• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عایشه (منابع اهل‌سنت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عایشه دختر ابوبکر سومین همسر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که پس از وفات خدیجه کبری و پس از سوده به همسری پیامبر اکرم درآمد. او در میان همسران پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، به دلیل فعالیت‌ها، سخنانی که از او نقل شده، جهت‌گیری‌های سیاسی و نقشی که پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایفا کرد، شهرت فراوانی دارد و یکی از شخصیت‌های پرمساله و شبهه‌ساز تاریخ اسلام به شمار می‌رود و و در بین شیعیان و اهل تسنن اختلاف‌های بسیاری در مورد شخصیت و رفتارهای او وجود دارد.
شبهاتی مثل سن او هنگام ازدواج، رفتارهای او با اهل بیت (علیهم‌السلام)، اقدامات او زمان خلفای بعد از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اقدامات او علیه امیرالمومنین (علیه‌السلام) و بسیاری از شبهات که در این‌باره وجود دارد. در این مقاله سعی شده تا با مراجعه به منابع اهل سنت به چندی از این شبهات پاسخ‌های مستند و در عین حال بدون تعصب داده شود.

فهرست مندرجات

۱ - معرفی اجمالی
۲ - ازدواج
       ۲.۱ - مهریه
       ۲.۲ - سن
              ۲.۲.۱ - در کتب تاریخ
                     ۲.۲.۱.۱ - زمان اسلام آوردن
                     ۲.۲.۱.۲ - سن او و خواهرش
                     ۲.۲.۱.۳ - زمان وفات
              ۲.۲.۲ - اختلاف در تاریخ عقد
                     ۲.۲.۲.۱ - نظر اول
                     ۲.۲.۲.۲ - نظر دوم
                     ۲.۲.۲.۳ - نظر سوم
                     ۲.۲.۲.۴ - نظر چهارم
۳ - جانب‌داری از خلفا
       ۳.۱ - زمان ابوبکر
       ۳.۲ - زمان عمر
              ۳.۲.۱ - فضیلت‌سازی
                     ۳.۲.۱.۱ - فضیلت اول
                     ۳.۲.۱.۲ - فضیلت دوم
              ۳.۲.۲ - تقدیر از عایشه
       ۳.۳ - زمان عثمان
              ۳.۳.۱ - فضیلت‌سازی
              ۳.۳.۲ - مخالفت با عایشه
۴ - برخورد با اهل بیت
       ۴.۱ - رسول خدا
       ۴.۲ - حضرت زهرا
       ۴.۳ - امیرالمومنین
       ۴.۴ - امام حسن
۵ - در زمان معاویه
       ۵.۱ - حمایت‌های مالی
       ۵.۲ - فضیلت‌سازی
       ۵.۳ - هم‌دستی علیه امیرالمومنین
       ۵.۴ - بیعت‌گیری برای یزید
۶ - سرانجام
       ۶.۱ - پیش‌گویی پیامبر
       ۶.۲ - زمان و چگونگی مرگ
۷ - پانویس
۸ - منبع


عایشه از قبیله «تیم» یکی شاخه‌های قبیله قریش است، پدر او عبدالله بن عثمان (ابوبکر) و مادرش «امّ‌الرّومان» نام داشت و در سال چهارم بعثت در مکه متولد شد. کنیه او (ام‌عبدالله) بود به نام عبدالله بن زبیر فرزند خواهرش اسماء، پیامبر بعد از وفـات خـدیـجـه و بعد از سوده او را به عقد خود درآورد. عایشه با مادر و خواهرش کمى بعد از هجرت پیامبر، به مدینه هجرت کرد. او یکى از زنان باهوش، خطیب، فصیح، و حافظ حدیث بود و در کتب اهل سنت حدود دو هزار و دویست و ده حدیث از او روایت شده است. و مردان و زنان بـسـیارى از او حدیث شنیده و نقل کرده‌اند. سخنرانی‌هاى او در مکه و بصره در تشجیع مردم براى شرکت در جنگ جمل، گواه بر بلاغت و فصاحت اوست.

او در حـال حیات رسول گرامى اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مسایل سیاسى نقشى نداشت اما بعد از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دوران خـلافـت پـدرش ابـوبکر و عمر و اوایل خلافت عثمان ، با حکومت همراه و از پشتیبانان محکم هـیـئت حاکمه بود. در اواخر خلافت عثمان با او درافتاد و مردم را برضد او تحریک کرد. بعد از کـشته شدن عثمان و جانشینى امام علی (علیه‌السلام)، مدعى شد که عثمان توبه کرده و مظلوم کشته شده و به خـونـخـواهـى او عـلم مـخـالفت با حکومت را برداشت و با پشتیبانى طلحه و زبیر و بنی‌امیه جنگ جمل را
به راه انداخت . در سال پنجاه و هفت یا هشت هجرى وفات کرد و بنا به وصیت خودش در بقیع دفن شد. و ابوهریره جانشین مروان حکم فرماندار مدینه، بر او نماز گذارد.


عایشه قبل از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با جبیر فرزند مطعم ازدواج کرده بود و ابوبکر او را پس از طلاق، به عقد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درآورد.

محمد بن سعد می‌نویسد:
عن عبدالله بن ابی‌ملکیة قال خطب رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عائشة بنت ابی‌بکر الصدیق فقال انی کنت اعطیتها مطعما لابنه جبیر فدعنی حتی اسلها منهم فاستسلها منهم فطلقها فتزوجها رسول الله.

عبدالله بن ابی‌ملیکه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از عایشه دختر ابوبکر خواستگاری کرد، ابو‌بکر گفت: من عایشه را به جبیر بن مطعم داده‌ام، اجازه بده تا آن‌ها را منصرف کنم. ابوبکر آن‌ها را منصرف کرد و طلاقش را گرفت، سپس رسول خدا با او ازدواج کرد.
و چه بسا علت تاکید فراوان عایشه بر اینکه در بین زنان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تنها من بکر بودم، دفع این مساله باشد.

۲.۱ - مهریه

در مورد مقدار مهریه عایشه اختلاف است، برخی قائلند مهریه او حدود ۵۰ درهم به مقدار متاع و اثاثیه یک خانه بوده است.و برخی دیگر مهریه او را ۴۰۰ درهم گفته‌اند.


۲.۲ - سن


اهل تسنن معتقدند عایشه در شش یا هفت سالگی با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ازدواج نموده و در نُه سالگی به خانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است. در واقع آنان با بیان این مطلب می‌خواهند او را برتر از بقیه زنان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوه دهند. در حالی که ملاک برتری هر شخصی به نص صریح قرآن، تقوای الهی است.«اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ».


۲.۲.۱ - در کتب تاریخ

از طرفی با کنکاش دقیق و بررسی کتب تاریخی درمی‌یابیم که بحث کم سن و سال بودن عایشه همانند تنها باکره بودن وی، نادرست می‌باشد و این مساله با توجه به نکات زیر، ثابت می‌شود:

۲.۲.۱.۱ - زمان اسلام آوردن

ابن‌اسحاق مورخ و سیره نویس مشهور، نام عایشه را در زمره کسانی می‌آورد که در همان ابتدای بعثت اسلام آورده‌اند. چنانچه ابن‌هشام و نووی و مَقدسی این مطلب را از او نقل می‌کنند.
[۵] حمیری معافری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۹۲، تحقیق: طه عبدالرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الاولی، بیروت – ۱۴۱۱هـ.
[۷] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۴۶، دار النشر: مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید، طبق برنامه الجامع الکبیر.


نووی می‌نویسد:
و ذکر ابو‌بکر بن ابی‌خیثمة فی تاریخه عن ابن‌اسحاق ان عایشة اسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر انسانا ممن اسلم.
ابن‌ابی‌خیثمه در تاریخش به نقل از ابن‌اسحاق می‌گوید: عایشه در کودکی (و فقط) بعد از هیجده نفر اسلام آورد.

