• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالله بن عمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: عبدالله بن عمر.

عبدالله بن عمر بن خطاب، صحابی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، فرزند خلیفه دوم و برادر حفصه و از راویان مکه بوده است. او در سنین پائین مسلمان شد و به مدینه هجرت نمود.
بنابر نقل منابع اهل‌سنت، وی فرد ضعیف و ساده بوده و قیام بر علیه حاکم حتی حاکم فاجر را جائز نمی‌دانسته است. او موضع یکسانی در مورد بیعت با خلفای متعدد نداشت و با امام علی (علیه‌السلام) و امام حسن (علیه‌السلام) بیعت نکرد ولی در نهایت با یزید بن معاویه و ذلیلانه با پای حجاج بیعت کرد. ابن‌عمر به دستور حجاج در سال ۷۴ هجری در مراسم حج کشته شد و در هنگام مرگ ۸۶ و به گفته برخی ۸۴ سال داشت.
او از گریزندگان جنگ موته بود و بخاطر آن مورد توبیخ قرار گرفت. او از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایات زیادی نقل کرده و برخی از اصحاب و تابعین از وی حدیث نقل کرده‌اند. به گزارش شعبی وی در حدیث ورزیده بوده اما در فقه این گونه نبود. او تا زنده بود، حج را ترک نکرد.



ابو‌عبدالرحمن عبدالله بن عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی از طایفه عدی یکی از طوایف نه چندان مهم قریش است. به گفته خودش آن‌گاه که پدرش در سال ششم بعثت مسلمان شد، او شش سال داشت. به گفته برخی، او همراه پدرش اسلام آورد. بر پایه این گزارش، او متولد سال ششم بعثت است. برخی گفته‌اند: او در جنگ اُحد ۱۴ ساله بوده است. طبق این گفته، او در سال دوم یا سوم بعثت زاده شده است. مادرش زینب بنت مظعون مادر عبدالرحمن و حفصه نیز بود. عبدالله، بزرگ‌ترین فرزند عمر بود.


ابن‌عمر ۱۶ فرزند داشت: ابوبکر، ابوعبیده، واقد، ‌ عبدالله، ‌ عمر، حفصه، و سوده که مادرشان صفیه دختر ابوعبیده ثقفی، خواهر مختار ثقفی بود؛ عبدالرحمن که مادرش‌ ام‌علقمه بود؛ سالم، عبیدالله، ‌حمزه، ‌زید، عایشه، ‌بلال، ‌ابوسلامه، ‌و قلابه که مادرانشان کنیز بودند. عمر، پس از خود از میان فرزندانش به عبدالله وصیت کرد.


ابن‌عمر در ۷۳/۷۴ ق. در مکه درگذشت. هنگام مرگ ۸۴ یا ۸۷ ساله بود. حجاج بر او نماز گزارد و در گورستان مهاجران در فخّ، نزدیک مکه دفنش نمودند. برخی منابع به جای فخّ منطقه ذی‌طُوی‌ٰ و المُحَصّب را نام برده‌اند. ازرقی در سده سوم قبر او را در اذاخر در قریه خرمان نزدیک مکه دانسته است. عمر به حفصه وصیت کرد و حفصه پس از خود به عبدالله و وی به فرزندش عبدالله به همان امور که پدرش سفارش کرده بود، وصیت نمود.


