طُلُوع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طُلُوع (به ضم طاء و لام) و
مَطْلَع (به فتح میم و سکون طاء) از
واژگان قرآن کریم، به معنی آشکار شدن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اطْلاع (به سکون طاء) به معنی ظاهر شدن و آگاه کردن،
اطّلاع (به تشدید طاء) از باب افتعال به معنی آگاه شدن و نیز به معنی اشراف و از بالا نگاه کردن،
طلوع به معنی بروز است، به همین مناسبت به میوه و غنچه و گل که از درخت ظاهر میشود طَلْع گفته شده است.
طُلُوع و
مَطْلَع به معنی آشکار شدن است. «طَلَعَ الشَّمْسُ و الکوکبُ طُلُوعاً وَ مَطْلَعاً: ظَهَرَ».
راغب اصفهانی معنای دیگر را از قبیل آمدن و رو کردن و دانستن را از باب استعاره میداند.
(وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها) (...و پيش از
طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن،
تسبیح و
حمد پروردگارت را به جا آور...)
(سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) (شبى است سرشار از سلامت و
برکت و
رحمت تا طلوع سپيده.)
مطلع در آیه
مصدر میمی و به معنی طلوع است و در آیه
(حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ...) اسم مکان و به معنی محل طلوع شمس است.
اطْلاع به معنی ظاهر شدن و آگاه کردن است. لازم و متعدی هر دو میآید.
(وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ) یعنی «
خدا عادت نداشت که شما را بر غیب مطلع کند.»
اطّلاع از باب افتعال به معنی آگاه شدن است.
(وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ...) (...و پيوسته از خيانتى تازه از آنها آگاه مىشوى...)
و نیز به معنی اشراف و از بالا نگاه کردن است.
(قالَ هَلْ اَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ. فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ) یعنی «آیا شما از جای و حال رفیق من آگاهید؟ پس سر بلند کرد و او را در وسط آتش دید.» بعضی مطلّعون را نیز اشراف معنی کردهاند.
در آیه:
(لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً) (...اگر از حال آنان آگاه مىشدى، از آنان مىگريختى...)
گمان میکنم به معنی اطلاع ناگهانی است. در
اقرب الموارد گوید: «اطّلع فلان علینا: اتانا فجاة»
یعنی اگر ناگهان و بیمقدّمه به آنها نگاه میکردی حتما از ترس فرار میکردی، ولی بعضی آنرا اشراف معنی کردهاند، گرچه آن نیز درست است. در
النهایه آمده: «اطَّلَعَ عَلَی الشَّیْءِ: عَلِمَهُ».
(فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی اَطَّلِعُ اِلی اِلهِ مُوسی) در
جوامع الجامع، اطلاع را بالا رفتن معنی کرده
یعنی «برای من بنای بلندی بساز تا به طرف خدای
موسی بالا روم.» این مطلب در النهایه نیز ذکر شده است.
(نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ • الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ) (آتش برافروخته الهى است، • كه از دلها سر مىزند.)
ناگفته نماند: اشراف نوعا توام با تسلط است. بهنظر میآید مراد از «تطلّع» تسلط و استیلا یعنی: آتش افروخته خدا که بر دلها چیره شود، و احتمال دارد که به معنی بروز و آشکار شدن باشد، یعنی بر روی قلبها آشکار میشود و آن ظاهرا سر زدن از قلبهاست با بالا رفتن ضربان آنها بطور شدید. بعبارت دیگر آتش افروخته خدا که از قلوب اهل آتش زبانه میکشد.
(حَتَّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ...) (تا زمانى كه به خاستگاه
خورشید رسيد؛ در آن جا ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مىكند...)
مراد از مطلع الشّمس طرف مشرق است که
ذو القرنین در مسافرت دوم به طرف شرق کشور خویش برای خواباندن شورش بدویان رفت، وگرنه محلی در زمین نیست که آفتاب از آنجا خارج شود و زمین با آفتاب در حدود صد و پنجاه میلیون کیلومتر فاصله دارد
و مشرق و مغرب اعتباری است، به اعتبار ظهور و غروب آفتاب.
طلوع چنانکه گفته شد به معنی بروز است. به همین مناسبت به میوه و غنچه و گل طَلْع گفته میشود که از درخت ظاهر میشود.
(وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ) «از
درخت خرما از میوهاش خوشههای نزدیک به هم یا سهل الاخذ رویاندیم.»
ایضا
(وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ) (و نخلهاى بلندقامت كه ميوههاى متراكم دارند.)
در
مجمع البیان فرموده: طلع اولین ظهور میوه خرماست.
این کلمه چهار بار در
قرآن بکار رفته، سه بار در میوه خرما چنانکه در دو آیه گذشت همچنین آیه:
(وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ) (در ميان كشتزارها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است.)
و آیه:
(طَلْعُها کَاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ) (شكوفه آن مانند سرهاى شياطين است.)
درباره
درخت زقّوم است. در اقرب الموارد علاوه از میوه، آنرا چیزی که مانند دو نعل روی هم از درخت خرما میروید معنی کرده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طلع»، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۱.