حال اگر ما عایشه را در ابتدای اسلامش هفت ساله فرض کنیم و فرض کنیم حدودا سال دوم بعثت اسلام آورده باشد، باید هنگام عقد ازدواج با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یعنی سال سیزده بعثت (طبق قول بخاری و خود ابن‌اسحاق، که بعد می‌آید)، بیست ساله باشد، نه شش ساله.

۲.۲.۱.۲ - سن او و خواهرش

یکی دیگر از مطالبی که در این قسمت راه‌گشاست و سن دقیق عایشه را مشخص می‌نماید، مقایسه سن او با سن خواهرش اسماء می‌باشد. علما و بزرگان اهل تسنن معتقدند اسماء خواهر عایشه، ۲۷ سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه به دنیا آمده و ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود.

ابونعیم اصفهانی می‌نویسد.
اسماء بنت ابی‌بکر الصدیق... کانت اخت عائشة لابیها وکانت اسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.
اسماء دختر ابوبکر، خواهر پدری عائشه بود و از او بزرگتر بود. وی بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر به دنیا آمد.

طبرانی نیز می‌نویسد: مَاتَتْ اَسْمَاءُ بنتُ ابی‌بَکْرٍ الصِّدِّیقِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَسَبْعِینَ... وُلِدَتْ قبل التَّارِیخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ سَنَةً.
اسماء دختر ابوبکر سال هفتاد و سه هجری از دنیا رفت... وی بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متولد شده بود.

ابن‌اثیر چنین نقل می‌کند:قال ابو‌نعیم: ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.
ابو‌نعیم گفته است: اسماء بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متولد شده است.

نووی می‌گوید:
عن الحافظ ابی‌نعیم قال ولدت اسماء قبل هجرة رسول الله صلی الله علیه وسلم بسبع وعشرین سنة.
از حافظ ابونعیم نقل شده است که اسماء بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا آمده است.

ابن‌عساکر نیز می‌نویسد: کانت اخت عائشة لابیها وکانت اسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین.
اسماء، خواهر پدری عائشه بود و از او بزرگتر بود. وی بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر به دنیا آمد.

ابن‌حجر هیثمی می‌نویسد:وکانت لاسماء یوم ماتت مائة سنة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة.
اسماء در هنگام وفات صد ساله بود، وی بیست و هفت سال قبل از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا آمد.

بیهقی نقل می‌کند که اسماء، ۱۰ سال از عائشه بزرگتر بوده است: ابوعبدالله بن منده حکایة عن بن ابی‌الزناد ان اسماء بنت ابی‌بکر کانت اکبر من عائشة بعشر سنین.
ابن‌منده از ابن‌ابی‌الزناد نقل کرده است که اسماء دختر ابوبکر، ۱۰ سال از عائشه بزرگتر بوده است.

ذهبی نیز همین مطلب را نقل می‌کند: قال عبدالرحمن بن ابی‌الزناد کانت اسماء اکبر من عائشة بعشر.
ابو‌الزناد گفته است: اسماء ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود.

ابن‌عساکر می‌نویسد: «قال ابن‌ابی‌الزناد وکانت اکبر من عائشة بعشر سنین.
ابو‌الزناد گفته است: اسماء ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بود.

ابن‌کثیر دمشقی سن اسماء را چنین روایت می‌کند: اسماء بنت ابی بکر والدة عبدالله بن الزبیر... وهی اکبر من اختها عائشة بعشر سنین....
اسماء دختر ابوبکر مادر عبدالله بن زبیر... از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود.

امیر صنعانی چنین می‌نویسد: وهی اکبر من عائشة بعشر سنین وماتت بمکة بعد ان قتل ابنها باقل من شهر ولها من العمر مائة سنة وذلک سنة ثلاث وسبعین.
اسماء ده سال از عائشه بزگتر بود.
[۱۹] صنعانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام شرح بلوغ المرام من ادلة الاحکام، ج۱، ص۳۹، تحقیق: محمد عبدالعزیز الخولی، دار النشر: دار احیاء التراث العربی – بیروت، ‌ الطبعة: الرابعة ۱۳۷۹.


بنابراین با توجه به گزارشات فوق، از آنجایی که اسماء ۲۷ سال قبل از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)یعنی ۱۴ سال قبل از بعثت به دنیا آمده است و ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بوده، تاریخ تولد عایشه ۴ سال قبل از بعثت می‌باشد. از این رو عایشه در سال ۱۳ بعثت که به عقد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درآمده، ۱۷ ساله بوده نه شش ساله و همانطور که می‌آید، ۴ سال بعد از عقد یعنی در ۲۱ سالگی وی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را به خانه خود ‌برد و زفاف وی یک سال بعد از آن یعنی در سن ۲۲ سالگی بوده است نه در ۹ سالگی.


۲.۲.۱.۳ - زمان وفات

صرف نظراز مطالب فوق، عده‌ای از علمای اهل تسنن قائلند که عایشه سال ۵۷ یا ۵۸ در سن ۷۰ سالگی در زمان حکومت معاویه درگذشت.

طبق مطلب فوق اگراو سال ۵۷ از دنیا رفته باشد، اول بعثت به دنیا آمده و اگر سال ۵۸ از دنیا رفته باشد، سال دوم بعثت به دنیا آمده است.
از طرفی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از سوده دختر زمعه، عایشه را به عقد خود درآورد.

۲.۲.۲ - اختلاف در تاریخ عقد

در مورد تاریخ عقد ازدواج حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با عایشه و ورود عایشه به خانه آن حضرت نیز اختلاف وجود دارد:


۲.۲.۲.۱ - نظر اول

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ۳ سال بعد از وفات حضرت خدیجه، عایشه را عقد نمود و او ۲ سال بعد، به خانه آن حضرت وارد شده است و مراسم زفاف یک سال بعد از آن بود.
محمد بن اسماعیل بخاری بزرگترین محدث اهل تسنن به نقل از عایشه می‌نویسد: تزوجنی بعدها بثلاث سنین.
عایشه می‌گوید: سه سال بعد از خدیجه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با من ازدواجکرد.

ابن‌اسحاق سیره نویس مشهور نیز می‌نویسد:
حدثنا یونس عن هشام بن عروة عن ابیه قال تزوجرسول الله صلی الله علیه وسلم عایشة بعد موت خدیجة بثلاث سنین....
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سه سال بعد از وفات (حضرت) خدیجه، با من ازدواج نمود....

نکته:
البته ابن‌اسحاق، عایشه را شش ساله معرفی می‌کند و در ادامه می‌گوید: عایشه در نُه سالگی (یعنی سه سال بعد) به منزل آن حضرت آمده است. ولی نکته مهم این است که وی نیز تاریخ عقدِ ازدواج عایشه با پیامبر را سه سال بعد از وفات حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) می‌داند.

ابن‌الملقن بعد از استناد به روایت بخاری، می‌نویسد:وبنی بها بالمدینة فی شوال فی السنة الثانیة.
عایشه در ماه شوال سال دوم هجری به خانه آن حضرت وارد شد.

حافظ مَقدسی در ترجمه عایشه می‌نویسد:و بنی بها بالمدینة ودخل بها بعد البناء بسنة.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک سال بعد از آوردن عایشه به خانه خود، با او همبستر شد.

همانطوری که در بالا ذکر کردیم، عایشه یا حدودا هفت سال قبل از بعثت و یا سال اول و یا دوم بعثت به دنیا آمده و حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) سال دهم بعثت از دنیا رفته است، لذا طبق این اقوال، عایشه باید در زمان عقد با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ۲۰ و یا ۱۳ و یا ۱۲ ساله باشد و در سن ۲۲ و یا ۱۵ و یا ۱۴ سالگی به خانه آن حضرت آمده باشد و مراسم زفاف یک سال بعد از آن (یعنی در ۲۳ و یا ۱۶ و یا ۱۵ سالگی عایشه، ) بوده است. نه شش و نُه سالگی.


