عبدالرحمن بن ابیلیلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالرحمن بن ابیلیلی، از چهرههای سرشناس و معروف صدر اسلام بود که هم دوران
خلفا را درک کرد و تا دوران عبدالملک نیز در قید
حیات بود و جزء فقهای آن دوران از وی یاد شده است. وی به ابن ابیلیلی معروف بود.
از چهرههای سرشناس و معروف صدر
اسلام که هم دوران خلفا را درک کرد و تا دوران
عبدالملک نیز در قید حیات بود و جزء فقهای آن دوران از وی یاد شده است، عبدالرحمن بن ابیلیلی معروف به ابن ابیلیلی بود.
کنیه عبدالرحمن، ابوعیسی بود.
وی که از
تابعین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به شمار میرود، بیش از صد و بیست صحابی را دیده و آنان را درک نموده است.
در مورد تاریخ تولد وی
تاریخ دقیقی در منابع ثبت نشده است؛ اما با شواهد تاریخی موجود میتوان گفت که وی در دهه دوم هجری و در عهد
عمر بن خطاب به
دنیا آمده است.
البته در کتاب
منتظم آمده است که وی شش سال پیش از
مرگ عمر به دنیا آمده است.
مورخان او را از دوستان و ارادتمندان به
امام علی (علیهالسلام) نام میبرند که از شمار
شیعیان عقیدتی
امام علی (علیهالسلام) بوده است.
نکته جالب توجه اینکه با وجود شیعه بودن وی، پسرش محمد بن عبدالرحمن
شیعه نبوده و از اهل
تسنن به شمار میرفت و در دستگاه امویان نیز فعالیت داشته است.
عبدالرحمن بن ابیلیلی از مشایخ بزرگوار صدر اسلام بود که در
کوفه سکونت داشت و همشهری
سعید بن جبیر بود.
نام پدر او داوود بن بلال بن احیحة بن جلاح بن حریش بن جحجبی بن عوف بن کلفة بن عوف بن عمرو بن عوف بن مالک بن اوس است؛
البته در نام وی
اختلاف است. برخی نامش را یسار گفتند. برخی او را ابننمیر و برخی وی را
اوس بن خولی نامیدند.
بخاری در کتابش وی را
یسار بن نمیر معرفی کرده است. با این وصف پدر عبدالرحمن به کنیهاش، ابولیلی معروف بود.
به همین سبب عبدالرحمن نیز به ابن ابیلیلی مشهور گشته است.
ابولیلی از
صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و از
راویان حدیث بود که عبدالرحمن نیز
روایات زیادی از پدرش نقل کرده است. ابولیلی در جنگهای احد و آنچه بعد از آن اتفاق افتاد شرکت داشت و در زمان
امام علی (علیهالسلام)، وی به همراه پسرش عبدالرحمن در نبرد
امام با دشمنانش حضور داشته و در رکاب
امام به نبرد پرداخته است و در نهایت در
جنگ صفین به شهادت رسید.
املیلی انصاری دختر رواحه، نام مادر عبدالرحمن است که همچون همسر و فرزندش از راویان حدیث بود.
نام عمه او لیلی بود که از راویان
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد.
عموی وی
عمران بن بلال نیز از صحابه مشهور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
وی چند فرزند داشت؛ اما معروفترین آنها
محمد بن عبدالرحمن بوده است. محمد از فقیهان بزرگ و از اصحاب رأی روزگار خود بود. مدتی نیز
قاضی کوفه از سوی
بنیامیه بود.
نکته جالب توجه در مورد محمد اینکه وی برخلاف پدر که از عاشقان
اهل بیت و شیعی بود، محمد
سنی مذهب بود، البته
ثقه هم بود.
برخی او را از
حشویه میدانستند.
ابن ابیلیلی در برخی مجامع به
دفاع از
حضرت علی (علیهالسلام) و اولویت او بر دیگران میپرداخت.
