• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عمادی غزنوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عمادی غزنوی، شاعر پارسی‌گوی و مدیحه‌سرای قرن ششم می باشد.



برخی او را فرزند مختاری غزنوی دانسته‌اند.
[۱] لطفعلی‌خان آذربیگدلی، آتشکدۀ آذر، ج۱، ص۵۷۴، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰.
[۲] تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۱۰، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
نام اصلی و تاریخ تولد وی معلوم نیست. کسانی که به شرح زندگانی او پرداخته‌اند، اغلب از وی با عنوان عمادی یاد کرده‌اند. عوفی در لباب‌الباب او را عمادالدین خوانده و در شمار شاعران غزنه آورده است.
[۳] محمد عوفی، لباب‌الالباب، ج۱، ص۴۳۰، چاپ سعید نفیسی، ۱۳۳۵.
ظاهراًعمادی لقب یا تخلص شعری این شاعر بوده است. علت شهرت او به این عنوان، آن‌گونه که راوندی در راحة‌الصدور نوشته
[۴] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۱۰، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
، انتساب وی به عمادالدوله فرامرزبن رستم (شهریار مازندران) بوده که عمادی در آغاز شاعری به مدح او پرداخته و لقب یا تخلص خود را از لقب وی گرفته است.
[۵] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۵۰، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
مؤلف مجمع‌الفصحا، ابن‌عمادالدوله را «عمادالدولۀ دیلمی»
[۶] رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۳۸، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
حاکم فارس ، که علی نام داشته، دانسته‌است. چون عمادی در اشعارش
[۷] دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۴، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۸] دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۸، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
به نام ممدوح خود (فرامرز) و نیز به محل فرمانروایی وی (مازندران) اشاره کرده است، این عقیده اشتباه به نظر می‌رسد.
[۹] بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، ج۱، ص۵۲۲، تهران ۱۳۵۰.
[۱۰] تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۰۹، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
[۱۱] علیقلی واله داغستانی، تذکرۀ ریاض‌الشعراء، ج۳، ص۱۳۸۶، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۴.
[۱۲] رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۱۲۸۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.

زادگاه او را، به اختلاف، برخی غزنه و برخی دیگر شهریار، از توابع ری ، ذکر کرده‌اند. عده‌ای نیز عمادی غزنوی را از عمادی شهریاری جدا دانسته و برآن‌اند که عمادی شهریاری از شعرای دورۀ سلجوقیان و از ستایشگران سلطان طغرل بوده و در شهریار زاده شده و آن دیگری شاعری است گمنام، اهل غزنه، که همدورۀ خاندان محمود غزنوی بوده است و دیوانش شناخته شده نیست.
[۱۳] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
[۱۴] مولوی محمدمظفر حسین صبا، تذکرۀ روز روشن، ج۱، ص۵۶۷ـ۵۶۸، چاپ محمدحسین رکن‌زادۀ‌آدمیت، تهران، ۱۳۴۳.



احتمال دارد که عمادی به علت انتساب به پادشاهان باوندی مازندران- که به آنان شهریار گفته می‌شده است- نسبت شهریاری یافته باشد. نکتۀ درخور توجه دیگر این‌که مولفان راحة‌الصدور و المعجم نیز - که از معاصران عمادی بوده یا با فاصلۀ زمانی اندکی از وی می‌زیسته‌اند- هیچکدام نسبت شهریاری یا غزنوی را برای وی ذکر نکرده‌ و تنها او را عمادی خوانده‌اند.
[۱۵] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۲۶۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
[۱۶] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۲۵، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
[۱۷] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۶۶، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
[۱۸] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۴۰۸، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
[۱۹] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
[۲۰] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۱۰، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که این هر دو عمادی یکی هستند، که به دلیل دوری زادگاه و محل زندگی و همچنین به دلیل این‌که نام اصلی وی در تذکره‌ها مبهم مانده، از او به دو عمادی تعبیر شده است.
[۲۱] بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، تهران ۱۳۵۰.
[۲۲] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
عمادی قبل از پیوستن به دربار شهریار مازندران، شهرتی نداشته است. او مدتی در غزنه زیست.
[۲۳] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
در اواخر دورۀ غزنویان به ری کوچید و در آن‌جا ازدواج کرد. سپس رهسپار مازندران شد و نزد شهریار آنجا، عمادالدوله فرامرز، از جایگاه بلندی برخوردار گشت. وی مدتی را در مدح و ستایش شاه سپری کرد. در این دوران، زندگانی خوش و آرامی را پشت سر می‌گذاشت و رابطۀ بسیار دوستانه‌ای با فرزند وزیر داشت، اما پس از مدتی به علت بدگویی اطرافیان، وزیرزاده به او بدبین شد.
[۲۴] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.



