عَدْو (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَدْو (به فتح عین و سکون دال) از
واژگان نهج البلاغه به معنای تجاوز است.
• عَدُوّ (به فتح عین و ضم دال) به معنای دشمن است.
از این ماده موارد زیادی در «
نهج البلاغه» آمده است.
عَدْو به معنای تجاوز است.
اگر با
قلب باشد به معنای
عداوت و
معادات است.
اگر در مورد راه رفتن باشد به معنای
عدو (دویدن) است.
در عدم رعایت
عدالت در معامله با لفظ «
عدوان» و «
عدوّ» میآید.
عَدُوّ به معنای
دشمن که در قلب
عداوت دارد است.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام (صلواتاللهعلیه) درباره خدا فرموده است:
«إِنَّهُ لا يَضِلُّ مَنْ هَداهُ، وَ لا يَئِلُ مَنْ عاداهُ، وَ لا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفاهُ.» «آنکه خدا هدایتش کند گمراه نمیشود و آنکه خدا دشمناش دارد، نجات نمییابد و خلاص نمیشود و آنکه خدا کفایتش کند
فقیر نمیشود.»
امام (صلواتاللهعلیه) درباره
واجبات و
حدود الهی فرموده است:
«إِنَّ اللهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُ فَرائِضَ فَلا تُضَيِّعوها، وَ حَدَّ لَكُمْ حُدوداً فَلا تَعْتَدوها.» «خداوند فرايضى بر شما
واجب كرده است آنها را ضايع نكنيد و حدود و مرزهايى را براى شما تعيين كرده از آن تجاوز نكنيد.»
که منظور از «
تَعْتَدوا» تجاوز است.
درباره تظلّم از
قریش گوید:
«اللَّهُمَّ إنَّي أَسْتَعْديكَ عَلى قُرَيْش وَ مَنْ أَعانَهُمْ! فَإِنَّهُمْ قَطَعوا رَحِمي.» «خدایا من تو را بر قریش به یاری میطلبم که
انتقام گیری، آنها
رحم مرا
قطع کردند.»
[[
استعداء]] از ماده
عدو به معنای یاری طلبیدن است.
عبدالرحمن بن ابیلیلی گوید علی (علیهالسلام) در
جنگ صفّین فرمود:
«أَيُّها الْمُؤْمِنونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْواناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ، فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرىءَ.» «اى مؤمنان! هركس
ظلم و ستمى را مشاهده كند و يا كار زشتى كه مردم را به سوى آن مىخوانند، اگر تنها به قلبش آن را انكار كند، سلامت را اختيار كرده است.»
منظور از
عُدْوان کار ظالمانه است.
«عدوی» سرایت مرض است در
حکمت ۳۹۰ فرموده:
«وَ الطيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقّ، وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقّ.» «
فال بد واقعیت ندارد و سرایت واقعیت ندارد.»
«عدیّ» مصغّر «
عدوّ» است به
عاصم بن زیاد فرموده:
«يا عُدَىَّ نَفْسِهِ! لَقَدِ اسْتَهامَ بِكَ الْخَبيثُ!.» «ای دشمن کوچک نفس خود،
شیطان خبیث تو را هدف قرار داده است.»
از این ماده موارد زیادی در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «عدو»، ج ۲، ص ۷۰۷.