عصمت پیامبر و اهل بیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسئله
عصمت پیامبر و
اهل بیت (علیهمالسّلام) جزء مسایل اساسی دین اسلام است، لذا بسیاری از بزرگان درباره آن به گونهای سخن گفته و بحث کردهاند.
در این جا از مجموع مباحث آنها به طور خلاصه، چند محور مهم و اساسی طرح و تبیین میشود:
الف) از آن جا که هدف از
بعثت انبیا هدایت و راهنمایی انسانها به سوی حقایق و وظایفی است که
خداوند برای
بشر تعیین کرده است، و در حقیقت، انبیا و اوصیای آنان
خلیفه و نمایندگان الهی در میان بشر و مامور
ابلاغ دین خدا و هدایت بشرند، اگر خود آنان به دستورات دین و پیام رسالتشان عمل نکنند و گرفتار لغزشهای علمی و عملی شوند، مردم هیچ گونه اعتمادی به آنان پیدا نمیکنند، در نتیجه، اهداف بعثت تحقّق نخواهد یافت. بنابراین،
حکمت بالغه و لطف خداوند اقتضا میکند که فرستادگان او در هر دو بُعد
عقل نظری و عملی از
مصونیت کامل و
عصمت برخوردار بوده، نه تنها دچار
معصیت و
گناه نشوند، بلکه
سهو و
نسیان نیز در ساحت قدسی آنان راه پیدا نکند.
ب)
دلیل عقلی دیگر آن است که انبیا، گذشته از آموزش و
ابلاغ احکام خداوند، مسئول
پرورش و
تربیت مردم نیز هستند، لذا در
قرآن کریم آمده است که: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»؛ به درستی که خداوند بر مؤمنانی
منت گذاشت که فرستادهای از جنس خودشان بر آنها مبعوث کرد تا آیات او را بر آنان
تلاوت کند و آنها را
تزکیه نموده و
کتاب و
حکمت بیاموزند.
بی تردید، این مهم (تربیت و تزکیهی نفوس) در صورتی تامین خواهد شد که مربیان
اصلاح و تربیت،
خودساخته،
صالح و از هر گونه معصیت و
نقص پاک و منزه باشند، وگرنه به طور مسلّم «فاقد شیء معطی شیء» نخواهد شد. (کسی که خود چیزی ندارد نمیتواند به دیگران چیزی بدهد)
به همین دلیل، از
قاضی عبدالجبار نقل شده که گفته است: چون مردم به حرف کسی که کردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمینان حاصل نمیکنند، پس
واجب است که انبیا از چیزی که سبب
عذاب و خروج آنان از
ولایت الهی میشود،
منزه باشند.
ج) دلیل دیگر آن است که
اطاعت و
پیروی از پیامبران الهی واجب است و اگر آنان معصیت انجام دهند، وظیفهی مردم در مورد آنها دو صورت خواهد داشت؛ اگر او را پیروی نکنند و هر کاری که او انجام میدهد به جا نیاورند، فایدهی بعثت از بین خواهد رفت، زیرا خداوند
پیامبران را برای آن فرستاده که مردم از
کردار آنها به عنوان سرمشق و الگو استفاده کنند و با بهره گیری از آن سرمشق، خود را به
کمال مطلوب انسانیشان برسانند و اگر پیروی کنند باید مانند آنان هر کاری را، گرچه خلاف و معصیت باشد، انجام دهند، در حالی که هیچ پیامبری مردم را به
گناه فرا نمیخواند و اساساً پیامبران برای هدایت و جلوگیری از معصیت فرستاده میشوند، پس معلوم میشود که گناه اساساً با انگیزهی بعثت ناسازگار است و
انبیا نباید گناه کنند.
د) نکتهی دیگر آن است که اگر پیامبران
معصوم نباشد و گناه انجام دهند، چند
محذور و مشکل جدّی پیش خواهد آمد:
۱. چون معصیت موجب
فسق میشود، پس
شهادت آنها پذیرفته نیست و عدم پذیرش شهادت پیامبر
نقض غرض رسالت اوست.
