عبدالله بن مسعده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالله معروف به فزاری
پسر مسعده بن حکمه بن مالک بن حذیفه بن بدر و مادرش حکمه فاطمه که او را «ام قرفه بنت ربیعه بن بدر» میگفتند، بود.
عبدالله بن مسعده غلامی سیاهچهره بود که
پیامبر او را به دخترش
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) هدیه دادند و حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) نیز او را آزاد کردند.
عبدالله تا مدتی در کنار
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بود. اما بعدها به دلیل حیلهها و ترفندهای
معاویه،
عبدالله بن مسعده از
دشمنان سرسخت امام علی (علیهالسّلام) شد.
چنانکه در
جنگ صفین در سپاه مقابل
امام علی (علیهالسّلام) قرار داشت و یکی از یاران و همراهان معاویه بود.
مورخان به او
لقب«صاحب الجیوش» را دادند، زیرا در
زمان معاویه بن ابیسفیان و
یزید بن معاویه، فرماندهی بسیاری از لشکرکشیهای به
روم به عهدۀ او بود.
معاویه برای
بیعت گرفتن از مردم جهت جانشینی فرزندش یزید، از هیچ
حیله و ترفندی دریغ نمیکرد، به گونهای که بنا بر نقل
تاریخ زمانی که نمایندگان نواحی مختلف
دمشق نزد معاویه گرد آمدند، معاویه،
ضحاک بن قیس را فرا خواند و به او گفت: وقتی که من از سخن گفتن فارغ شدم، از من اجازه بخواه و پس از آن در مورد برگزیدن یزید به عنوان جانشین من سخن بگو. معاویه از طرف دیگر به
عبدالرحمن بن عثمان ثقفی و عدهای دیگر فرمان داد تا پس از سخن گفتن ضحاک بن قیس برخیزند و سخنان وی را تایید کنند؛ به طوری که پس از ضحاک،
عبدالرحمن بن عوف و بعدش
عبدالله بن عثمان و تنی چند به تایید سخنان معاویه صحبت کردند، در میان آنان
عبدالله بن مسعده نیز بود که در تایید سخنان معاویه چنین گفت:
«
خداوند تو را بر ما
خلیفه قرار داده است و تو را به کرم و بخشش مخصوص گردانیده است. خداوند تو را سپر دوستان خود قرار داده است و عذابی برای دشمنان
خدا. خداوند به واسطه تو کوران را شفا میبخشد و دشمنان را به واسطه تو
هدایت میکند.
فرزند تو یزید بهترین مردم نسبت به رعیت خود است. او برای جانشینی تو سزاوارترین است. او نسبت به زمانه آشنایی کامل دارد و در مورد دشمنان مردم به سختی رفتار میکند. او بهترین کسی است که برای
خلافت آفریده شده است، در حالی که تو در کارت از همه توانمندتر هستی،
وصیت خدا را در نظر گیر و از خود محافظت کن. از خداوند میخواهیم تا امیرالمؤمنین همواره در
نعمت خداوند مغروق باشد.»
عبدالله بن مسعده در دربار معاویه و از ملازمان و همنشینان او در بسیاری از مکانها بود؛ به طوری که خود ابن مسعده فزاری میگوید: معاویه در یکی از ولایتهای
شام فرود آمد و بر روی بامیبر کنار راه فرشی برای وی گستردند. به من اجازه حضور داد که با وی نشستم، قطارها و بارها و اسبها از آن جا میگذشت. گفت: «ای ابن مسعده، خدا
ابوبکر را
رحمت کند،
دنیا را نخواست، دنیا نیز او را نخواست؛ اما
عمر یا گفت ابن حنتمه دنیا او را خواست؛ اما او دنیا را نخواست. عثمان از دنیا بهره گرفت، دنیا نیز از او بهره گرفت؛ ولی ما در دنیا غوطه زدیم.»
