یکی از مشکلاتی که هر دینو آیینی با آن مواجه است، مسئله انشعاب در آن دین است؛ زیرا هر کس، یا گروهی برداشت خاص از آن دین، در سطح کلّی دارند، که نتیجه آن پدید آمدن فرقه هاومذهب هایمختلف در آن دین است. یهودیان به فرقه هایی از قبیل صدقیانوفریسیانو فرقه های دیگر متفرق شدند. در مسیحیت نیز فرقه هایی از قبیل کاتولیک، ارتدکسوپرتستان پدید آمد. در اسلام نیز به نصپیامبراسلام(صلّی الله علیه و آله) بیش از امت های پیشین فرقه ها و مذهب ها پدید آمد. و از آن جا که می دانیم،از میان مذهب ها که برداشت های مختلف از یک دین است، تنها یک برداشت صحیح است و بقیه باطل، لذا هر مذهب در صدد آن است که مذهب خود را عین اسلام ناب، و به تعبیر دیگر عین دین بداند. لذا برآنیم که مذهب حق را در بین مذاهب اسلامی، و به تعبیر روایی « فرقه ناجیه » جست و جو کنیم.
صاحبان صحاحومسندهاو مؤلفانِ در مللونحل، از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نقل کرده اند که فرمود: امت من بر ۷۳ گروهتقسیم می گردند: یک گروه آن در بهشتو ۷۲ فرقه در دوزخ قرار خواهند گرفت.
همان گونه که آیاتقرآن یک دیگر را تفسیر می کنند، احادیث نیز می توانند مفسر هم باشند. با این بیان که مثلاً روایتیو لو از حیث مصداقمجمل است، ولی روایات دیگر مصداق آن را روشن کند. اکنون به برخی از روایاتی که بیانگر مصداق حدیث سابق است اشاره می کنیم:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: « ای مردم! همانا در میان شما دو شیء گران بها قرار می دهم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوعترتم، که همان اهل بیت من می باشند.»
در این حدیثشریف که با سند های صحیح در مصادر فریقین وارد شده، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) تنها فرقه نجات یافته از گمراهی را گروهی می داند که متمسک به قرآنوعترت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) شده اند تا از این راه به سعادتدائمی نائل آیند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: « آگاه باشید! همانا مثل اهل بیتم در میان شما، همانند کشتی نوح است در قومش، هر کس که بر آن سوار شود نجات یابد و هر کس که از آن تخلف جست غرق شده وهلاک خواهد گشت.»
این حدیث که با سندصحیح به حدّ تواتر در کتاب های شیعهوسنی وارد شده، دلالت دارد بر این که تنها فرقه ای اهل نجاتند که به اهل بیتپیامبر (صلّی الله علیه و آله) بعد از او پناه برده، و آنان را امامو مقتدای خود قرار دهند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: « ستارگان نگه دارنده اهل زمین از غرق شدن هستند. و اهل بیت من امانامت من از اختلافند، پس هرگاه گروهی از عرب با اهل بیتم مخالفت کنند بین آنها اختلاف افتاده و در نتیجه در زمره حزبابلیس قرار می گیرند.
در این حدیث شریف و صحیح السند، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) مردم را به منظور پرهیز از اختلافوتفرقهوضلالت، به پیروی از اهل بیت (علیهم السّلام) دعوت کرده است، و پیروان اهل بیت را فرقهوگروه ناجی بر می شمارد.
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: دوازده امیر در میان شما خواهند بود. سپس کلمه ای را گفت که من نفهمیدم، آن گاه از پدرم پرسیدم؛ پدرم گفت: پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: همه آنها از قریش هستند.
این حدیثدلالت دارد بر این که تنها فرقه و گروهی اهل نجاتند که تا روز قیامت دوازده امامی بوده و برای خود دوازده رهبر را برگزیده اند، و به طور حتم اینان غیر از شیعه دوازده امامی نیستند.
از اهل سنتابن حجر هیتمیو دیگران نقل می کنند که بعد از نزول آیه: «اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات اولالئِک هُم خَیرُ البَریّه» پیامبر (صلّی الله علیه و آله) خطاب به علی (علیه السّلام) کرده و فرمود! «مقصود از آیه، تو و شیعیان تو هستند.»
در این حدیث و احادیث دیگر که به این مضمون از حضرت وارد شده، پیامبر اکرم( صلّی الله علیه و آله) فرقهشیعه را تنها فرقه ای معرفی کرده که مصداق « خیر البریّه» هستند.
در برخی از روایات اهل سنت به خصوصیاتی از فرقه ناجیه اشاره شده است که مهم ترین آنها دو خصوصیت است: ۱. ابن ماجه روایتی نقل کرده و در ذیل آن چنین آمده که عرض شد: ای رسول خدا! « مَنْ هُمْ؟؛ آنها کیانند؟» حضرت (صلّی الله علیه و آله) فرمود: « الجماعه».
جواب ما از حدیث فوق این است که: اولاً: قسم زیادی از روایات مشتمل بر عبارت پایانی که ابن ماجه نقل کرده نیست، و مطلبی با این اهمیت نمی تواند از بیان مصداقش خالی باشد. ثانیاً: ضمیر «هم» در روایت به ۷۲ فرقه بر می گردد نه به فرقه ناجیه. ۲. در حدیث دیگری که ترمذی آن را نقل کرده، پیامبر(صلّی الله علیه و آله) فرقه ناجیه را این گونه تعریف کرده است: «... ما أنا علیه و أصحابی»؛
آن فرقه ناجیه فرقهای است که من و اصحابم در زمره آن می باشند. لکن این حدیث نیز از جهاتی قابل مناقشه است: اولا:این زیادتیِ مصداق در برخی از نصوص نیامده است. ثانیا: مراد به اصحاب یا تمامو یا اکثریت آنان است؛ احتمال اول باطل است، زیرا آنان بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در اکثر مسائلاختلاف کردند. احتمال دوم، با آن که خلافظاهر حدیث است، اهل سنت به آن ملتزم نمی شوند، زیرا اکثر صحابه با خلیفه سوم مخالفت نمودند. از همین رو، بسیار محتمل است که این ذیل را راوی افزوده تا برای تأییدوتقویت موقعیت صحابه باشد.