برخی گفته‌اند: عبدالله و حفصه پیش از عمر اسلام آورده‌اند؛ ولی خود او منکر این تقدم است. گروهی برآنند که هجرت او پیش از هجرت پدرش بوده است. از نظر ظاهر شباهتی فراوان به پدرش عمر داشت. میان‌بالا و تنومند بود و موهایی بلند داشت که آن را خضاب می‌کرد و سبیل‌هایش را می‌تراشید. برخی در زمان حیاتش او را بخیل، متعصب و دارای لکنت زبان معرفی کرده‌اند. نقش انگشتری او «عبدالله بن عمر» بود که نشان می‌دهد توجهی ویژه‌ به خود داشته است.
[۴۳] مستو، محی‌الدین، عبدالله بن عمر، ص۲۱، دمشق، ‌دار القلم، ۱۴۱۲ق.
در منابع از پارسایی و عبادتش سخن رفته‌ است. بر پایه روایتی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همسرش حفصه، خواهر عبدالله، گفت: اگر برادرت شب‌زنده‌داری کند، مردی نیکو خواهد بود. از آن پس وی شب‌ها برای عبادت برمی‌خاست. روایت شده که او از اقدام برادرش عبیدالله که زن و دختر ابولؤلؤ، قاتل عمر بن خطاب، را به ناحق کشت، خشنود گشت و خواهرش حفصه را که مشوق عبیدالله در این کار بود، دعا ‌کرد. ابن‌شبّه نقل کرده است که عمر وی را به سبب میگساری حد زد.
وی را عابد و پرهیزگار و صوفی‌منش معرفی کرده‌اند. با وجود این، او را در لباس‌های بسیار گرانبها هم دیده‌اند. وی می‌کوشید از درگیری‌های مسلمانان دوری گزیند و از همین روی، اطرافیانش به وی اعتراض می‌کردند. بر پایه گزارش‌های تاریخی، شخصیتی ثابت و متعادل نداشته و به‌ ویژه در رویکردهای سیاسی و اجتماعی، رویکردی یگانه نداشته است. گزارش شده که در نامه‌هایش به دیگران، حتی خلیفه وقت، نام خود را مقدم می‌داشت. آن‌گاه که می‌خواست با عبدالملک بیعت کند، نیز در نامه‌ای خطاب به او نام خود را مقدم کرد. گفته‌اند حتی اگر برای پدرش نامه می‌نوشت، آغازش چنین بود: از عبدالله بن عمر به عمر بن خطاب.


غزوه‌ها و جنگ‌هایی که ابن‌عمر شرکت کرد به شرح ذیل است:

۵.۱ - در زمان پیامبر

اخباری درخور توجه از او در زمان حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نرسیده است. او را به سبب خردسالی از نبرد در غزوه‌های بدر و احد بازداشتند. به گفته خودش در ۲۱ غزوه شرکت داشت که نخستین آن‌ها خندق بود. در شش غزوه غایب بود؛ زیرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او اجازه حضور در آن‌ها را نداد. از چگونگی شرکت او در این غزوه‌ها گزارشی در دست نیست. وی را از فراریان جنگ موته دانسته‌اند که بر اثر آن در مدینه سخت سرزنش شد. در فتح مکه حاضر بوده و چگونگی ورود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مکه و عملکرد ایشان در نابود ‌کردن بت‌ها را گزارش کرده است.

۵.۲ - پس از پیامبر

ابن‌عمر در زمان ابوبکر در جنگ‌های ردّه شرکت داشت و چگونگی کشته شدن مسیلمه کذاب در سال یازدهم ق. را گزارش کرده است. در همین جنگ، عمویش زید بن خطاب به دست اصحاب مسیلمه کشته شد و عمر به گمان کوتاهی ورزیدن عبدالله، در صدد توبیخ او برآمد. در دوره خلافت پدرش در برخی فتوحات و لشکرکشی‌ها حضور داشت. بر پایه گزارش‌های تاریخی، در فتح خراسان و جرجان به فرماندهی سعید بن العاص شرکت داشته است. گفته‌اند که در فتح مصر نیز حاضر بوده است. پدرش در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیت‌المال قرار داد. این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت می‌شد؛ اما او از اصحاب بدر نبود. ابن‌عمر به سال ۲۸ق. در فتح افریقیه، حد فاصل تونس و مراکش، تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح شرکت داشت.


کسانی به عمر پیشنهاد دادند که پس از خود، او را جزو شورای گزینش خلیفه گرداند؛ ولی عمر نپذیرفت وگفت: عبدالله حتی قادر نیست درباره طلاق زنش تصمیم بگیرد.

