علی محقق ثانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آفتاب قرن نهم از نیمه گذشته بود که در یک خانواده صمیمی در روستای «
کرک » از روستاهای
جبل عامل لبنان کودکی به دنیا آمد. سال ۸۶۵ یا ۸۷۰ بود که خانه ساده «عزالدین
حسین» به نورجمال کودکی شیعی نورانی شد. پدرش نام وی را «علی» گذاشت و او با نشانی از
تشیع در اولین قدمهای زندگی پیش رفت و «نورالدین» لقب گرفت. دوران کودکی او به پاس مراقبت مادر و تلاش پدر بخوبی گذشت و محیط خانواده اسلامی آنان در او تاثیر شگرفی گذاشت.
علی بن عبدالعالی (در عرب رسم چنان است که پسر را به جد منسوب میکنند یعنی علی بن
حسین بن عبدالعالی را علی بن عبدالعالی میگویند.) اندک اندک پای به سن نوآموزی گذاشت و
درس و
مدرسه را شروع کرد و پس از آموزشهای ابتدایی به
حوزه علمیه کرک و در جرگه دانش پژوهان علوم اسلامی وارد شد.
درس و بحث و مطالعه از او طلبهای جوان و دوست داشتنی ساخت و با تقوای الهی بر گزمههای سپاه شب پرستان حمله برد و به تهذیب نفس همگام با تحصیل همت گماشت. پس از آن به روستای «
میس » رفت و با تلاش پیگیر، از استادان آن حوزه شناخته شد.
شهید ثانی یکی از شاگردان آن حوزه بود که «
شرایع الاسلام » و «قواعد» را نزد او فراگرفته است.
چندی نیز در «
جبع » لبنان به تحصیل مشغول بود و پس از آشنایی و به دست آوردن تجارب و علوم در حوزه علمیه «جبل عامل» رهسپار حوزه «
دمشق » شد. آنگاه از دمشق راهی «
بیت المقدس » شد و لختی از زمان را نیز به تحقیق و دانش اندوزی در شهر «الخلیل» گذراند و سپس بار خود را بسته، رهسپار مرکز حوزه
اهل سنت در «مصر» گردید. این سفرها و دیدار حوزههای گوناگون از او مردی حزیم و دانشمندی خوش اندیشه ساخت و شخصیت او را چنان زیبا ترسیم کرد که عاقبت یکی از بزرگترین دانشمندان قرن دهم به شمار آمد و به «محقق ثانی»، «مولای مروج»، «محقق کرکی» و «شیخ علایی» شهرت یافت.
در کشور مصر از دانشمندان زیادی بهره جست و محضر فرزانگان آن دیار را غنیمت شمرد. گوهر جان به متاع ناچیز دنیا نفروخت و سخت در راه تکامل و
معرفت کوشید و در این مدت نیز موفق به گرفتن
اجازه از علمای اهل سنت شد. (در بخش استادان به تنی چند از آنان اشاره خواهیم کرد.)
زندگی علمی علی بن عبدالعالی که در این زمان از دانشمندان بلند مرتبه جبل عامل بود زیبا و شیرین و مساله آموز میگذشت. او درپی ورود به سرزمینی تازه توشهای از خرمن اندیشمندان آن سامان بر میگرفت و باز سوار بر گرده سفر، بار و بنه به سویی دیگر میکشید و این بار حوزه
مصر را به سوی
عراق و حوزه
نجف اشرف ترک گفت و به سرزمین
ولایت و آستان امامان معصوم وارد شد.
علی بن عبدالعالی فروغ معرفت و فقیهی جان بر کف برای
شیعه شد ولی این میوه شیرین به آسانی به دست نیامد. از لبنان تا مصر واز مصر تا نجف، حضور در حلقههای
درس و تحقیق و استفاده از محضر استادان دلسوز و با معرفت بود که توانست جوانه علم و تحقیق را در وجودش بارور کند و درخت تناور
فقاهت و دیانت را در جانش به بار بنشاند و ما به پاس خدمت آن اسوههای
علم و عمل به یادکرد تنی چند از آنان بسنده میکنیم.
