار حج و شناساندن آیات و نشانههای الهی، معرفی خانه و آنچه در پیوند با آن است، شرح اعمال و مناسک حج، آداب
سفر و آداب
زیارت قبرهای شریف و مکانهای مقدس و.... به همین خاطر، حج در
فقه نیز، هماره از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. حجم زیادی از گفتگوها و نگاشتههای فقهی به حج ویژه شده و کمتر فقیهی را میتوان یافت که در موضوع حج، چیزی ننگاشته باشد، دستکم در حد مناسک حج و پاسخگویی به پرسشهای مورد نیاز. با این همه، ویژگی حج (مراسم دستهجمعی در زمان معین و مکانهای ویژه) هماره پرسشهای نوینی را فراروی فقیهان و فقهپژوهان نهاده است و مباحث حج را با همه انبوه کارهای انجام شده، همیشه تازگی بخشیده است. آنچه امروز در پژوهشها و استنباطهای فقهی حج، بیش از گذشته خود را مینماید واقعیتهایی است که ما را با دشواریهای جدی روبهرو ساخته و یادرآیندهای نه چندان دور، روبهرو خواهد ساخت.
وقوف در
عرفات از
ظهر روز نهم تا غروب آفتاب و در
مشعر الحرام از نیمه شب تا طلوع آفتاب، دو واجبی است که در یک
زمان تمامی حاجیان را در این دو
سرزمین گرد هم میآورد که البته در عمل، یک روز و یک شب را در بر میگیرد. حضور حجگزاران در
منی برای بیتوته دو شب و انجام پارهای واجبات دیگر، سه روز به درازا میکشد. محدود بودن این مکانهای مقدس، هماکنون دشواریهایی را بهوجود آورده که بهطور قطع اگر محدودیتهای
سفر به
عربستان از حاکمان سعودی برداشته شود، حضور
جمعیت به میلیونها میرسد و این مکانها در وضع موجود پاسخگوی نخواهد بود. اگر در گذشتههای دور این شکل به صورت یک فرض مطرح میشده و از
امام صادق (ع) پرسیده میشده: «اذ اکثر الناس بمنی وضاقت علیهم کیف یصنعون. فقال: یرتفعون الی وادی محسر....»
اگر منی به خاطر زیادی جمعیت بر آنان تنک شود، چه کنند؟ فرمود: به وادی محسر میروند.... امروز این شکل به گونه جدی مطرح است و تنها مربوط به منی هم نخواهد بود. همین ضرورت چند سالی است قربانگاه را به خارج از منی کشانده و موضوع
قربانی در خارج از منی را فقیهان به بوته
نقد و بررسی گذاردهاند و پس از بحث و بررسیهای بسیار، شماری به روش و شماری بر قیدها و شرطهایی آن را پذیرفتهاند. با این حال، هنوز پارهای شبههها و احتیاطکاریها دغدغههایی را برای افراد به وجود میآورد که نیاز به بحث و تحقیق بیشتری دارد. افزون بر این، شرایط حاکم، همین موضوع را امروز از زاویه دیگری مورد تردید قرار داده و آن به مصرف بینوایان نرسیدن گوشتهای قربانی است که
اسلام بر آن بسیار تاکید دارد. اکنون این پرسش به گونه جدی طرح میشود که آیا در چنین صورتی قربانی لازم است؟ آیا از قربانی واجب بسنده میکند؟ آیا نباید آن را در جای دیگر که امکان استفاده فقیران هست قربانی کرد؟ دیدگاه کشتن قربانی در وطن، برای برآوردن نیاز بینوایان، گرچه هنوز دیدگاه شاذی به حساب میآید، ولی اصل بحث سرچشمه گرفته از واقعیتهای زمانی و مکانی است که امروزه در
حج وجود دارد.
