• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عیسیٰ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عیسیٰ از واژگان قرآن کریم به معنای نجات دهنده است.
از انبیاء بنی‌اسرائیل بوده است.
نام مباركش ۲۵ بار در قرآن کریم ذكر شده است.



عیسیٰ (على‌نبيّناوآله‌وعليه‌السّلام) از انبياء بنى‌اسرائيل بوده است.


به مواردی از عيسى که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - عِيسى‌ (آیه ۵۹ سوره آل عمران)

(إِنَّ مَثَلَ‌ عِيسى‌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌)
«داستان عيسى نظير جريان آدم ابو البشر است كه خدا او را (بدون پدر و مادر) از خاک آفريد و گفت: باش ...»


۲.۲ - عِيسَى‌ (آیه ۳۴ سوره مریم)

(ذلِكَ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ • ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌)
(اين است عيسى‌ پسر مريم؛ گفتار حقّى كه در آن ترديد مى‌كنند.هرگز براى خدا شايسته نبود كه فرزندى اختيار كند؛ منزّه است او! هرگاه امرى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!» بى درنگ موجود مى‌شود.)


۲.۳ - عِيسَى‌ (آیه ۸۷ سوره بقره)

(وَ آتَيْنا عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ‌)
(و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم؛ و او را با روح‌القدس تاييد كرديم.)


۲.۴ - عِيسى‌ (آیه ۱۳ سوره شوری)

(شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسى‌)
(آيينى را براى شما مقرر نمود كه به نوح توصيه كرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهیم و موسی‌ و عيسى سفارش كرديم.)


۲.۵ - عِيسى‌ (آیه ۸۵ سوره انعام)

(وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌)
(و همچنين زكريا و يحيى و عيسى و الياس را؛ كه همگى از صالحان بودند.)


۲.۶ - عِيسَى‌ (آیه ۴۵ سوره آل عمران)

(اسْمُهُ الْمَسِيحُ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‌)
(نامش «مسيح، عيسى پسر مریم» است؛ در حالى كه در دنیا و آخرت، آبرومند و از مقرّبان الهى خواهد بود.)


۲.۷ - عِيسَى‌ (آیه ۱۱۶ سوره مائده)

(وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ.)
يعنى: «آن‌گاه كه خدا فرمود: اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفته‌اى كه مرا و مادرم را جز خدا دو معبود بگيريد؟ گفت: پاک و منزّهى تو، مرا نرسد آن‌چه بمن سزاوار نيست بگويم.»


۲.۸ - عِيسى‌ (آیه ۱۵۷ سوره نساء)

(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ‌ عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ‌ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً)
(و اين‌كه گفتند: «ما، مسيح- عيسى بن مريم-، پيامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بردار كردند؛ بلكه امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند و تنها از پندارهاى بى اساس پيروى مى‌كنند؛ و به يقين او را نكشتند.)


۲.۹ - عِيسى‌ (آیه ۵۵ سوره آل عمران)

(إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى‌ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ‌ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)
(به ياد آوريد هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى! من تو را برمى‌گيرم و به سوى خود، بالا مى‌برم و تو را از كسانى كه کافر شدند، پاک و دور مى‌سازم.)



