طهارت (اخلاق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از آن جهت كه
دین اسلام يک برنامه كامل براى
زندگی بشر بوده و تمام جنبههاى حيات مادى و معنوى او را در نظر دارد و از جهتى
بهداشت يكى از ابعاد مهم زندگى بشر است، اسلام نسبت به مسأله طهارت و بهداشت عنايت شايانى دارد. مراد از طهارت، خالیشدن و پاکگشتن از هر چیزی است که موجب ناپاکیها و کثافات ظاهر و باطن آدمی گردد.
اهل طهارت، محبوبان خدایند
و سعادت ظاهری و
باطنی در طهارت است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: طهور بخشی از
ایمان است
که برخی علمای اخلاق در تفسیر گفتار آن بزرگوار گفتهاند: بخش دیگر ایمان عبارت است از آراستن
نفس به فضایل ظاهری و
باطنی.
همچنین خدای متعال در
سوره مبارکه شمس پس از چندین سوگند عظیم، میفرماید: به تحقیق رستگار شد آنکس که این نفس را پاکیزه نمود و جان خود را پاک ساخت و بیبهره گشت آنکه آن را آلوده نمود. این همه تاکید گویای این حقیقت است که طهارت قلب به مراتب از طهارت بدن مهمتر است.
همچنین مربیان اخلاق و سلوک، هفدهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، دوام طهارت (یعنی همواره با
وضو باشد و غسل واجب را تاخیر نیفکند.) میدانند
و نیز از نظر ایشان، شرط بسیار مهمّ تاثیر
اذکار و
ادعیه، طهارت انسان است
تا آنجا که طهارت مکان ذکر را هم از ضروریات میدانند.
قرآن مجید در اينباره مىفرمايد: «رِجالٌ يُحِبُّونَ انْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرين؛
مردانى كه دوست دارند، پاكيزه باشند و
خداوند پاكيزگان را دوست دارد.»
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «الطهور نصف الايمان؛ طهارت نيمى از ايمان است.»
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «مفتاح الصّلاة الطّهور؛
طهارت كليد
نماز است.»
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «بنى الدّين على النّظافة؛
دین بر پايه
نظافت بنا شده است.»
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «بئس العبد القاذورة؛
چه بد بندهاى است بنده كثيف.»
يكى از عرفا فرموده: لازم است كه صاحبان بصيرت هوشيار بوده از اين ظواهر بفهمند كه اصل
ایمان آبادى و عمران
قلب و اندرون است و بدانند كه منظور حضرت رسول از جمله طهارت نصف ايمان است، اين است كه اصلاح ظاهر با نظافت و طهارت آن بوسيله ريختن آب نصف ايمان است و نصف ديگر آن اصلاح باطن بوسيله
اعمال صالح و
اخلاق پسندیده است.
پاکشدن، حالتى معنوى كه در نتیجه وضو،
غسل یا
تیمم، براى
انسان حاصل مىشود.
امیرالمومنین (علیهالسّلام) فرمود: دلهای پاکیزه، نظرگاههای خدایند، پس هر کس دلش را پاک نمود، خدای سبحان در آن نظر میکند.
همینطور، دوام بر طهارت سبب وسعت رزق میشود و
رزق عمده برای انسان به عنوان انسان، معارف حقه الهیه است.
پس طهارت ارواح و قلوب موجب زیاد شدن رزق معنوی است همانطور که طهارت ظاهری، مستلزم فراوانی رزق مادی است.
نجاست نزد عموم متدینین، همین آلودگیهای متعارف است و نزد خواصّ، آلودگیهای معنویّ است و نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، (منظور از اصحاب قلوب، وارد شدگان در حریم عالم قلب و تجلّیات الهیّه است.) همه عالم هرچه غیر خدا باشد است.
بنابراین طهارت نیز دارای مراتبی است که برخی معتقدند چهار مرتبه دارد:
۱. پاک نمودن و نظافت ظاهر از چرک و نجاست و کثافات.
۲. پاک نمودن اعضاء و جوارح بدن از جرائم و
گناهان.
۳. تطهیر قلب از
رذایل اخلاقی.
۴. تطهیر اندرون از غیر خدا، یعنی عدم توجه به مخلوق در تمام شئون زندگی که این مرتبه آخر مخصوص
انبیاء و
صدّیقین است.