وی پس از درگذشت عمادالدوله فرامرز، مازندران را ترک کرد و روانۀ خراسان شد. تقی‌الدین کاشی کدورت بین عمادی و وزیرزاده را دلیل رفتن شاعر از مازندران دانسته است.
[۲۵] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
عمادی در بلخ با حکیم ستایی دیدار کرد و شیفتۀ او شد
[۲۶] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
. در مدت سکونت در بلخ، به مطالعه در علم تصوف پرداخت و تحت تأثیر شیوۀ صوفیان قرار گرفت. پس از آن به عراق رفت و به دربار سلجوقیان راه یافت. او طغرل‌بن محمدبن ملکشاه سلجوقی (حک:۵۲۶ـ۵۲۸) را مدح کرد و ازاین‌رو، به «سلطانی» ملقب شد
[۲۷] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
[۲۸] دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۹۱، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۹] دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۹، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
. ریو و به پیروی از او مصحح کتاب راحة‌الصدور و آیةالسرور، عمادی را همدورۀ طغرل‌بن محمد سلجوقی دانسته‌اند، ولی چون نویسندۀ راحة‌الصدور
[۳۰] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور،ص ۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
به نام ممدوح عمادی - که طغرل‌بن محمدبن ملکشاه بوده - اشاره کرده است، این عقیده درست به نظر نمی‌رسد
[۳۱] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۴۷، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
[۳۲] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
. عمادی همچنین عبدالرحمان طغایرک، از امرای بزرگ سلطان‌مسعود سلجوقی ، را مدح گفته است.
[۳۳] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.

عمادی در دربار سلجوقیان در فقر و تنگدستی به سر می‌برد. این تنگدستی به اندازه‌ای بود که وی برای پرداخت وام هزار دیناری خود و رهایی از زندان، قطب‌الدین مظفربن اردشیر عبادی (از واعظان نامی قرن ششم) را بر منبر مدح گفت.
[۳۴] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
[۳۵] ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۷۴۵، تهران ۱۳۸۱.
بنابر گفتۀ ریو، عمادی در مدح اتابک محمدبن ایلدگز جهان پهلوان و طفان شابن مؤید آیبه نیز شعر سروده است .


به گفتۀ تقی الدین کاشی،
[۳۶] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۸، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
عمادی در ۵۷۳ در ری وفات یافته است. مصحح راحة‌الصدور سال وفات او را، به اشتباه، ۵۸۲ نوشته که به سبب برداشت نادرست وی از عبارت ریو است.
[۳۷] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۵۰، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
[۳۸] محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
عمادی از شاعران نامی دوران خود بوده و به نوشتۀ تقی‌الدین کاشی، ملک‌الشعرای دربار سلجوقی به شمار می‌آمده است. او با شاعران همدورۀ خود در ارتباط بوده و قوامی شیرازی را مدح گفته است.
[۳۹] ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۶۹۷، تهران ۱۳۸۱.
سیدحسن غزنوی و انوری او را ستوده‌اند و جامی نیز به تضمین شعری از وی پرداخته است.
[۴۰] تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۰، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
مولف المعجم در توضیح مباحث بلاغی، از اشعار عمادی شاهد آورده،
[۴۱] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۲۶۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
[۴۲] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۶۶، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
درعین حال، او را به انتحال از شعر سنایی متهم کرده است.
[۴۳] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۴۶۴ـ۴۶۵، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).



شعر عمادی گونه‌ای اعتدالی از شیوۀ سخنرانی قرن ششم است؛ یعنی، نه آنچنان غرق در تصویرهای دور از ذهن و باریک‌بینانۀ‌ شاعران نامی این دوره است و نه چندان آسان‌فهم. گاه تصرف در معانی و کاربردهای پی در پی استعاره - که جزو جدایی‌ناپذیر بلاغت شعر اوست- دریافت کلام وی را دشوار می‌سازد، ولی‌ به‌طور کلی سادگی و روانی در شعر او بر تکلف غلبه دارد.
[۴۴] بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، ج۱، ص۵۱۸ـ۵۲۰، تهران ۱۳۵۰.
[۴۵] ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۷۴۵ـ۷۴۶، تهران ۱۳۸۱.
شمار ابیات دیوان وی را، به اختلاف، حدود دو هزار
[۴۶] شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۱۱۷۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
، چهار هزار
[۴۷] تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۸، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
[۴۸] ابوطالب‌ خان تبریزی، تذکرۀ خلاصةالافکار، ج۱، ص۲۹۰، نسخۀ خطی شمارۀ ۴۳۰۳ کتابخانۀ ملی ملک.
و پنج هزار بیت
[۴۹] تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۰۹، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
[۵۰] رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۱۲۸۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
ذکر کرده‌اند. آنچه از ابیات عمادی امروز‌ به‌طور پراکنده در جنگهای خطی و دیگر منابع تاریخی و ادبی وجود دارد، حدود دو هزار و پانصد بیت است.
[۵۱] محمد عوفی، لباب‌الالباب، ج۱، ص۷۲۷، چاپ سعید نفیسی، ۱۳۳۵.

