عشایر قشقایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عشایر قشقایی
فارس با
ریاست پسران صولتالدوله قشقایی (ناصر و خسرو) نهضتی را برای حفظ مردم فارس از هرگونه تعرضی برپا میدارند که پس از درگیریهایی با
مصالحه بین
دولت و عشایر به پایان میرسد.
با سقوط دیکتاتوری رضاشاه در
شهریور ۱۳۲۰، ایلات و عشایر
ایران، پس از یک دهه تخته قاپوی اجباری، مجدداً زندگی عشایری خود را از سر میگیرند. پسران صولتالدوله قشقایی (ناصر و خسرو) که در
تهران تبعید بودند، مخفیانه به
فارس میگریزند و با تکیه بر نامآوری و وجاهت ملی
پدر، بر مسند
ریاست ایل قشقایی قرار گرفته و خود را (ایلخان فارس) میخوانند.
ناصرخان در روز
جمعه ۲۹ شهریور ماه از معاریف و روحانیون
شیراز دعوت کرد تا در چنار اهدار واقع در ۱۲ کیلومتری جنوب شیراز برای
مذاکره درباره اوضاع فارس حاضر شوند و چند کامیون در اختیار محمدخان دهبزرگی، حاج
خان سردزکی و پسران اسکندر و حاج ملاعلی سیف گذشت تا مردم شهر را به چنار هدار بیاورند. در این جلسه اشخاصی چون سیدمحمد رضوی، عبدالله امام صمدانی، محیالدین مزارعی، محمدحسن
خان بهبهانی و محمدباقر دستغیب و مدیران روزنامههای گلستان و استخر و نیز سردار فاخر حکمت به اتفاق عمادالسلطنه فاطمی استاندار وقت فارس حضور یافتند.
ناصرخان در جمع چنار راهدار اعلام داشت: «با همکاری سران عشایر، نهضتی بر پا کردهایم و از این پس مردم فارس از هر گونه تعرضی مصون میباشند. غرض ما از این
نهضت تامین آینده فارس است. به سمپاشی عناصر ماجراجو نباید ترتیب اثر داد. هر کس
سعادت فارسیان را میخواهد، ما از
جان و
دل با او همراهی خواهیم کرد و هر کس با افکار ما موافقت نداشته باشد، باید بداند که فارس با نظر خصمانه به او مینگرد.
پس از این جلسه، نمایندگان طبقات شیراز، تلگرافی را مبنی بر پشتیبانی از نهضت به سرپرستی ناصرخان قشقایی برای قوامالسلطنه مخابره کرده و مدیران روزنامههای گلستان و استخر و همچنین روحانیونی چون سیدمحمدباقر دستغیب و عبدالله امام صمدانی مردم را به
حمایت از نهضت کنندگان تشویق میکردند.
قشقاییها در خواستهای خود را در تلگرافی خطاب به قوامالسلطنه که به امضای ناصرخان، ملک منصورخان، خسروخان و محمدحسین
خان رسیده بود به شرح ذیل خلاصه کردند: ۱ ترمیم فوری کابینه ۲- تغییر رؤسای حساس ارتش ۳ –
محاکمه و
مجازات عمال ناصالح دوره دیکتاتوری بیست ساله ۴- واگذاری کارهای ادارات فارس از لشکری و کشوری به خود اهالی ۵- تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی در مرکز استانها و شهرستانها ۶- تجدید نظر در ازدیاد نمایندگان مجلس، ۷- اعطای مبلغ کافی برای
اصلاح امور فرهنگی، بهداشتی و طرق و شوارع ۸- تجدید نظر در قوانین مضر و منافی با قانون اساسی و فراهم نمودن وسایل
رفاه عامه ۹- اتصال
راه آهن مرکز به شیراز و بندر
بوشهر و نیز آسفالت جادهها.
