غَمْز (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غَمْز (به فتح غین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای اشاره با چشم و پلک و ابرو است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
غَمَز (به فتح غین و میم) به معنای مرد ضعیف.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره گذشتگان و عبرت گرفتن از آنها و ... از این واژه استفاده نموده است.
غَمْز به معنای اشاره با چشم و پلک و ابرو آمده است.
غَمَز (بر وزن شرف) به معنای مرد ضعیف است.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره خودش فرموده است:
«وَاللهِ مَا أَُسْتَغْفَلُ بالْمَكِيدَةِ، وَلاَ أُسْتَغْمَزُ بالشَّدِيدَةِ» «به خدا قسم با
حیله مورد
غفلت واقع نمیشوم و در مقابل قدرت قوی، ضعیف نمیگردم.»
(شرحهای خطبه:
) هر دو فعل به صیغه مجهول است.
درباره گذشتگان و عبرت گرفتن از آنها فرموده است:
«فَهُمْ حُكَّامٌ عَلَى الْعَالَمِينَ، وَمُلُوكٌ فِي أَطْرَافِ الاَْرَضِينَ... لاَ تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ، وَلاَ تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ» «آنها حاکمان بر مردم و پادشاهان در اطراف زمین بودند نیزهشان باز داشته نمیشد و سنگشان شکسته نمیگشت.»
(شرحهای خطبه:
) «قرع» زدن برای شکستن است، اشاره به قدرت آنهاست.
درباره خودش فرموده است:
«فَقُمْتُ بِالاَْمْرِ... كَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ، وَلاَ تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ. لَمْ يَكُنْ لاَِحَد فيَّ مَهْمَزٌ، وَلاَ لِقَائِل فيَّ مَغْمَزٌ» «به امر
خلافت برخاستم... مانند کوه که طوفانهای تند نمیتواند آن را بشکند و یا از جا حرکت دهد کسی را در من جای عیبی نبود و نه گویندهای را محل طعنی.»
(شرحهای خطبه:
) «مهمز» به معنای عیب
و «مغمز» به معنای محل طعن است.
این ماده سه بار در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «غمط»، ج۲، ص۷۹۰.