صَلْصال (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَلْصال:(الإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ) «صَلْصال» از مادّه
«صلصلة» در اصل به معناى «رفت و آمد صدا در اجسام خشک» است؛
سپس به خاکهاى خشكيده كه وقتى اشاره به آن مىكنند صدا مىكند
«صلصال» گفته شده است. باقیمانده آب در ظرف را نيز
«صَلْصَله» مىنامند؛ چرا كه به هنگام حركت به اين طرف و آن طرف، صدا مىكند.
بعضى نيز گفتهاند:
«صلصال» به معناى «گِلِ بدبو» (لجن) است، ولى معناى اول مشهورتر و معروفتر است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با صَلْصال:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ) (ما
انسان را از گل خشكيدهاى همچون سفال كه از گل بدبوى تيرهرنگى گرفته شده بود آفريديم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در
مفردات گفته: اصل معناى صلصال عبارت است از صدايى كه از هر چيز خشكى چون ميخ و امثال آن به گوش برسد، و اگر گل خشكيده را هم صلصال گفتهاند.
كه در قرآن هم آمده
(مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ) و
(مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ) از گل خشكيدهاى از لايهاى متعفن بدين جهت است كه وقتى روى آن راه مىروند صدا مىكند. كلمه صلصله به معناى آب باقيمانده است، و از اين جهت صلصلة گفتهاند كه حكايت از صداى حركتش در مزاده (مشک) مىكند. و بعضى گفتهاند صلصال به معناى گل متعفن است كه از صل اللحم- گوشت گنديد گرفته شده است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ) (انسان را از گلِ خشكيدهاى همچون سفال آفريد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه صلصال به معناى گل خشكيدهاى است كه وقتى زير پا مىماند صدا مىكند، و كلمه فخار به معناى سفال است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «صَلْصال»، ص۳۳۶.