صَلْصال (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَلْصال (به فتح صاد و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای گِل خشکی است که صدا میدهد، و به معنی گِل بدبو نیز گفته شده است.
صَلْصال را گل خشک گفتهاند.
راغب اصفهانی میگوید: «الطین الجافّ»
شیخ طبرسی فرموده: «الطین الیابس» و به قولی به معنی گل بدبو است.
و اصل آن از «صَلَ اللَّحْمُ» گوشت بدبو گردید، میباشد.
در
الصحاح میگوید: آن گل خالص آمیخته به خاک است که چون بخشکد (وقت دست زدن) صدا میدهد، و چون آنرا بپزند فخّار گویند.
بهر حال آن به معنی گل خشکی است که صدا میدهد، زیرا صلصل در اصل صدا کردن است. «صَلْصَلَ الشَّیْءُ» یعنی شیء صدا کرد.
کلمه
صلصال چهار بار در
قرآن مجید آمده است و همه در خصوص
خلقت انسان است:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ..) (اِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ..) (قالَ لَمْ اَکُنْ لِاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ) (خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ)حما به معنی گل سیاه بدبو است.
مسنون به معنی آمیخته یا مصور است.
صلصل در اصل صدا کردن است. در
نهج البلاغه خطبه اول فرموده:
(وَ اَصْلَدَهَا حَتَّی صَلْصَلَتْ.) یعنی «او را محکم کرد تا خشک شد.»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صلصال»، ج۴، ص۱۴۶.