۲. اگر پیامبری گناه کند، سزاوار عذاب،
نفرین و
سرزنش خدا میشود، در حالی که هیچ پیامبری سزاوار عذاب و نفرین نیست.
۳. اگر کسی
اهل معصیت باشد، اساساً به مقام نبوت نمیرسد و نمیتواند عهدهدار رسالت شود، چون خداوند فرمود: «لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ».
اولا، تنها در سایه عصمت
اطمینان مردم به پیامبران تحقّق پیدا مییابد.
ثانیاً، انبیا، گذشته از بیان
احکام دین مسئول تربیت و
تزکیه بشرند.
ثالثاً، چون اطاعت از پیامبر
واجب است، پس هر کاری که انجام میدهد، مردم نیز باید انجام دهند و یا دست کم برای آنان
جایز است که انجام دهند.
رابعاً، اگر پیامبر معصیت کند شهادت او پذیرفته نیست و سزاوار نفرین است و نمیتواند به مقام نبوت برسد.
با توجه به موارد یاد شده،
عقل حکم میکند که پیامبران الهی باید در هر دو بُعد علمی و عملی از هر گونه نقص و معصیت مصون و معصوم باشند و گرنه اهداف بعثت تحقّق نمییابد.
گرچه در
قرآن کریم جریان عصمت انبیا همانند عصمت
فرشتگان به طور صریح مطرح نشده، لکن در برخی
آیات اشاراتی درباره عصمت انبیا که به طور کلی به چند دسته تقسیم میشود:
۱.
قرآن کریم پس از آن که تعدادی از پیامبران را اسم میبرد خطاب به پیامبر
خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید:
«اُولئِک الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»؛
اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان
اقتدا کن.
۲. در آیه دیگر فرمود:
«مَنْ یضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْهاد وَ مَنْ یهْدِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلّ»؛
هر که را خدا
گمراه کند، دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود و هر که را خدا
هدایت کند، گمراه کنندهای ندارد.
مفاد
آیه اول آن است که پیامبران هدایت یافتگان هستند و بدون دغدغهی خاطر باید از هدایت آنان پیروی کرد.
پیام آیه دوم آن است که افرادی که تحت پوشش
هدایت الهی قرار دارند، هرگز دچار گمراهی نمیشوند.
از جمع بندی این گونه آیات به آسانی معلوم میشود که انبیا چون تحت هدایت الهی قرار دارند، هرگز گناه نمیکنند.
شکل منطقی
استدلال به این آیات آن است که هر نوع معصیتی گمراهی است و
گمراهی در ساحت انبیا راه ندارد، پس معصیت در ساحت انبیا راه ندارد.
دستهی دیگر از آیات
قرآن که دستور میدهد بدون قید و شرط باید از پیامبر
اطاعت و
پیروی کرد، عبارتاند از:
۱. «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»؛
بگو ای پیامبر، اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید.
۲. در آیه دیگر فرمود:
«مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّهَ»؛
هر کس از
رسول خدا پیروی کند، بی تردید، خداوند را اطاعت کرده است.
۳. در آیه دیگر فرمود:
«وَ مَنْ یطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یخْشَ اللّهَ وَ یتَّقْهِ فَاُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»؛
و کسانی که از خدا و پیامبرش اطاعت کنند و دارای
خشیت باشند و از
مخالفت با او بپرهیزند، رستگارند.
این دسته از آیات نیز دلالت روشن بر عصمت انبیا دارند، زیرا اولا، مردم را به اطاعت مطلق از پیامبر فرا میخوانند. ثانیاً، اطاعت از پیامبر را اطاعت از
خداوند میدانند، از این رو، معلوم میشود که انبیای الهی دارای عصمتاند، به همین دلیل، از مردم خواسته شده بدون قید و شرط از آنان اطاعت کنند.