مریم در «فلسطین» در مكانى دور از خانواده‌اش قرار داشت، فرشته‌اى در صورت بشر مستوى الخلقة از جانب خداوند پيش او آمد، مريم گمان كرد كه جوان هوسرانى است و قصد تجاوز به او دارد. گفت: اگر پرهيزكارى از تو به خدا پناه می‌برم، فرشته گفت: من فرستاده پروردگار توام كه پسرى پاكيزه به تو عطا كنم.
مريم به تعجّب گفت: چگونه مرا پسرى باشد كه انسانى به من دست نزده و زناکار نبوده‌ام. فرشته گفت: پروردگار تو چنين گفته: اين بر من آسان است و می‌خواهم آن پسر را براى مردم از جانب خويش آيتى و رحمتى كنم و كارى مقرر شده و حتمى است. فرشته در وجود مريم دميد و در دم حامله شد.
چنان‌كه فرموده: (وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا.) ضمير «فِيهِ» به فرج راجع است و گرنه می‌فرمود «فيها».
چنان‌كه فرموده: (وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا)
چون مريم حامله شد با حمل خويش در مكانى دور گوشه گرفت و چون وقت وضع حمل رسيد درد زادن او را سوى تنه نخل كشيد فكر اتّهام مردم و ترس لكّه‌دار شدن عفتش چنان بی‌تابش كرد كه از ته قلب گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و چيزى حقير بودم و فراموشم كرده بودند.
عيسى كه در همان‌حال متولد شده بود، به قدرت خدا سخن گفت و صدا زد: مادرم محزون مباش. پروردگارت پایين تو نهرى قرار داده، تنه نخل را سوى خويش تكان بده كه خرماى تازه پيش تو افكند، بخور و بنوش و دلت را آرام كن. اگر از آدميان كسى را ديدى و از تو توضيح خواست به اشاره بگو: براى خدا روزه سکوت نذر كرده‌ام و امروز با كسى سخن نخواهم گفت.
مريم مولود مسعود را در آغوش گرفت (و با بيم و اميد) پيش قومش‌ آمد تا بچه را در آغوش وى ديدند همه از جا در رفته و گفتند: مريم چيز شگفت‌انگيزى آورده‌اى؟!!. اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت زناكار نبود اين چه وضعى است پيش آورده‌اى؟! مريم اشاره به عيسى كرد كه از خودش بپرسيد، گفتند با بچه‌ای‌كه در گهواره است چگونه سخن گویيم؟! عيسى به سخن در آمد و گفت: من بنده خدايم مرا كتاب داده و پيغمبر كرده است. هر كجا كه باشم با بركتم نموده و به نماز كردن و زكوة دادن سفارشم كرده است نسبت به مادرم نيكوكارم و خدا ستمگر بدبختم نكرده است. سلام بر من روزی كه تولد يافتم و روزی كه می‌ميرم و روزی كه زنده بر انگيخته می‌شوم. ( ترجمه آزاد)
در جواب آنان‌كه ايراد كرده و می‌گفتند: چگونه می‌شود انسان بدون پدر به دنيا آيد و آن‌را دليل پسر خدا بودن می‌گرفتند فرموده: (إِنَّ مَثَلَ‌ عِيسى‌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌)
«داستان عيسى نظير جريان آدم ابو البشر است كه خدا او را (بدون پدر و مادر) از خاک آفريد و گفت: باش ...»
هر چه رطب و يابس درباره ولادت عیسی (علیه‌السّلام) گفته شود قابل قبول نيست و از درجه اعتبار ساقط است حق همان است كه از قرآن كريم كلام دست نخورده خدا نقل كرديم‌: (ذلِكَ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ • ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌.)
(اين است عيسى‌ پسر مريم؛ گفتار حقّى كه در آن ترديد مى‌كنند. هرگز براى خدا شايسته نبود كه فرزندى اختيار كند؛ منزّه است او! هرگاه امرى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!» بى درنگ موجود مى‌شود.)


هر پيامبرى بايد معجزه داشته باشد كه دليل نبوّت و حقانيّت وى شود. قرآن مجيد براى عيسى (عليه‌السّلام) معجزاتى نقل می‌كند كه در ذيل می‌آوريم:
۱- می‌توانست از گِل چون شكل مرغى بسازد و در آن بدمد و به اذن خدا مرغى بشود.
۲- كور مادر زاد و برص زده را باذن خدا شفا می‌داد و مرده‌ها را به اذن خدا زنده می‌كرد.
۳- از آن‌چه مردم می‌خوردند و يا در خانه‌ها ذخيره می‌كردند خبر می‌داد.
آيه ۴۸ آل عمران، اين‌که لفظ آيه: (وَ رَسُولًا إِلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌.)
قابل دقت است كه قيد (بِإِذْنِ اللَّهِ) دو بار در آیه ذكر شده يعنى اين‌ كارها با اراده و اجازه خدا می‌كنم و اوست كه اين تصرّف تكوينى را به من می‌دهد. وانگهى آيه به صورت وعده و اظهار قدرت است و از اين‌كه آن حضرت چنان كرد يا نه ساكت ولى بالملازمه می‌شود فهميد كه عملى كرده است اما اين‌كه خدا چنان قدرت را به او داده بود بى‌شک است.


