• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طُهْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





طُهْر (به ضم طاء و سکون هاء)، از واژگان قرآن کریم، به معنای پاکی و ضد نجس است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: طَهُور (به فتح طاء و ضم هاء) مصدر به معنای پاکی، وصف به معنای پاک و پاک کننده و اسم به معنای آبی است که با آن تطهیر می‌شود، تَطَهُّر (به فتح تاء و طاء و ضم هاء) از باب تفعل به معنی پاک شدن است، تَطْهیر (به فتح تاء و طاء) به معنی پاک کردن‌ است.



طُهْر (بر وزن قفل) به معنای پاکی است. ارباب لغت گفته‌اند: «طَهُرَ طُهْراً و طُهُوراً و طَهَارَةً: ضد نجس».


(فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ‌ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی‌ یَطْهُرْنَ‌) «از زنان در حال حیض دوری کنید و با آنها مقاربت نکنید تا از خون پاک شوند یا غسل کنند.»
مراد از طهر انقطاع خون حیض است و از آیه به دست می‌آید که مقاربت بعد از انقطاع و قبل از غسل جایز است. اهل کوفه به جز حفص «یطّهّرن» را با تشدید طاء و‌ هاء خوانده‌اند که به معنی اغتسال است، بعضی آن‌را وضو معنی کرده‌اند.
در مفردات گفته: طهارت دو قسم است: طهارت جسم و طهارت نفس و عامّه آیات قرآن به طهارت نفس حمل شده است.

۲.۱ - طهور

طَهُور یک دفعه مصدر است به معنی پاکی، چنانکه نقل شد و اهل لغت تصریح کرده‌اند و یک دفعه وصف است مثل‌ (وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً) (...و از آسمان آبى پاک كننده نازل كرديم.) طهور را در آیه پاک و پاک کننده گفته‌اند چون شی‌ء یک دفعه پاک است، ولی پاک نمی‌کند مثل آب انار و غیره و یک دفعه پاک است و پاک می‌کند، مثل آب که پاک است و نجاسات را نیز پاک می‌کند. شاید افاده این معنی از صیغه مبالغه بودن آن باشد چنانکه در النهایه و شیخ طوسی در الخلاف گفته است.
[۱۸] شیخ طوسی، الخلاف.

دفعه سوّم اسم است و آن آبی است که با آن تطهیر می‌شود، مثل فطور به آنچه با آن افطار می‌شود، و وقود به آنچه با آن آتش افروخته می‌شود. «مَا عِنْدِی‌ طَهُورٌ اَتَطَهَّرُ بِهِ» در نزدم آبی نیست تا تطهیر کنم.

۲.۲ - تطهّر

تَطَهُّر از باب تفعل به معنی پاک شدن است، فعل آن اطهر (با تشدید) نیز آید که در اصل تطهر بوده تاء در طاء ادغام شده و برای رفع محذور ابتدا به سکون همزه به اولش آمده است‌.
(فَاِذا تَطَهَّرْنَ‌ فَاْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَمَرَکُمُ اللَّهُ) «چون به وسیله غسل و یا به وسیله شستن فرج، پاک شدند از محلی که خدا دستور داده (فرج) آمیزش کنید.»
«(وَ اِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا)» «اگر جنب شدید پاک شوید و تحصیل طهارت کنید، البته با غسل.» ناگفته نماند معنای اولی در هر دو پاک شدن است، ولی سبب پاک شدن اغتسال است، پس غسل موجب طهارت باطنی است.