۲.۲.۲.۲ - نظر دوم

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حدود ۳ سال بعد از وفات حضرت خدیجه، عایشه را عقد نمود و زفاف او ۵ سال بعد بود.
بلاذُری یکی از مورخین بزرگ اهل تسنن، در ترجمه سوده می‌نویسد: و تزوج رسولُ الله صلی الله علیه وسلم، بعد خدیجة، سودة بنت زَمعة بن قیس، من بنی عامر بن لؤی، قبل الهجرة باشهر... فکانت اول امراة وطیها بالمدینة.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از وفات (حضرت) خدیجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده ازدواجنمود... سوده اولین زنی بود که حضرت در مدینه با او همبستر شد.

از طرفی ذهبی در ترجمه سوده می‌نویسد: وقد انفردت بصحبة النبی صلی الله علیه وسلم اربع سنین لا تشارکها فیه امراة ولا سریة، ثم بنی بعایشة بعد...
«سوده مدت چهار سال، تنها همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، در این زمان آن حضرت هیچ همسر و کنیزی نداشت و بعد از آن عایشه به خانه ایشان وارد شد...
[۳۰] ذهبی شافعی، شمسالدین، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۲۸۸، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.


علاوه بر این حافظ مَقدسی در ترجمه عایشه می‌نویسد: ... وبنی بها بالمدینة ودخل بها بعد البناء بسنة.
«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک سال بعد از آوردن عایشه به خانه خود، با او همبستر شد.

طبق قول بخاری، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عایشه را سه سال بعد از وفات حضرت خدیجه به عقد خود درآورد و طبق قول ذهبی مدت ۴ سال تنها همسر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سوده بود و طبق قول بلاذری مراسم زفاف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سوده در مدینه بوده و ورود عایشه به خانه حضرت ۴ سال بعد از سوده صورت گرفته است و طبق قول حافظ مقدسی، زفاف عایشه یک سال بعد از ورود به خانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است، بنابراین با توجه به اینکه او حدود هفت سال قبل از بعثت و یا سال اول و یا دوم بعثت به دنیا آمده است، باید تاریخ عقد عایشه در ۲۰ و یا ۱۳ و یا ۱۲ سالگی او باشد و زفاف وی در سن ۲۵ سالگی یا ۱۸ سالگی و یا ۱۷ سالگی‌اش باشد نه، نُه سالگی.


۲.۲.۲.۳ - نظر سوم

یک سال قبل از هجرت (سال ۱۲ بعثت) عایشه را عقد نمود و یک سال بعد از ورود عایشه به خانه آن حضرت، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با او همبستر شد.

حافظ مَقدسی در ترجمه عایشه می‌نویسد: تزوجها بمکة قبل الهجرة بسنة و هی ابنة سبع سنین وبنی بها بالمدینة ودخل بها بعد البناء بسنة... وتوفیت عایشة فی زمن معاویة وقد قاربت السبعین».
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک سال قبل از هجرت با عایشه که دختری هفت ساله بود، ازدواج نمود و یک سال بعد از ورود عایشه به خانه‌اش با او همبستر شد... وی در زمان معاویه حدود۷۰ سالگی درگذشت.

از طرفی همان گونه که گفتیم ذهبی در ترجمه سوده می‌نویسد:
وقد انفردت بصحبة النبی صلی الله علیه وسلم اربع سنین لا تشارکها فیه امراة ولا سریة، ثم بنی بعایشة بعد....
سوده مدت چهار سال، تنها همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، در این زمان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ همسر و کنیزی نداشت و بعد از آن عایشه وارد خانه آن حضرت شد....
[۳۴] ذهبی شافعی، شمسالدین، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۲۸۸، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.


با توجه به مطالبی که قبلا در مورد سال تولد عایشه بیان کردیم، وی باید در زمان عقد ۱۹ ساله یا ۱۲ ساله و یا ۱۱ ساله باشد نه هفت ساله و زفاف او در ۲۴ سالگی یا ۱۷ سالگی و یا ۱۶ سالگی او بوده است.


۲.۲.۲.۴ - نظر چهارم

یک سال و‌اندی قبل از هجرت (اواخر سال ۱۲ بعثت) عایشه را عقد نمود.
ابن‌جوزی در ترجمه عایشه می‌نویسد: فتزوجها رسول الله صلی الله علیه وسلم بمکة فی شوال قبل الهجرة بسنتین وقیل بثلاث سنین وهی بنت ست سنین وبنی بها بالمدینة وهی بنت تسع سنین... وماتت سنة سبع وخمسین... وقد قاربت السبعین.
رسول خدا حدود ۲ سال قبل از هجرت در ماه شوال (اواخر سال ۱۲ بعثت) و طبق قول (برخی ۳ سال قبل از بعثت) با عایشه که شش ساله بود ازدواج نمود و وی در ۹ سالگی در مدینه به خانه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شد و در سال ۵۷ در سن ۷۰ سالگی درگذشت.
با توجه به سال مرگ عایشه، طبق این قول او در زمان عقد باید حدودا ۱۲ ساله باشد (نه شش ساله) و زمان آمدنش به خانه پیغمبراسلام، باید حدود ۱۵ سالگی باشد. (نه، نُه سالگی).
برخی نیز زمان عقد عایشه را سه سال قبل از هجرت گفته‌اند که همانطوری که گذشت، مورخین از آن تعبیر به «قیل» یعنی قول ضعیف، کرده‌اند و در این صورت هم باز سن عایشه در زمان عقد، شش ساله نمی‌باشد بلکه۱۰ و یا ۹ ساله می‌باشد.
بنابراین همان طوری که ملاحظه شد طبق هیچ کدام از اقوالی که در مورد سال مرگ عایشه و زمان عقد او و آمدنش به خانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد، سن وی در زمان عقد ۶ سال نمی‌باشد و زمان آمدنش به خانه آن حضرت نیز عایشه ۹ ساله نبوده است.



او در زمان خلفای سه‌گانه یکی از مهمترین حامیان حکومت وقت بود و از طرق مختلف به دفاع و حمایت از آنان می‌پرداخت، که به هرکام جداگانه می‌پردازیم؛

۳.۱ - زمان ابوبکر


عایشه بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان خلافت پدرش ابوبکر و پس از وی در زمان خلافت عمر از طرفداران جدّی حکومت وقت بود. چنانچه وقتی ابوبکر و عمر با ساختن روایت جعلی «نحن معاشر الانبیا لا نورث ما ترکنا صدقة» فدک و ارثیه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را غصب کردند، یکی از مدافعان آنها و مروجین این روایت جعلی، عایشه بود. او خود اعتراف می‌کند که وقتی زنان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستند عثمان را پیش ابوبکر بفرستند که میراثشان را مطالبه کند من به آنان گفتم: آیا حیا نمی‌کنید مگر پیامبر نفرمود «ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم و هر چه به جای بگذاریم صدقه است».

حدثنا عبدالله بن مسلمة عن مالک عن ابن‌شهاب عن عروة عن عایشة رضی الله عنها: ان ازواج النبی صلی الله علیه و سلم حین توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم اردن ان یبعثن عثمان الی ابی‌بکر یسالنه میراثهن فقالت عایشة الیس قال رسول الله صلی الله علیه و سلم (لا نورث ما ترکنا صدقة).


۳.۲ - زمان عمر


در زمان عمر نیز عایشه یکی از مدافعان حکومت وی بود و از آنجایی که عمر، هم قبل از انتخابش توسط ابوبکر و هم در زمان حکومتش در میان مردم چهره خوبی نداشت، عایشه به فضیلت‌سازی برای او می‌پرداخت که روایت و مطالب زیر گواهی براین مطلب است.