دستهی دیگر آیاتیاند که جریان
مخلصین را مطرح کردهاند که عبارتاند از:
۱. در برخی آیات آمده است که
شیطان هرگز قدرت
نفوذ در عدهای از انسانها را ندارد، لذا خود اعتراف کرده و میگوید:
«فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِینَّهُمْ اَجْمَعِینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِینَ»؛
به
عزت تو
سوگند همهی بندگان تو را گمراه خواهم کرد جز بندگان مخلَص را.
۲. در برخی آیات از برخی انبیا به عنوان مصادیق مخلَصین یاد شده و چنین آمده است:
«وَ اذْکُرْ عِبادَنا اِبْراهِیمَ وَ اِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ اُولِی الْاَیدِی وَ الْاَبْصارِ اِنّا اَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة ذِکْرَی الدّارِ وَ اِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْاَخْیارِ وَ اذْکُرْ اِسْماعِیلَ وَ الْیسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْاَخْیارِ»؛
بندگان ما
ابراهیم،
اسحاق،
یعقوب را به یاد آور، ما آنان را به خاطر یاد سرای دیگر خالص و پاک قرار دادیم، و آنان نیز از برگزیدگان و خوبانند و
اسماعیل،
یسع و
ذوالکفل را که همه از نیکوکاران بودند، به یادآور.
پیامبرانی که در این آیه آمده به دلیل جملهی «اِنّا اَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة» جزء بندگان مخلَص معرفی شدهاند. اگر این آیه در کنار آیه اول قرار گیرد، به آسانی معلوم خواهد شد که مصداق بارز و قدر مسلّم مخلصین که از وسوسهی شیطان کاملا در
امان هستند، انبیای الهیاند.
از جمع بندی این گونه آیات و با توجه به این که هیچ کسی درباره عصمت انبیا قایل به تفصیل نشده و نگفتهاند که عدهای از آنان معصوم و عدهای دیگر غیر معصومند، معلوم میشود که همهی انبیا از مصونیت الهی و عصمت برخودار هستند.
عصمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آیات و
روایات اسلامی مورد تاکید و تصریح قرار گرفته است.
برخی از آیات
قرآن درباره عصمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عبارتند از:
۱. «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْی یوحی»؛
پیامبر از روی
هوی و هوس سخن نمیگوید، آنچه میگوید
وحی است که از جانب خدا به او القا شده است.
۲. همچنین فرمود:
«ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَای»؛
آنچه را پیامبر دیده است، دلش هم آن را به حقیقت یافته و
کذب و
خیال نپنداشته است.
۳. و نیز فرمود:
«ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی»؛
چشم پیامبر از آن عالم آنچه را باید بنگرد، بی هیچ کم و کاستی مشاهده کرده است.
۴. و نیز فرمود:
«اِنَّما یرِیدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ
اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛
خداوند میخواهد شما
خانواده را از آلودگی پاک و منزه کند.
این دسته از آیات، به طور مستقیم مربوط به
خاتم انبیا است، اما به دلیلی که قبلا اشاره شد، (عدم تفصیل در عصمت انبیا) معلوم میشود که عصمت از ویژگیهای
نبوت است. این گونه آیات بر عصمت همه انبیا دلالت میکند.
از مجموع آنچه بیان شد، این نکته به دست میآید که:
اولا، عصمت انبیا ریشهی
قرآنی دارد. ثانیاً، آیات فراوانی در
قرآن وجود دارد که ناظر به عصمت انبیاست و برابر آن آیات به آسانی میتوان گفت که در حریم قدسی
عقل نظری و عملی انبیا هیچ گونه
وسوسه شیطانی و نفسانی نمیتواند نفوذ کند و همه انبیا در هر دو بعد علمی و عملی از مصونیت کامل الهی برخوردار هستند.