او رسول با عظمت خداست داراى معجزات و مؤيّد به روح القدس‌: (وَ آتَيْنا عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ‌)
(و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم؛ و او را با روح‌القدس تاييد كرديم.)
دين مبين اسلام در كليّات دين عيسى (علیه‌السّلام) است چنان‌كه دين نوح، ابراهیم و موسی (علیهم‌السّلام) نيز هست‌: (شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسى‌)
(آيينى را براى شما مقرر نمود كه به نوح توصيه كرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى‌ و عيسى سفارش كرديم.)

پيامبر پاک خدا از عباد الله الصالحین است‌: (وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌)
(و همچنين زكريا و يحيى و عيسى و الياس را؛ كه همگى از صالحان بودند.)
او در زائيده شدن و مادرش در زائيدن بى‌شوهر، نشانه قدرت بى‌پايان خدا هستند: (وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً)
روز قیامت از شهداءِ اعمال است: (وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا)
او از مقرّبان درگاه خدا و از راهنمايان توحید و داراى جاه و شرف در دنیا و آخرت است‌:
(اسْمُهُ الْمَسِيحُ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‌)
(نامش «مسيح، عيسى پسر مریم» است؛ در حالى كه در دنیا و آخرت، آبرومند و از مقرّبان الهى خواهد بود.)


آن حضرت از راهنمايان توحید بود، مردم را بيگانگى و عبادت خدا دعوت می‌كرد و می‌گفت:
(إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ‌)
(وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ.) پيغمبرى بود از پیامبران و مانند مردمان طعام می‌خورد.
(مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ.)
ولى پس از وى نصاری درباره او غلوّ كردند عده‌اى گفتند: او خداست!!!، عدّه‌اى گفتند: پسر خداست!!، عده ديگر قایل شدند كه او يكى از سه خداست كه عبارت اخراى تثليث است قرآن مجيد هر سه قول را به نصاری نسبت می‌دهد و از آن مى‌فهميم كه آنها در عقيده به حضرت عيسى به سه گروه منقسم شده‌اند. اينک آيات را به ترتيب بررسى می‌كنيم:
۱- (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ.)
اين لفظ عينا در آيه ۷۲ همين سوره تكرار شده است. پر روشن است كه عده‌اى از نصارى قائل بودند كه عيسى (عليه‌السّلام) خداست و ظهور آن در اين است كه عيسى و خدا يكى است و العياذ باللّه خدا به بشر مبدّل شده است. اين آيه را گرچه می‌شود با تثليث و ابن اللَّه بودن تطبيق كرد ولى ظهورش در اتحاد و يكى بودن خدا و عيسى است..
۲- (وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ‌) ظهور آيه در فرزند بودن عيسى است گرچه با عقیده تثلیث نيز قابل تطبيق است.
۳- (يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ‌ ... وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ)
(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ.)
مراد از سه خدا، خدا و روح القدس و عيسى است از وَ لا (وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ) روشن می‌شود كه به هر سه نسبت الوهیّت می‌داده‌اند و نيز از (ثالِثُ ثَلاثَةٍ) خدا سومى يعنى سه خدا هست.
اين خرافات پس از عيسى (عليه‌السّلام) رونق گرفت و مشخّص گرديد و چنان‌كه در «بنو- ابن» گفته‌ايم از ملل ديگر به نصارى راه يافت و در زمان عيسى (عليه‌السّلام) از اين خرافه‌ها خبرى نبود و اين‌كه خداوند فرموده:
(وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ.)
يعنى: «آن‌گاه كه خدا فرمود: اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفته‌اى كه مرا و مادرم را جز خدا دو معبود بگيريد؟ گفت: پاک و منزّهى تو، مرا نرسد آن‌چه بمن سزاوار نيست بگويم.»
اين آيه به قرينه آيات ذيل مخصوصا آيه: (قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ.) راجع به قیامت است و در قيامت واقع خواهد شد.