۳.۲.۱ - فضیلت‌سازی

برای مثال نمونه هایی از این فضیلت‌سازی های عایشه برای عمر را نقل میکنیم .

۳.۲.۱.۱ - فضیلت اول

اراده خداوند تابع اراده عمر است
عن عُرْوَةَ بن الزُّبَیْرِ عن عَائشَةَ اَنَّ اَزْوَاجرسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم کُنَّ یَخْرُجْنَ بِاللَّیْلِ اذا تَبَرَّزْنَ الی الْمَنَاصِعِ وهو صَعِیدٌ اَفْیَحُ وکان عُمَرُ بن الْخَطَّابِ یقول لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم احْجُبْ نِسَاءَکَ فلم یَکُنْ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجالنبی صلی الله علیه وسلم لَیْلَةً من اللَّیَالِی عِشَاءً وَکَانَتْ امْرَاَةً طَوِیلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ الا قد عَرَفْنَاکِ یا سَوْدَةُ حِرْصًا علی اَنْ یُنْزَلَ الْحِجَابُ قالت عَائشَةُ فَاَنْزَلَ الله (عزّوجلّ) الْحِجَابَ.

«عایشه می‌گوید: زنان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شبانه برای قضای حاجت به زمین وسیعی که در خارج مدینه بود، می‌رفتند. عمر بن خطاب به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گفت: زنانت را بپوشان، اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گوش فرا نمی‌داد تا اینکه شبی سوده برای قضای حاجت خارج شد، وی زنی بلند قامت بود، عمر او را دید و فریاد زد: ‌ای سوده ما تو را شناختیم، (عایشه ادامه می‌دهد و می‌گوید): این کار عمر بخاطر این بود که حریص بر نزول آیه حجاب بود، خدا نیز (بخاطر خواسته قلبی او) آیه حجاب را نازل نمود.

همان طوری که ملاحظه شد، عایشه بخاطر خدمت به عمر و دستگاه حکومتش و ایجاد محبوبیت برای او به فضیلت سازی می‌پردازد و نعوذ بالله عمر را با غیرت‌تر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوه می‌دهد و به این مقدار نیز اکتفا نمی‌کند بلکه اراده خداوند را نیز دایر مدار اراده عمرمی داند.


۳.۲.۱.۲ - فضیلت دوم

عمر از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عالم تر است.
ابن‌قتیبه در این مورد چنین می‌نویسد:
فلما احس بالموت قال لابنه: اذهب الی عایشة، واقریها منی السلام، واستاذنها ان اقبر فی بیتها مع رسول الله ومع ابی‌بکر، فاتاها عبدالله بن عمر، فاعلمها، فقالت: نعم وکرامة ثم قالت: یا بنی ابلغ عمر سلامی، وقل له: لا تدع امة محمد بلا راع، استخلف علیهم، ولا تدعهم بعدک هملا، فانی اخشی علیهم الفتنة.

زمانی که عمر نشانه‌های مرگ را در خود دید به پسرش (عبدالله بن عمر) گفت: پیش عایشه برو و سلام مرا به او برسان و از او تقاضا کن اجازه دهد مرا در خانه‌اش کنار پیامبر و ابوبکر دفن کنند، عبدالله بن عمر آمد و این قضیه را با عایشه در میان گذاشت، عایشه گفت: مانعی ندارد، سپس گفت: فرزندم سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو امت محمد را بدون سرپرست نگذارد و کسی را به جانشینی خود تعیین کند زیرا می‌ترسم اگر آنها را به حال خود رها سازد، دچار فتنه شوند.

حال آیا ممکن است بگوییم «عایشه» از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به مصالح مسلمانان دلسوزتر بوده است. و چطور عایشه عقلش نمی‌رسید که این تذکر را به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدهد تا رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خلیفه تعیین کند؟!.


۳.۲.۲ - تقدیر از عایشه


عمر نیز کوشش‌ها و تلاشهای عایشه را بی پاسخ نمی‌گذاشت و در مواقع مختلف به گونه‌های متفاوت از او تقدیر به عمل می‌آورد. به عنوان نمونه: مطرف بن طریف عن ابی‌اسحاق عن مصعب بن سعد قال فرض عمر لامهات المؤمنین عشرة الاف وزاد عایشة الفین...
مصعب بن سعد می‌گوید: عمر به هر کدام از همسران پیامبر اکرم ده هزار (درهم یا دینار) مستمری می‌داد ولی به عایشه دو هزار بیشتر از دیگران می‌پرداخت...


۳.۳ - زمان عثمان


فضیلت سازی عایشه و پشتیبانی وی از حکومت، منحصر به دو دوره قبل نبود بلکه در دوران حکومت عثمان نیز یار و مدد کار وی و حکومتش بود و برای محکم شدن پایه‌های حکومت تا سر حد توان تلاش می‌نمود و در این راه هیچ حد و مرزی را نمی‌شناخت، چنانکه روایت زیر نمونه‌ای از تلاشهای وی را به تصویر می‌کشد:

۳.۲.۱ - فضیلت‌سازی

به عقیده عایشه حیاء عثمان از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیشتر است

مسلم بن حجاج نیشابوری چنین می‌نویسد:
... عن مُحَمَّدِ بن ابی‌حَرْمَلَةَ عن عَطَاءٍ وَسُلَیْمَانَ ابْنَیْ یَسَارٍ وَابی‌سَلَمَةَ بن عبدالرحمن اَنَّ عَایشَةَ قالت کان رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم مُضْطَجِعًا فی بَیْتِی کَاشِفًا عن فَخِذَیْهِ او سَاقَیْهِ فَاسْتَاْذَنَ ابو‌بَکْرٍ فَاَذِنَ له وهو علی تِلْکَ الْحَالِ فَتَحَدَّثَ ثُمَّ اسْتَاْذَنَ عُمَرُ فَاَذِنَ له وهو کَذَلِکَ فَتَحَدَّثَ ثُمَّ اسْتَاْذَنَ عُثْمَانُ فَجَلَسَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَسَوَّی ثِیَابَهُ... فَدَخَلَ فَتَحَدَّثَ فلما خَرَجقالت عَایشَةُ دخل ابو‌بَکْرٍ فلم تَهْتَشَّ له ولم تُبَالِهِ ثُمَّ دخل عُمَرُ فلم تَهْتَشَّ له ولم تُبَالِهِ ثُمَّ دخل عُثْمَانُ فَجَلَسْتَ وَسَوَّیْتَ ثِیَابَکَ فقال الا اَسْتَحِی من رَجُلٍ تَسْتَحِی منه الْمَلَائکَةُ.

«عایشه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه من خوابیده بود و لباس ایشان کنار رفته بود پای (مبارک) ایشان پیدا بود، در این هنگام ابوبکر اذن ورود خواست، حضرت به همان حالی که بود، به او اذن داد و حالت خود را تغییر نداد او هم به صحبت با حضرت پرداخت، سپس عمر اذن ورود خواست، حضرت به همان حالی که بود، به او اذن داد و حالت خود را تغییر نداد او هم به صحبت با حضرت پرداخت، سپس عثمان اذن ورود خواست، حضرت نشت و لباسش را مرتب نمود، ... عثمان وارد شد و او هم به صحبت با حضرت پرداخت. زمانی که عثمان خارج شد، گفتم: ابوبکر وارد شد تغییری در حال خود ندادی و اهمیتی ندادی، عمر نیز آمد باز شما بر حال خود باقی ماندی اما همین که عثمان داخل شد نشستی و لباست را مرتب کردی؟ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا حیا نکنم از مردی که ملائکه از او حیا می‌کنند.