شرکت فزاینده و رو به گسترش مردم
مسلمان در موسم حج، واقعیت تامل آفرین دیگری است که غیر از مواقف، پارهای از چیزهایی را که در گذشته
فتوا به واجب بودن نگهداشت آن یا
احتیاط در پایبندی به آن بود، اکنون با مشکل روبهرو ساخته است. پذیرش
طواف در بیرون از فاصله بین
مقام ابراهیم و خانه کعبه، خواندن
نماز طواف پشت مقام ابراهیم از فاصله دور،
رمی جمرات از طبقه دوم و شاید پذیرش
سعی صفا و مروه از طبقه بالا و... همه سرچشمه گرفته از رشد فزاینده حاجیان در مراسم حج است که توجه به حضور میلیونی مسلمانان در آینده، نیاز به راهحلهای فقهی برای این گونه دشواریها را دوچندان میکند.
بیگمان وسیلههای مسافربری امروزین با گذشته، فرقهای بسیار و ماهوی دارند. در گذشته، با چهارپایان راه میپیموده و
مسافرت میکردهاند و امروز صنعت ماشینی آن را نسخ کرده و وسیلههایی بهطور کامل جدای از گذشته را جایگزین ساخته است. این دگردیسی، همچنانکه در فزونی جمعیت حاجیان و آسانی رفتوآمدها کارگر بوده است نسبتبه پارهای احکام حج نیز، تاملاتی را برانگیخته است. مانند:
از کارهای
حرام در زیر سایبان و جانپناه حرکت کردن است. در روایات ما آمده که حجگزار پس از بستن احرام، به هنگام پیمودن مسیر
مدینه تا
مکه مکرمه، حق ندارد «استظلال» کند. در اینکه استظلال چیست؟ آیا سایه بر سر گرفتن و خود را از
خورشید پوشاندن است، پس شب «استظلال» معنی ندارد و حرام بودن آن، مربوط به روز میشود، یا آنکه مقصود سرپناه گرفتن است، خواه از نور خورشید یا از هر عامل طبیعی دیگر؟ بنابراین، حرام بودن آن ویژه روز نیست، بلکه
شب هم «استظلال» حرام است؟ همواره فقیهان در این مساله گفتوگو داشتهاند. گروهی دیدگاه نخست را پذیرفته و بر آن استدلال کردهاند و گروهی دیدگاه دوم را که بنابر هر دو دیدگاه مسافرت در روز با وسیلههای امروزین سبب برداشتن سقف آنها بوده است. نکته شایان توجه این است که در این گفتوگوها دگرگونی ماهوی وسیلههای نقلیه مورد توجه قرار نگرفته است، حال آنکه آنچه در
زمان صدور روایات وسیله نقلیه متعارف بوده چهارپایان بوده، مانند:
اسب و
شتر که وجود سایبان مانند
کجاوه بر روی آنها، جزء زائد به شمار میآمده یا جنبه تشریفاتی داشته و یا ویژه پیشگیری از آفتاب و سرما. به بیان دیگر: بود و نبود کجاوه و
هودج در ماهیت وسیله
حمل و نقل بودن آنها هیچ دخالتی نداشته، ولی در وسیلههای نقلیه امروز، وجود سقف و پوشش جزء
ماهیت وسیله بودن آنهاست. پارهای از آنها مانند: هواپیما بدون داشتن سقف قابل استفاده نیستند. وجود سقف در وسائل نقلیه امروز، مانند اتومبیلهای مسافربری، از ضروریات است. نه تنها به لحاظ
آسایش و جلوگیری از گرما و سرما که جهات امنیتی نیز بیش از همه دخالت دارد و برداشتن سقف اتوبوس، ناقص کردن آن است. بنابراین، آیا میتوان گفت دستوری که در زمان صدور روایات، به آسانی انجام پذیر بوده، آن را به این زمان که موضوع به کلی دگرگون شده و انجام آن دستور موجب
عسروحرج بویژه در
فصل زمستان و سردی هوا، خطرهای جانی و انگشتنما شدن در بین دیگر مسلمانان است نیز، سریان داد؟ آیا این اندازه دگرگونی برای بازنگری در حکم کافی نیست. شاید گروهی این گونه احتمالها را استحساناتی بیش ندانند، ولی توجه به اینکه دلیل بر حرام بودن «استظلال» روایات است و
سیره معصومان (ع) که این هر دو در ظرف زمانی خاص خود معنایی خردمندانه و درخور عمل داشته است ما را در فهم درست مقصود احادیث کمک میکند و وجود این احتمال را چندان دور از
حقیقت نمینماید.