۲.۳ - تطهیر

تَطْهیر به معنای پاک کردن‌ است.
(اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ‌ تَطْهِیراً) معنی آیه در «اهل» گذشت. یعنی‌ «ای اهل بیت، خدا اراده فرموده که شما را از هر آلودگی پاک گرداند (و اراده خدا از مراد جدا نمی‌شود)» این کلام توام با پاک گرداندن اهل بیت (علیهم‌السّلام) است.
[در اینجا لازم است چند آیه را بررسی کنیم] (فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی‌ یَطْهُرْنَ‌ فَاِذا تَطَهَّرْنَ‌ فَاْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ اَمَرَکُمُ اللَّهُ) (...در حال حيض، از زنان كناره‌گيرى كنيد. و با آنها نزديكى ننماييد، تا پاک شوند، و هنگامى كه پاک شدند! آنگونه كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد!...) بنا بر آنکه‌ «یَطْهُرْنَ» بی تشدید و به معنی انقطاع خون باشد آیا می‌شود از آیه جواز مقاربت بعد از انقطاع و قبل از اغتسال را استفاده کرد؟ اگر «فَاِذا تَطَهَّرْنَ...» در ذیل آیه نبود، جواز آن بی‌شک بود، ولی ملاحظه دو جمله می‌فهماند که جواز در صورت انقطاع خون و اغتسال زن است، حتی اگر اغتسال بدون انقطاع باشد مقاربت جایز نیست، ولی این در صورتی است که مراد از «تَطَهَّرْنَ» غسل باشد نه شستن محل خون، وگرنه‌ یَطْهُرْنَ‌ و تَطَهَّرْنَ‌ هر دو به یک معنی است.
ناگفته نماند: «حَتَّی یَطْهُرْنَ» نشان می‌دهد که نهی با انقطاع خون از بین رفته است و دیگر در جواز آن احتیاج به غسل نیست، ولی پس از غسل دیگر کراهتی هم در بین نیست. فقهاء به کراهت مقاربت بعد از انقطاع و قبل از غسل فتوی داده‌اند و چنانکه گفته شد می‌شود آن‌را از آیه استفاده کرد، ولی استناد عمده فقهاء به روایات است مثل روایت محمد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السّلام): «فِی الْمَرْئَةِ یَنْقَطِعُ عَنْهَا الدَّمُ دَمُ الْحَیْضِ فِی آخِرِ اَیَّامِهَا قَالَ اِذَا اَصَابَ زَوْجَهَا شَبَقٌ فَلْیَاْمُرْهَا فَلْتَغْسِلْ فَرْجَهَا ثُمَّ یَمَسُّهَا اِنْ شَاءَ قَبْلَ اَنْ تَغْتَسِلَ.» «عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ قَالَ: سَئَلْتُهُ عَنِ الْحَائِضِ تَرَی‌ الطُّهْرَ، اَ یَقَعُ فِیهَا زَوْجُهَا قَبْلَ اَنْ تَغْتَسِلَ؟ قَالَ: لَا بَاْسَ وَ بَعْدَ الْغُسْلِ اَحَبُّ اِلَیَّ.»
(خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ‌ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها) ظاهرا هر دو خطاب به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است یعنی: «تو به واسطه صدقه آنها را تطهیر و تزکیه می‌کنی.» بعضی احتمال داده‌اند که فاعل‌ تُطَهِّرُهُمْ‌ صدقه باشد یعنی: صدقه آنها را پاک می‌کند، ولی سیاق آیه مخصوصا ضمیر «بِها» دلیل قول اول است.
تطهیر به معنای پاک کردن و تزکیه نمو دادن است، مثل مریض که اول مرض را از بین می‌برند سپس تقویتش می‌کنند. از آیه به دست می‌آید که ادای صدقه دو اثر دارد: یکی پاک شدن از گناهان مثل‌ (اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ) (...چرا كه حسنات، سيّئات و آثار آنها را از بين مى‌برند...) دومی آمدن برکت و خیر و این هر دو به وسیله خداست، ولی چون اخذ صدقه به آن حضرت محوّل شده، دو فعل اخیر نیز به وی نسبت داده شده است. به نظر بعضی‌ «تُزَکِّیهِمْ» نسبت دادن آن حضرت است آنها را به زکات و تزکیه، ولی این بعید است.
(وَ عَهِدْنا اِلی‌ اِبْراهِیمَ وَ اِسْماعِیلَ اَنْ‌ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ) (...و از ابراهیم و اسماعیل پيمان گرفتيم كه: خانه مرا براى طواف‌كنندگان و مجاوران و ركوع‌كنندگان سجده‌گزار [نماز گزاران‌] پاكيزه سازيد.) در تفسیر المیزان فرموده: تطهیر بیت یا خالص و آماده کردن آن، برای عبادت است و یا پاک کردن از کثافات می‌باشد که در اثر عدم مبالات مردم عارض می‌شود.
به نظر نگارنده احتمال اول صحیح است که آن دو بزرگوار بانی بیت‌اند و قبل از آن دو بیتی وجود نداشت تا از کثافات پاکش کنند، مگر آنکه بگوئیم: بیت از بناهای انبیاء دیگر است درافتاده و کثیف شده بود که آن دو بزرگوار به تعمیر و تطهیرش مامور شدند، ولی آماده کردن بهتر است.
(وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ • وَ ثِیابَکَ‌ فَطَهِّرْ • وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ) (و پروردگارت را بزرگ بشمار • و لباست را پاكيزه‌دار، • و از پليدى دورى كن.) ظاهرا تطهیر ثیاب تطهیر معمولی است یعنی‌ خدایت را بزرگ بدان، لباس‌هایت را پاک کن و از اضطراب و سستی به دور باش. از قتاده نقل شده که مراد از ثیاب، نفس است یعنی باطنت را پاک گردان، ولی این بعید است و تطهیر ثیاب و بهداشت از موضوعات اصیل اسلامی است، و قویا آیه اول راجع به نماز و دومی راجع به طهارت لباس در نماز باشد یعنی: «نماز بخوان، لباست پاک گردان، اضطراب به دلت راه مده.»
(فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ اَنْ‌ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُ‌ الْمُطَّهِّرِینَ‌) (...در آن، مردانى هستند كه دوست مى‌دارند پاكيزه باشند؛ و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.)