ابن سعد در این باره مینویسد: «هرگاه وی میدید اشخاص نام
علی (علیهالسلام) را میبرند و بر پوستین او میافتند و از او
حدیث نقل نمیکنند، میگفت ما با
علی (علیهالسلام) هم
نشینی کردهایم و همراهش بودهایم، هرگز ندیدهایم چیزی از آنچه اینان میگویند بگوید. آیا برای
علی همین شرف بسنده نیست که پسرعموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و داماد آن حضرت یعنی همسر دخترش و پدر
حسن و
حسین است و در
جنگ بدر و
حدیبیه شرکت داشته است»؟
در این قسمت جایگاه علمی عبدالرحمن بن ابولیلی را بیان میکنیم.
عبدالرحمن از
تابعین به شمار میرود که اشخاص زیادی از طریق وی
روایت کردهاند. بسیاری (همچون
بخاری و
مسلم و غیر این دو) به اتفاق قائل به تابعی بودن وی بودند و از وی روایت نقل کردهاند.
با این حساب برخی (همچون ابن برقی) وی را از صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانستند و قائلاند که وی در
جنگ احد شرکت داشته و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را نیز درک کرده است؛ اما ظاهراً نام وی با پدرش برای این مورخین مشتبه شده و در ذکر نام وی اشتباه کردهاند.
نکته جالب توجه در مورد وی این است که عبدالرحمن از تابعین به جز عبدالرحمن بن ابزی روایت نقل نکرد و به جز این مورد، تمام روایاتش را از
صحابه ذکر نموده است.
او در مسائل فقهی و علم
احکام صاحب نظر بود و در حدیث نیز شهرت بسیاری داشت. او از عمر و
علی (علیهالسلام) و
عبدالله بن مسعود و
ابی بن کعب و
سهل بن حنیف و
خوات بن جبیر و
حذیفة و
عبدالله بن زید و
کعب بن عجرة و
براء بن عازب و
ابوذر و
ابوالدرداء و
ابوسعید خدری و
قیس بن سعد و
زید بن ارقم و نیز از پدر خود روایت نقل کرده است
و اشخاصی همچون مجاهد،
ثابت بنانی،
اعمش و غیر آنان از او روایت نقل کردهاند.
وی قائل بود گفتوگو کردن و به یاد آوردن حدیث، زنده کردن آن است.
عبدالله بن شداد نیز به او میگفت آری همینگونه است؛ خدایت
رحمت کند، چه بسیار حدیث را که مرده بود ـ فراموش شده بود ـ و تو آن را در سینه من زنده کردی.
مقام علمی او به اندازهای بود که یاران
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و صحابه خاص آن حضرت گرد او جمع شده و او برایشان حدیث میگفت و همگی ساکت نشسته و گوش فرا میدادند.
ابن ابولیلی درباره فضیلت
امام علی (علیهالسلام) آورده است: درباره
علی (علیهالسلام) هشتاد آیه برگزیده در
کتاب خدا نازل شده که هیچکس از این امت در آن با او شریک نیستند.
میتوان وی را از شاگردان
امام علی (علیهالسلام) دانست؛ چراکه وی
قرآن را از
امام علی (علیهالسلام) فرا گرفت و از حضرت اخذ نمود.
در کارهای دیگر همچون قضاوت نیز از شیوه
امام علی (علیهالسلام) استفاده میکرد. زمانی که
حجاج بن یوسف ثقفی به کوفه آمد، قصد داشت که ابن ابیلیلی را به منصب
قضاوت کوفه بگمارد؛ اما
حوشب به حجاج گفت که اگر میخواهی که
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را به قضاوت بگماری، این کار را انجام بده.
او ارادت زیادی به
امام داشت و حتی زمانی که حجاج او را تازیانه زد تا به
امام ناسزا بگوید، با وجود اینکه تمام شانههایش از ضربههای شلاق سیاه شده بود، اما به
امام ناسزا نگفت و از او
تبری نجست.
وی فردی
مؤمن و با
تقوا بود.
ثابت بنانی درباره او میآورد که عبدالرحمان بن ابیلیلی چون
نماز صبح را میگزارد، قرآن را میگشود و تا برآمدن
آفتاب تلاوت میکرد.
مسلم جهنی میگوید:
روز جمعه به هنگام خطبه خواندن
امام جمعه، عبدالرحمان بن ابیلیلی را دیدم که با
انگشت خویش به
محمد بن سعد اشاره میکرد، خاموش باشد.