و با تفصیل بیشتر از قول حفصه در مسند احمد بن حنبل.
[۴۳] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۸۸، باب حدیث حَفْصَةَ اُمِّ الْمُؤْمِنِینَ بِنْتِ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ، حدیثهای: ۲۶۵۰۹ و ۲۶۵۱۰، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

در نقلی دیگر در ادامه روایت چنین آمده: اِنَّ عُثْمَانَ رَجُلٌ حَیِیٌّ وَاِنِّی خَشِیتُ ان اَذِنْتُ له علی تِلْکَ الْحَالِ اَنْ لَا یَبْلُغَ الیّ فی حَاجَتِهِ.
عثمان مردی با حیاست، ترسیدم اگر در چنان حالتی به او اذن ورود دهم حاجتش را به من بیان نکند.
[۴۴] نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۶۶، ح۲۴۰۲، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت.

حال سؤال این است:
آیا نعوذ بالله حیاء رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از عثمان کمتر بود که حضرت، هراس داشت اگر در آن حال عثمان او را ببیند، حاجتش را به ایشان نمی‌گوید؟!


۳.۳.۲ - مخالفت با عایشه


به مجرد اینکه عثمان با درخواست عایشه و حفصه مبنی بر مطالبه سهم الارث شان از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخالفت کرد، اوضاع متغیر گشت و دشمنی عایشه و حفصه با عثمان و لعن و نفرین وی از ناحیه آنان آغاز شد. چنان که سلیم بن قیس هلالی می‌نویسد:

بینما انا قاعد عنده فی بیته اذ اتته عایشة وحفصة تطلبان میراثهما من ضیاع رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وامواله التی بیده، فقال: (لا والله ولا کرامة لکما ولا نعمت عنه ولکن اجیز شهادتکما علی انفسکما. فانکما شهدتما عند ابویکما انکما سمعتما من رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول: (النبی لا یورث، ما ترک فهو صدقة). ثم لقنتما اعرابیا جلفا یبول علی عقبیه ویتطهر ببوله (مالک بن اوس بن الحدثان) فشهد معکما، ولم یکن فی اصحاب رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من المهاجرین ولا من الانصار احد شهد بذلک غیرکما وغیر اعرابی. اما والله، ما اشک انه قد کذب علی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وکذبتما علیه معه. ولکنی اجیز شهادتکما علی انفسکما فاذهبا فلا حق لکما. فانصرفتا من عنده تلعنانه وتشتمانه. فقال: ارجعا، الیس قد شهدتما بذلک عند ابی‌بکر؟ قالتا: نعم. قال: فان شهدتما بحق فلا حق لکما، وان کنتما شهدتما بباطل فعلیکما وعلی من اجاز شهادتکما علی اهل هذا البیت لعنة الله والملائکة والناس اجمعین.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: یک روز من در خانه عثمان نشسته بودم در این هنگام عایشه و حفصه آمدند و میراث خود را از زمین و اموال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در دست عثمان بود مطالبه کردند. عثمان گفت: نه به خدا قسم، نه احترامی نزد من دارید و نه پاسخ مثبت به شما می‌دهم. ولی شهادت شما را بر علیه خودتان می‌پذیرم. شما دو نفر نزد پدرانتان (ابوبکر و عمر) شهادت دادید از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده‌اید که گفته است: «پیامبر ارث نمی‌گذارد، هر چه باقی بگذارد صدقه است». سپس به یک عرب بیابانی احمق که بر پاشنه‌هایش بول می‌کرد و با بول خود تطهیر می‌نمود به نام مالک بن اوس بن حدثان یاد دادید و او هم همراه شما شهادت داد، و در میان اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مهاجرین و انصار احدی جز شما و آن اعرابی‌ به این مطلب شهادت نداد.

به خدا قسم شکی ندارم که او بر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دروغ بست و شما هم با او به آن حضرت دروغ بستید. ولی من شهادت شما دو نفر را بر علیه خودتان قبول می‌کنم. بروید که حقی ندارید. آن دو بازگشتند در حالی که عثمان را لعن می‌کردند و به او ناسزا می‌گفتند. عثمان گفت: برگردید آیا شما به این مطلب نزد ابوبکر شهادت ندادید؟ گفتند: آری. گفت: اگر به حق شهادت داده‌اید پس حقی ندارید، و اگر به باطل شهادت داده‌اید بر شما و بر کسی که شهادت شما را بر علیه این خاندان قبول کرد لعنت خدا و ملائکه و همه مردم باشد!



در این قسمت در مورد شیوه برخورد عایشه با پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل بیت آن حضرت مطالبی را بیان می‌کنیم که در کتب اهل سنت آمده است .

۴.۱ - رسول خدا

برخورد عایشه با رسول رحمت در واپسین روزهای زندگی.
محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم بن حجاج نیشابوری و بسیاری دیگر از بزرگان اهل تسنن بخشی از ماجرای واپسین روزهای حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را چنین روایت می‌کنند:

قَالَتْ عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ فِی مَرَضِهِ فَجَعَلَ یُشِیرُ اِلَیْنَا اَنْ لَا تَلُدُّونِی فَقُلْنَا کَرَاهِیَةُ الْمَرِیضِ لِلدَّوَاءِ فَلَمَّا اَفَاقَ قَالَ اَلَمْ اَنْهَکُمْ اَنْ تَلُدُّونِی قُلْنَا کَرَاهِیَةَ الْمَرِیضِ لِلدَّوَاءِ فَقَالَ لَا یَبْقَی اَحَدٌ فِی الْبَیْتِ اِلَّا لُدَّ وَاَنَا اَنْظُرُ اِلَّا الْعَبَّاسَ فَاِنَّهُ لَمْ یَشْهَدْکُمْ.

عایشه گفت: در زمان مریضی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خواستیم به زور در دهان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوایی بریزیم، ایشان با اشاره به ما فهماند به من دوا نخورانید، ما با خود گفتیم این از آن جهت است که مریض از دوا بدش می‌آید، دارو را به زور در دهان ایشان ریختیم، وقتی حضرت بهتر شد، فرمود: آیا من شما را از این که به من دوا بخورانید نهی نکردم؟! سپس فرمود: باید در دهان هر کسی که در این خانه است، دوا ریخته شود؛ غیر از عباس که او شاهد ماجرا نبوده است.


ابن‌حجر عسقلانی در شرح این روایت می‌نویسد:

(قوله لددناه) ‌ای جعلنا فی جانب فمه دواه بغیر اختیاره وهذا هو اللدود.
عبارت عایشه که گفت «لددناه» یعنی این که ما در دهان آن حضرت بدون این که اختیاری داشته باشد (با زور) دوا ریختیم. معنای «لدود» همین است.

نکته شایان ذکر این است با اینکه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عایشه و دیگر افراد حاضر در خانه را از آن کار نهی کردند چرا آنان به فرمایش آن حضرت گوش ندادند و به زور در گلوی ایشان آن دارو را ریختند؟ با اینکه خداوند می‌فرماید:«ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ؛ آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است.»

بسیاری از مردم وقتی می‌فهمند دارو برای بیماری آنها خوب است، نه تنها از داور بدشان نمی‌آید بلکه به راحتی دارو را می‌خورند، حال جای این سؤال باقی است که چرا عایشه و اطرافیانش، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را حتی از بسیاری از افراد عادی نیز پایین‌تر می‌بینند؟!
مگر خداوند درباره پیامبرش نفرمود:
«وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهـَوَی‌/ اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْیٌ یُوحَی؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید!/ آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست! »

عجیب‌تر اینکه، به گفته عایشه، قصد آنها خیرخواهی برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، پس چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درصدد قصاص برآمد و دستور داد همه آن‌ها که به زور به آن حضرت دوا داده بودند، از همان دوا بخورند. آیا نعوذ بالله پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله به این مقدار توجه نداشتند که خیرخواهی را چگونه باید پاسخ دهند و یا اینکه آنها را خیر خواه خود نمی‌دانستند؟!