نصارى عقيده دارند: هر كه بر دار آويخته شود ملعونست. آن‌گاه اصرار دارند كه عيسى (عليه‌السّلام) به دار آويخته شد و قتل او با آن وضع کفّاره گناهان است. و آن حضرت فديه گناهان بشر است. پولس در رساله غلّاطیان فصل ۳ بند ۱۳ گويد: مسيح ما را از لعنت شریعت فدا كرد چونكه در راه ما لعنت شد چنان‌كه مكتوب است: ملعونست هر كه بر دار آويخته شود.
[۱۰۸] پولس رسول، رساله غلاطیان، فصل۳، بند۱۳.

یوحنّای رسول در رساله اول باب دوم بند اول می‌گويد: اى فرزندان من، اين‌را به شما مى‌نويسم تا گناه نكنيد و اگر كسى گناهى كند شفيعى داريم نزد پدر يعنى عيسى مسيح عادل. و اوست كفّاره بجهت گناهان ما و نه‌ گناهان ما فقط بلكه به جهت تمام جهان نيز (تمام شد).
می‌گويند: چون آدم گناهكار شد او و فرزندانش مستحقّ عذاب اخروی گشتند و چون فرزندان آدم نيز گناه كردند مستحق عذاب گشتند چنان‌كه قبلا به وسيله گناه پدرشان مستحق شده بودند. از طرف ديگر خدا هم عادل است و هم مهربان، عذاب گناهكاران مخالف مهربانى و عفو از آن‌ها مخالف عدل بود.
اين مشكل لا ينحلّ مانده بود تا خداوند به برکت عيساى مسيح آن‌را حل كرد. بدين طريق كه خدا پسر خود را كه در عين حال خود خدا بود به شكم زنى از فرزندان آدم وارد نمود و از وى بصورت انسانى كامل متولد شد. از گناهان معصوم بود و تا مدّتى با مردم زندگى كرد انسان کامل بود كه از انسان متولد گرديد و در عين حال خدا بود زيرا كه پسر خدا بود و پسر خدا خود خداست.
سپس خدا دشمنان را بر او مسلّط كرد تا وى را با فجيعترين قتلى كه دار آويختن باشد بكشتند با آنكه شخص مصلوب در كتاب الهى مورد لعن است بدين طريق عيسى متحمّل لعن و صلب شد تا كفّاره گناهان تمام بشر گرديد.
از اين‌جا است كه نصارى صلیب را همه جا زينت مجالس كرده‌اند و گويند هر كه به صليب و كفاره گناهان بودن عيسى ایمان نداشته باشد اهل آتش است.
ناگفته نماند: موضوع فداء و كفاره گناهان بودن عيسى (عليه‌السّلام) افسانه‌اى بيش نيست و با موازين عقل و شرع سازگارى ندارد و به تصريح قرآن مجيد عيسى به دار آويخته نشده و نيز به دست یهود كشته نشده است اينک كلام قرآن را بررسى می‌كنيم:
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ‌ عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ‌ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً)
(و اين‌كه گفتند: «ما، مسيح- عيسى بن مريم-، پيامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بردار كردند؛ بلكه امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند و تنها از پندارهاى بى اساس پيروى مى‌كنند؛ و به يقين او را نكشتند.)
اين آيه صريح است در اين‌كه عيسى به دست يهود نه به دار آويخته شده و نه كشته شده است ادّعاى نصارى و پيراهن عثمان كردن صلب عيسى (عليه‌السّلام) بى‌جا و افسانه است و نيز روشن است كه كار بر آنان مشتبه شده. با مراجعه به كتب تاريخ، تفاسير و تحقيقات رجال اسلامى روشن خواهد شد كه يهود به جاى عيسى (عليه‌السّلام) مردى به نام یهودای اسخریوطی را كه شبيه به حضرت عيسى بود گرفته و كشتند و گمان كردند كه عيسى را كشته‌اند.
عيسى با حوارّيون در باغى بود، لشكريان قیصر شبانه با کاهنان يهود براى گرفتارى او وارد باغ شدند، شاگردان عيسى پراكنده شده پا به فرار گذاشتند، يهوداى اسخريوطى كه شبيه عيسى بود و جاى عيسى را نيز او نشان داده بود به دست آن‌ها افتاد او را با هلهله و غوغا كشان كشان بردند و چون مجال تحقيق بيشتر نبود به‌دارش زدند گویى كاهنان يهود و لشكريان قيصر را مقصود آن بود كه طرفداران عيسى را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند لذا بى‌آنكه تحقيق كنند و بداد و بيداد آن بدبخت گوش بدهند در ميان هلهله به صليبش كشيدند.
ظاهرا معناى‌ (وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ‌) اين است كه يهودا به جاى عيسى به‌دار رفت و يهود پنداشتند كه عيسى است به روايتى يكى از حواريّون پس از اجازه حضرت عيسى خود را عيسى معرفى كرد و او را گرفته و به‌دار زدند و امر بر آنان مشتبه شد.
آن‌گاه فرموده: آنان‌كه درباره عيسى اختلاف كردند در شک‌ّاند و علمى ندارند و فقط از گمان پيروى می‌كنند و سپس تأكيد فرموده‌: (وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً) عيسى را روى یقین نكشتند بلكه ظنّ كردند كه او را كشته‌اند.
اصرار و پافشارى قرآن در اين‌كه‌ عيسى به دست يهود كشته نشد براى از بين بردن افسانه كفاره گناهان بودن است كه نصارى نغمه آن‌را ساز كرده و دست بردار نيستند و گرنه از نظر قرآن مهم نبود كه عيسى را به‌دار زنند يا نه.
عجب است از مسلمانان بى‌اطلاع بى‌آنكه از دین و قرآن خود خبرى داشته باشند و تحقيق كنند اين افسانه را زنده می‌كنند. در فرهنگ امیرکبیر زير لفظ «عيسى» نوشته‌اند كه عيسى را به صليب كشيدند. در گذشته نصرالله فلسفی استاد دانشگاه در صفحه ۲۴۰ از كتاب تاريخ سال اول دبيرستان‌ها نوشت: حاكم رومى به سبب اعتراض و اصرار يهود به كشتن عيسى رضا داد پس عيسى را با اجازه او بر صليب كشيدند و به اين وسيله صورت صليب پيش عيسويان محترم و مقدس گرديده است.
تعجّب است از چنين اشخاص كه در محيط اسلام و ناف تشیع زندگى می‌كنند و عمرى در طلب دانش می‌گذرانند ولى از ساده‌ترين قضاياى دينشان بى‌اطلاع مى‌مانند و كوركورانه از غربی‌ها تقليد می‌كنند. حقّا كه عذر اينان قابل پذيرش نيست.