علی بن هلال جزایری (بزرگترین استاد محقق ثانی)، محمد بن داوود بن مؤذن جزینی، شمس الدین محمد بن خاتون عاملی،
سید حیدر عاملی ، احمد بن علی عاملی،
زین الدین جعفر بن حسام عاملی ، شمس الدین محمد بن احمد صهیونی، که جملگی از استادان شیعی اویند. علاوه بر این از
ابی یحیی زکریا انصاری (متوفی ۹۲۶ق) و کمال الدین ابراهیم بن محمد بن ابی شریف قرشی (متوفی ۹۲۳ق) از علمای اهل سنت نیز بهره برده است.
محقق کرکی در نجف اشرف بر کرسی
تدریس نشسته بود که پیکی از دربار ایران و
شاه اسماعیل صفوی رسید و او را برای تلاش و کار به دربار ایران دعوت کرد. او دید از این فرصت میتواند برای سرفراز گردانیدن شیعیان و رساندن فرهنگ ناب تشیع به جامعه استفاده کند. این تصمیم بسیار مهم و حساس میتوانست مسیر زندگی او و شیعیان را عوض کند. به همین دلیل آن را پذیرفته، در سال ۹۱۶ ق. در جنگ
هرات به شاه اسماعیل صفوی پیوست. در این حال او در حدود ۵۰ بهار از عمر خود را گذرانده و پای به عرصه مبارزه و تلاش، آن هم در محیط بسیار حساس دربار صفوی گذاشته بود. تاثیر او و دیگر عالمان شیعه در هدف بخشی به سلسله صفوی بود که تفکر آنان را تصحیح میکرد. گویند شاه تهماسب به محقق میگفت : «شما به حکومت و تدبیر امور مملکت سزاوارتر از من میباشید. زیرا شما نایب امام زمان - سلام الله علیه- هستید و من یکی از حکام شما هستم و به امر و نهی شما عمل میکنم.»
در واقع وجود کسانی چون شیخ
لطف الله میسی ،
شیخ علی منشار (پدر زن شیخ بهایی) شیخ عبدالصمد (پدر شیخ بهایی)، سید ماجد بحرانی،
شیخ حر عاملی و
شیخ بهایی در طول دوره صفویه تا اندازهای توانست جلو انحرافات بیش از حد آنان را بگیرد و تشیع را مذهب رسمی کشور گرداند و مردم و صاحبان حکومت عالمان الهی را محترم بشمارند. البته ریشه خانوادگی صفویان نیز در این طرز تفکر سهیم بود و نباید آن را از نظر دور داشت.
یکی از بخشهای حساس زندگی محقق کرکی انتخاب او به عنوان شیخ الاسلام رسمی کشور ایران و دادن اختیارات به اوست که وظیفه وی را بیش از پیش سنگین کرد و از طرفی این فرمان نشانگر عظمت او در میان شاهان صفوی به مثابه یک رهبر شیعی است. ما به لحاظ اهمیت این رویداد بخشی از متن فرمان شاه تهماسب را در اینجا میآوریم : «فرمان مبارک شاهی جاری شد که :
بلند گردانیدن پرچم شریعت نبوی را از بنیادهای کامکاری میدانیم و زنده کردن مراسم دین سید پیامبــران و روش امامان علیهمالسّلام را از جمله مقدمات ظهور امام زمان میشمـاریم. و بـدون تردید سرچشمه و راه تحقـق یافتن این مقصود جز پیروی و
اطاعت عالمان دین نیست و بخصوص در این زمان با وجود عالی مقامـی که به آستـان ائمـه هـدی پا نهـاده، ختم مجتهدین، وارث علوم سید پیامبران و نگهبان آیین امیرالمؤمنین، قبله تقواپیشگان با اخلاص و پیشوای دانشمندان، مقتدای مردم، نایب امام زمان - سلاماللهعلیه - علی بن عبدالعالی. مقرر فرمودیم که سادات و اشراف ایران، وزرا و سایر ارکان دولت، ایشان را مقتدا و پیشوای خود دانسته، در تمام امور اطاعت و فرمانبرداری به تقدیم رسانند. و نیز هر کس از دست اندرکاران امور شرعیه و از لشکریان حکومت را عزل کند، برکنار خواهد بود و هر که را مسؤول کند، مسؤول خواهد بود و مورد تایید است.