و اعلام کردند «عموم اهالی اعم از ایلات و شهرستانها برای بدست آوردن حقوق پایمال شده خود،
قیام خواهند کرد اگر تا دوشنبه اول
مهر ۱۳۲۵ تکلیف قطعی معین نشود هر اتفاقی رخ دهد در مقابل
تاریخ و
وجدان، مامور و
ملامت نخواهیم بود». قوامالسلطنه در پاسخ
تلگراف برادران قشقایی با واژههای پرطمطراق و لحنی نصیحتآمیز از آنان خواست فورا از دخالت در این دسایس، خودداری نمایند جهت مذاکره، نماینده، خود را به تهران اعزام دارند.
در این میان عمادالسلطنه فاطمی استاندار فارس برای ارائه گزارش از اوضاع فارس عازم تهران گردید و سرلشکر زاهدی بازرس نظامی ناحیه
کفالت استانداری ار به عهده گرفت. از سوی دولت برای آنکه گفتگو بین تهران و شیراز به خوبی صورت گیرد، دستگاه مخابراتی مخصوص به شیراز فرستاده شد.
بدین ترتیب قوامالسلطنه بوسیله تلگراف به صورت حضوری با ناصرخان مذاکره نموده و خواستار ممانعت از گسترش دامنه
شورش شد که ناصرخان در پاسخ اظهار داشت. پس از مشورت با سایر روسای ایلات، جواب آنها را به اطلاع نخست وزیر خواهد رساند.
ناصرخان که عملا رهبری نهضت را بر عهده داشت در این
زمان در آقچشم مستقر شده بود و در واکنش به پاسخ منفی قوامالسلطنه دستور داد که طبق نقشه قبلی به پاسگاهها و پادگانهای منطقه فارس
حمله شود. نیروهای عشایری به دستههای مختلف تقسیم شدند. یک دسته به فرماندهی ناصرخان طاهری و همراه با خوانین
دشمن زیاری مامور خلع سلاح پاسگاههای بین شیراز و
اردکان شدند و پادگان اردکان را به
محاصره درآوردند.
دسته دیگری از نیروهای ایلات به فرماندهی محمدحسین
خان قشقایی، همراه با الیاس
خان کشکولی، جهانگیرخان کشکولی، حسین قلی
خان رستم و عدهایی از سران بویراحمد با نیروهای خود به طرف خانه
کازرون حرکت کردند. ملک منصورخان قشقایی نیز با عدهای روانه ارتفاعات آب باریک و پل
خان در
شمال شیراز شد. چنگیزخان سپر علی
خان سالار با حسین
خان شکوهی کدخدای کازرون همراه عدهای از سواران قیر و کازرین به منظور حمله به پادگان جهرم، روانه آن نواحی شدند. بدین ترتیب در مدت کوتاهی، تمامی پاسگاههای مستقر در جادههای شیراز به فیروزآباد و شیراز کارزون، اردکان و منطقه ممسنی به تصرف عشایر در آمده، خلع سلاح شدند.
همزمان با این وقایع، ایلات حیات داوودی و لیراوی و دیگر متحدان آنان به فرماندهی فتحالله
خان حیات داوودی، بوشهر را به محاصره خود درآوردند.
نیروهای قشقایی به فرماندهی خسروخان و محمدحسین
خان قشقایی با کمک عدهای از سران بویراحمد، مامور حمله به کازرون شدند در این درگیریها، عدهای از چهرههای محلی کارزون هم به قشقاییها پیوستند. از آن طرف، سرهنگ حسین یمنی فرمانده تیپ کازرون به منظور
تقویت نیروهای خود با موافقت ستاد لشگر فارس، مقداری
اسلحه و
مهمات در اختیار داوطلبان محلی از جمله حسنعلیخان امیرعضدی و
شکرالله
خان شاکر برای
حفاظت از شهر قرار داد.
