عمر بن علی بن ابیطالب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عمر بن علی بن ابیطالب (علیهالسلام) با کنیه ابوالقاسم و ملقب به اطرف، از
فرزندان امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) است. او فردی سخاوتمند و پاکدامن بود. درباره
حضور عمر
در کربلا و شهادتش
در روز عاشورا بین تاریخنگاران اختلاف است اما بیشتر تاریخنویسان شهادت او را
در کربلا دانستهاند.
مادر عمر امحبیب، دختر ربیعه، میباشد.
برخی نام مادرش را صهبا ذکر کرده و گفتهاند که او همان امحبیب دختر
عباد بن ربیعه، از
اسرای یمامه یا
عین التمر است که
امیرمؤمنان او را از مال خود خرید.
برخی نیز گفتهاند که نام مادرش
لیلی است.
عمر بن علی، ملقب به اطْرَف است و
کنیه او را برخی، ابوالقاسم و برخی ابوحفص دانستهاند.
او زبانی گویا و فصیح داشت و فردی سخاوتمند و پاکدامن بود.
گویند: هنگامی که
در یک قحطسالی از
قبیله بنیعدی میگذشت، بزرگان
قبیله نزد وی آمدند و با او به گفتوگو پرداختند.
در آن حال مردی با لباسهای نیکو از آنجا گذشت. عمر پرسید این مرد کیست؟ گفتند: او
سالم بن رقیه است و با
بنی هاشم میانه خوبی ندارد. عمر او را خواست و از او درباره برادرش
سلیمان بن رقیه، از شیعیان علی، سراغ گرفت. سپس آنقدر با اخلاق نیک و استدلالهای روشن با او سخن گفت تا عقیدهاش را نسبت به بنی هاشم تغییر داد.
عمر بن علی هنگام
کوچ، بیشتر زاد و توشه خود را میان اهل آن قبیله تقسیم کرد و یک شبانهروز پس از کوچ وی، باران رحمت بر آنان بارید. اهل قبیله قدوم او را میمون دانسته و گفتند: این مرد
در فرود آمدن و کوچ کردن از همه مبارکتر بود.
وی تا زنده بود، هدایای خود را از سالم قطع نکرد و پس از
فوت او، سالم شعری
در رثایش بدین مضمون سرود:
درود خدا بر قبری که یکی از
فرزندان علی (علیهالسلام) -جانشین
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بهترین درخواستشدگان- را
در بر گرفته است.
تو از همه بخشندهتر، داناتر و
در آمدن و کوچ کردن مبارکتر بودی.
در اینکه آیا عمر بن علی (علیهالسلام)
در کربلا حضور داشته و به
شهادت رسیده یا نه، اختلاف است.
برخی گفتهاند که او با
امام حسین (علیهالسلام) همراه نشد و
در مدینه ماند و سرانجام
در سنّ ۷۵ یا ۷۷ سالگی
در «
ینْبُع» درگذشت.
صاحب
نفس المهموم این قول را به مشهورِ اهل تاریخ نسبت داده است.
صاحب
ذخیرة الدارین گوید: مقتلنگاران
شیعه و
سنی گفتهاند که عمر بن علی، همراه مادر و خواهرش
رقیه و خواهرزادگانش عبدالله، محمّد و عاتکه،
فرزندان مسلم بن عقیل، از مدینه با امام حسین (علیهالسلام) حرکت کرد و به
کربلا رفت.
خوارزمی مینویسد که او
در روز عاشورا پس از
شهادت برادرش
ابوبکر بن علی به میدان شتافت و این
رجز را خواند:
اضْرِبُکمْ وَلا اری فیکمْ زَحَرَ • ذاک الشَّقی بِالنَّبِی قَدْ کفَرَ
یا زَحْرُ یا زَحْرُ تَدانِ مِنْ عُمَرَ • لَعَلَّک الْیوْمَ تَبُوءُ بِسَقَرَ
شرَّ مَکانٍ فی حَریقٍ وسَعَر • فَانَّک الْجاهِدُ یا شَرَّ بَشَر
شمشیر میزنم و زحر -
قاتل ابوبکر بن علی- را
در میان شما نمیبینم، همان بدبختی که به
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کافر شد، ای زحر، ای زحر، به عمر نزدیک شو، باشد که امروز
در دوزخ جایگیری، همان جایی که
در سوزش و افروختگی بدترین مکان است و تو ای بدترین انسان، از انکارکنندگان هستی.
عمر بعد از کشتن قاتل برادرش دوباره حمله کرد و این رجز را خواند:
خَلُّوا عُداةَ الله خَلُّوا عَنْ عُمَرَ • خَلُّوا عَنِ اللَّیثِ العَبُوسِ الْمُکفَهِر
یضْرِبُکمْ بِسَیفِهِ وَلا یفِرُّ • وَلَیسَ یغْدُوا کالْجَبانِ الْمُنْجَحِرِ
ای دشمنان
خدا، واگذارید و سر راه بر عمر نگیرید، از شیر خشمگین ترشروی بگریزید.او با شمشیرش شما را میزند و فرار نمیکند و همچون مردم ترسو، به سوراخ نمیخزد.
او همچنان به نبرد ادامه داد تا به شهادت رسید.
برخی نوشتهاند: نخست اسب وی به وسیله
دشمن، پی گردید و پس از آن
شهید شد.
صاحب
روضة الشهداء، شهادت او را
در روز عاشورا، به مشهور نسبت داده است.
برخی دیگر از مقتلنگاران همچون
ابنشهرآشوب و
سیدمحمد بن ابوطالب موسوی، نیز شهادت او را
در روز عاشورا، ذکر کردهاند.
صاحب
ناسخ التواریخ میگوید که
امیرمؤمنان هجده پسر داشته و نام دو تن از ایشان عمر بوده است، یکی عمرالاکبر و دیگری عمر الاصغر. مادر عمرالاصغر ام حبیب، دختر ربیعه است، و مادر عمرالاکبر، صهبا و کنیهاش ابوالقاسم یا ابوحفص است و او
در کربلا به شهادت نرسید.
از سخنان وی چنین برمیآید که آن عمر بن علی که
در کربلا شهید شده، عمرالاصغر است. او سپس از قول برخی نقل میکند که عمر بن علی
در شب عاشورا،
کربلا را ترک کرد و
در جوالیق منزل گرفت و از اینرو فرزندان او را
اولاد جوالیق گفتهاند. ولی خود، این سخن را استوار ندانسته، میگوید که به اتفاق همه تاریخنویسان -که
حضور عمر بن علی را
در کربلا ذکر کردهاند- او
در روز عاشورا به میدان رفت و
جهاد کرد.
او سرانجام میگوید: احتمال دارد که عمر بن علی نیز، مانند
حسن مثنی،
در میان کشتگان، مجروح افتاده و سپس از
کربلا جان سالم به
در برده باشد.
پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۷۶- ۲۷۸.