۶.۱ - زمان عثمان

عبدالله در روزگار عثمان در رخدادهای سیاسی حضوری بیشتر داشت. آورده‌اند که عثمان می‌خواست به وی منصب قضاوت دهد، ولی او نپذیرفت.
[۷۷] طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۷۹، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
با گسترش دامنه اعتراض‌ها ضدّ عثمان در سال ۳۵ق. خلیفه کسانی را برای بررسی اوضاع به شهرهای مختلف فرستاد و از جمله او را روانه شام کرد. هنگامی که خانه عثمان در مدینه در محاصره معترضان بود، وی به عثمان پیشنهاد کرد تا از طریق علی (علیه‌السّلام) با مخالفان گفت‌و‌گو کند. همو از شاهدان نگارش توافقنامه میان عثمان و معترضان بود. هنگامی که معترضان به خانه عثمان هجوم آوردند، وی نزد عثمان بود؛ اما پیش از کشته شدن خلیفه آن‌جا را ترک گفت. گزارش شده که پس از مرگ عثمان، آن‌گاه که کسی عهده‌دار خلافت نمی‌شد، عده‌ای نزد وی آمدند و از او خواستند تا خلیفه شود؛ ولی وی نپذیرفت.
[۸۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۶۹۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.


۶.۲ - زمان امام علی

ابن‌عمر در مدینه از‌ اندک کسانی بود که با علی (علیه‌السّلام) بیعت نکرد
[۸۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۶۹۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
[۸۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۳، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
[۸۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
و آن را به هنگامی واگذاشت که همه مسلمانان بیعت کنند. بر پایه گزارش برخی منابع، علی (علیه‌السّلام) ولایت شام را به وی پیشنهاد کرد و او نپذیرفت و سپس از مدینه بیرون رفت و در مکه سکنا گزید. هنگام احتضار از این کار خود پشیمان گشت و گفت: تنها اشتباه من این بود که در کنار علی (علیه‌السّلام) با گروه ستمگر نجنگیدم.
گزارش شده که طلحه و زبیر پیش از جنگ جمل و هنگامی که عبدالله در مکه بود، خلافت را به او پیشنهاد کردند و او سر باز زد. گزارشی از دعوت به همکاری طلحه و زبیر، نه بیعت با او، در مکه خبر می‌دهد. وی در پاسخ، خود را یکی از مردم مدینه دانست که اگر برخیزند، او هم برمی‌خیزد و اگر قعود کنند، او هم قعود خواهد کرد. بدین سان، از آنان کناره گرفت
[۹۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۴۷۰، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
و نیز مانع همکاری خواهرش حفصه با طلحه و زبیر شد.
[۹۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۸، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.

معاویه با آگاهی از بیعت نکردن عبدالله با علی (علیه‌السّلام)، در نامه‌ای او را شایسته خلافت قلمداد کرد. عبدالله در پاسخ او نوشت که با علی (علیه‌السّلام) مخالفتی ندارد. گر چه این گزارش او را بی‌میل به کسب خلافت نشان می‌دهد، معاویه در زمان خلافت خود مدعی بود که ابن‌عمر به خلافت مایل است؛ ولی به عللی صلاحیت آن را ندارد.
به سال ۳۷ق. در ماجرای حکمیت، عمرو عاص به ابوموسی پیشنهاد کرد تا علی (علیه‌السّلام) و معاویه خلع شوند و خلافت به عبدالله بن عمر سپرده شود. گویا این پیشنهاد در رای ابوموسی مؤثر افتاد؛ زیرا عبدالله داماد وی بود. او با اعلان توافق خلع علی (علیه‌السّلام) و معاویه، امید داشت دامادش به خلافت رسد.
[۱۰۲] نک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۹۷، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.