گوئی مراد طهارت به وسیله آب است. در مجمع البیان فرموده: روایت شده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مردم قبا فرمودند: در پاک کردن خود چه می‌کنید، خداوند شما را نیکو ثنا فرموده، گفتند: اثر غائط را با آب می‌شوئیم، فرمود: خداوند درباره شما نازل کرده‌ «وَ اللَّهُ یُحِبُ‌ الْمُطَّهِّرِینَ‌» ایضا در مجمع البیان نقل کرده که دوست دارند بول و غائط را با آب بشویند، این از امام باقر و امام صادق (علیهما‌السّلام) منقول است. در تفسیر برهان نیز این روایات نقل شده است.
(اَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ اِنَّهُمْ اُناسٌ‌ یَتَطَهَّرُونَ‌) به قولی مراد از یَتَطَهَّرُونَ‌ یتنزّهون است یعنی «آنها را از شهر خویش بیرون کنید که از کار و طریقه شما خودشان را پاک و منزه می‌دانند و کنار می‌کشند.» چنانکه در آیه‌ (وَ مُطَهِّرُکَ‌ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا) (...و تو را از كسانى كه کافر شدند، پاک و دور مى‌سازم...) مقصود کنار کشیدن و یا پاک نگاه داشتن است.
(وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً) (...و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى‌نوشاند.) شاید طهور به معنی کاملا پاک باشد، یعنی در شراب بهشتی مطلقا کثافت و آلودگی نیست، و شاید پاک کننده باشد که گفته‌اند: شراب بهشتی از ثقل خوراک پاک می‌کند و دوباره اشتها می‌آورد. در آیاتی که راجع به شراب بهشتند آیه‌ای نیست که این وصف را روشن کند. در تفسیر برهان از حضرت باقر (علیه‌السّلام) در ضمن حدیثی نقل شده که به وسیله خوردن آن شراب قلوبشان از حسد پاک می‌شود و موی از چشمانشان می‌افتد. در مجمع البیان از حضرت صادق (علیه‌السّلام) روایت نقل کرده‌ که شراب طهور آنها را از هر چیز جز علاقه به خدا پاک می‌کند.
(ذلِکُمْ اَزْکی‌ لَکُمْ وَ اَطْهَرُ...) (...براى رشد خانواده‌هاى شما و پاكيزگى جامعه مفيدتر است.) «ذلِکُمْ» اشاره است به عدم ممانعت زن مطلقه از اینکه با شوهر قبلی ازدواج کند، ظاهرا مراد با برکت‌تر و پاکیزه‌تر بودن برای قلوب است، نظیر ذ(ذلِکُمْ‌ اَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ) (...اين كار براى پاكى دل‌هاى شما و آنها بهتر است...)
(اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ • فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ • لا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‌) (كه آن، قرآن پر ارزشى است، • كه در كتاب محفوظى جاى دارد، • و جز پاكان نمى‌توانند به آن دست زنند و دست يابند.) «لا یَمَسُّهُ...» ظاهرا وصف قرآن است نه وصف‌ کِتابٍ مَکْنُونٍ‌، مراد از کِتابٍ مَکْنُونٍ‌ لوح محفوظ است که فرموده: (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ • فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) (اين آيات، سحر نيست، بلكه قرآن با عظمت است، • كه در لوح محفوظ جاى دارد.) نظیر این است آیه: (وَ اِنَّهُ فِی اُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ) (و اين قرآن در لوح محفوظ نزد ما والا و استوار است!) ضمیر «اِنَّهُ» راجع به قرآن است. معنی سه آیه فوق چنین می‌شود: «آن قرآن محترمی است. در کتابی پوشیده و محفوظ، مسّ نمی‌کند و نمی‌داند حقائق قرآن را جز پاکان.» این در صورتی است که لا در «لا یَمَسُّهُ...» برای نفی باشد. مسّ را در آیه علم و دانستن گفته‌اند. مفردات گوید: یعنی به حقائق معرفت قرآن نمی‌رسد مگر آنکه نفس خویش را پاک کرده و از چرک فساد پاک شده. بیضاوی‌ «لا یَمَسُّهُ...» را وصف کتاب مکنون گرفته و گوید: بر آن مطلع نمی‌شود مگر مطهرون. تفسیر المیزان نیز آن را علم فرموده است، باز فرموده وجهی نیست که مطهّرون مخصوص ملائکه باشد، چنانکه بیشتر مفسّران گفته‌اند، بلکه مطهّرون از بشر نیز که آیه تطهیر بیان می‌کند در آن داخل‌اند.
علی هذا معنی آیه این است «حقائق قرآن را درک نمی‌کند و نمی‌داند مگر آنان که خداوند قلوبشان را از آلودگی‌های گناهان و کثافات ذنوب پاک فرموده است خواه ملک باشند یا بشر.» وصف‌ بودن‌ «لا یَمَسُّهُ» برای‌ کِتابٍ مَکْنُونٍ‌ به نظر بعید است، بلکه تا «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ» برای قرآن چهار وصف آمده است.
قول دیگر آن است که لا در «لا یَمَسُّهُ...» ناهیه است و مراد از طهارت، طهارت از حدث و خبث است، ولی مناسب آن قرائت «متطهّرون» است که به معنی وضو و غسل باشد یعنی: مس نکند قرآن را و به آن دست نزند مگر آنانکه با طهارت‌اند. ممکن است در این‌صورت باز «لا» نافیه و مراد از خبر انشا باشد. در مجمع البیان فرموده: گفته‌اند: جایز نیست بر جنب و حائض و محدث، مسّ قرآن و این از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده و مذهب مالک و شافعی است، در نزد ما ضمیر «لا یَمَسُّهُ» راجع به قرآن است و غیر طاهر را مسّ کتابت آن جایز نیست. این قول به نظر نگارنده ضعیف است، زیرا آن با «مطهّرون» اصلا سازگار نیست و اینکه مسّ کتابت قرآن بر جنب و حائض جایز نیست مطلبی است که دلیلش روایات است نه این آیه.
در تفسیر المیزان از الدر المنثور نقل کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عمرو بن حزم فرمود: «وَ لَا تَمَسَّ الْقُرْآنَ اِلَّا عَنْ طَهُورٍ.»


