صُفْرَه (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صُفْرَه (به ضم صاد، سکون فاء و فتح راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای زردی است.
صَفْراء (به فتح صاد و سکون فاء) به معنای زرد رنگ و
مؤنّث اصفر است.
صُفْر جمع
اصفر است.
مشتقات
صُفْرَه که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
صَفْراءُ (به فتح صاد و سکون فاء) به معنای زرد رنگ؛
مُصْفَرًّا (به ضم میم، سکون صاد و فتح فاء) به معنای زرد رنگ، است.
صُفْرَه به معنای زردی است.
صَفْراء به معنای زرد رنگ و مؤنّث
اصفر است.
صفره را سیاهی نیز گفتهاند.
راغب اصفهانی میگوید:
صفره رنگی است میان سیاه و سفید، به سیاهی نزدیکتر است، لذا گاهی از سیاهی به
صفره تعبیر آورند.
به مواردی از
صُفْرَه که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها) «گفت:
خدا فرماید: آن بقرهای زرد پررنگ است.»
(لَوْنُها) فاعل (فاقِعٌ) است.
(ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً) «سپس خشک میشود، میبینی که زردرنگ است و آنگاه شکسته میشود.»
صُفْر چنانکه گفتهاند جمع اصفر است.
(اِنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ کَاَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ) «شرارههايى از خود پرتاب مىكند به بزرگى يک كاخ، گويى در سرعت و كثرت همچون شتران زردرنگى هستند كه به هر سو پراكنده مىشوند.»
(جِمالَتٌ صُفْرٌ) یعنی: شتران زردگون.
(وَ لَئِنْ اَرْسَلْنا رِیحاً فَرَاَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ) «اگر بادی بفرستیم و زرع خویش را در اثر آن خشکیده بینند، کفران میکنند.»
ضمیر (فَرَاَوْهُ) ظاهرا به زرع راجع است و اصفر خشک شدن برگها است.
این آیه مقابل آیه ۴۸
روم است که فرمود:
(فَاِذا اَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ اِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ.) (هنگامى كه اين باران حياتبخش را به هر كس از بندگانش كه بخواهد برساند، ناگهان خوشحال مىشوند.)
بنابراین میتوان آیه ذیل را اینگونه معنا کرد:
(ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا) «سپس میخشکد و آن را تیره رنگ میبینی.»
نظیر:
(وَ الَّذِی اَخْرَجَ الْمَرْعی فَجَعَلَهُ غُثاءً اَحْوی) (و آن كس كه چراگاه را به وجود آورد سپس آن را تيره و خشكيده ساخت.)
به موردی که در
نهج البلاغه به کار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعاءِ صُفْرُ الاَْلْوانِ مِنَ السَّهَرِ»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صفره»، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.