مقرر شده آنچه از مستمری سالهای قبل از محل ضرب سکه باقی مانده بدون درنگ به ایشان برسانند و سکه مدینة المؤمنین «
حله » را نزد نمایندگان ایشان ببرند و بدون نظر ایشان از ضرب سکه خودداری نمایند و از مخالفت با این دستورات بپرهیزند.
محقق در
ایران با حمایت صفویان تلاش زیادی کرد و براستی از مروجان آیین
توحید و تشیع بود. در آن روزگاری که ایران اوضاع نابسامانی داشت کسانی چون محقق ثانی بودند که مردانه در میدان به تلاش میپرداختند. عمق فاجعه و نابسامانی در امور مذهبی را باید در گفتههای یکی از نویسندگان جستجو کرد که آورده است :
«در آن اوان مردم از مسائل مذهب حق جعفری و قوانین آن اطلاعی نداشتند و شیعیان از دستورات دینی خود بی خبر بودند. زیرا از کتب فقه
امامیه چیزی در دست نبود و فقط جلد اول "قواعد
علامه حلی " بود که از روی آن تعلیم و تعلم مسائل دینی صورت میگرفت.»
در این زمان بود که او قلم به دست گرفت و بر غنای حوزهها و اندیشههای علوم دینی افزود و در ترویج دانش
آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کوشش کرد. شرح قواعد و رسائل و کتابهای زیادی که در زمینههای اخلاقی، عبادی و اقتصادی و اجتماعی نگاشته درپی انجام این مهم صورت گرفته است.
درباره اقدامات اجتماعی و مذهبی محقق کرکی جای سخن بسیار است و ستایشی در خور از این فرزانه خطه جبل را میطلبد و براستی باید به این رسول مکتب تشیع آفرین گفت و از او و اندیشه اش به نیکی یاد کرد. در آن زمان «اشهد ان علیا ولی الله و حی علی خیر العمل» که از آمدن
سلطان طغرل بیک سلجوق در سال ۴۵۰ تا این تاریخ (۹۰۶ ق.) چهار صد و پنجاه و شش سال بود که برطرف شده بود، در سایه اقتدار صفویان و درایت محقق به
اذان ضمیمه شد و بر ماذنهها گفته شد.»
یکی دیگر از اقدامات محقق را
حسن بیک روملو چنین آورده است : «محقق در جلوگیری از فحشا و منکرات و ریشه کن کردن اعمال نامشروع و رواج دادن واجبات الهی و دقت در وقت اقامه
نماز جمعه و جماعت و بیان احکام
نماز و
روزه و دلجویی از علما و دانشمندان و رواج دادن «اذان» در شهرهای ایران و همچنین قلع و قمع مفسدین و ستمگران کوششهای فراوان و نظارت شدیدی را به عمل آورد.»
از آنجا که سخن در عرصه تلاش محقق ثانی به درازا میکشد از سر اختصار به مواردی اشاره میکنیم. از نظرگاه تاثیر صفویه در ایران باید گفت به واقع اگر درایت و توانمندی محقق نبود صفویه موفق به انجام آن همه کارهای ارزشمند نمیشد و این پیروزی را باید به حساب سعی توانفرسای عالمان دینی گذاشت. درباره
اصلاح ساختار اخلاقی جامعه آن روز آمده است : «شاه تهماسب با کمک محقق کرکی بدعتها را برداشت و شرع را رواج داد. شیره کش خانهها، شرابخانهها، مرکز فحشا و فساد را ویران کرد و نیز منکرات را از بین برد و
آلات لهو و قمار را بشکست.»
آری این اقدام بود که غبار مسموم گناه را از خانه و کاشانه مردم زدود و دیو
معصیت را قتل عام کرد.
