طُلُوع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طُلُوع (به ضم طاء و لام) و
مَطْلَع (به فتح میم و سکون طاء) از
واژگان قرآن کریم به معنی آشکار شدن است.
کلمه
طَلْع چهار بار در
قرآن کریم به کار رفته، سه بار در میوه خرما هست.
مشتقات
طُلُوع که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
مَطْلَعِ (به فتح میم، سکون طاء و فتح لام) به معنای محل طلوع شمس؛
اطْلاع (به سکون طاء) به معنی ظاهر شدن و آگاه کردن؛
اطّلاع (به تشدید طاء) از باب افتعال به معنی آگاه شدن و نیز به معنی اشراف و از بالا نگاه کردن؛
طُلوع (به ضم طاء) به معنای بروز؛
طَلْع (به فتح طاء و سکون لام) به معنای میوه، غنچه و گل است.
طُلُوع و
مَطْلَع به معنی آشکار شدن است.
«طَلَعَ الشَّمْسُ و الکوکبُ طُلُوعاً وَ مَطْلَعاً: ظَهَرَ.» راغب اصفهانی معنای دیگر را از قبیل آمدن و رو کردن و دانستن را از باب استعاره میداند.
به مواردی از
طُلُوع که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها) (و پيش از
طلوع آفتاب و قبل از غروب آن
تسبیح و
حمد پروردگارت را به جا آور.)
(سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) (شبى است سرشار از سلامت و
برکت و
رحمت تا طلوع سپيده.)
مطلع در این آیه
مصدر میمی و به معنای طلوع است و در آیه
(حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ.) اسم مکان و به معنای محل طلوع شمس است.
(حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ.) (تا زمانى كه به خاستگاه خورشيد رسيد؛ در آن جا ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مىكند.)
مطلع در این آیه اسم مکان و به معنای محل طلوع شمس است.
اطْلاع به معنی ظاهر شدن و آگاه کردن است. لازم و متعدی هر دو میآید.
(وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ) یعنی «
خدا عادت نداشت که شما را بر غیب مطلع کند.»
اطّلاع از باب افتعال به معنی آگاه شدن است.
(وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ.) (و پيوسته از خيانتى تازه از آنها آگاه مىشوى.)
به معنی اشراف و از بالا نگاه کردن هم آمده است.
(قالَ هَلْ اَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ) «آیا شما از جای و حال رفیق من آگاهید.»
بعضی مطلّعون را نیز اشراف معنی کردهاند.
(فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ) یعنی « پس سر بلند کرد و او را در وسط آتش دید.»
(لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً) (اگر از حال آنان آگاه مىشدى، از آنان مىگريختى.)
در این آیه گمان میکنم به معنای اطلاع ناگهانی است.
در
اقرب الموارد گوید:
«اطّلع فلان علینا: اتانا فجاة» یعنی اگر ناگهان و بیمقدّمه به آنها نگاه میکردی حتما از ترس فرار میکردی، ولی بعضی آنرا اشراف معنی کردهاند، گرچه آن نیز درست است. در
النهایه آمده:
«اطَّلَعَ عَلَی الشَّیْءِ: عَلِمَهُ.» (فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّیاَطَّلِعُ اِلی اِلهِ مُوسی) یعنی «برای من بنای بلندی بساز تا به طرف خدای
موسی بالا روم.»
در
جوامع الجامع اطلاع را بالا رفتن معنی کرده
این مطلب در النهایه نیز ذکر شده است.
(نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ • الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ) (آتش برافروخته الهى است، • كه از دلها سر مىزند.)
ناگفته نماند: اشراف نوعا توام با تسلط است. بهنظر میآید مراد از
«تطلّع» تسلط و استیلااست. یعنی: آتش افروخته خدا که بر دلها چیره شود و احتمال دارد که به معنی بروز و آشکار شدن باشد، یعنی بر روی قلبها آشکار میشود و آن ظاهرا سر زدن از قلبهاست با بالا رفتن ضربان آنها به طور شدید. به عبارت دیگر آتش افروخته خدا که از قلوب اهل آتش زبانه میکشد.
(حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ.) (تا زمانى كه به خاستگاه
خورشید رسيد؛ در آن جا ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مىكند.)
مراد از مطلع الشّمس طرف مشرق است که
ذو القرنین در مسافرت دوم به طرف شرق کشور خویش برای خواباندن شورش بدویان رفت، وگرنه محلی در زمین نیست که آفتاب از آنجا خارج شود و زمین با آفتاب در حدود صد و پنجاه میلیون کیلومتر فاصله دارد،
مشرق و مغرب اعتباری است، به اعتبار ظهور و غروب آفتاب میباشد.
طلوع چنانکه گفته شد به معنی بروز است. به همین مناسبت به میوه، غنچه و گل طَلْع گفته میشود که از درخت ظاهر میشود.
(وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ) «از
درخت خرما از میوهاش خوشههای نزدیک به هم یا سهل الاخذ رویاندیم.»
(وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ) (و نخلهاى بلندقامت كه ميوههاى متراكم دارند.)
در
مجمع البیان فرموده: طلع اولین ظهور میوه خرماست.
(وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ) (در ميان كشتزارها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است.)
(طَلْعُها کَاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ) (شكوفه آن مانند سرهاى شياطين است.)
درباره
درخت زقّوم است. در اقرب الموارد علاوه از میوه، آنرا چیزی که مانند دو نعل روی هم از درخت خرما میروید معنی کرده است.
کلمه
طَلْع چهار بار در
قرآن به کار رفته، سه بار در میوه خرما هست.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طلوع»، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۱.