مشهور است كه عيسى (عليه‌السّلام) به آسمان‌ها بالا رفت و در آسمان زنده است. بعضى نيز عقيده دارند كه: به وضع ناشناس به اجل طبيعى مرد. اينك آيات را بررسى كرده، آنگاه به روایات مى‌رسيم:
۱- (وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً. بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً) از اين استفاده كرده‌اند كه خدا عيسى را زنده به سوى خود بالا برد و جمله‌ (عَزِيزاً حَكِيماً) نيز مؤيّد آن است گرچه خدا در همه جا هست ولى‌ (رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ‌) هم بالا رفتن را می‌رساند و هم تقرّب را. ولى در المیزان فرموده: اين رفع نوع تخليص عيسى از دست آن‌هاست خواه در آن وقت بحتف انف مرده باشد يا نه.
۲- (إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى‌ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ‌ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)
(به ياد آوريد هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى! من تو را برمى‌گيرم و به سوى خود، بالا مى‌برم و تو را از كسانى كه کافر شدند، پاک و دور مى‌سازم.)
توفّی به معنى تمام اخذ است و آن در قرآن بيشتر در موت به كار رفته است. مثل‌: (إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ‌)
(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ‌)
(أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ‌)
و گاهى در مطلق اخذ آمده است، مثل: (فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا) يعنى: «آنها را در خانه نگاه داريد تا مرگ آنها را دريابد يا خدا برايشان راهى قرار دهد».
ايضا: (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها ...)
و در آيه‌ (وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ) اخذ به واسطه خواب است.
در آيه مورد بحث كه فرموده: (إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ ...) اگر توفّى به معنى اخذ باشد مثل آيه: (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ) است يعنى: «اى عيسى من تو را اخذ می‌كنم و به سوى خود بالا ميبرم»، و اگر به معنى مرگ باشد آن وقت مرگ عادى عيسى (عليه‌السّلام) را می‌رساند.
۳- (وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ‌) اين آيه كلام عيسى است كه روز قیامت به خدا خواهد گفت: «من تا در ميان مردم بودم بر آنها گواه بودم و چون مرا وفات دادى تو خودت بر آنها مراقب بودى».
درباره‌ (تَوَفَّيْتَنِي‌) همان سخن هست كه در آيه بالا گفته شد.
ناگفته نماند: توفّى گرچه به معنى تمام اخذ است ولى در قرآن فقط در می‌راندن به كار رفته نه در مطلق اخذ، و در آيه‌ (يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ‌) نيز اخذ براى مرگ است لذا در آيه‌ (مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَ‌) قهرا بايد می‌راندن مراد باشد و به قرينه آن می‌شود گفت كه‌ (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ) با قيد توفّى است يعنى‌ «تَوَّفاهُ اللَّهُ وَ رَفَعَهُ» در بحار در يک حديث نبوى كه خواهيم گفت نقل شده: «وَ لَكِنْ رَفَعَهُ اللَّهُ بَعْدَ أَنْ تَوَفَّاهُ».
خلاصه آن‌كه: به نظر نگارنده آیات نه در زنده زنده به آسمان رفتن عيسى صريح‌اند و نه در مردن او به اجل طبیعی ولى اين‌كه به دست يهود كشته نشده و به‌دار آويخته نشده یقین است.
اگر گويند: آيه‌ (وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا) كه كلام عيسى است و از مرگ خود به لفظ (أَمُوتُ‌) خبر داده در مردن او صريح است؟ گویيم: صريح است كه مرگ حتما او را خواهد يافت ولى اگر زنده به آسمان رفتن ثابت شود، مرگ قهرا پس از آن خواهد بود.