۶.۳ - زمان معاویه

عبدالله رخدادهای پس از مرگ عثمان و جدال بر سر خلافت را فتنه می‌دانست و مدعی بود که در فتنه از کسی حمایت نمی‌کند و پشت سر هر که پیروز گردد، نماز می‌گزارد. شواهد تاریخی نشان می‌دهند که این رویکرد سیاسی را تا پایان زندگی ادامه داد. بر پایه همین دیدگاه، پس از شهادت علی (علیه‌السّلام) با معاویه بیعت کرد؛ ولی از برخی گفته‌هایش برمی‌آید که با منش شاهانه او موافق نبود. نیز برخی منابع از او در نکوهش معاویه روایت‌هایی نقل کرده‌اند. گزارش شده که به سال ۴۹ق. در نبرد قسطنطنیه که یزید بن معاویه نیز حاضر بود، شرکت داشت. او از عملکرد زیاد بن ابیه، والی معاویه در کوفه، انتقاد می‌کرد و مرگ او را از خدا می‌خواست.
عبدالله بن عمر نخست از مخالفان خلافت یزید بود. هنگامی که معاویه در مدینه برای یزید از وی بیعت خواست، او نپذیرفت و همراه [[|حسین بن علی (علیهماالسّلام)]]، عبدالرحمن بن ابی‌بکر و عبدالله بن زبیر مدینه را به سوی مکه ترک کرد. معاویه در پی آنان برای مذاکره به مکه رفت. او در پاسخ معاویه گفت: خواه مردم با یزید بیعت کنند یا نکنند، گوشه می‌گیرم و به عبادت می‌پردازم. به هر چه مسلمانان رضایت دهند، من نیز راضی خواهم بود. بدین گونه، معاویه او را رها کرد. گفته‌اند که معاویه ۱۰۰۰۰۰ درهم برایش فرستاد و از وی برای بیعت با یزید دعوت کرد. او گفت: معاویه همین را از من می‌خواست. در این صورت، دین خود را ارزان می‌فروشم. اما هنگام بیعت با یزید گفت: اگر در آن خیری باشد، خشنودم و اگر بلایی باشد، صبر می‌کنم.
معاویه بر بستر مرگ، خطاب به یزید، ابن‌عمر را شخصیتی نیکو خواند که از مردم سخت می‌هراسد و به اطاعت و عبادت خداوند انس گرفته و ترک دنیا کرده و سیره پدرش را در پیش گرفته است.

۶.۴ - زمان یزید

پس از مرگ معاویه، یزید از والی مدینه خواست تا از ابن‌عمر بیعت بگیرد. هنگامی که درخواست یزید را با او در میان گذاشتند، با اکراه گفت: اگر دیگران بیعت کنند و جز من کسی نماند، من هم بیعت خواهم کرد. اگر بیعت او با یزید در زمان معاویه درست باشد، این کار نوعی تجدید بیعت به شمار می‌رود. در غیر این صورت، گزارش یاد شده جای تامل دارد.
عبدالله از مخالفان عزیمت امام حسین (علیه‌السّلام) به سوی کوفه بود و آن را نقض جماعت و یکپارچگی مسلمانان می‌دانست و سه بار در دیدار با ایشان کوشید از این کار مانع شود. وی با خلع یزید به دست مردم مدینه نیز موافق نبود و با استناد به روایتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را درست ندانست. همو با نوشتن نامه‌ای به یزید، زمینه آزادی برادر همسرش، مختار ثقفی را از زندان ابن‌زیاد فراهم ساخت. این از توجه یزید به خواسته‌های وی حکایت دارد.

۶.۵ - زمان مروان بن حکم

پس از مرگ یزید، در همایش جابیه به سال ۶۴ق. که برای انتخاب خلیفه برگزار شد، از گزینه‌های خلافت بود؛ اما به جهت ضعف شخصیت از او حمایت نکردند و مروان بن حکم به خلافت رسید. بر پایه برخی گزارش‌ها، پیش از همایش جابیه، مروان از عبدالله خواسته بود به شام رود تا از مردم برایش بیعت بگیرد؛ ولی او نپذیرفته بود.

۶.۶ - زمان ابن‌زبیر و عبدالملک

پس از سیطره عبدالله بن زبیر بر حجاز و اعلان خلافت، ابن‌عمر با وی بیعت نکرد و او را یاغی و طغیانگر خواند و تا پایان زمامداری وی، از او و برادرش مصعب انتقاد نمود. هنگامی که عبدالملک بن مروان به خلافت رسید، او با فرستادن نامه‌ای با وی بیعت کرد و محمد بن حنفیه را نیز به بیعت با او تشویق ‌کرد.
در ذی‌حجه سال ۷۳ق. حَجاج از سوی عبدالملک بن مروان شهر مکه را که در اختیار عبدالله بن زبیر بود، در محاصره گرفت. ابن‌زبیر مانع ورود حج‌گزاران برای طواف می‌شد. حجاج با منجنیق به کعبه حمله کرد؛ به گونه‌ای که برای حاجیان امکان طواف و سعی باقی نماند. با میانجی‌گری عبدالله بن عمر، حجاج این کار را متوقف کرد. در برابر، ابن‌زبیر نیز امکان طواف و سعی را فراهم نمود. چون موسم حج پایان یافت، حجاج سنگباران کعبه را از سر گرفت.
نحوه بیعت تحقیرآمیز ابن‌عمر با حجاج در منابع تاریخی آمده است. پس از تصرف مکه به دست حجاج، ابن‌عمر شبانه برای بیعت نزد او رفت. حجاج از او پرسید: چرا این‌گونه شتاب کردی؟ وی این روایت را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواند: هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. حجاج گفت که دستش مشغول است و پایش را دراز کرد تا او با آن بیعت کند. وی نیز با پای حجاج بیعت نمود. حجاج با احمق خواندن او گفت: ابن‌عمر شبانه در پی بیعت است؛ اما بیعت با علی (علیه‌السّلام) را ترک کرد.