محدث جزایری مینویسد : «من بعضی از فرمانها و دستورهایی را که محقق ثانی به حکام و زمامداران نواحی کشور نوشته، دیدهام همه دربردارنده قوانین عدالت پیشهای و چگونگی برخورد مسئولین با مردم و راجع به اخذ مالیات و مقدار آن است و در آنها دستور داده شده در هر شهر و دهی باید پیشنمازی تعیین شود تا با مردم نماز گزارد و احکام دینی و مراسم اسلامی را به آنها بیاموزد.»
درباره تلاش این مصلح بزرگ در
احسن التواریخ آمده است : بعد از خواجه نصیرالدین طوسی هیچ کس مانند محقق ثانی در راه اعتلای مذهب
شیعه و مرام
ائمه طاهرین علیهمالسّلام سعی و کوشش به عمل نیاورده است.
تلاش محقق به اینها نیز پایان نمییابد بلکه او
اهتمام فراوانی در شکوفایی حوزههای علمیه داشت. او هر ساله از
شاه تهماسب هفتاد هزار دینار شرعی میگرفت تا به مصرف تحصیل دانشجویان علوم اسلامی برساند و از این راه مبانی اعتقادی تشیع را استحکام بخشد.
دیگر از خروشهای الهام بخش «احیاگر جبل» اصلاح روش صوفیانه صفویان بود. زیرا آنان با
تصوف پیوندی ناگسستنی داشتند و دچار انحرافاتی شده بودند.
شهید مطهری نقش محقق و عالمان دین را در کنار سلاطین صفوی چنین تبیین میکند :«فقهای جبل عامل نقش مهمی در خط مشی ایران
صفویه داشتند.... صفویه
درویش بودند. راهی که ابتدا آنها بر اساس سنت خاص درویشی خود طی میکردند اگر با روش فقهی عمیق فقهای جبل عامل تعدیل نمیشد... به چیزی منتهی میشد نظیر آنچه در علویهای
ترکیه و
شام هست. این جهت تاثیر زیادی داشت در اینکه اولا روش عمومی دولت و ملت ایرانی از آن گونه انحرافات مصون بماند و ثانیا
عرفان و تصرف شیعی نیز راه معتدل تری طی کند. از این رو فقهاء جبل عامل از قبیل محقق کرکی و... حق بزرگی بر گردن مردم این مرز و بوم دارند.»
در سال ۹۲۹ ق. محقق مناصب رسمی را رها کرد و دست از کار اجتماعی شست و به
درس و بحث در حوزه نجف مشغول شد. شاید یکی از دلایل کناره گـیری او فـشارهایی بـود که از طرف مخالفان وی وجود داشت والبته اوضاع اجـتماعی و مذهـبیایـران آن روز نیز این نظر را تقویت میکند. او در نجف مدت شش سال به
تدریس و پرورش طالبان علوم و تشـنگان دانش آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرداخت و حوزه نجف از آبشار اندیشه اش بهرهها برد و پس از آن در سال ۹۳۵ ق. دیگربار به کار اجتماعی روی آورد و در این زمان شاه تـهـماسب پسر شاه اسماعیل اول بر تخت نشسته و موقعیت حساس جدیدی پیش آمده بود. چرا که درپی نفوذ بیشتر بیگانگان مخالفان داخلی تحرک زیادتری داشتند.
... باید در دل بذر
حکومت مستضعفین را کاشت و برای عملی شدن آن گام برداشت. ما بر این عقیدهایم که
فقیه جامع الشرایط باید بپاخیزد و به عنوان حاکم جامعه اسلامی مقتدر و استوار رهبری را به دست گیرد و اسلام را به عنوان یک اندیشه مهم سیاسی و اجتماعی مطرح کند و آن را بسان نظام کاملی برای اداره جوامع بشری عرضه کند. اختیارات حکومتی رسول الله را امامان معصوم یکی پس از دیگری دارا هستند و فقیه جامع الشرایط نایب امام
معصوم است و تمامی اختیارات حکومتی او را داراست. این سخنان، اندیشههای فقیه سترگ، محقق کرکی بود. او این اندیشه بلند را در رساله نماز جمعه چنین بیان میکند : «فقها و دانشمندان امامیه اتفاق کردهاند که فقیه عادل امین که جامع شرایط فتوی باشد - فقیهی که از او به مجتهد در
احکام شرعی تعبیر میشود، نایب امامان شیعه است - در حال
غیبت در تمام آنچه که یک امام در راستای حکومت میتواند انجام دهد والبته عدهای از اصحاب کشتن و جاری کردن حد را استثنا کردهاند.»