۸.۱ - نظرى به روايات‌

فكر می‌كنم جامعتر از همه راجع به آسمان رفتن آن حضرت از حيث روايات بحار الانوار است مجلسی (رحمه اللّه) در ج ۱۴ بحار چاپ جديد از ص ۳۳۵ تا ۳۳۹ در اين باره پانزده حدیث آورده بعضى مجمل و داراى دو احتمال است مثل آن‌كه از حضرت مجتبى (عليه‌السّلام) نقل كرده كه چون امیر المؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) از دنيا رفت حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) در خطبه خود به مردم فرموده: «أَيُّهَا النَّاسُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رُفِعَ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ ...». ايضا روايت دوم، سوم، چهارم، پنجم، پانزدهم و بعضى مطلقا خالى از ذكر رفع است.
امّا بعضى در بالا رفتن به حالت زنده صريح‌اند، در حديث ششم نقل شده: خدا عيسى را از زاويه خانه بالا برد در حاليكه يارانش نگاه می‌كردند، «ثُمَّ رَفَعَ اللَّهُ‌ عِيسَى‌إِلَيْهِ مِنْ زَاوِيَةِ الْبَيْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ».
ايضا روايت ۹- ۱۰- ۱۱
و در حديث ۱۴ هست: «فَيُقَالُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ»
گويند: امام زمان (عج) مرده ولى نمرده است. و در اين امر شبيه به عيسى است.
در مجمع ذيل آيه‌ (إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ.) فرموده: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى‌اللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ أَنَّهُ قَالَ: «إِنَ‌ عِيسَى‌ ابْنَ مَرْيَمَ لَمْ‌ يَمُتْ وَ إِنَّهُ رَاجِعٌ إِلَيْكُمْ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»
ايضا فرمايد، به صحّت رسيده كه آنحضرت (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرموده: «كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا أُنْزِلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ وَ إِمَامُكُمْ مِنْكُمْ». چنان‌كه بخاری و مسلم در صحیح خود نقل كرده‌اند.