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۴۱-۲۴۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۲۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۳۷۸.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۵. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۰۸.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۱۳.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۸۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۳۰۷.    
۹. ابیاری، ابراهیم، الموسوعه القرانیه، ج۲، ص۱۹۸.    
۱۰. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۲۵.    
۱۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۸.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲۷.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۱۴.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۱.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۱۲.    
۱۷. ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۳، ص۱۴۷.    
۱۸. شیخ طوسی، الخلاف.
۱۹. زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغه، ج۱، ص۳۹۹.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۰۸.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۱۳.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۸۷.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۳۰۷.    
۲۵. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۲۵.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۶۵.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۹.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۳۰.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۶۲.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۵.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۴۳.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵.    
۳۷. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۷۲.    
۳۸. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۷۳.    
۳۹. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷۷.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۱۲.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۸.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۰۳.    
۴۴. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۲، ص۴۵۴.    
۴۵. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۴.    
۴۷. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۲، ص۴۵۴.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۲.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۴۴.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۶۸.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۲۰.    
۵۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۳- ۵.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۵.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۱.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۲۶.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۷۴.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۵۲.    
۶۰. توبه/سوره۹، آیه۱۰۸.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۴.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۹۳.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۳۵.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۷.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۱۳.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۷.    
۶۷. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۴۹.    
۶۸. اعراف/سوره۷، آیه۸۲.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۷۶.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۳۸.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۲۹۹.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۶۷.    
۷۳. آل عمران/سوره۳، آیه۵۵.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰۷.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۲۵.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۳۰۶.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۰۴.    
۷۹. انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۹.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۳۰.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۰۹.    
۸۳. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۵۴.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۲۳.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۷۹.    
۸۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۳۹.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۵۸.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۱۰.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۷.    
۹۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۵.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۳۷.    
۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۰۶.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۷۷.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۶۳.    
۹۸. واقعة/سوره۵۶، آیه۷۷- ۷۹.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.    
۱۰۰. بروج/سوره۸۵، آیه۲۱ و ۲۲.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۰.    
۱۰۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۴.    
۱۰۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۱۰۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۲۵.    
۱۰۵. بیضاوی‌، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی‌، ج۵، ص۲۹۲.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۷.    
۱۰۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۳۸.    
۱۰۸. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۲۲۶.    
۱۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷۷.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۸۲.    
۱۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۴۱.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۴۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طهر»، ج۴، ص۲۴۱-۲۴۷.    






جعبه ابزار