از منظر پیشوایان دین،
عصمت انبیا جزء مسایل ضروری و قطعی بوده و از اصول مسلّم است، لذا در روایات فراوان درباره آن به تفصیل بحث شده که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) روزی
مامون از
حضرت رضا (علیهالسّلام) پرسید: آیا شما نمیگویید که پیامبران معصومند؟ حضرت فرمود: آری، انبیا معصومند.
ب)
ابن عباس میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود:
«انا و علی و حسن و حسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون»؛ پیامبر فرمود: من و
علی و
حسن و
حسین و نُه فرزندش مطهر و معصوم هستیم.
ج)
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«ان الانبیاء لایذنبون لانهم معصومون، مطهرون، لایذنبون و لایزیغون و لایرتکبون ذنباً صغیراً و لاکبراً»؛ انبیا گناه نمیکنند، چون همگی معصوم و منزّه هستند و هرگز مرتکب گناه چه
صغیره و چه
کبیره نمیشوند.
د) امیرمؤمنان
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) درباره عصمت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
نهج البلاغه فرمود:
«لقد قَرَن الله به من لدن اَنْ کان فطیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره»؛ از روزی که پیامبر از شیر گرفته شد، خداوند سبحان بزرگترین
فرشته از فرشتگان خود را بر تربیت و تکمیل او گمارد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و
اخلاق نیک سوق دهد.
از آنچه اشاره شد، معلوم گردید که گذشته از دلایل عقلی و
قرآنی، در روایات نیز بر عصمت انبیا اصرار شده که در آثار و منابع
شیعه و
سنی فراوان نقل گردیده است.
از آن میان جریان مناظرههای
حضرت امام رضا (علیهالسّلام) در مجلس مامون عباسی با یکی از مخالفان عصمت انبیا است و اصولاً یکی از جهاتی که برخی گمان کردهاند مسئله عصمت را شیعه در جهان اسلام پدید آورده، همین مناظرههای حضرت امام رضا (علیهالسّلام) است که به تناسب اقتضای شرایط و ضرورت و نیاز زمان درباره مسئلهی عصمت انبیا انجام شده است.
دلیل عقلی بر عصمت
اهل بیت در چند محور قابل طرح است:
الف) از آنجا که از دیدگاه شیعه، بعد از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
اهل بیت (علیهمالسّلام)، به استثنای امور اختصاصی مقام نبوت، عهده دار همهی وظایف آن حضرت هستند، لذا عقل حکم میکند که
ائمه (علیهمالسّلام) نیز همانند پیامبران دارای مقام عصمت باشند، زیرا اولا، انجام کارهایی که به عهدهی
امام است بدون عصمت امکان پذیر نخواهند بود. ثانیاً، اگر برداشت امام از آیات
قرآن مصون از اشتباه نباشد، نمیتواند حافظ
شریعت باشد و هدایت الهی به دست او استمرار یابد، چون در صورت عدم عصمت هیچگاه از احتمال اشتباه و
لغزش مصون نیست، در نتیجه، قابل
اعتماد مردم هم نخواهد بود.
ب) اساساً نیاز به وجود امام از آنجا ناشی میشود که مردم خود معصوم نیستند، پس کسی که از هر گونه لغزش علمی و عملی مصون باشد لازم است تا مردم به او مراجعه کنند و با اطمینان کامل تکالیف و وظایف خویش را در مورد دستورات دین به دست آورند. اگر فرض شود که امام نیز همانند سایر مردم در معرض
گناه و
اشتباه قرار داشته باشد، او خود نیاز به امامی دیگر خواهد داشت و این موجب
تسلسل میشود که
باطل است، پس امام باید دارای مقام عصمت باشد.
