ضعف در پیری (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند همان کسی است که شما را در حالی که ضعیف و ناتوان بودید آفرید، سپس بعد از این
ضعف و ناتوانی، قوت و
قدرت بخشید و دوران جوانی و شکوفائی نیروها آمد، و بعد از آن بار دیگر ضعف و پیری را جانشین
قوت کرد. آری او است که هر چه را بخواهد میآفریند و او است
عالم و قادر.
توجه به دوران پیری و برگشتن به ضعف و سستی، زمینهای برای اندیشه و عبرت انسان می باشد: «ومن نعمره ننکسه فی الخلق افلایعقلون».
کلمه «نعمره» از مصدر
تعمیر است که به معنای طولانی کردن عمر است (تعبیر خانه را هم از این رو تعمیر گفتهاند که باعث طول عمر آن است). و کلمه «ننکسه» از مصدر
تنکیس است که به معنای برگرداندن چیزی است به صورتی که بالایش پایین قرار گیرد و نیرویش مبدل به ضعف گردد، و زیادتش رو به نقصان گذارد. و انسان در روزگار پیری همینطور میشود: قوتش مبدل به ضعف، و علمش مبدل به جهل، و یاد و هوشش مبدل به فرامو شی میگردد.
این آیه شریفه میخواهد برای
امکان مضمون دو آیه قبل (که مسأله
مسخ و کور کردن را خاطرنشان میساخت)
استشهاد کند و بفرماید آن خدایی که خلقت انسان را در روزگار پیری اش تغییر میدهد، و هر چه داده میگیرد، قادر است بر اینکه چشم کفار را از آنها بگیرد و ایشان را در همان جایی که هستند مسخ کند. و در این جمله که فرمود: «افلا یعقلون» کفار را به خاطر نداشتن تعقل
توبیخ میکند و نیز تحریک میکند به اینکه به تدبر در این امور بپردازند، و از آن
عبرت گیرند.
توضیح اینکه «ننکسه» در اینجا کنایه از بازگشت کامل
انسان به حالات طفولیت است. چه اینکه آدمی از آغاز
خلقت ضعیف است و تدریجا رو به رشد و تکامل میرود، در دوران جنینی هر روز شاهد خلقت تازه و رشد جدیدی است، بعد از تولد نیز مسیر تکاملی خود را در جسم و روح به سرعت ادامه میدهد، و قوا و استعدادهای خدا داد که در درون وجودش نهفته شده یکی بعد از دیگری شکوفا میشود، دوران جوانی، و بعد از آن پختگی فرا میرسد، و انسان در اوج قله تکامل جسمی و روحی قرار میگیرد، در اینجا گاه روح و جسم مسیر خود را از هم جدا میکنند،
روح همچنان به تکامل خویش ادامه میدهد، در حالی که عقبگرد جسم شروع میشود، ولی سرانجام
عقل نیز سیر نزولی خود را شروع میکند، و تدریجا و گاه به سرعت به مراحل کودکی باز میگردد، حرکات حرکات کودکانه و تفکر و حتی بهانه جوئیها همچون کودکان میشود، و ضعف جسمانی نیز با آن هماهنگ میگردد، با این تفاوت که این حرکات و روحیات از کودکان شیرین و جذاب است و نویدی است بر شکوفائی امیدبخش و مسرت آفرین آینده، و به همین دلیل کاملا قابل تحمل است، ولی از پیران زننده و نازیبا و گاه تنفر آور و یا ترحم انگیز است.
به راستی روزهائی فرا میرسد بسیار دردناک که عمق ناراحتی آن را به زحمت میتوان تصور کرد، لذا در بعضی از روایات افراد هفتاد ساله به عنوان اسیر الله فی الارض (اسیران خدا در
زمین ) ذکر شدهاند.
رسیدن انسان به دوران ضعف و پیری، براساس تدبیر و مشیت خداوند می باشد: «الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا وشیبة یخلق ما یشاء...» خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید، و باز بعد از قوت ضعف و پیری قرار داد، او هر چه بخواهد میآفریند... .