با همه این احوال و اینکه محقق دل در گرو تلاش اجتماعی داشت، نباید از احوالات درونی و لطافتهای روحی او غفلت کرد. زیباییهایی که بر ساحل جان
شیخ علایی ، تنه زده بود و ما در اینجا اشارهای گذرا به بخشی از آن داریم :
یکی از کسانی که به محقق ثانی
حسد میورزید و از موقعیت او سخت آزرده روح بود
محمود بیک مهردار یکی از نزدیکان و درباریان شاه صفوی بود. آتش درونی او را وادار کرد که با تنی چند از همدستانش محقق را در خانه به قتل رساند. وی یک روز قبل از اینکه موفق شود نقشه خود را عملی کند سرمست از نقشه پنهانی خود در میدان صاحب الامر
تبریز به چوگان بازی مشغول و شاه نیز در حال تماشا بود. فارغ از این صحنه محقق بزرگ و شیخ الاسلام کشور در حال خواندن
دعای سیفی بود. پس از دعای سیفی شروع به خواندن
دعای انتصاف مظلوم - منسوب به
امام حسین - کرد. هنوز دعا تمام نشده بود که خبر آوردند محمد بیک مهردار از اسب به زمین افتاد، و لگدکوب اسبها گردیده و جان به ناچار
تسلیم کرده است.
و نیز نقل کردهاند روزی سفیر
روم محقق کرکی را در دربار ملاقات کرد. سفیر زیرکانه گفت : تاریخ
مذهب شما - منظور سفیر سال ۹۰۶، تاریخ ظهور سلسله صفوی بود - بر اساس حروف ابجد میشود «مذهب ناحق» و این ماده تاریخ خود گواهی است بر
باطل بودن مذهب شما. محقق نیز بدون درنگ جواب داد ما عرب هستیم و زبان و ادبیات ما نیز عربی است و تاریخ مذهب ما بر اساس حروف ابجد، «مذهبنا حق» - یعنی مذهب ما حق است - میشود. سفیر از این حاضر جوابی شیخ الاسلام غرق در اعجاب شد و سکوت
اختیار کرد.
علی بن عبدالعالی در وادی وارستگی نیز امیر بود و مهر دنیا از دلش بریده بود. تقید عمیق و التزام فراوان به احکام
اسلام داشت ولی با همه پاکی و زلالی و قناعت پیشگی و زاهدانه زیستن باز میترسید و از روز واپسین بیمناک بود. از همین رو
وصیت کرده بود : «همه نمازها و روزه هایم را
قضا کنید و به
نیابت از من
حج خانه خدا بجا آورید.»
از شیخ الاسلام بزرگ قرن دهم اندوختههای علمی فراوانی به جای مانده و تالیفات گرانسنگی به نسلهای پس از خود هدیت کرده است. آثار قلمی آن بزرگوار عبارتاند از :
جامع المقاصد (شرح قواعد الاحکام)،
منهج السداد (شرح ارشاد الاذهان علامه حلی)، حاشیه بر
مختلف الشیعه علامه حلی،
رساله جعفریه ، رسالهای در صیغههای عقود و ایقاعات، نفحات اللاهوت در لعن جبت و طاغوت، رسالهای در آب کر، رسالهای در تعقیبات نماز، رساله غیبت،
رساله نجمیه ، رسالهای در تعریف
طهارت و رسالهای در احکام شیردادن، حاشیه برالفیه و نفلیه شهید اول، شرح الفیه، حاشیه بر تحریر علامه حلی، حاشیه بر «
الدروس الشرعیه»
شهید اول ، حاشیه بر «
الذکری فی الفقه »، رسالهای در قبله، رسالهای در تسبیح، رسالهای در تقیه، رسالهای در نماز و روزه مسافر، رسالهای در شنیدن دعوای مدعی در دادگاه و راه استنباط احکام شرعی، حاشیه بر بخش میراث «
مختصرالنافع »، رسالهای در اثبات رجعت، کتابی در ارث، حاشیه بر قواعد الاحکام، حدیث شناسی،
المطاعن المحرمیه ، رسالهای در قبله خراسان، رسالهای در نیت و کتب و رسائل دیگر که به حدود ۷۱ کتاب و رساله میرسد.