۴.۲ - حضرت زهرا

خوشحالی عایشه از شهادت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها).ابن‌ابی‌الحدید به نقل از شیخ یعقوب معتزلی می‌نویسد: ثم ماتت فاطمة، فجاء نساء رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کلهن الی بنی‌هاشم فی العزاء الا عائشة، فانها لم تات، واظهرت مرضا ونقل الی علی (علیه‌السّلام) عنها کلام یدل علی السرور.

زمانی که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به شهادت رسید، همه زنان پیامبر برای عرض تسلیت محضر بنی‌هاشم آمدند، اما عایشه خود را به مریضی زد و برای عرض تسلیت نیامد، و کلامی را از او در این مورد برای حضرت علی (علیه‌السلام) نقل کردند که دلالت بر خوشحالی او از شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌کرد


۴.۳ - امیرالمومنین

بغض عایشه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام).
هنگامی که عثمان کشته شد، عایشه خوشحال گشت زیرا فکرمی کرد مردم با طلحه بیعت کرده‌اند؛ امّا زمانی که متوجه شد خلافت به صاحب اصلی آن یعنی علی (علیه‌السّلام) رسیده است، سخت ناراحت گشت و فریاد خونخواهی عثمان را سرداد با اینکه او خود یکی از کسانی بود که فتوا به قتل عثمان می‌داد.
[۵۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۵۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.


از آنجا که امیرمؤمنان، حضرت علی (علیه‌السّلام) پایبند به عدالت بود و طبعاً خواسته‌های عایشه انجام نمی‌شد، کینه آن حضرت را به دل گرفت و هنگامی که خبر شهادت علی (علیه‌السّلام) به او رسید، شادمان گشت و از خوشحالی این شعر را بر زبان جاری کرد و سجده شکر به جای آورد:فَاَلْقَتْ عَصَاهَا واسْتَقَرَّبِهَا النَّوَی کَمَا قَرَّ عَیْناً بِالاِیَابِ الْمُسَافِرُ
عصای خود را افکند و آرامش پیدا کرد همانگونه که مسافر با بازگشتش چشم را روشن می‌کند.
در مورد سجده شکر عایشه که با سند صحیح نقل شده است مراجعه کنید به مقاتل الطالبیین.
و جهت اطلاع از شعر معروف مراجعه کنید به الکامل فی التاریخ و تاریخ طبری.

عایشه به همین مقدار بسنده نکرد بلکه بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، به خاطر محبتی که نسبت به «عبدالرحمان بن ملجم» قاتل امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در دل داشت، نام غلامش را عبدالرحمان نهاد:عن مسروق انه قال: دخلت علی عائشة فجلست الیها فحدثتنی واستدعت غلاما لها اسود یقال له عبدالرحمان فجاء حتی وقف فقالت: یا مسروق اتدری لم سمیته عبدالرحمان؟ فقلت: لا. فقالت حبا منی لعبدالرحمان بن ملجم.

مسروق می‌گوید: بر عایشه وارد شدم و با او به صحبت پرداختم او غلام سیاه چرده اش را که نامش عبدالرحمان بود، صدا زد، وی حاضر شد، عایشه گفت: ‌ای مسروق می‌دانی چرا او را عبدالرحمان نام نهاده‌ام؟ گفتم: خیر، گفت: بخاطر علاقه و محبتی که نسبت به عبدالرحمان بن ملجم (قاتل حضرت علی علیه السلام) دارم.


۴.۴ - امام حسن

عایشه از امام حسن (علیه‌السّلام) رو می‌گرفت.
سیوطی به نقل از عکرمه می‌نویسد: عن عکرمة رضی الله عنه قال بلغ ابن‌عباس رضی الله عنهما ان عائشة رضی الله عنها احتجبت من الحسن رضی الله عنه فقال ان رؤیته لها لتحل.
به ابن‌عباس خبر رسید که عایشه از امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) رو می‌گرفت، ابن‌عباس گفت: (از آنجایی که عایشه همسر جد امام حسن (علیه‌السّلام) است) نگاه کردن و دیدن امام مجتبی (علیه‌السّلام) برای عایشه حلال و بلامانع است.

همانطوری که ملاحظه شد، با اینکه عایشه یکی از همسران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود، آنقدر بغض و کینه اهل بیت پیامبر اکرم (علیه‌السّلام) را در دل داشت که از نوه آن حضرت یعنی امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) روی می‌پوشانید و نمی‌خواست با ایشان روبرو شود اما در جنگ جمل خود را در معرض جنگ و دید نامحرمان قرار داد.
عایشه فقط به این مقدار بسنده نکرد بلکه در ماجرای تشیع بدن مبارک امام حسن (علیه‌السلام)، پس از مخالفت با اهل بیت، به امام حسین (علیه‌السّلام) می‌گوید:
فقالت عائشة للحسین علیه السلام: نحوا ابنکم واذهبوا به فانکم قوم خصمون.
پسرتان (امام حسن علیه السلام) را از اینجا دور کنید و او را ببرید، شما قومی جدل‌پیشه و کینه توزید.

علاوه بر اینکه عایشه در اینجا حاضر نیست امام مجتبی (علیه‌السّلام) را فرزند خود بخواند، اهل بیت (علیهم‌السّلام) را قومی جدل‌پیشه و کینه توز خطاب می‌کند با اینکه خود می‌داند که در مورد این افراد آیه تطهیر نازل شده و هر رجس و پلیدی از آنان به دور است.



عایشه در زمان حکومت معاویه هم فعالیت‌های بسیاری داشته که در این جا به برخی از آن‌ها اشاره میکنیم؛

۵.۱ - حمایت‌های مالی


وقتی معاویه حکومت را غصب کرد از آنجایی که او نیز مانند ابوبکر و عمر و عثمان برای حکومت غیر مشروعه خود به عایشه نیازمند بود، به حمایت مالی از عایشه پرداخت. ذهبی می‌نویسد:
وقال عروة بعث معاویة مرة الی عایشة بمیة الف.
عروه می‌گوید: یک بار معاویه صد هزار (درهم و یا دینار) برای عایشه فرستاد.

و او می‌نویسد:
قضی معاویة عن عایشة ثمانیة عشر الف دینار.
معاویه از طرف عایشه ۱۸ هزار دینار قرض او را پرداخت کرد.


۵.۲ - فضیلت‌سازی


عایشه به جبران زحمات معاویه به فضیلت‌سازی برای او پرداخت که روایت جعلی زیر گواهی بر این مدعاست:وعن عایشة مرفوعا کانی انظر الی سویقتی معاویة ترفلان فی الجنة.
عایشه به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت می‌دهد که فرمود: گویا دو ساق پای معاویه را می‌بینم که در بهشت گام بر می‌دارند.


۵.۳ - هم‌دستی علیه امیرالمومنین


ابن‌خلدون در جریان شکل گیری جنگ جمل می‌نویسد:

ثم قدم طلحة و الزبیر من المدینة فقالت لهما عائشة: ما وراءکما؟ قالا: تحملنا هرابا من المدینة من غوغاء و اعراب غلبوا علی خیارهم فلم یمنعوا انفسهم و لا یعرفون حقا و لا ینکرون باطلا فقالت: انهضوا بنا الیهم و قال آخرون: ناتی الشام فقال ابن‌عامر: ان معاویة کفاکم الشام فاتوا البصرة فلی بها صنائع و لهم فی طلحة هوی فنکروا علیه مجیئه من البصرة و استقام رایهم علی رایه.

طلحه و زبیر از مدینه آمدند، عایشه به آنها گفت: از مدینه چه خبر؟ گفتند: بخاطر غوغا و شورشی که در مدینه بود ما فرار کردیم، اعراب بر بهترینشان غلبه پیدا کردند و مانع (عمل بد) خود نشدند، حق را نشناختند و باطل را انکار ننمودند. عایشه گفت: بیائید تا با هم به آنجا برویم و علیه آنان شورش کنیم، عده‌ای گفتند: بیائید به شام برویم، ابن‌عامر گفت: (لازم نیست به شام بروید) معاویه شما را در شام کفایت می‌کند (و او سنگر را حفظ می‌کند و شامیان را علیه علی می‌شوراند) بلکه به بصره بروید من در آنجا کارهایی انجام داده‌ام (مقدمات را فراهم نموده‌ام) و آنان به طلحه نیز علاقه‌مندند. ناکثین با نظر ابن‌عامر موافقت نمودند ولی با آمدن ابن‌عامر به بصره مخالفت کردند.