دیوان عمادی به تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، در سال ۱۳۸۱ش در تهران چاپ شده است.


(۱) ابوطالب‌ خان تبریزی، تذکرۀ خلاصةالافکار، نسخۀ خطی شمارۀ ۴۳۰۳ کتابخانۀ ملی ملک.
(۲) امین‌احمد رازی، تذکرۀ هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران ۱۳۷۸.
(۳) بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، تهران ۱۳۵۰.
(۴) تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
(۵) تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
(۶) ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران ۱۳۸۱.
(۷) رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
(۸) شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
(۹) علیقلی واله داغستانی، تذکرۀ ریاض‌الشعراء، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۴.
(۱۰) لطفعلی‌خان آذربیگدلی، آتشکدۀ آذر، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰.
(۱۱) محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
(۱۲) محمد عوفی، لباب‌الالباب، چاپ سعید نفیسی، ۱۳۳۵.
(۱۳) محمد قزوینی، بیست مقاله، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
(۱۴) مولوی محمدمظفر حسین صبا، تذکرۀ روز روشن، چاپ محمدحسین رکن‌زادۀ‌آدمیت، تهران، ۱۳۴۳.


۱. لطفعلی‌خان آذربیگدلی، آتشکدۀ آذر، ج۱، ص۵۷۴، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰.
۲. تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۱۰، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
۳. محمد عوفی، لباب‌الالباب، ج۱، ص۴۳۰، چاپ سعید نفیسی، ۱۳۳۵.
۴. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۱۰، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۵. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۵۰، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
۶. رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۳۸، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
۷. دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۴، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
۸. دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۸، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
۹. بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، ج۱، ص۵۲۲، تهران ۱۳۵۰.
۱۰. تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۰۹، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
۱۱. علیقلی واله داغستانی، تذکرۀ ریاض‌الشعراء، ج۳، ص۱۳۸۶، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۴.
۱۲. رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۱۲۸۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
۱۳. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۱۴. مولوی محمدمظفر حسین صبا، تذکرۀ روز روشن، ج۱، ص۵۶۷ـ۵۶۸، چاپ محمدحسین رکن‌زادۀ‌آدمیت، تهران، ۱۳۴۳.
۱۵. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۲۶۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۱۶. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۲۵، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۱۷. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۶۶، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۱۸. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۴۰۸، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۱۹. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۲۰. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۱۰، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۲۱. بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، تهران ۱۳۵۰.
۲۲. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۲۳. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۶، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۲۴. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۲۵. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۲۶. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۷، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۲۷. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۲۸. دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۹۱، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
۲۹. دیوان اشعار، عمادی غزنوی، ج۱، ص۱۰۹، تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳۰. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور،ص ۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۳۱. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۴۷، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
۳۲. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۳۳. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۳۴. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۲۰۹، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۳۵. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۷۴۵، تهران ۱۳۸۱.
۳۶. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۸، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۳۷. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۱، ص۳۵۰، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۳.
۳۸. محمدبن علیبن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، ج۱، ص۵۷، افست چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۸۶.
۳۹. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۶۹۷، تهران ۱۳۸۱.
۴۰. تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۰، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
۴۱. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۲۶۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۴۲. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۳۶۶، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۴۳. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۴۶۴ـ۴۶۵، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۴۴. بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، ج۱، ص۵۱۸ـ۵۲۰، تهران ۱۳۵۰.
۴۵. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۷۴۵ـ۷۴۶، تهران ۱۳۸۱.
۴۶. شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، ج۱، ص۱۱۷۱، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی، ‌تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸).
۴۷. تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، ج۱، ص۳۴۸، نسخۀ خطی شمارۀ ۲۷۲ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
۴۸. ابوطالب‌ خان تبریزی، تذکرۀ خلاصةالافکار، ج۱، ص۲۹۰، نسخۀ خطی شمارۀ ۴۳۰۳ کتابخانۀ ملی ملک.
۴۹. تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، ج۴، ص۲۴۰۹، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸.
۵۰. رضاقلی خان هدایت، مجمع‌الفصحا، ج۱، ص۱۲۸۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲.
۵۱. محمد عوفی، لباب‌الالباب، ج۱، ص۷۲۷، چاپ سعید نفیسی، ۱۳۳۵.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «عمادی غزنوی»، شماره ۶۸۵۰.    




جعبه ابزار