علاوه بر آثار علمی محقق بزرگوار، وی آبشار معرفت دیگری نیز فراراه آیندگان قرار داده است و آن تربیت شاگردانی بود که هر یک مسئولیتی را در جامعه اسلامی به عهده گرفتند و کمبودی را در
اجتماع برطرف کردند. از جمله شاگردان محقق ثانی میتوان به ناموران ذیل اشاره کرد :
شیخ علی منشار عاملی (پدر زن شیخ بهایی)، شیخ محمد بن
حسن عاملی نطنزی، سید محمد بن ابیطالب استرآبادی،
علی بن عبدالصمد عاملی ، میر معزالدین اصفهانی، علی بن عبدالعالی عاملی میسی، شیخ عبدالعباس بن عمارة الجزائری، شیخ زین الدین فقعانی، احمد بن احمد بن ابی جامع معروف به ابن ابی جامع، شیخ نعمت الله بن احمد بن خاتون عاملی، ابراهیم بن علی خوانساری، جمال الدین بن عبدالله حسینی جرجانی، سید شرف الدین سماک عجمی، شهید ثانی، شیخ احمد بن محمد بن خاتون عاملی،
امیر نعمت الله جزایری ، ظهیرالدین ابراهیم بن علی المیسی،
حسین بن علی بن ابی السروال بحرینی، شیخ بابا، قاضی صفی الدین عیسی،
حسین بن محمد بن مکی .
محقق ثانی دارای دو پسر و دو دختر بود که پسر اول او شیخ عبدالعالی نام داشت و از دانشمندان بزرگ عصر خود شناخته میشد و در
کاشان مقیم بود. پسر دیگرش شیخ
حسن نام داشت. یکی از دختران محقق در جبل عامل
ازدواج کرده است که فرزندی از این پیوند مبارک متولد شد که
میرسید حسین حسینی نام داشت. او در
اردبیل به
تدریس و حل و فصل مشکلات مردم پرداخته، شیخ الاسلام آن شهر بوده است. دختر دیگرش در ایران با
میرشمس الدین محمد استرآبادی ازدواج کرد و از آنان فرزندی عزیز به دنیا آمد که نامش را سید محمدباقر گذاردند. او در آسمان علم و معرفت ایران درخشید و به
میرداماد معروف شد و همو استاد
صدرالمتالهین ، فیلسوف بزرگ و بنیانگذار
حکمت متعالیه بود.
سال ۹۴۰ ق. فرا رسید و محقق باز به نجف اشرف بازگشته بود. در این دوران او سنی نزدیک به ۷۵ سال داشت. کار و تلاش او را فرتوت و شکسته کرده و برف سفید پیری بر رخسارش نشسته بود. تلاش ارزشمند و قابل ستایش او موجب کینه توزیهای فراوانی نسبت به او گردیده بود و این
حقد و حسدها هنوز ادامه داشت و هر لحظه جان پیر شیعی حوزه نجف را تهدید میکرد. تا اینکه عاقبت در ۱۸ ماه ذیحجه سال ۹۴۰ همزمان با
عید غدیر خبری در نجف پیچید...! آن خبر این بود که :
محـقق کرکی، شیخ الاسلام، به وسـیله زهر عدهای از متعصبان اهل سنت مسـموم شده و شـربت
شهادت نوشیده است. آری! نام وی در ردیف
شهدای فضیلت ثبت گردید. پیکر آن عالم الهـی را در جـوار مرقد امـیرالمؤمنین علیهالسّلام بـه خاک سپردند و دفتر زندگی اش بسته شد ولی نـامش، یادش و
میراث ماندگارش تا ابد زنده است. ماده تاریخ فوتش (سال ۹۴۰) «
مقتدای شیعه » را رقم زد.
رحمت بی منتهای پروردگار بر روح پاکش باد
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «علی محقق ثانی».