گفته شده است که عبدالرحمان بن ابیلیلی، زمانی که
امام جماعت بود، چون
سلام میداد، اندکی به راست یا به چپ میگردید و گاه پشت سر یاران خود میایستاد و
نماز میگزارد.
همینطور آمده است که عبدالرحمان بن ابیلیلی دستور میداد صفهای جماعت را مستقیم کنند و میگفت: نباید هیچکس از شما در نمازگاه خویش آب دهان را پیش پای خود بیفکند و اگر ناچار بود،
آب دهان خود را زیر پای چپ خود بیفکند.
وی از مشایخ و فقهای زمان خود
و از پیشوایان و موثقین
تابعین به شمار میرود. نام او در بسیاری از کتب رجالی و تاریخی مورد ستایش قرار گرفته و ثقه لحاظ شده است.
درباره چهره ظاهری عبدالرحمن باید گفت که وی دارای چهرهای روشن و متین بود و قدی کشیده داشت.
عبدالرحمن فردی زیباروی بود؛ به طوری که
عبدالله بن حارث درباره وی میگوید: «من زنی را ندیده که مثل او زاده باشد.
او دارای موهای بلند بود که به صورت دو گیسوی تابدار درمیآورد و هر زمان که قصد داشت نماز بخواند، آنان را باز میکرد و افشان مینمود».
طبرسی در کتابش به نقل از
شیخ مفید از قول
سلیم بن قیس مینویسد: «من نظر بسیار به جانب عبدالرحمن بن ابیلیلی و حسن بن حسن بصری میکردم، لیکن نمیدانستم که کدام ازین دو پسر اجمل از دیگرند؛ الا آنکه حسن بن حسن بصری بزرگتر از پسر ابیلیلی بود، از کثرت قوم».
در کنار این اوصاف وی فردی معتدل و متین بود و با هرکس بهراحتی کنار میآمد؛ به عنوان مثال، وی با
عبدالله بن عکیم که عثمانیمسلک بود، روابط نزدیکی داشت.
دختر عبدالله در این باره میگوید: «هرگز نشنیدم که در آن باره با یکدیگر بحث و بگو و مگویی داشته باشند، جز اینکه شنیدم پدرم به عبدالرحمان بن ابیلیلی میگوید، اگر سالار تو ـ
علی (علیهالسلام) ـ درنگ میکرد، مردم به سوی او میآمدند».
عملکرد سیاسی ابن ابیلیلی تا شهادت
امام علی (علیهالسلام) چنین است:
او در دوران عمر در
مدینه زندگی میکرد و برخی اوقات نزد عمر مینشست و از آن دوران مطالبی را نیز نقل کرده است.
در دوران
عثمان و در جریان محاصره
خانه و قتل عثمان، ابن ابیلیلی شاهد ماجرا بود.
وی درباره عملکرد
طلحه در آن روز میگوید: «به خدا
سوگند هنگامی که عثمان در محاصره بود، طلحه را دیدم که بر اسبی سیاه سوار است و نیزه به دست، دور
خانه عثمان جستوخیز میکند و گویی هماکنون سپیدی جامهاش را از زیر زره میبینم».
وی در نبرد
امام علی (علیهالسلام) با اهل جمل،
امام را همراهی کرد و با ایشان به سوی
بصره رفت. طبری نیز ماجرای نامه
امام به کوفیان را برای
جنگ با اهل جمل از
زبان عبدالرحمن بن ابیلیلی نقل نموده است.
به گفته ابن ابیلیلی،
امام علی (علیهالسلام) همراهِ هفتصد تن از یارانش در بیست و نهم
رییعالثانی سال سی و شش هجری، مدینه را به سمت بصره ترک نمود.
او در کوفه در شهر حکومتی
امام علی (علیهالسلام) زندگی میکرد و در تمام جنگها از جمله
خوارج با
امام بود.
در پیکار
صفین، از جمله کسانی بود که از
معاویه بدگویی میکرد که منجر به نامه نوشتن معاویه برای وی شد که در آن ضمن گلایه از او عذرخواهی کرد و از او خواست که دست از بدگویی وی بکشد. معاویه این نامه را به اشخاص دیگری نیز نوشت و از همه آنها خواست که
قیس بن سعد را راضی کنند که از او بدگویی نکند.