قضیه دیگری نیز در تاریخ نقل شده که چگونگی روابط ابن مسعده را با معاویه
بیان میکند، گویند که معاویه یک
کنیز زیبایی و خوش سیمایی داشت، و به دلیل زیبایی و علاقهای که به آن کنیز داشت، میخواست که او را به فرزندش یزید بن معاویه بدهد؛ اما به خاطر اشکال شرعی که در این مورد وجود داشت، نتوانست که او را به یزید بدهد، از اینرو معاویه آن کنیز را به
عبدالله بن مسعده داد و به او گفت که این کنیز مال تو باشد تا از او فرزندانی زیبا چهره داشته باشی.
از جمله فعالیتهای سیاسی
عبدالله بن مسعده از قرار زیر است.
در سال ۳۹ هجری بود که معاویه،
عبدالله بن مسعده فزاری را با یک هزار و هفتصد نفر به سوی تیماء فرستاد و گفت که به هر کس از مردم بادیه عبور کردی
زکات او را بگیر و هر که از دادن زکات مال خویش امتناع ورزید، خونش را بریز، آنگاه بسوی
مکه و
مدینه و
حجاز برو و با اهالی آنان نیز به همین صورت برخورد کن
و در این اقدام
عبدالله بن مسعده، تعداد بسیاری از اقوام و خویشانش با او به مخالفت برخاستند.
زمانی که خبر حمله
عبدالله بن مسعده به امام علی (علیهالسّلام) رسید، امام
مسیب بن نجبه فزاری را برای
مبارزه با
عبدالله فرستاد. مسیب در تیماء به
عبدالله بن مسعده رسید و تا ظهر با
عبدالله به سختی جنگید. مسیب به
عبدالله حمله کرد و سه ضربه
شمشیر به او زد؛ اما به دلیل اینکه
عبدالله هم قبیله مسیب بود، مسیب قصد کشتن او را نداشت، به همین خاطر به او
امان داد و گفت، «فرار، فرار».
پس از آن ابن مسعده با بیشتر همراهان خود وارد قلعه شدند و بقیه همراهانش بسوی شام گریختند، بدویان، شتران زکات را که همراه ابن مسعده بود،
غارت کردند. مسیب
عبدالله بن مسعده و همراهانش را سه روز در محاصره داشت. پس از آن هیزم پای در قلعه ریختند و در را
آتش زدند، زمانی که آتش مشتعل شد و ابن مسعده و یارانش خطر هلاک شدن را حس کردند، از دیوارهای قلعه بالا شدند و گفتند: «ای مسیب ما قوم توایم»
مسیب دلش به رحم آمد و از طرفی دوست نداشت که آنان را بکشد، به همین دلیل گفت که آتش را خاموش کنند و بعد به یاران خویش گفت: خبرگیرانی پیش من آمدهاند و گفتهاند که سپاهی از شام سوی شما میآید، و آنگاه همه به یکجا فراهم شدند، شبانگاه ابن مسعده با یاران خویش حرکت کرد و سوی شام رفت. عبدالرحمان شبیب گفت: «برای تعقیب آنها حرکت کنیم.» اما مسیب نپذیرفت.
عبد الرحمان گفت: «به امیرمؤمنان خیانت کردی و در کار آنها
نفاق آوردی.»
همان طور که قبلاً
بیان شد،
عبدالله ابن مسعده در بسیاری از لشکرکشیها به سرزمین
روم فرماندهی
لشکر را بر عهده داشت، که در این جا به صورت نمونه دو مورد از فرماندهی
عبدالله بن مسعده در لشکرکشی به سرزمین روم را
بیان میکنیم.
در سال ۵۲ هجری
سفیان بن عوف به جنگ با رومیان به سرزمین روم رفت. اما در آنجا از دنیا رفت و جانشین خود را
عبدالله ابن مسعده قرار داد. و به این ترتیب او در این لشکر کشی به سرزمین روم، فرماندهی لشکر کشی سپاه را بر عهدۀ داشت.
بار دیگر نیز
عبدالله ابن مسعده، درسال ۵۳ به دستور معاویه به سرزمین روم لشکرکشی کرد.
عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید که او را مست شرابخواره مینامید، امتناع ورزید. به همین دلیل یزید ابن معاویه، سپاه پنج هزار نفری به فرماندهی
مسلم بن عقبه، که از فلسطین هزار مرد به فرماندهی
روح بن زنباع جذامی، و از
اردن هزار مرد به فرماندهی
حبیش بن دلجه قینی، و از
دمشق هزار مرد به فرماندهی
عبدالله بن مسعده فزاری،
و از مردم حمص هزار مرد بفرماندهی
حصین بن نمیر سکونی، و از قنسرین هزار مرد بفرماندهی
زفر بن حارث کلابی و... بود، به جنگ با
عبدالله بن زبیر فرستاد.
مسلم بن عقبه، بقصد جنگ با ابن زبیر از مدینه بیرون رفت و آهنگ مکه کرد و چون بگردنه مشلل (مشل کوهی است که از آن بقدید سرازیر میشود.) رسید، مردنی شد و حصین بن نمیر را جانشین خود ساخت.
سپاه حصین بن نمیر به مکه آمد و در حرم با ابن زبیر آغاز به جنگ کرد و آتشها به سوی ابن زبیر انداختند تا آن که کعبه را سوزانید، و
عبدالله بن عمر لیثی قاضی ابن زبیر، هر گاه دو سپاه روبرو میشدند، بر کعبه میایستاد و با صدای بلند فریاد میزد: ای مردم شام، این حرم خداست که در
جاهلیت برای پرنده و شکار هم جای امنی بوده است، پس ای مردم شام از خدا بترسید. اما شامیان فریاد میزدند:
اطاعت، اطاعت، حمله، حمله، پیشروی پیش از رسیدن
شب.
این وضع ادامه داشت تا آن که
کعبه آتش گرفت و یاران ابن زبیر گفتند: آتش را خاموش میکنیم. لیکن آنان را جلو گرفت و خواست که مردم برای کعبه به
خشم آیند. پس بعضی مردم شام گفتند: حرمت (کعبه) و اطاعت (خلیفه) فراهم شدند و اطاعت بر حرمت غلبه کرد.
آتشسوزی کعبه در سال ۶۳ روی داد.
محمد بن سعد از
محمد بن عمر واقدی، از
نافع بن ثابت، از
یحیی بن عبّاد، از پدرش نقل میکند: روزی از روزهای نبرد (جنگ میان حصین بن نمیر با
عبدالله ابن زبیر) حصین بن نمیر گروهی خشن را به جنگ ما فرستاده بود که
عبدالله بن مسعده فزاری هم با ایشان بود. آنان نخست شروع به دشنام دادن ما کردند و بدترین و ناسزاترین دشنامها را نثار ما کردند. پدرم سخت بر آشفته شد و گفت: جنگ را با
نفرین و دشنام چه کار است. این کار
زنان است و سپس خطاب به مصعب بن عبدالرحمان گفت: با ما حمله کن. مصعب همچون شتری که با خشم حمله کند، حمله کرد. پدرم هم حمله کرد. من هم همراه گروهی از قوم خویش از پی آن دو حمله کردیم.
چنین دیدم که شمشیرها برای لحظهای از حرکت باز ماند و در همان حال سرها و بازوهای مردان همچون خیار به دو نیم میشد.
چون به
عبدالله بن مسعده رسیدیم، مصعب چنان ضربتی با شمشیر به
عبدالله زد که دامن زره او را برید و شمشیر به رانش رسید. ابن ابیذراع هم از سوی دیگر ضربتی به او زد و او را زخمی دیگر زد. با وجود این که تصور نمیکردم که پس از آن به جنگ ما بیاید؛ ولی او همچنان که زخمی بود، میان قرارگاه خودشان پایداری میکرد تا سرانجام برگشتند و از مکه رفتند.
عبدالله بن مسعده پس از نبرد با مصعب بن عبدالرحمان و شکستی که از او خورد دیگر به میدان جنگ نرفت و تا دوران
مروان بن حکم زندگی کدر و سرانجام در سال ۶۵ (ه. ق) در گذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالله ابن مسعده» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۹.