ج) کارشناس بزرگ مسایل کلامی و اعتقادی
خواجه نصیر طوسی در بحث
امامت چند دلیل عقلی بر عصمت امام اقامه کرده و گفته است:
۱. چون امام حافظ و نگهبان
شرع و احکام دین است، لذا باید معصوم باشد، زیرا برداشتها از
کتاب و
سنت و سایر دلایل مختلف است، پس وجود کسی که دارای مقام عصمت باشد ضروری است تا بتواند از شرع مقدّس صیانت و پاسداری کند.
۲. اگر پیشوای دین گرفتار
معصیت شود و اشتباه از او سرزند باید به جای اطاعت او را
نهی از منکر کرد، در حالی که خداوند در
قرآن به اطاعت از او دستور داده و فرموده است: «اَطِیعُوا اللّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ».
۳. اگر از امام گناه و معصیت سرزند،
نقض غرض لازم میآید، زیرا امام برای آن منصوب میشود که مردم از او پیروی کنند، اگر او دچار معصیت شود نباید مردم از او پیروی نمایند و این نقض غرض است.
۴. از آن جا که امام و پیشوای دین قاعدتاً عقل و معرفتی بیشتر از دیگران دارد و گرنه به امامت نمیرسید، اگر گناهی از او سرزند، درجه و مرتبهی او از همهی مردم پست تر میشود، چون با
معرفت و
آگاهی کامل از خطر معصیت تن به
آلودگی داده است.
د) چون علمای
امت هر چه صالح و باتقوا باشند از خطا و معصیت مصون نخواهند بود، لذا تغییر یافتن برخی
معارف دین به دست آنان، گر چه غیر عمدی هم باشد محال نیست، پس عصمت برای امام ضرورتی انکار ناپذیر دارد، چرا که در غیر این صورت، دعوت دینی ناقص و هدایت الهی بی اثر خواهد ماند.
در
قرآن کریم آیات متعدّدی آمده که ناظر به
عصمت اهل بیت هستند که در این جا به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
یکی از آیاتی که دلالتش بر عصمت
اهل بیت (علیهمالسّلام)،
شهرت عمومی دارد، به گونهای که بعد از شنیدن یا
تلاوت آن، عصمت
اهل بیت در ذهن همگان تداعی میشود و بزرگان
اهل تفسیر و
کلام نیز برای اثبات عصمت
اهل بیت به آن استدلال میکنند،
آیه تطهیر است که فرمود: «اِنَّما یرِیدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ
اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».
پیام این آیه در چند محور طرح و تبیین میشود:
۱. قبل از هر چیز لازم است یادآوری شود که بر اساس
روایات فراوانی که اکثر آنها در منابع
اهل سنت نیز آمده: آیه تطهیر در شان پیامبر و
اهل بیت (علیهمالسّلام) (یعنی
علی،
فاطمه،
حسن و
حسین (علیهمالسّلام)) نازل شده است.
۲. بر اساس بررسی کارشناسان بزرگ
اهل تفسیر، منظور از اراده در این
آیه، ارادهی تکوینی است نه تشریعی. تفاوت آن دو در این است که ارادهی تکوینی هرگز از مراد تخلف نمیکند، برخلاف ارادهی تشریعی که به
جعل و
وضع قانون شرعی تعلّق میگیرد که ممکن است مکلفان به آن عمل کنند و ممکن است عمل نکنند. به چند دلیل به آسانی میتوان ثابت کرد که اراده در این آیه تکوینی است:
اولا، ارادهی تشریعی اختصاص به گروه خاصی ندارد، بلکه همه ملکفان را شامل میشود، و از آن جا که در آیه مذکور ارادهی خداوند به
تطهیر گروه خاصی (پیامبر و
اهل بیت) تعلّق گرفته و فرموده است: «عَنْکُمْ
اَهْل الْبَیت»، معلوم میشود که مراد اراده تکوینی است.