با آغاز حمله قشقاییها و متحدان آنها به کازرون در سی و یکم شهریور و محاصره آن شهر، سرهنگ یمنی از فرمانده لشکر فارس، تقاضا کرد که نقاط تجمع عشایر را بمباران کنند. لذا به دستور فرمانده لشکر فارس، هواپیماهای مستقر در بهبهان که تحت امر سرگرد طوفانیان بودند به بمباران هوایی محاصره کنندهها پرداختند. بنابر گزارش سرگرد طوفاینان، هواپیماها طی سه مرحله با
آتش مسلسل و هر کدام با ۲۰۰ کیلو
بمب به بمباران نیروهای عشایری در ارتفاعات شمال کازرون پرداختند؛ اما از آنجایی که این نقاط محل استقرار
احشام الیاس
خان کشکولی بود، به جای بمباران نیروهای رزمی، چادرهای
طایفه کشکولی و احشام آنان مورد حلمه قرار گرفتن که بالطبع عدهای از افراد طایفه کشکولی و تعدادی از دامهای آنان از میان رفتند. این حادثه احساسات نیروهای عشایری و بویژه قشقاییها را تحریک کرد و آنان برای حمله به کازرون مصممتر شدند.
در این میان خسروخان در ملاقاتی با سرهنگ یمنی در
باغ حاجی عوض در خارج از شهر کازرون از وی خواسته بود تا بدون خونریزی نیروهای خود را تسلیم کند؛ اما با رد این درخواست از جانب سرهنگ یمنی
در دهم مهر، حمله همه جانبه به کازرون آغاز گشت. در این میان عدهای از اهالی کازرون از جمله حسنعلی
خان امیرعضدی و
شکرالله
خان شاکر که با اسلحه و مهماتی که از تیپ دریافت کرده بودند، به قوای خسروخان پیوستند. با حمله اول به کازرون ارتباط پادگان که در خارج از شهر بود، با سایر نقاط قطع گردید. ادارههای ژاندارمری و شهربانی نیز به تصرف نیروهای قشقایی در آمد. سپس در حملات جداگانه پاسگاههای امامزاده و تل کبیر به اشغال قشقاییها در آمد. در این زد و خوردها سه درجهدار کشته و تعدادی مجروح شدند. نیروهای عشایری پس از تصرف شهر پادگان را نیز به محاصره خود درآوردند و افراد مستقر در پادگان را کاملاً در
تنگنا قرار دادند. لذا افراد پادگان یک بار
پرچم سفیدی را به نشانه
تسلیم، بالا بردند؛ اما زمانی که نیروهای ایلی به آنها نزدیک شدند، با مسلسل آنان را به رگبار گلوله بستند. این حادثه باعث شد که عدهای از نیروهای عشایری کشته شوند.
سرانجام پس از دوازده
روز نبرد پادگان کازرون در ده مهر سقوط کرد و افراد پادگان طبق قراردادی که در ۱۴ ماده تنظیم گردیده تسلیم شدند. پس از خاموش شدن آتش
جنگ و
مبادله قرارداد، به افراد پادگان اجازه داده شد به هرجا که بخواهند عزیمت کننده همچنین اسلحه و مهمات که به تصرف عشایر در آمد بین طوایف به نسبت افراد تقسیم شد.
همزمان با وقایع کازرون و بوشهر، در جبهه شمالی نیز درگیری ادامه داشت. در حالی که ستون اعزامی از تهران در
آباده مستقر بود، اطلاع رسید که پادگان بندامیر واقع در شمال شرق شیراز بدست عشایر افتاد و افراد آن خلع سلاح شدند.
علاوه بر این در ششم مهر عشایر تحت
امر ملک منصورخان، گردنههای آب باریک و
دروازه قرآن واقع در بین پل
خان و شیراز اشغال نمودند و در نتیجه ارتباط تلگرافی و تلفنی و زمینی آباده قطع گردید؛ اما در اردکان هنوز
مقاومت صورت میگرفت، به طوریکه فرمانده پادگان به خاطر این پایداری از طرف ستاد ارتش مورد تشویق قرار گرفت. با این وجود در شیراز آرامش برقرار بود و اثری از ناآرامیمشاهده نمیشد.