۶.۷ - زمان حجاج

ابن‌عمر شاهد بود که عبدالله بن زبیر به دست حجاج به‌دار آویخته شد. وی از این که شامیان در قتل ابن‌زبیر شادی می‌کردند، ناخرسند بود. حجاج در یکی از خطبه‌هایش برای مردم مکه گفت: ابن‌زبیر کتاب خدا را تحریف کرده است. ابن‌عمر که حضور داشت، گفت: دروغ می‌گویی. او و تو و هیچ کس دیگر نمی‌تواند کلام خدا را تحریف کند. در این هنگام، حجاج با تهدید، او را بی‌عقل خواند. اختلاف نظرش با حجاج باعث شد به دستور وی، هنگام ازدحام جمعیت در مراسم حج، نیزه‌ای مسموم به پشت پایش فروکنند. حجاج هنگام عیادت او گفت: چه کسی به تو ضربه زد؟ وی پاسخ داد: تو؛ زیرا حمل سلاح را در مکانی که این کار در آن حرام است، فرمان دادی.


عبدالله بن عمر در صحابه از کسانی است که به نقل روایت توجهی ویژه داشته و بخش عمده‌ای از احادیث مورد استناد اهل‌ سنت، به نقل از اوست. به گفته زبیر بن بکار، ابن‌عمر آنچه را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده بود، حفظ می‌کرد و هنگامی که در جلسه غایب بود، از حاضران درباره گفتار و رفتار ایشان جویا می‌شد.
[۱۴۹] طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۸۸، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
برخی گزارش‌ها از دقت نظر او در ضبط و نقل احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکایت دارند.
قدرت حافظه او همانند پدرش عمر، بسیار ضعیف بود. سوره بقره را در هشت سال حفظ کرد و پدرش عمر آن را در ۱۲ سال به حافظه سپرد. به گزارش منابع روایی، او نوشته‌هایی داشته که پیش از حضور یافتن نزد مردم آن‌ها را مطالعه می‌کرد و گاه از کتاب برای مردم متن می‌خواند. درباره فروتنی علمی او گفته‌اند: اگر چیزی از او می‌پرسیدند که بدان علم نداشت، به صراحت می‌گفت: نمی‌دانم. معاویه و حجاج مدعی بودند که او از گفتار فصیح و بیان شیوا بی‌بهره است.
شعبی از تابعین می‌گوید: ابن‌عمر در حدیث ورزیده بود؛ اما در فقه این‌گونه نبود. با این حال، مورخان او را از دوره خلافت عثمان در شمار فقها نام برده‌اند. آورده‌اند که وی ۶۰ سال در مسائل فقهی فتوا می‌داده است. به ویژه در موسم حج موضوعات دینی را برای مردم مطرح می‌کرد و فتوا می‌داد. وی به رای و اجتهاد اعتقاد نداشت.
[۱۶۶] طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۱۴۹، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
او تنها راوی روایتی است که بر پایه آن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: اگر کسی در دین به رای خود سخنی گوید، او را بکشید.
گزارش شده است که ابن‌عمر خود را به کتاب خدا اعلم می‌دانست؛ اما به نظر می‌رسد در مکه تحت‌ الشعاع جایگاه علمی ابن‌عباس بوده است. خود او نیز بدین امر واقف بود و در بسیاری موارد آن‌گاه که از او سوال می‌شد، پرسنده را به ابن‌عباس رجوع می‌داد و به اعلم بودن او اقرار داشت. برخی از دیدگاه‌های فقهی را به او نسبت داده‌اند. مثلاً بوسیدن و لمس کردن زن را ناقض وضو می‌دانست و شافعیان در این مورد از او پیروی کرده‌اند.
[۱۷۴] شافعی، محمد بن ادریس، المسند، ص۱۱، ۲۹-۳۰، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه.