ثانیاً، عنایت ویژهای که در آیه دیده میشود، بهترین دلیل است بر این که مراد، ارادهی تکوینی است، زیرا ارادهی تشریعی با این توجه ویژه مطرح نمیشود؛ مثلا کلمه «اِنَّما»
حصر را میرساند و نشان میدهد که این اراده برای همگان نیست و تاکیدهایی که در آیه وجود دارد، نظیر: «لِیذْهِبَ»، «یطَهِّرَ» و «یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» و این که آیه در مقام
مدح و
تمجید است، همهی این دلایل ثابت میکند که
اراده در این آیه تکوینی است نه تشریعی.
۳. به طور خلاصه، مضمون آیه این است که اراده تخلف ناپذیر خداوند بر آن تعلق گرفته است که
اهل بیت از هر گونه ناپاکی و آلودگی ظاهری و معنوی پاکیزه بوده و در هر دو بعد
عقل نظری و عملی از مصونیت الهی و عصمت برخوردار باشند. بنابراین، از این آیه به آسانی معلوم میشود که گناه و اشتباه در
ساحت قدسی
اهل بیت (علیهمالسّلام) هرگز راه ندارد و آنها از عصمت کامل الهی برخوردار هستند.
آیه دیگر که گواه و شاهد
قرآنی بسیار روشن بر عصمت امام است این آیه است که فرمود:
«وَ اِذِ ابْتَلی اِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»؛
به یادآور زمانی که
ابراهیم را خدا به اموری آزمایش نمود و ابراهیم از عهده
آزمون خداوند بر آمد، خدا به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از
ذریه و
نسل من (چطور؟) خداوند فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد.
درباره این آیه مبارکه اولا، باید گفت که از نظر شیعه
امامیه،
امامت همانند
رسالت و
نبوت، عهد و منصب الهی است و تنها خداوند میداند که چه کسی این سِمَت (امامت) را میتواند به عهده بگیرد.
ثانیاً، نقل شده وقتی از برخی بزرگان سؤال شد که این آیه به چه دلیل بر عصمت امام دلالت میکند؟ ایشان در پاسخ فرمود: بر اساس
حصر عقلی، مردم از چهار قسم بیرون نیستند. یا در همهی عمر ظالم و ستمگرند، یا در هیچ مرحلهای از عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ستمکارند و در پایان زندگی از
ستم توبه میکنند، یا در آغاز عمر صالحاند، ولی در پایان عمر ستم میکنند، شان حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) بالاتر از آن است که از خداوند درخواست کند که مقام امامت را به گروه اول و چهارم بدهد، پس به
یقین، دعای حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) شامل حال این دو دسته نمیشود.
اما گروه دوم و سوم، یعنی کسانی که در همهی عمر هیچگاه
اهل ستم نبودند، و افرادی که در ابتدای عمر ستم کرده و در پایان توبه نمودند، خداوند از میان این دو گروه در این آیه فرمود: «لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»، یعنی گروه دوم را نفی کرده و فرموده است: کسی که
اهل ظلم و ستم باشد، عهد و منصب من به او نمیرسد. در نتیجه، تنها گروه سوم باقی میماند که هیچگاه
اهل ستم نبودهاند، پس آنان معصومند، لذا
عهد الهی، یعنی منصب امامت مربوط به آنهاست.
از آنچه بیان شد، اولا، معلوم گردید که دلیل و شاهد بر عصمت
اهل بیت،
قرآن کریم است، ثانیاً، به دلایل متعدّد
اهل بیت (علیهمالسّلام) در عرف
قرآن اسم خاص پنج نفر، یعنی پیامبر اکرم، علی مرتضی، فاطمه، حسن و حسین (علیهماالسّلام) است و شامل
همسران پیامبر نمیشود.
ثالثاً، از آن جا که بر اساس روایات متعدّدی که از طریق شیعه و سنّی آمده: تطهیر در شأن پیامبر و علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام)، نازل شده، پس به تصدیق
قرآن کریم،
اهل بیت پیامبر دارای مقام
عصمت هستند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عصمت پیامبر و اهل بیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۴.