در گذشته به خاطر سختیها و دشواریهای
سفر و دوری راه کسانی میتوانستهاند به انجام عمره توفیق یابند که برای گزاردن حج میآمدند و عمره آنان همان عمره تمتع بوده است. اگر زودتر از ایام حج میآمدند، چون رفتن و برگشتن دشوار و چه بسا ناممکن بود، میماندند تا ایام حج فرا رسد و در عمل، عمره از حج جدایی ناپذیر بود. با این حال، این پرسش مطرح بوده که آیا
عمره مفرده جدای از
عمره تمتع واجب است یا نه که اگر کسی تنها توانایی بر انجام عمره مفرده داشته باشد، به عنوان یک واجب دینی، وظیفه دارد آن را انجام دهد؟ دو دیدگاه وجود داشته است: موافق و مخالف. به نظر میرسد گرایش فقیهان به دیدگاه مخالف، از سختی و پرزحمتبودن سفر ناشی میشده است. ولی امروز، که دگرگونی و پیشرفت وسائل نقلیه حضور در مکه و انجام عمره مفرده را آسان کرده است و از سویی محدودیتهایی به وجود آمده در انجام حج، به خاطر بسیاری مشتاقان و علاقهمندان، معادله را به هم زده است. یعنی امروز انجام عمره مفرده به مراتب آسانتر از انجام حج واجب است. در حال حاضر، شمار عمرهگزاران در
سال ، به اندازه حاجیان است و هنوز رو به افزایش است و چه بسیارند افرادی که برای انجام عمره چند بار توفیق مییابند، ولی برای انجام حج در تمام عمر یک بار هم موفق نمیشوند. این واقعیت ما را بر آن نمیدارد تا به بازنگری در موضوع بپردازیم و از کنار دلیلهای بهطور نسبی استوار بر واجب بودن عمره مفرده به سادگی نگذریم؟
تقیه ریشه قرآنی دارد و در گفتار و رفتار پیشوایان دین از جایگاه خاصی برخوردار است. فقها از زوایای گوناگون به تقسیم آن پرداخته و بحثهای سودمندی را ارائه دادهاند.
از جمله به لحاظ منشا
تقیه آن را به
تقیه خوفی ، اکراهی، کتمانی و مداراتی تقسیم کردهاند. شاید بتوان گفت امروزه، جایی برای
تقیه خوفی، اکراهی و کتمانی در مراسم حج، وجود ندارد؛ زیرا اکراه بر اظهار عقیده یا انجام عمل برخلاف
مذهب و یا کتمان مذهب و اسرار
اهلبیت (ع) و یا ترس بر جان، مال، ناموس و... با توجه به قراردادها و پیمانهای بینالمللی و بینالدولی و... وجود ندارد، یا بسیار اندک است. ولی
تقیه مداراتی که برای حفظ وحدت، شوکت و
عزت و اقتدار مسلمانان و جلب دوستی و مهرورزی آنان تشریع شده است، امروزه در حج، نه تنها مورد دارد که از موقعیت و حساسیت مهمی برخوردار است؛ زیرا بیگمان پس از پیروزی
انقلاب اسلامی برای نخستین بار پیروان مکتب اهلبیت (ع)، به گونه سامانمند و هماهنگ، به عنوان نمایندگان یک نظام اسلامی استوار بر مذهب اهلبیت، حضور مییابند. ویژگی این حضور توجه مسلمانانی را که از دور و نزدیک
جهان اسلام ، در این اجتماع میلیونی، شرکت جستهاند، بیش از پیش، به خود جلب کرده است. این موقعیتبه وجود آمده، شیعیان را بیش از هر زمانی به نگهداشت
تقیه مداراتی که مجموعه آموزههای ائمه (ع) در چگونگی معاشرت با دیگر مسلمانان است، فرا میخواند.
تقیه مداراتی هم میتواند در مناسک و
اعمال حج کارگر باشد و هم در دیگر واجبها و
مستحبهایی که حاجیان انجام میدهند، مانند: حضور در مساجد،
نماز جماعتها، چگونگی زیارتها و... از جمله روایاتی که مبنای
تقیه مداراتی قرار گرفته این روایت است:
«... عن الهشام الکندی قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ایاکم ان تعملوا عملا نعیر به، فان ولد السوء یعیر والده بعمله، کونوا لمن انقطعتم الیه زینا، ولاتکونوا علیه شینا صلوا فی عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم، ولایسبقونکم الی شئ من الخیر فانتم اولی به منهم، والله ما عبدالله بشیئ احب الیه من الخباء.