عارف شبستری میگوید:
موانع تا نگردانی ز خود دور •••• درون خانه دل نایدت نور
موانع چون در این عالم چهار است •••• طهارت کردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از
احداث و انجاس •••• دویم از
معصیت و از شر
وسواسسیم پاکی ز اخلاق ذمیمه است •••• که با وی آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر •••• که اینجا منتهی میگرددت سیر
و بايد توجه داشت كه در هر مرتبهاى طهارت نيمى از عملى است كه با آن طهارت انجام مىشود. اين مراتب كه براى طهارت ذكر شد در واقع مراتب و درجات ايمان هستند و هر مرتبهاى در حدى مخصوص به خود قرار دارد و هيچ بندهاى به طبقه بالا نمىرسد مگر طبقات پايينتر از آن را طى كرده باشد.
بنابراين هيچ كسى به طهارت اندرون از غير خدا و اصلاح آن به وسيله شناخت و كشف جلال و عظمت او نمىرسد مگر خود را از
اخلاق ناپسند خالى كرده و با اخلاق پسنديده اصلاح نمايد و هيچ كسى به اين مرتبه نمىرسد مگر از طهارت جوارح و اعضاء از گناهان و اصلاح آنان با
اطاعت و عبادات فارغ شده باشد.
طهارت مرتبه اول در هر نجاستی به حسب آن است که در کتب فقهیه ذکر شده و معمولاً با
آب است و گاهی با روشهای دیگر چون
تبخیر دو ثلث در
شراب و... است و موضوع
علم اخلاق نیست.
طهارت در مرتبه دوم با آب پاک و پاکیزه
توبه نصوح و اطاعت از اوامر و نواهی و سنن الهی و دینی به دست میآید.
طهارت مرتبه سوم، اهمّیّتش بیشتر و دشوارتر است، زیرا تا باطن انسان را آلودگیهای معنوی احاطه نموده، لایق مقام قدس نمیشود، بلکه مبدا گناهان ظاهری، ملکات فاسد
باطنی است و اگر سالک به توبه موفّق شود،
استقامت در آن که از مهمّات است برایش میسّر نمیشود
و این مرتبه با آراسته شدن به فضائل اخلاق و برترینهای ملکات حاصل میگردد.
طهارت مرتبه چهارم، اساسیترین مرتبه است، زیرا تا ریشه تعلّق قلب به غیر خدای متعال و توجه به خود و
حب نفس و
حب دنیا که بالاترین خطاها و مادر همه امراض است، در قلب سالک وجود دارد، سیر او بهسوی نفس و
شیطان است.
برخی دیگر از علمای اخلاق، طهارت را بر دو قسم ظاهری و
باطنی دانسته و هر یک را دارای درجاتی دانستهاند که در واقع تفصیل چهار دسته فوق است.
۱. طهارت بدن از آلودگی و نجاسات.
۲. طهارت حواس از رها شدن در کارهای غیر لازم.
۳. طهارت اعضاء از رها کردن آنها در تصرفات خارج از دایره اعتدال که به حسب
شرع و
عقل مذموم است، مثلاً سکوت زبان از بیهودهگویی و مراعات عدل در آنچه که از آن تعبیر میکند بدون گزافهگویی و یا کمارزش کردن آن چیز.
۱. طهارت ذهن.
۲. طهارت عقل.
۳. طهارت قلب.
۴. طهارت سرّ:
که این طهارت، مهمترین شعبه
تزکیه است که در اثر آن، دل با نور معرفت از ظلمات اوهام، به در آمده و به زینت توحید حقیقی که توحید قرآنی است آراسته میگردد.
جهت توضیخ بیشتر این مراتب به کتاب «نور علی نور» تالیف استاد حسنزاده آملی، ص۱۵۳ مراجعه شود.
۱. حقیقت طهارت درونی با ایمان به دست میآید
و به همین جهت است که هر عملی که این طهارت را قبلاً نداشته باشد، مورد قبول نیست
و همه آنچه گفته شد در واقع مراتب
تقوی است که
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: تقوی، پاککننده چرک جانهای شماست.