در این میان از سوی قوامالسلطنه امیرهمایون بوشهری که در شیراز اقامت داشت به استانداری فارس منصوب شد و به او
اختیار تام داده شد که با سران قشقایی وارد مذاکره شود.
سرلشکر زاهدی تلگرافی به ستاد ارتش، هشدار داد که «حل این مسئله اولاً مانور سیاسی لازم دارد و درجه دوم تمرکز قوای مهمیکه بالاخره بتوانند کار
جنوب را حل و تصفیه کننده قبل از اینکه میکروب سری به تمام جنوب و غرب سرایت کند،
دفع و جلوگیری شود.
پس از تصرف بوشهر و کازرون، بخش قابل توجهی از نیروهای عشایر موجود به شیراز اعزام شد. فتحالله
خان حیات داوودی نیز جهت
تشویق و کمک به قشقاییها به محاصره کنندگان شیراز پیوست.
درست در
آستانه سقوط نهایی شیراز از
عصر روز ۱۶ مهر سرلشکر زاهدی و امیر همایون بوشهری با حضور چند تن از علما با ناصرخان در آقچشمه دیدار و بین پیشنهادات دو طرف توافقی حاصل شد.
اهم پیشنهادات، ناصرخان به شرح زیر بود: الف: نفرات ارتش به تعداد و در موقعیتهای پیش از نهضت در فارس باقی بماند و از هر گونه حمله علیه عشایر خودداری ورزد. ب) اعلان
عفو عمومی پ) همه سلاحهای سنگین و تجهیزات ارتش بلافاصله از سوی عشایر تحویل داده خواهد شد و سلاحهای سبک پس از شش ماه مسترد خواهند داشت. ژاندارمری در فارس باقی بماند و تعدادی از نفرات ارتش در یک هنگ تحت
هدایت ناصرخان باشند.
مدتی پس از برکناری وزرای
حزب توده، قوامالسلطنه برای برچیدن تشکیلات فرقه دموکرات
آذربایجان دست به کار شد.
با آغاز پیشروی نیروهای دولتی به سوی آذربایجان، ناصرخان از طرف (مجمع عمومینهضت ملی فارس) با ارسال تلگرافی به قوامالسلطنه درخواست کرد که اجازه داد شود، اهالی فارس اعم از شهری و ایلات برای
استقلال کشور و استرداد آذربایجان به یاری ارتش بشتابند.
پس از پیروزی ارتش در آذربایجان، قشقاییها با ارسال پیام جداگانهای بازگشت به آذربایجان به
میهن را به نخستوزیر تبریک گفتند، همچنین خسروخان با صدور بیانهای از اهالی فارس درخواست کرد برای
جشن پیروزی در
مسجد وکیل حضور بهم رسانند. بدینسان بود که
بحران آذربایجان خود به خود شورش قشقاییها را سرانجام داد و این مسئله به داد نیروهای دولتی رسید.
پس از مذاکرات ناصرخان با سران طوایف قشقایی و تعدادی از خوانین سایر عشایر در کازرون، تعدادی سلاحهای سنگین و سبک و مسلسل ضدهوایی و چند
قبضه تفنگ به ستاد لشکر فارس تحویل گردید.
پس از این موافقت خلع سلاح ایل قشقایی نیز به راه حل سلامت آمیزی ادامه یافت و با برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی که به انتخاب دو تن از برادران قشقایی یعنی محمدحسین
خان از آباده و خسروخان از فیروزآباد به نمایندگی مجلس شورای ملی منجر شد، تا حد زیادی از تنشهای جاری بین قشقاییها و
حکومت مرکزی کاسته شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عشایر قشقایی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۵/۶.