از مجمع البيان از بخارى و مسلم نقل شد كه عيسى به ميان مردم نازل می‌شود حال آن‌كه امام مردم از مردم است. اين روايت راجع به نزول حضرت عیسی است در زمان مهدی (علیه‌السّلام).
در الميزان فرموده: روايات از طرق اهل سنت و نيز از طرق شیعه از رسول خدا و اهل بیت (علیهم‌السّلام) مستفيض است در اين‌كه هنگام ظهور مهدى (علیه‌السّلام) عيسى (علیه‌السّلام) نازل خواهد شد.
نگارنده گويد: اگر مرگ عيسى ثابت شود بايد گفت: معنى روايات نزول در ظهور مهدی (علیه‌السّلام) آن است كه عيسى به دستور خدا زنده خواهد شد و اگر زنده باشد كه مطلب روشن است.


عيسى اصل آن يسوع است بمعنى نجات دهنده لفظ «عيسو» مقلوب يسوع است و شايد «عيسى» تحريف «عيسو» باشد. در قاموس کتاب مقدس زير لغت يسوع گويد: آن بمعنى نجات دهنده و مقصود از آن مسيح است. و در زبان عبرانی ميان لفظ يسوع و يوشع فرقى نيست.
در اقرب الموارد گويد: عيسى لفظى است عبرانى يا سریانی بقولى آن مقلوب يسوع است آن نيز عبرانى است و شايد عيسى تحريف عيسو باشد لفظ عيسى را مسلمانان بسيّد ما يسوع مسیح نام نهاده‌اند.
علامه طباطبایی در الميزان فرموده، اصل عيسى يشوع (با شين) است و آنرا نجات دهنده تفسير كرده‌اند در بعضى اخبار آنرا به «يعيش» تفسير كرده‌اند و آن انسب است.


مسيح لقب حضرت عيسى (علیه‌السّلام) است هاکس در قاموس کتاب مقدس زير لفظ مسيح گويد: ... عيسى به مسيح ملقّب گشته زيرا كه از براى خدمت و فدا معين و قرار داده شده است. ولى چون قرآن مجيد اين لقب را براى آن حضرت قبول كرده حتما معنى فدا در آن ملحوظ نيست و هاكس اشتباه كرده است.
زمخشری ذيل آيه‌ (اسْمُهُ الْمَسِيحُ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ‌) گفته: اصل مسيح در عبرانى مشيحا است به معناى مبارک است.
الميزان نيز اختيار كرده كه آن معرّب مشيحا باشد كه در کتب عهدین واقع است معنى آن پادشاه يا مبارک است.
نگارنده احتمال می‌دهم در آيه‌: (اسْمُهُ الْمَسِيحُ‌ عِيسَى‌ ابْنُ مَرْيَمَ‌) لفظ (الْمَسِيحُ‌) صفت‌ (اسْمُهُ‌) باشد يعنى نام مبارک او عيسى بن مريم است.


