عَصا (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَصا (به فتح عین) از
واژگان قرآن کریم به معنای چوب
دستى است.
جمع آن در قرآن
عِصِي (به كسر عين، صاد و تشديد ياء) آمده است.
مشتقات
عَصا که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
عَصايَ (به فتح عین) به معنای عصا و چوبدستی،
عِصِيُّهُمْ (به کسر عین و صاد) به معنای چوبدستیهاى است.
عَصا به معنای چوب
دستى است.
اصل آن
عَصَو و جمع آن در قرآن
عِصِي (به كسر عين و صاد و تشديد ياء) آمده است.
در لغت به ضم عين و كسر صاد و اوزان ديگر نيز وارد است.
در
قرآن مجید همه موارد آن درباره عصاى
موسی (علیهالسّلام) است جز دو مورد كه در خصوص چوب
دستیهاى
ساحران میباشد.
به مواردی از
عَصا که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى.) (گفت: «این عصای من است؛ بر آن تکیه میکنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرو میریزم و من در آن
منافع دیگری نیز دارم.»)
(فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى) «ناگهان ريسمانها و چوب
دستیهاى آنها در اثر
سحر به خيال موسى به تندى حركت میكردند.»
(فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ ...) (آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «سوگند به عزّت
فرعون كه ما به يقين پيروزيم!»)
درباره عصاى موسى چند
معجزه در قرآن آمده است:
تبدیل شدن چوب به مار در کوه طور به وقت
بعثت حضرت موسی (علیهالسلام) اتفاق افتاد.
(وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً) (عصايت را بيفكن.» هنگامى كه عصا را افكند و ديد همچون مارى با سرعت حركت مىكند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد.)
چوب در پيش
فرعون به اژدها تبدیل شدند.
(فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ) (در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان اژدهاى آشكارى شد.)
درباره اينكه چرا در
طور مار و در پيش فرعون اژدها شده رجوع شود.
مار تمام وسائل سحر جادوگران میبلعيد.
(فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ) (سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد.)
(أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ) «یعنى عصايت را بيانداز آنگاه آنچه را كه به باطل روى كار میآوردند میبلعيد.»
لَقِفَ به معناى قاپيدن و بلعيدن است.
زدن عصا به دريا و ايجاد راه از ميان آن و انجماد آب مثل سنگ اتفاق افتاد.
(فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ) «به موسى
وحی كرديم كه عصايت را به دريا بزن پس دريا بشكافت و هر تكهاش مثل كوهى بزرگ (و بيحركت) گرديد» تا
بنیاسرائیل از آن بگذشتند.
شكافتن سنگ در صحراى سينا در اثر زدن عصا و دوازده چشمه از سنگ جريان پیدا کرد.
(وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً ...) (و به ياد آوريد زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد؛ به او گفتيم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد.)
به عقيده نگارنده معجزه
انبیاء خارج از قوانين اين عالم نيست بلكه
بشر بآن راه ندارد و راه طبيعى آن فقط در
دست خداست و بشر تا
قیامت بآن راه نخواهد يافت و گرنه معجزه بودن از بين خواهد رفت مثلا اگر در آينده بتوانيم عصا را به مار مبدّل كنيم ديگر معجزه بودن آن براى
موسی (علیهالسّلام) معنى نخواهد داشت و همچنين بسيار چيزها هستند كه بشر راه و رسم، چگونگى و فرمول آن را دانسته و بعضى چيزها هستند كه به حقایق آنها واقف نشدهايم
معجزات انبیاء از قسم دوم است.
فرق
معجزه با غير معجزه آن است كه بشر دومى را مرتب ديده و طبيعى نام گذاشته و گرنه هر دو معجزهاند. توضيح آنكه ما پيوسته ديده و دانستهايم كه تخم مار به تدريج مبدل به مار میشود در اثر كثرت ديدن و تكرار عمل نام آن را طبيعى گذاشتهايم و چون مبدّل شدن عصا را به مار نديدهايم آن را معجزه میگویيم و گرنه در واقع مبدّل شدن تخم به مار و مبدّل شدن عصا به آن، هر دو معجزه است و اگر مطلب از اين قرار میبود كه پيوسته مار از چوب به
دست آيد در آن صورت اين را طبيعى و مبدّل شدن تخم به مار را معجزه میخوانديم.
همچنين مبدّل شدن يک سلّول نامریى (
نطفه) به يک شتر بزرگ و و مبدّل شدن سنگ به شتر، هر دو معجزه است ولى به وجود آمدن شتر از سلول را پيوسته ديده و نام آنرا طبيعى گذاشتهايم اما ناقه
صالح (علیهالسّلام) را كه از سنگ بيرون آمده معجزه گفتهايم اگر با انصاف قضاوت كنيم خواهيم ديد تبديل سلّول بشتر در اعجوبه بودن كمتر از تبديل سنگ بشتر نيست. همچنين معجزات ديگربه این شکل است.
امروز دانشمندان مسلّم داشتهاند كه ماده اوليه تمام اشياء عالم يكى و خميره همه آنها يک چيز است و اختلاف اشياء در اثر اختلاف ترتيب اتمها است مثلا قلب من و نوک آهنين قلم من و ميزی كه روى آن مىنويسم و آب درياها و سنگ كوهها و مغز آدمها و ... همه از يک چيز و يک ماده بوجود آمدهاند و ريشه همه يكى است آن كه قلب را قلب، آهن را آهن، آب را آب و سنگ را سنگ كرده فقط و فقط اختلاف ترتيب اتمها و اختلاف حركات آنهاست.
پس ماده اوليه عصا و مار هر دو يكى است و خدا میتواند با تغيير ترتيب اتمها عصا را به مار و مار را به عصا تبديل كند و نيز با آن تغيير، آب را به سنگ و سنگ را به آب مبدل نمايد چنان كه در گذشتن بنىاسرائيل از دريا چنان شد. به نظرم اين تقريب درباره تفهيم معجزه بهترين تقريبها است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عصا»، ج۵، ص۹.