قلت: و ما الخباء؟
قال: التقیة.»
هشام میگوید: از
امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: بپرهیزید از کاری که سبب سرزنش ما شود. فرزند بد با کار خود موجب سرزنش پدر میشود. زینت آن کسی باشید که با او پیوند دارید، نه مایه سرافکندگی او. با
عشایر آنان نماز بگزارید، از بیماران آنان عیادت کنید، به
تشییع جنازههای آنان حاضر شوید. در کار خیر، که شما سزاوارتر به انجام آن هستید، بر شما پیشی نگیرند. به خدا سوگند،
خداوند به چیزی دوست داشتنیتر از «خباء» پرستش نشده است!
عرض کردم: «خباء» چیست؟
فرمود:
تقیه.
از این
روایت و روایات دیگری که در این باب آمده است، نکتههایی استفاده میشود، از جمله:
۱.
شیعه باید زینت مذهب و امامان خود باشد و از هر کاری که به سرزنش مذهب و امامان خود بینجامد، دوری گزیند، هر چند سرزنش آنان از سر ناآشنایی باشد.
۲. شیعه نباید از جماعت مسلمانان کنارهگیری کند. باید به میان آنان برود و همانند آنان نماز و دیگر اعمال خیر را انجام دهد.
۳. عبادتی که در این حال انجام میگیرد، با وجود آنکه پارهای اجزاء و شرایط را ندارد که لازمه با جمع آنان بودن است، دوستداشتنیترین
عبادت در نزد خداست.
در اینکه سر این دستور و اینگونه
تقیه چیست، با آنکه مورد آن جایی است که نه ترسی، نه اکراهی، نه کتمانی و نه... دربین باشد؟
امام خمینی (ره) مینویسد:
«واما التقیة المداراتیة المرغوب فیها مما تکون العبادة معها احب العبادات وافضلها... ولعل السر فیها صلاح حال المسلمین بوحدة کلمتهم و عدم تفرق جماعتهم لکی لایصیروا اذلاء بین سایر الملل وتحتسلطة الکفار و سیطرة الاجانب....»
اما راز
تقیه مداراتی مورد خواست، که عبادت در آن حال دوست داشتنیترین عبادت و باارزشترین آنهاست، شاید به خاطر حفظ
مصلحت مسلمانان و وحدت کلمه آنان باشد و پراکنده نبودن جمعیت آنان، تا آنکه در میان دیگر ملتها، ذلیل نباشند و تحتسلطه کفار و بیگانگان قرار نگیرند.
و آقای خویی نیز، پس از نقل روایتیاد شده سر مدارات با دیگر مسلمانان را چنین بیان میکند:
«... حکمة المداراة معهم فی الصلاة او غیرها انما هی ملاحظة المصلحة النوعیه واتحاد کلمة المسلمین... و یعرفوا الشیعة بالاوصاف الجمیلة وعدم التعصب والعناد واللجاج وتخلقهم بما ینبغی ان یتخلق به حتی یقال رحم الله جعفرا ما ادب اصحابه.»
حکمت مدارا کردن با دیگر مسلمانان در نماز و غیرنماز، به خاطر حفظ مصلحت نوعی مسلمانان و
وحدت کلمه آنان است.... این که
شیعه با اوصاف زیبا به دور از تعصب و عناد و لجاج شناخته شود و به چیزهایی آراسته شود که شایسته است، تا آنکه بگویند: خدای رحمت کناد جعفر بن محمد (ع) را چه اصحابی تربیت کرده است! بنابراین، با توجه به هدفهایی که در
تقیه مداراتی نهفته است، شایسته است در تحقیقات فقهی
حج جایگاه شایستهای بیابد و از زاویههای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در پرتو این تلاشها، احکام و دستورهای عزتبخش و عظمتآفرین فقه شیعی را به مسلمانان عرضه کنیم و شیعیان در پرتو عمل به این دستورها زینت و افتخار مکتب اهلبیت (ع) گردند.