آری سخن عامر «ان معاویة کفاکم الشام»، حاکی از این است که عایشه با معاویه، بر علیه خلیفه بر حق رسول خدا، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم‌دست شده‌اند و فتنه خونین جمل را به راه‌انداختند.


۵.۴ - بیعت‌گیری برای یزید


وقتی معاویه به منظور بیعت گرفتن برای یزید وارد خانه عایشه شد به او چنین گفت:

انت - والله یا‌ام المؤمنین - العالمة بالله وبرسوله، دللتنا علی الحق، وحضضتنا علی حظ انفسنا، وانت اهل لان یطاع امرک، ویسمع قولک، وان امر یزید قضاء من القضاء، ولیس للعباد الخیرة من امرهم، وقد اکد الناس بیعتهم فی اعناقهم، واعطوا عهودهم علی ذلک ومواثیقهم، افترین ان ینقضوا عهودهم ومواثیقهم؟ فلما سمعت ذلک عائشة علمت انه سیمضی علی امره، فقالت: اما ما ذکرت من عهود ومواثیق، فاتق الله فی هؤلاء الرهط، ولا تعجل فیهم، فلعلهم لا یصنعون الا ما احببت، ثم قام معاویة، فلما قام قالت عائشة: یا معاویة، قتلت حجرا واصحابه العابدین المجتهدین. فقال معاویة، دعی هذا، کیف انا فی الذی بینی وبینک فی حوائجک؟ قالت: صالح، قال: فدعینا وایاهم حتی نلقی ربنا، ثم خرجومعه ذکوان، فاتکا علی ید ذکوان، وهو یمشی ویقول: تالله ان رایت کالیوم قط خطیبا ابلغ من عائشة بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم....

به خدا قسم ای‌ام‌المؤمنین! تو عالم به دستورات خداوند و رسولش می‌باشی، ما را به راه حق رهنمون گشتی و به خوشبخت شدن تشویق نمودی، تو شایسته اطاعت هستی و کلامت شنیدنی است. خلافت و جانشینی یزید، قضای الهی و اراده خداوند است. مردم در این مسئله اختیار ندارند (و نباید مخالفت کنند)، آنان بر بیعت با یزید گردن نهاده‌اند و عهد و پیمان بسته‌اند، آیا به نظر تو از این عهدشان دست برمی‌دارند؟ وقتی عایشه کلام معاویه را شنید، فهمید که معاویه می‌خواهد یزید را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کند، از این رو گفت: اما در مورد عهد و پیمانی که گفتی؟ از خدا بترس، و درباره‌ی مردم عجولانه تصمیم نگیر (با آنها برخورد تندی نداشته باش)، شاید آنان (در نهایت) کاری را که تو دوست داری انجام دهند، معاویه برخاست، در این هنگام عایشه گفت: ‌ای معاویه! تو «حجر بن عدی» و یارانش را که همگی مجتهد و اهل عبادت بودند، به قتل رساندی. معاویه گفت: این مسائل را رها کن، مرا در برآوردن نیازها و خواسته‌هایت چگونه دیده‌ای؟ عایشه گفت: تو را نیکو دیدم، معاویه گفت: پس درباره ما و حجر و اصحابش سخن نگو و مساله ما با آنها را رها کن تا اینکه پرودگار را ملاقات کنیم، سپس معاویه به همراه ذکوان غلام عایشه خارج شد و در حالی که بر دست ذکوان تکیه کرده بود، راه می‌رفت و می‌گفت: بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا به امروز سخنوری مانند عایشه ندیده‌ام.

همانطور که ملاحظه شد، عایشه خلافت غاصبانه یزید را مشروع می‌داند «فلعلهم لا یصنعون الا ما احببت» و فقط به معاویه سفارش می‌کند که مبادا برخورد عجولانه‌ای کند و این در حالی است که خلافت خلیفه بر حق رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که در غدیر بر همگان اعلام شده بود، نمی‌پذیرد و مردم را علیه او می‌شوراند.


در مورد پیش‌گویی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره او زمان و کیفیت مرگ عایشه هم مطالبی وجود دارد که به آن اشاره میکنیم؛

۶.۱ - پیش‌گویی پیامبر

پیشگویی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از عاقبت عایشه.
و چه زیبا پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: قام النبی صلی الله علیه وسلم خَطِیبًا فَاَشَارَ نحو مَسْکَنِ عَایشَةَ فقال هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا من حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ.
حضرت ایستاد و اشاره به خانه عایشه نمود و سه بار فرمود: فتنه از آنجا آغاز می‌شود بدین‌جهت که از آنجا پیروانِ شیطان بیرون می‌آیند.


۶.۲ - زمان و چگونگی مرگ


سرانجام وی در سال ۵۷ یا ۵۸ در مدینه به دست معاویه به قتل رسید.
در کتاب تاریخ حبیب السیر (از کتابهای اهل سنت) به نقل از تاریخ «حافظ ابرو» از علمای اهل سنت در مورد قتل عایشه توسط معاویه چنین نقل می‌کند:

در تاریخ حافظ ابرو از ربیع الابرار و کامل السفینه منقول است که در شهور سنه سته و خمسین که معاویۀ بن ابی‌سفیان جهت بیعت یزید به مدینه رفته، حسین بن علی المرتضی و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن ابن‌ابی‌بکر و عبدالله بن زبیر رضی الله عنهم را برنجانید، صدیقه رضی الله عنها زبان ملامت و اعتراف بر وی بگشاد و معاویه در خانه خویش چاهی کنده سر آن را به خاشاک پوشید و کرسی آبنوس بر زیر آن نهاد آنگاه صدیقه را جهت ضیافت طلب داشت و بر آن کرسی نشاند تا در چاه افتاد و معاویه سر چاه را بآهک مضبوط کرده از مدینه به مکه رفت.
[۷۲] حسینی خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۴۲۵، انتشارت خیام، بی جا، بی تا.


بعد از مرگ وی ابوهریره بر او نماز خواند و در قبرستان بقیع دفن شد.
[۷۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.