۲. طهارت مخصوص مقام انسانی (مقامی که والاتر از فرشتگان است) بعد از عبور او از طهارت بدن و روح و سرّش، به دست میآید که عبارت است از بهرهی او از تجلی ذاتی (رسیدن به تجلی ذاتی، عبارت است از مشاهده ذات خدای متعال که جامع تمام اسما و اوصاف بیانتهای او است و بالاتر از تجلی اسما و صفاتی است که دیدن او از منظر اسم و صفتی خاص است.) حق سبحانه و این مرتبه از طهارت، اعلی مراتب طهارت است. و بعد از تجلی ذاتی حجابی بین بنده و خدای متعال نیست و کاملان را جز این تجلی جایگاهی نیست.
۳. باید همواره در نظر داشت که تا آدمی از طهارت دل از اخلاق ناپسندیده و آراستن آن به صفات پسندیده فارغ نشود به پاکی دل از غیر خدا نمیرسد و به آباد ساختن آن به
معرفت خدا نائل نمیگردد و جلال و عظمت او برایش کشف و آشکار نمیشود. وصول به این مرتبه میسّر نیست مگر با طهارت اعضاء و جوارح از معاصی و آبادکردن آنها به طاعات و به این مرتبه نمیرسد مگر به زدودن پلیدی و نجاست از ظاهر و آبادساختن آن به پاکی و پاکیزگی.
بنابراین، طهارت ظاهر وسیله حصول طهارت باطن است و اگر اولی حاصل نشود، دومی حاصل نخواهد شد.
بنابراین نباید به خیالات واهی بدون مراعات دستورات ظاهری شریعت دل در سراب طهارات روحی بست.
در شرع مقدس اسلام آنچه که میتواند انسان را از حالت طهارت خارج کند بر دو قسم است:
اول نجاستهای ظاهری که در اصطلاح فقه خَبَث نامیده میشود و راه پاکشدن از آنها همان است که در بحث مطهرات رسالههای عملیه بیان شده است.
دوم نجاستهای
باطنی که در اصطلاح فقه
حَدَث نامیده میشود و یک حالت روانی ایجاد میکند که آمادگی
عبادت و
مناجات را از انسان میگیرد.
آنچه که میتواند
حدث را از وجود یک انسان رفع کند و به او آمادگی عبادت دهد سه چیز است که عبارتند از وضو، غسل و تیمّم. نوعی دیگر از طهارت نیز در اسلام توصیه شده است که طهارت بدن از کثافات غیر نجسه است.
بنابراین، انواع طهارات بر چهار بخش خواهند بود.
این طهارت عبارت است از پاک ساختن بدن که با استحمام و امثال آن حاصل میشود
و توضیح آن را در مدخل نظافت باید جست. اما در این طهارات هم باید انسان اخلاقجو به هر چه نظر میافکند از آب یا آتش یا غیر اینها پند از وی بگیرد، مثلاً با دیدن حرارت حمّام، متذکّر حرارت
آتش جهنّم گردد و از بودن در آب گرم، حبس در جهنّم را به یاد آورد.
شهید ثانی (رحمةاللهعلیه) میفرماید: «لازم است انسان برطرف کردن نجاسات، تطهیر قلب از نجاسات و زشتیهای اخلاقی را یاد آور شود.
به عنوان مثال وقتی که برای قضای حاجت میرود، نقص و قصور خود را به نظر آورد و خود را تصوّر کند که چگونه اندرون او آکنده از آلودگی است و چون به فراغت از قضای حاجت سبکبار گردد اخلاق ناپسند خود را یاد آورد که نجاسات باطنیّه هستند و در باطن او جمع گشتهاند و متوجه باشد که اگر آنها را از خود دور کند، جان او به راحتی میافتد و دل او از چرکینی آنها پاک میشود و شایستگی وصول به حرم قرب الهی را مییابد.
پس همانگونه که در بیرون کردن نجاستهای ظاهری برای راحت کوتاه مدت دنیوی سعی میکند، سزاوار است که در اخراج پلیدیهای
باطنی و نجاستهای درونی که در عمق وجود او فرو رفته و تباه کننده است بکوشد تا
روح و
بدن او در
دنیا و
آخرت برای همیشه استراحت کند.
همچنین آدمی باید تامّل کند که آنچه از غائط و نجاست که از او دفع شده همان خوراکهای لذیذی بود که در طلب آنها
حرص میورزید و هر چه لذیذتر باشد بدبوئی آن بیشتر است. پس چیزی که عاقبت آن این باشد، باید از اینکه آن را از
حرام بهدست آورد و به سبب آن تا ابد در عذاب باشد بپرهیزد.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به کامل
و زیبا
انجامدادن وضو سفارش میکردند. و میفرمود: هر گاه مسلمانی وضو بگیرد، از هر گناهی که با چشم و دست و پایش کرده باشد خارج میشود.