از آنجا که ویژگی حج (اعمال دسته جمعی در
زمان و
مکان ویژه) همواره در عمل، دشواریهایی را به دنبال داشته است، در متون فقهی و روایی به مواردی بر میخوریم که حکمی تغییر، تعمیم و یا تخصیص داده شده که این نشانهای از انعطافپذیری در حکم است، مانند:
۱. روایتی که اشاره شد در فرض بسیاری جمعیت در منی و ناگنجایی آن
سرزمین ، امام (ع) میفرماید: میتوانند به وای محسر که خارج از منی است بروند و شاید مقصود راوی برای بیتوته در منی باشد.
۲. درباره بیرون بردن گوشت قربانی از منی، پس از سه روز،
امام (ع) میفرماید: در گذشته چون گوشت کم بود و مردم زیاد بودند، این را
اجازه نمیدادیم و
پیامبر (ص) آن را ممنوع کرده بود، ولی امروز که گوشت فراوان است و جمعیت کم، بیرون بردن آن پس از سه روز اشکالی ندارد.
۳. میدانیم که مقام ابراهیم در زمان پیامبر اکرم (ص) چسبیده به
خانه کعبه ، جای اصلی خود بوده است، در زمان خلیفه دوم که جمعیت بیشتری به حج مشرف میشدند و ازدحام جمعیت به گرد آن مانع از
طواف دیگران میشد، عمر دستور داد آن را به جای کنونی آن بگذارند. بعدها این جا به جایی، نه تنها مورد تایید امامان (ع) واقع شد که نماز طواف که باید پشت مقام ابراهیم خوانده شود، همین مکان کنونی ملاک قرار گرفته است.
۴.
استلام حجر ، به هنگام طواف، از کارهای
مستحبی مورد تاکید است. حتی به برخی از فقها
فتوا به واجب بودن استلام را نسبت دادهاند، ولی در روایات ما به تعبیرهای گوناگون آمده است که این حکم (
مستحب و یا واجب بودن) وقتی بوده که جمعیت زیاد نبوده و به آسانی انجام آن ممکن بوده است و امروز که سبب اذیت و آزار دیگران است آن حکم نیست.
امام صادق (ع) میفرماید:
«کنا نقول: لابد ان نستفتح بالحجر ونختم به فاما الیوم فقد کثر الناس علیه».
در گذشته میگفتیم: طواف را با استلام حجر شروع و با استلام آن باید به پایان برد، ولی امروز که مردم زیاد شدهاند، نه.
۵. گسترش دادن حکم
مستحب بودن نماز در
مسجد النبی و
مسجدالحرام ، به بخشهای افزوده شده و گسترش یافته پس از زمان پیامبر (ص).
۶. گسترش حکم اختیار تمام و ناتمام گزاردن نماز در این دو
مسجد به بخشهای گسترش یافته.
و موارد دیگری که اگر از این زاویه به تتبع بنشینیم، در متون روایی و فقهی، فراوان برخواهیم خورد که واقعیتها و شرایط به وجود آمده در دگرگونی احکام کارگر بوده است. این نه به معنای قیاس که به عنوان تایید برای پژوهش تحقیق در دلیلها، برای دستیابی به احکام و دستورهای برابر با روح
شریعت و
حج و همساز با اصل «سهولت» و پرهیز از پارهای احتیاطکاریهای بیمورد است که به جد در بسیاری از موارد، چهره
مذهب و احکام
دین را زشت جلوه میدهد که بیگمان، با روح شریعت و
حقیقت حج، ناسازگار است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) شیخ صدوق، «خصال».
(۳) صبحی صالح، «نهجالبلاغه»، ترجمه شهیدی، آموزش انقلاب اسلامی.
(۴) شیخ صدوق، «علل الشرایع»، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(۵) شیخ حر عاملی، «وسائل الشیعه»، دار احیاءالتراث العربی، بیروت.
(۶) امام خمینی، «الرسائل».
(۷) السید أبوالقاسم الخوئی و الشیخ میرزا علی الغروی، «التنقیح»، منشورات مدرسة دارالعلم.
مجله فقه دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «فقه حج»، شماره۲۴.