نام مباركش ۲۵ بار در قرآن کریم ذكر شده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۷۱.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۵۹.    
۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۳۲.    
۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۱۲.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۰۰.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳.    
۷. مریم/سوره۱۹، آیه۳۴-۳۵.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۷.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۶۲.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۸.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶۶.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۹۳.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۳۰.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۱۹.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۵۰.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۷.    
۱۹. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۴.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۶.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۸.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۰۸.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۲۵. انعام/سوره۶، آیه۸۵.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳۸.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۳۸.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۴۳.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۷۰.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۰.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۴۵.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۰۳.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۴.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۷۳.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۹.    
۳۷. مائده/سوره۵، آیه۱۱۶.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۳۴۷.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۲۴۱.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۲۴۶.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.    
۴۲. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۳.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۱۶.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۳۲.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۳۲.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۸.    
۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۵۵.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۲۳.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰۶.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۹۲.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۸.    
۵۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۵۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۱.    
۵۶. مریم/سوره۱۹، آیه۱۷-۳۳.    
۵۷. آل عمران/سوره۳، آیه۵۹.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۳۲.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۱۲.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۰۰.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳.    
۶۲. مریم/سوره۱۹، آیه۳۴-۳۵.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۰۷.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۶۲.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۸.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶۶.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۹۳.    
۶۸. آل عمران/سوره۳، آیه۴۸.    
۶۹. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۳۳۰.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۲۱۹.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ص۲۵۰.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۳۰۷.    
۷۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۴.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۶.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۸.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۰۸.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۸۱. انعام/سوره۶، آیه۸۵.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳۸.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۳۸.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۴۳.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۷۰.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۰.    
۸۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۰.    
۸۸. نساء/سوره۴، آیه۱۵۹.    
۸۹. آل عمران/سوره۳، آیه۴۵.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۰۳.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۴.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۷۳.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۹.    
۹۵. آل عمران/سوره۳، آیه۵۱.    
۹۶. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۹۷. مائده/سوره۵، آیه۷۵.    
۹۸. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۹۹. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۰۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۱۰۱. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۱۰۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۶.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۳۴۷.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۲۴۱.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۲۴۶.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.    
۱۰۷. مائده/سوره۵، آیه۱۱۹.    
۱۰۸. پولس رسول، رساله غلاطیان، فصل۳، بند۱۳.
۱۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۹۸.    
۱۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۱۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۳.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۱۶.    
۱۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۳۲.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۳۲.    
۱۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۸.    
۱۱۶. نساء/سوره۴، آیه۱۵۸.    
۱۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۵، ص۱۳۳.    
۱۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۵۵.    
۱۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷.    
۱۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۲۳.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰۶.    
۱۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۹۲.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۸.    
۱۲۴. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۱۲۵. انعام/سوره۶، آیه۶۱.    
۱۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۶.    
۱۲۷. نساء/سوره۴، آیه۱۵.    
۱۲۸. زمر/سوره۳۹، آیه۴۲.    
۱۲۹. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۱۳۰. مائده/سوره۵، آیه۱۱۷.    
۱۳۱. مریم/سوره۱۹، آیه۳۳.    
۱۳۲. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۵.    
۱۳۳. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۵.    
۱۳۴. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۵.    
۱۳۵. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۶.    
۱۳۶. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۴، ص۳۳۶.    
۱۳۷. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۹.    
۱۳۸. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۶-۳۳۷.    
۱۳۹. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۸.    
۱۴۰. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۸.    
۱۴۱. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۸.    
۱۴۲. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۳۹.    
۱۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۹.    
۱۴۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۶۸.    
۱۴۵. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۶.    
۱۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۹.    
۱۴۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۶۸.    
۱۴۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۶.    
۱۴۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۴۴.    
۱۵۰. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۸۸.    
۱۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۵۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۶۷-۷۶۸.    
۱۵۳. آل عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۱۵۴. زمخشری، جارالله، کشاف، ج۱، ص۳۶۳.    
۱۵۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۵۶. آل عمران/سوره۳، آیه۵۹.    
۱۵۷. مریم/سوره۱۹، آیه۳۴-۳۵.    
۱۵۸. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۱۵۹. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۱۶۰. انعام/سوره۶، آیه۸۵.    
۱۶۱. آل عمران/سوره۳، آیه۴۵.    
۱۶۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۶.    
۱۶۳. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۱۶۴. آل عمران/سوره۳، آیه۵۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عیسی»، ج۵، ص۷۱.    






جعبه ابزار