همانطور که مرحوم
نراقی میگوید: در وضوء ابتدا امر به شستن رو (صورت) شده است زیرا اکثر حواسّ ظاهری که دنبال تمایلات دنیوی هستند در آنجا قرار دارند. و بعد از آن، تکلیف به شستن دستها شده است، زیرا آدمی بیشتر امور دنیویّ را به کمک آنها انجام میدهد. سپس امر به
مسح پیش سر که منبع اکثر خیالات فاسده است شده است. پس به مسح پاها که واسطهی حرکت بهسوی بسیاری از خواهشهای دنیویّه هستند گردیده است.
بنابراین، مقصد اصلی از وضوء، پاکیزه ساختن ظاهر و باطن آدمی از هرگونه پلیدیهای جسمی و معنوی است
زیرا تکلیف به طهاراتی چون وضو و غسل از آن جهت است که اعضائی که امر به شستن آنها شده مشغول امور دنیوی بوده و در تیرگیهای طبیعت فرو رفتهاند، و از اهلیّت ایستادن در پیشگاه خدای سبحان بیرون رفتهاند، و شکّی نیست که تا سالک دل خود را از اخلاق نکوهیده و دلبستگیهای دنیا پاک نگرداند و عزم بازگشت به خدا نکند، صِرف شستن اعضاء، آنها را از چرکهای دنیوی و آلایشهای جسمانی پاک نمیکند. پس در وقت طهارت باید دل را از صفات ناشایست و شهوات پلید پاک کرد، و عزم نمود که اعضای خود را که خدمتکاران او هستند از شهوات دنیا باز گیرد تا نورانیّت و طهارت دل به آن اعضاء سرایت کند.
حکمت غسل چه واجب و چه مستحب همان است که برای وضو بیان شد و عبرتی که از آن باید گرفته شود همان اموری است که در مورد وضو بیان شد.
اما درباره
جنابت و غسل آن، آداب
باطنی خاصی دکر شده است:
یکی از اهل معرفت میگوید: جنابت، دوری از موطن اصلی انسانی (عبودیت) است. ایشان یکصد و پنجاه حال در ضمن ده فصل ذکر نمودهاند که باید بنده سالک در غسل از آنها تطهیر نماید،
که
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) پس از نقل گفتار ایشان میگوید غالب یا تمام آنها به
خودبزرگبینی و خودبینی نفس برگردد.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) میگوید جنابت، فنای در طبیعت و
غفلت از روحانیّت است و نهایت درجهی تسلّط حیوانیّت بر انسان است و غسل، تطهیر از این گناه و بازگشت از آثار جهان پستی به سوی عالم الهی است
و به این دلیل امر به شستن همه بدن شده است، زیرا پستترین حالات انسان که بستگی شدید به شهوات دارد حالت آمیزش است
و در آن وقت لذّت به همه بدن او عاید میگردد و از این جهت حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: در زیر هر مویی جنابتی است، پس باید همه بدن شسته شود تا صلاحیّت توجّه به جانب حقّ سبحانهوتعالی را داشته باشد.
آنگاه که دستیابی به
آب ممکن نشود و یا اینکه آب برای انسان ضرر داشته باشد، عوض آن باید چیزی باشد که تطهیر باطن از آن حاصل شود و آن خاک است که به بازگشت انسان به حقیقت خود که عدم محض باشد اشاره دارد و در ظاهر نشانه
تواضع است که فناء خودبینی و منیّت باشد.
پس باید در وقت تیمّم متوجه بود که این اعضا را به این جهت که مشغول امور دنیا شدهاند، با تماس با خاک پست و ذلیل میکند و شکستگی و
فروتنی را سرلوحه خود قرار میدهد.
بنابراین، همان طهارت
باطنی که از آب و علم حاصل میشود از
تیمم نیز حاصل میشود و فقط طهارت ظاهر باقی میماند و چون طهارت باطن مهم است و امکان طهارت ظاهری هم ممکن نبود، بههمان طهارت باطن که عمده است اکتفا میشود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «طهارت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۴/۲۲. كتاب اخلاق، آيتالله عبدالله شبر (ره)، صفحه۴۷.