برخی رویدادهای صفین در منابع تاریخی، از او روایت شده است.
او مخالف جریان
حکمیت بود. این مسئله از جریانی که با
ابوموسی اشعری نقل میکند مشخص میشود. او آورده است: ابوموسی به من گفت: حبیبم
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به من فرمود: «دو تن از
بنیاسرائیل در اینجا حکم ظالمانه صادر کردند و دو نفر از امت من نیز در اینجا
حکم ظالمانه صادر خواهند کرد. چند روزی بیش نگذشت که از ابوموسی و
عمرو بن عاص در آنجا آنچنان حکمی که در
تاریخ به ثبت رسیده، صادر شد».
وضعیت ابن ابیلیلی پس از
شهادت حضرت علی (علیهالسلام) چنین است:
در منابع چیزی از عبدالرحمن پس از شهادت
امام تا دوران حجاج ذکر نشده است که نشان از آن دارد که وی در این دوره
خانهنشین بود و در مسائل مملکتی شرکت نداشت.
در دوران عبدالملک و حکومت
حجاج بن یوسف ثقفی بر
عراق، عبدالرحمن مورد توجه حجاج قرار گرفت و به سبب
فقاهت و بار علمی بالای وی، حجاج قصد داشت وی را بر مسند
قضاوت کوفه قرار دهد که با مخالفت و نظر یارانش از تصمیمش منصرف شد. بعد از مدتی عبدالرحمن مورد
خشم حجاج قرار گرفت؛ لذا بر تن او شلوار تنگ راه راه پوشاندند و
شلاق زدند و در جلوی در
مسجد او را آورد و در این حال حجاج از ابن ابیلیلی خواسته بود که
علی بن ابیطالب و
عبدالله بن زبیر و
مختار بن ابوعبید را
نفرین و لعنت کن. عبدالرحمان گفت: «خدایْ دروغگویان را لعنت فرماید و سپس،
علی بن ابیطالب و عبدالله بن زبیر و مختار بن ابوعبید را به صورت مرفوع تلفظ کرد. با این کار هم از دست حجاج نجات یافت و هم به
امام ناسزا نگفت».
این ماجرا قدرت علمی وی در حوزه
ادبیات عرب را نیز نشان میدهد.
وی از طرفی مورد خشم و
غضب حجاج قرار گرفته بود و از سویی با حکومت امویان مخالف بود؛ لذا وارد سپاه
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث شد و همراهِ او ضد حجاج دست به شورش زد. در این
جنگ که به دیر جماجم معروف است، اشخاص معروف دیگری (همچون
سعید بن جبیر،
ابوالبختری طائی و
کمیل بن زیاد) نیز حضور داشتند.
در این
جنگ بعد از مدتی که از نبرد گذشت، سپاه اموی بر آنان برتری یافت که منجر به فرار سپاه ابن اشعث شد که عبدالرحمن با سخنانش و نقل ماجرایی از
امام علی (علیهالسلام)، مانع فرار آنان شد و باعث پایداری آنان در این جنگ شد.
در این جنگ، یکی از
اعراف به نزد حجاج رفت و گفت که قادر است به پشت سپاه عبدالرحمن برود و با دستور حجاج به این کار دست زد؛ اما با شکست مواجه شد و بعد عبدالرحمن با سپاهش، لشکرگاه حجاج را غارت کرد؛ اما نیمهشب مورد شبیه خون دشمن قرار گرفتند و سپاه عبدالرحمن از هم پاشید و بسیاری در این جریان در دجیل غرق شده و بسیاری کشته شدند و خود عبدالرحمن نیز در این جریان به
شهادت رسید.
در نهایت وی در این جنگ به شهادت رسید؛ البته در نحوه شهادت وی
اختلاف است:
برخی قائلاند که وی در میدان جنگ کشته شد.
برخی نیز گفتند که وی در دجیل غرق شد و به این صورت به شهادت رسید.
در
تاریخ دقیق شهادت وی میان مورخین اختلاف است:
برخی سال هشتاد و یک و برخی سال هشتاد دو هجری را سال شهادت وی دانستند.
طبری نیز شهادت وی را در ضمن سال هشتاد و سوم
هجری آورده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالرحمن بن ابیلیلی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۱.