احمد بن حنبل در مسند خویش او را در زمره اصحابی آورده که بیشترین روایت‌ها را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند. او بیش از ۲۶۰۰ روایت از پیامبر نقل کرده است. نووی می‌گوید: او یکی از شش صحابه‌ای است که بیشترین روایت را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند. در مسند شافعی ۲۶۳۰ حدیث و در دو صحیح بخاری و مسلم ۱۶۸ حدیث به صورت مشترک و در بخاری ۸۱ و در مسلم ۳۱ حدیث به صورت انفرادی از ابن‌عمر نقل شده است. او از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امام علی (علیه‌السّلام)، ابوبکر، ‌عمر، عثمان، ابوذر، معاذ بن جبل، رافع بن خدیج، ابوهریره، بلال، صُهَیب، زید بن ثابت، ابن‌مسعود، حفصه، عایشه و ابن‌عباس روایت نقل کرده است.
ابن‌عمر در فضیلت مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی روایت‌هایی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است. از بازسازی کعبه به دست قریش
[۱۸۵] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۱۳، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
و شمار ستون‌های آن نیز خبر داده است. همچنین درباره تعیین میقات‌های حج و عمره از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نحوه پوشش حاجیان در احرام، روایت نقل کرده است.
[۱۸۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۵، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
او پیوسته در مساجدی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نماز گزارده بود، نماز می‌نهاد و هنگام سفر، همان جا توقف می‌کرد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) توقف کرده بود.
[۱۹۰] طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۸۸، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.

عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله و بسیاری از بزرگان تابعین مانند حسن بصری و ابن‌شهاب زهری از وی نقل روایت کرده‌اند. نیز فرزندانش و کسانی مانند عبدالله بن دینار، سعید بن مسیب، سعید بن جبیر، طاووس، مجاهد، و عکرمه را از ناقلان روایت او دانسته‌اند.


گفته‌اند او تا پایان زندگی در هیچ سالی حج را ترک نکرد. عبدالملک بن مروان در دوران خلافتش با توجه به آگاهی وی از اعمال حج، به حجاج بن یوسف ثقفی، حاکم حجاز، دستور داد تا در این زمینه با عبدالله مخالفت نکند. در مجموع او را عالم به مناسک حج دانسته‌اند. درباره مناسک حج روایت‌هایی نقل کرده است؛ از جمله گزارش‌هایی مبسوط درباره حج‌گزاردن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). محتوای برخی روایت‌هایش درباره اجرای مراسم حج، حاکی از تفحص و پیگیری او در چگونگی حج گزاردن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. برای نمونه از کسانی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد کعبه شده بودند، پرسید: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در چه مکانی نماز گزارد؟ وی در عرفات، در موقف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقوف می‌کرد. از او روایت‌هایی در فضیلت طواف و چگونگی بیتوته در منا رسیده است. نیز از جملاتی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تلبیه تکرار می‌کرد، گزارش داده است.
بر پایه روایت‌هایی، او حجرالاسود و رکن یمانی را می‌بوسید و بدان‌ها دست می‌کشید؛ اما با رکن‌های دیگر چنین نمی‌کرد. وی دلیل این کار را رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دانست. به باور او، این استلام باعث ریزش گناهان است. در هر نوبت طواف، حتی در صورت ازدحام جمعیت، همین کار را انجام می‌داد. ذکرهایی هنگام استلام حجرالاسود از او نقل شده است. بر خلاف دیدگاه پدرش متعه تمتع در حج را جایز می‌دانست و می‌گفت: خدا و رسول او به این کار امر کرده‌اند.


۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۴۶، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق.    
۳. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۰، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۴. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۳، ص۲۷۰، بیروت، ‌دارصادر.    
۵. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۶. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۳، بیروت، ‌دارصادر.    
۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۸. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۳، ص۲۶۵، بیروت، ‌دارصادر.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۲۶۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۰. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۸۳-۸۴، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۲. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۸۶، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.    
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۵۵، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق.    
۱۴. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۲، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۱۵. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۸۳، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۶. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۶، ص۱۳۷، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.    
۱۷. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۸۶، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.    
۱۸. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۸۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۹. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۳، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۲۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۸۷، بیروت، ‌دارصادر.    
۲۱. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۶۷، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۲۲. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۸۷، بیروت، ‌دارصادر.    
۲۳. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۸۶، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.    
۲۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۲۵. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۲۶. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۸۸، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۲۷. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۲۰۳، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۲۸. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۲، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۲۹. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۸۸، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۳۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۳۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۸۹، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۳۲. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۸۴، بیروت، ‌دارصادر.    
۳۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۹، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۳۴. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۰، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۳۵. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۷، بیروت، ‌دار الکتاب العربی.    
۳۶. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۵، بیروت، ‌دارصادر.    
۳۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۷۶-۱۸۰، بیروت، ‌دارصادر.    
۳۸. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۹، ص۷، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۳۹. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۲، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۴۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۹، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۴۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۷۶، بیروت، ‌دارصادر.    
۴۲. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۰، ص۳۲۸، بیروت، ‌دارالمعرفه.    
۴۳. مستو، محی‌الدین، عبدالله بن عمر، ص۲۱، دمشق، ‌دار القلم، ۱۴۱۲ق.
۴۴. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۷، بیروت، ‌دارصادر.    
۴۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۴۷، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق.    
۴۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۴۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۳، ص۳۵۶، بیروت، ‌دارصادر.    
۴۸. عمر بن‌ شبه، نمیری، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۴۲، به کوشش شلتوت، قم، ‌دارالفکر، ۱۴۱۰ق.    
۴۹. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۵، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۵۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۵۰، بیروت، ‌دارصادر.    
۵۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۳، بیروت، ‌دارصادر.    
۵۲. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۶، بیروت، ‌دارصادر.    
۵۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۲، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۵۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۲۸، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۵۵. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۵۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۵۶. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۹۴، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۵۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۵۳، بیروت، ‌دارصادر.    
۵۸. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۶، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۵۹. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۱، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۶۰. محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۴۰۵، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۶۱. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۶۲. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۳۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۶۳. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۴۷، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۵۱۱، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۶۵. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۵۱۲، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۶۷. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۶، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۳۲۴، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۶۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۵۵، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۷۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۷۱. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۷۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، ۱۹۵۶م.    
۷۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۷۴. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۳، ص۳۴۳، بیروت، ‌دارصادر.    
۷۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۲۹۲، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۷۶. نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب، ج۶، ص۲۶۴، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ۱۴۱۲ق.    
۷۷. طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۷۹، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۳۷۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۷۹. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۵۵، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۸۰. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۱۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۸۱. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۱۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۸۲. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۲۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۸۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۶۹۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۸۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۲، ص۶۹۹، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۸۵. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۴۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۸۶. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۳، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
۸۷. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
۸۸. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۱، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۸۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۴۶، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق.    
۹۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۲۴، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۹۱. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸-۲۲۹، بیروت، ‌دار الکتاب العربی.    
۹۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۹۳. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲-۴۵۳، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۹۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۴۷۰، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۹۵. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۸، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۹۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۳، ص۸، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۹۷. منقری، ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ص۷۱-۷۳، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.    
۹۸. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۵۲۹، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۹۹. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۰۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۰، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۰۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۴۲، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۰۲. نک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۹۷، به کوشش اسعد داغر، قم، ‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
۱۰۳. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۹-۱۵۱، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۰۴. نک:یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۳، بیروت، ‌دارصادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۰۵. منقری، ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۷-۲۱۸، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.    
۱۰۶. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۸-۴۵۹، بیروت، ‌دارصادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۰۷. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۹۳، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۰۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۲۲۶، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۰۹. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۳۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۱۰. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۳، ص۳۴۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۱۱. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۲، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۱۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۶۴، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق.    
۱۱۳. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۴۹-۳۵۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۲۵۰، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۱۵. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۲۵۳-۲۵۴، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۱۷. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷، بیروت، ‌دارصادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۳، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق.    