ضعف در مقابل قوت است، و کلمه من در جمله «من ضعف» برای
ابتداء است. و آیه چنین معنی میدهد، که خدا خلقت شما را از ضعف ابتداء کرد، یعنی شما در ابتدای خلقت ضعیف بودید و مصداق این ضعف - به طوری که از مقابله بر میآید - اول طفولیت است، هر چند که ممکن است بر
نطفه هم صادق باشد و مراد از قوت بعد از ضعف، رسیدن طفل است به حد
بلوغ ، و مراد از ضعف بعد از قوت، دوران پیری است، و لذا کلمه شیبه - پیری را بر آن (ضعف) عطف کرد، تا
تفسیر آن باشد، و اگر ضعف و قوت را
نکره آورد، برای این است که دلالت کند بر
ابهام ، و معین نبودن مقدار، چون افراد در آن اختلاف دارند.
در این آیه به یکی دیگر از دلائل توحید که دلیل
فقر و
غنا است اشاره میکند و بحثهائی را که در سرتاسر این سوره، پیرامون توحید آمده تکمیل مینماید میگوید: خداوند همان کسی است که شما را در حالی که ضعیف و ناتوان بودید آفرید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی، قوت و قدرت بخشید و دوران جوانی و شکوفائی نیروها آمد، و بعد از آن بار دیگر ضعف و پیری را جانشین قوت کرد. آری او است که هر چه را بخواهد میآفریند و او است عالم و قادر. در آغاز آنچنان ضعیف و ناتوان بودید که حتی قدرت نداشتید مگسی را از خود دور کنید یا آب دهان خویش را نگه دارید، این از نظر جسمانی، و از نظر فکری به
مصداق «لا تعلمون شیئا» حتی پدر و مادر مهربانی را که دائما مراقب شما بودند نمیشناختید.
ولی کم کم دارای رشد و
قدرت شدید، اندامی نیرومند و فکری قوی و عقلی توانا و درکی وسیع پیدا کردید. و با این حال نمیتوانستید این قدرت را نگاه دارید و درست همانند انسانی که از دامنه کوه بلندی به فراز قله رسیده از طرف دیگر سراشیبی را شروع کردید، و باز به قعر دره ضعف و ناتوانی جسمی و روحی رسیدید. این دگرگونیها و فراز و نشیبها، بهترین دلیل برای این حقیقت است که نه آن قوت از شما بود، و نه آن ضعف، بلکه هر دو از ناحیه دیگری بود، و این خود نشانه آنست که چرخ وجود شما را دیگری میگرداند، و هر چه دارید عارضی است.
این همانست که امیر مؤمنان
علی علیهالسلام در گفتار نورانیش به آن
اشاره کرده میفرماید: من خدا را در
فسخ تصمیمهای محکم و گشودن گرهها و نقض ارادههای قوی و ناکام ماندن آن شناختم، من از این دگرگونیها فهمیدم که قدرت اصلی دست دیگری است، و ما از خود چیزی نداریم جز آنچه او به ما میبخشد.
جالب اینکه در مورد ضعف دوم که برای
انسان پیش میآید، کلمه «شیبة» (پیری) را نیز
اضافه میکند، ولی در ضعف اول، نامی از کودکی نمیبرد. این
تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ضعف پیری دردناکتر است، زیرا اولا رو به سوی مرگ و فنا دارد، بر عکس ضعف کودکی، و ثانیا توقعی که از پیران سالخورده و با تجربه دارند هرگز از کودکان نیست، در حالی که گاه ضعف و ناتوانی آنها یکسان است و این بسیار عبرت انگیز میباشد.
این مرحله است که قدرتمندان یاغی و سرکش را به زانو در میآورد و به ضعف و زبونی و بیچارگی میکشاند. آخرین جمله آیه که اشاره به
علم و قدرت خدا است، هم بشارت است و هم انذار که خدا از همه اعمال و نیات شما آگاه است و نیز توانائی بر پاداش و کیفر شما دارد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۷۸، برگرفته از مقاله «شدت پیری».