۱. بصری زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۵۹، ترجمه عایشه بنت ابی‌بکر، دار النشر:دار صادر - بیروت، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۲. بصری زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، الطبقات الکبری، ج۸، ص۵۹ -۶۰، ترجمه عایشه بنت ابی‌بکر، دار النشر:دار صادر - بیروت، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۳. معافری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج۶، ص۵۷، تحقیق:طه عبدالرءوف سعد، ناشر:دار الجیل، الطبعة:الاولی، بیروت – ۱۴۱۱ه.    
۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۳.    
۵. حمیری معافری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۹۲، تحقیق: طه عبدالرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الاولی، بیروت – ۱۴۱۱هـ.
۶. نووی شافعی، محیی‌الدین، تهذیب الاسماء واللغات، ج۲، ص۳۵۱، تحقیق:مکتب البحوث والدراسات، ناشر:دار الفکر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۶م.    
۷. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۴۶، دار النشر: مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۸. نووی شافعی، محیی‌الدین، تهذیب الاسماء واللغات، ج۲، ص۳۵۱.    
۹. اصبهانی، ابی‌نعیم، معرفة الصحابة، ج۶، ص۳۲۵۳، شرح حال:اسماء بنت ابی‌بکر، رقم:۳۷۶۹، دار النشر:طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۱۰. طبرانی، ابوالقاسم سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۷۷، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.    
۱۱. ابن‌اثیر جزری، عزالدین، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۷، ص۷.    
۱۲. نووی شافعی، محیی‌الدین، تهذیب الاسماء واللغات، ج۲، ص۳۲۹.    
۱۳. ابن‌عساکر دمشقی شافعی، ابی‌القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۶۹، ص۹، شرح حال:اسماء بنت ابی‌بکر، رقم:۹۲۹۴، تحقیق:محب الدین ابی‌سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.    
۱۴. هیثمی، ابوحسن علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۲۶۰، ناشر:دار الریان للتراث/‌ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ه.    
۱۵. بیهقی، احمد بن حسین، سنن البیهقی الکبری، ج۶، ص۳۳۵.    
۱۶. ذهبی شافعی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۱.    
۱۷. ابن‌عساکر دمشقی شافعی، ابی‌القاسم علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۶۹، ص۸، تحقیق:محب الدین ابی‌سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.    
۱۸. ابن‌کثیر دمشقی، ابوفداء اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۴۶، ناشر:مکتبة المعارف – بیروت.    
۱۹. صنعانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام شرح بلوغ المرام من ادلة الاحکام، ج۱، ص۳۹، تحقیق: محمد عبدالعزیز الخولی، دار النشر: دار احیاء التراث العربی – بیروت، ‌ الطبعة: الرابعة ۱۳۷۹.
۲۰. ابن‌جوزی حنبلی، جمال‌الدین، تلقیح فهوم اهل الاثر فی عیون التاریخ والسیر، ج۱، ص۲۲، ناشر:شرکة دار الارقم بن ابی‌الارقم - بیروت، الطبعة:الاولی ۱۹۹۷م.    
۲۱. اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۷.    
۲۲. قرطبی مالکی، ابوعمر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۸۶۷، ترجمه سودة بنت زمعة، رقم ۳۳۹۴، تحقیق:علی محمد البجاوی، ناشر:دار الجیل - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۲ه.    
۲۳. عاصمی مکی، عبدالملک، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج۱، ص۴۳۴، تحقیق:عادل‌احمد عبدالموجود- علی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة.    
۲۴. بخاری جعفی، ابوعبدالله، التاریخ الاوسط، ج۱، ص۱۶، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، ناشر:دار الوعی، مکتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۷م ۱۹۷۷م.    
۲۵. عکری حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۱، ص۱۷۹.    
۲۶. مطلبی‌، ابن‌اسحاق، سیرة ابن‌اسحاق (المبتدا والمبعث والمغازی)، ص۲۵۵.    
۲۷. انصاری، ابن‌ملقن ابو‌حفص عمر بن علی، غایة السول فی خصایص الرسول صلی الله علیه وسلم، ص۲۳۶، بی تا، بی جا.    
۲۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۱، دار النشر:مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷.    
۳۰. ذهبی شافعی، شمسالدین، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۲۸۸، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۳۱. صفدی، صلاح‌الدین، الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۲۵، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر:دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.    
۳۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۱، دار النشر:مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۳۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج۵، ص۱۱ و ۱۲، دار النشر:مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۳۴. ذهبی شافعی، شمسالدین، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۲۸۸، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۳۵. صفدی، صلاح‌الدین، الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۲۵، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر:دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.    
۳۶. ابن‌جوزی حنبلی، جمال‌الدین، تلقیح فهوم اهل الاثر فی عیون التاریخ والسیر، ج۱، ص۲۲، ناشر:شرکة دار الارقم بن ابی‌الارقم - بیروت، الطبعة:الاولی ۱۹۹۷م.    
۳۷. بخاری جعفی، ابوعبدالله، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۵۰.    
۳۸. نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۹، کتاب الجهاد و السیر، باب:قول النبی لانورث ما ترکناه فهوصدقة، ح۱۷۵۸، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۹. نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۰۹، بَاب اِبَاحَةِ الْخُرُوجلِلنِّسَاءِ لِقَضَاءِ حَاجَةِ الْاِنْسَانِ، ح۲۱۷۰، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۴۰. دینوری، ابومحمد، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۱، باب:تولیة عمر بن الخطاب الستة الشوری وعهده الیهم، تحقیق:خلیل المنصور، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۷م.    
۴۱. ذهبی شافعی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ۴۵۹.    
۴۲. نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۶۶، کتاب فضایل الصحابة، بَاب:من فَضَایلِ عُثْمَانَ بن عَفَّانَ رضی الله عنه، ح۲۴۰۱، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۴۳. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۸۸، باب حدیث حَفْصَةَ اُمِّ الْمُؤْمِنِینَ بِنْتِ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ، حدیثهای: ۲۶۵۰۹ و ۲۶۵۱۰، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
۴۴. نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۶۶، ح۲۴۰۲، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت.
۴۵. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۴۲، باب:بدع و اعتراضات ابی‌بکر و عمر فی الدین، - ابو‌بکر وعمر اسوء حالا من عثمان فعثمان علی ما کان علیه خیر منهما، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعة الاولی، ۱۴۰۵ه.    
۴۶. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۲۷، کتاب المغازی، باب ۷۸:مَرَضِ النبی و َوَفَاتِهِ، ح۴۱۸۹.    
۴۷. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۱۴، کتاب الطب، باب اللدود، ح ۵۳۸۲.    
۴۸. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۹، ص۷، کتاب الدیات، بَاب الْقِصَاصبین الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ فی الْجِرَاحَاتِ، ح۶۴۹۱.    
۴۹. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۹، ص۸، کتاب الدیات، بَاب اذا اَصَابَ قَوْمٌ من رَجُلٍ هل یُعَاقِبُ او یَقْتَصمنهم کُلِّهِمْ، ح ۶۵۰۰.    
۵۰. نیشابوری قشیری، ابوحسین، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۳۳، کتاب السلام، باب کَرَاهَةِ التَّدَاوِی بِاللَّدُودِ، ح ۲۲۱۳.    
۵۱. نسائی، سنن الکبری، ج۶، ص۳۸۴، کتاب الوفاة، باب ذکر ما کان یعالجبه النبی فی مرضه، ح ۷۰۴۸.    
۵۲. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴۰، ص۳۰۸.    
۵۳. عسقلانی شافعی، احمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۴۷، کتاب المغازی، باب ۷۸:مَرَضِ النبی و َوَفَاتِهِ، ذیل حدیث ۴۱۸۹ الحدیث التاسع عشر، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۵۴. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۵۵. نجم/سوره۵۳، آیه۳.    
۵۶. نجم/سوره۵۳، آیه۴.    
۵۷. ابن‌ابی‌الحدید، ابوحامد عزالدین، شرح نهج البلاغة،ج۹، ص۱۹۸، تحقیق:محمد عبدالکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.    
۵۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۵۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۶۰. اصفهانی، ابو‌فرج علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۲۷، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۶۱. ابن‌اثیر جزری، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۴.    
۶۲. طبری، ابو‌جعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۱۵.    
۶۳. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۴۱- ۳۴۲، الباب الثامن:باب حکم من حارب علیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۶۴. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۶۴۵، ناشر:دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.    
۶۵. کلینی رازی، ابو‌جعفر محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۰۳، باب:الاشارة والنصعلی الحسین بن علی علیهما السلام. ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۶۶. ذهبی شافعی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۵۸.    
۶۷. ذهبی شافعی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۵۸.    
۶۸. ذهبی شافعی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۳۶.    
۶۹. حضرمی، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۱۵۴.    
۷۰. دینوری، ابومحمد عبدالله، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۲۰۵، تحقیق:خلیل المنصور، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۷م.    
۷۱. بخاری جعفی، ابوعبدالله محمد، صحیح البخاری، ج۴، ص۸۲.    
۷۲. حسینی خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۴۲۵، انتشارت خیام، بی جا، بی تا.
۷۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «سیری در زندگانی عایشه».    








جعبه ابزار