۱۱۹. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۲۰. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۳۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۱۲۱. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۳۸، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۱۲۲. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.    
۱۲۳. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.    
۱۲۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۴۴۲، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۲۶. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶۹، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۴۱۴، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۲۸. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۸، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۲۹. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۸۵-۱۸۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۳۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۷، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۳۱. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۹۳، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، ج۴، ص۵۷۴، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.    
۱۳۳. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۷۸، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۳۴. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۵۲، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۳۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۳۶. محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۵، ص۱۱۱، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۳۷. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، ص۳۵۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۳۸. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۰-۳۵۱، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۳۹. نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ص۷۱-۷۵، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش.    
۱۴۰. طبری شیعی، محمد بن جریر، المسترشد، ص۱۷۷، به کوشش محمودی، تهران، کوشانپور، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۱. قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش.    
۱۴۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۷-۲۶۸، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۳. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۴۴. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۶۶، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۱۴۵. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۳، بیروت، ‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.    
۱۴۶. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۵۶، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۷. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۱۶، به کوشش مصطفی، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۸. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۶۰، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۹. طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۸۸، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
۱۵۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۴، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۵۱. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۵۸، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۱۵۲. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۶۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۵۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۱، ص۵۴، بیروت، ‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.    
۱۵۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۸، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۵۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۶۰، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۱۵۶. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۴، ص۱۴۴، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۵۷. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۳، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۵۸. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۲، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۵۹. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوه، ج۱، ص۲۱۶، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۳ق.    
۱۶۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (م.۲۳۰ق)، ج۳، ص۳۷۳، بیروت، ‌دارصادر.    
۱۶۱. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸، بیروت، ‌دار الکتاب العربی.    
۱۶۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷، بیروت، ‌دار صادر، ۱۴۱۵ق.    
۱۶۳. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۱، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۶۴. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۱، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۱۶۵. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۱، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۶۶. طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۱۴۹، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
۱۶۷. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۲۵۳، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.    
۱۶۸. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۰۲، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار المعرفه، ۱۳۸۲ق.    
۱۶۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۱۷، ص۱۹۱، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۱۷۰. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۲، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.    
۱۷۱. نک:ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۲۷، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۷۲. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۲۷، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۷۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۱، ص۳۸۵، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۳۶۵ق.    
۱۷۴. شافعی، محمد بن ادریس، المسند، ص۱۱، ۲۹-۳۰، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه.
۱۷۵. نووی، محی‌الدین، المجموع شرح المهذب، ج۲، ص۳۱، دارالفکر.    
۱۷۶. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۲۶۳، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۱۷۷. نووی، محی‌الدین، تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۷۹، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۹۹۶م.    
۱۷۸. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۸، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۷۹. نک:ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۵۶-۱۵۷، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۸۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۴، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۸۱. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۳۳۳، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.    
۱۸۲. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۱۳، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.    
۱۸۳. ابن‌ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۴۵۲، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.    
۱۸۴. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۲، ص۳۵۲، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.    
۱۸۵. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۱۳، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۱۸۶. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۳۰۵، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۱۸۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۳۴، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق.    
۱۸۸. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۳۹، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.    
۱۸۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۴۵، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۱۹۰. طنطاوی، علی و طنطاوی، ناجی، اخبار عمر و عبدالله بن عمر، ‌ص۵۸۸، دارالمناره، ۱۴۲۸ق.
۱۹۱. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۷۹، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۲. نک:ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۸، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.    
۱۹۳. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۵۶، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۴. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۷۹-۸۰، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ج۵، ص۴۵۵، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.    
۱۹۶. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۲۲، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۷. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۶۰، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۸. ابن‌عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۲۲، به کوشش علی شیری، بیروت، ‌دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۹. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۵۱، به کوشش البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق.    
۲۰۰. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۵۵۰، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۰۱. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۲۴، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۰۲. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۳۰، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۰۳. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۱۱۹، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۰۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۱۶۲، ذمشق، ‌دار طوق.    
۲۰۵. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۶۹، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۰۶. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۹۷۶، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.    
۲۰۷. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۱۶۰، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، ‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.    
۲۰۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۳، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۰۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۷۲، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۱۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۱۶۲، بیروت، ‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق.    
۲۱۱. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۴۲، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.    
۲۱۲. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۵۵۲، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۱۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۱۴. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۳، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۱۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۱۶. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۴۴۲، قاهره، ‌دار الحدیث.    
۲۱۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۱۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.    
۲۱۹. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۵۴۸، قاهره، ‌دار الحدیث.    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۱، برگرفته از مقاله «ابن‌عمر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۳/۰۶.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالله بن عمر بن خطاب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۳/۰۶.    







جعبه ابزار