صالح و قوم ثمود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از پیامبرانی که
اسم او در
قرآن آمده،
حضرت صالح (علیهالسلام) است که نامش در
قرآن یازده بار ذکر شده است، او از سوی خداوند برای
هدایت قوم ثمود ، فرستاده شد، و با تلاشهای شبانه روزی خود، آن
قوم را به سوی خدا و نیکیها دعوت نمود، ولی آن
قوم، از او
اطاعت نکردند و سرانجام به
عذاب سخت الهی گرفتار شدند.
او از نوادههای
سام بن نوح از قبیله
ثمود بود، بعضی سلسله نسب او را چنین ذکر نمودهاند:«صالح بن عبید بن جابر بن
ثمود» و بعضی دیگر او را به عنوان «صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح» یاد کردهاند.
حضرت صالح (علیهالسلام) به
زبان عربی سخن میگفت، و ۲۸۰ سال عمر کرد، قبرش در
نجف اشرف یا بین
حجرالاسود و
مقام ابراهیم (علیهالسلام) در کنار
کعبه قرار دارد. (روایت شده:
حضرت علی (علیهالسلام) در بستر
شهادت ، به
امام حسن (علیهالسلام) چنین
وصیت کرد: «وقتی که از دنیا رفتم، پیکرم را در پشت این شهر (نجف که پشت شهر
کوفه به حساب میآمد) در کنار قبر دو برادرم
هود و صالح (علیهماالسلام) به خاک بسپارید.»
)
او از سوی خداوند برای هدایت
قوم ثمود ، فرستاده شد، و با تلاشهای شبانه روزی خود، آن
قوم را به سوی خدا و نیکیها دعوت نمود، ولی آن
قوم، از او
اطاعت نکردند و سرانجام به عذاب سخت الهی گرفتار شدند.
حضرت صالح (علیهالسلام) سومین پیامبری است که پس از
نوح (علیهالسلام) و هود (علیهالسلام) یک تنه بر ضد
بت و بت پرستی و طاغوتهای عصرش قیام کرد، و سالها با آنها مبارزه و ستیز نمود.
طبق بعضی از روایات، حضرت صالح (علیهالسلام) در شانزده سالگی به دعوت
قوم به سوی خدا پرستی پرداخت، و ۱۲۰ سال آنها را دعوت کرد، ولی جز اندکی، به او
ایمان نیاوردند.
قوم ثمود، امّتی از
عرب بودند که پس از
قوم عاد ، به وجود آمدند و در سرزمین
وادی القری (بین
مکه و
شام ) در شهر
حِجر (که هم اکنون بعضی از آثار آن شهر در میان تخته سنگهای عظیم دیده میشود) میزیستند، و از قبایل مختلف تشکیل شده بودند و هم چون
قوم عاد در بت پرستی،
فساد،
ظلم و طغیان غوطه ور بودند، و در زندگیشان جز
انحراف و
گمراهی ، چیز دیگری دیده نمیشد.
آنها در ظاهر دارای تمدن پیشرفته و شهرها و آبادیهای محکم بودند، و از قطعههای عظیم سنگهای کوهی، ساختمان میساختند، و برای حفظ خود پناهگاههای استواری ساخته بودند، و در شهر حِجر دارای امکانات وسیع مادی و تشکیلات پر زرق و برق بودند، از این رو آنها را
اصحاب حجر مینامند.
و به
تعبیر قرآن، آنها در کار زندگی دنیایشان آن قدر سخت کوش بودند که برای خود، خانههای
امن و امانی در دل کوهها میتراشیدند.
این مطلب نشانگر آن است که آنها در یک منطقه کوهستانی میزیستند، و دارای تمدن پیشرفته مادی بودند که به آنها امکان میداد تا در درون کوهها، خانههای امن تهیه کنند، تا در برابر طوفانها و
سیل و زلزله، در
امان باشند.
ولی به همان اندازه که دل به
دنیا بسته بودند، دل از امور معنوی بریده بودند، و در لجنزار تباهیها و ستمها و آلودگیهای معنوی، غوطه میخوردند.
حکومت ملوک الطوایفی، قبیلگی، ملی گرایی و تبعیضات نژادی، سرنوشت آنها را تعیین میکرد. و بر همین اساس به
فساد و تباهیها، دامن میزدند، چنان که
قرآن در توصیف آنها میگوید: «وَ کانَ فِی الْمَدِینَه تِسْعَه رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ؛
آنها (
قوم ثمود) در آن شهر (حِجر) نُه گروهک و
قبیله بودند که
فساد در زمین میکردند، و برای
اصلاح خویش اقدام نمینمودند».
قوم ثمود، دارای هفتاد بت بودند، چندین
بتکده داشتند، بتهای بزرگ آنها عبارت بودند از:لات، عُزّی، منوت (منات) هُبَل و قیس.
این بتها به خصوص، مورد
احترام شدید
قوم ثمود بودند، آنها را
شب و روز میپرستیدند، بتکدهها را به نام آنها نامگذاری کرده بودند، هیچ کس
حق نداشت که آن بتکدهها را به عنوان مالکیت تصرّف کند، یا مرده خود را در آنها
دفن نماید، اگر کسی تخلف میکرد، میگفتند: متخلفین مورد لعن هُبَل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت.
خداوند بنده خالص خود به نام حضرت صالح (علیهالسلام) را که از خاندان خود آنها بود، و دارای عقلی کامل، حلمی وسیع و اخلاقی نیک بود، به عنوان
پیامبر خدا به سوی آنها فرستاد تا راه را از
چاه به آنها نشان دهد، و آنها را از زنجیرهای ذلّت،گمراهی، بت پرستی، تبعیضات، قبیله گرایی و تباهیهای دیگر برهاند.
حضرت صالح (علیهالسلام) در دعوت و راهنمایی مردم، از راههای گوناگون وارد شده و به
نصیحت آنها پرداخت، در این جا نظر شما را به چند نمونه از برنامههای تبلیغی حضرت صالح (علیهالسلام) جلب میکنیم:
ای
قوم من! برای شما فرستاده امینی هستم، پرهیزکار باشید و از من پیروی کنید، من در برابر این دعوت، از شما
اجر و مزدی نمیخواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانیان است، آیا شما میپندارید همیشه در نهایت
امنیت در میان نعمتهایی که در دنیا وجود دارد، باقی میمانید؟ و در کنار این باغها، چشمهها، زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است جاودانه خواهید ماند؟
شما از کوهها خانههایی میتراشید، و در آن به عیش و نوش میپردازید این امور شما را سر مست و غافل ساخته است، از زندان
خود پرستی بیرون آیید، و به فضای خدا پرستی وارد شوید.
از
اسراف کاران و دنیا پرستان مرفّه پیروی نکنید، آنان که به
فساد و تباهی دامن میزنند، و در فکر اصلاح نیستند.
ای مردم! تنها خدای یکتا و بیهمتا را بپرسید، که جز او چیز دیگری خدای شما نیست، همان خداوندی که شما را از
زمین آفرید، و آبادانی آن را به شما واگذار نمود، از او
آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز میگردید، که پروردگارم (به بندگان خدا) نزدیک، و
اجابت کننده تقاضای شما است.
قوم گفتند:ای صالح! تو پیش از این مایه امید ما بودی، آیا ما را از پرستش آن چه پدرانمان میپرستیدند نهی میکنی؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوی آن دعوت میکنی در
شک و تردید هستیم.
حضرت صالح (علیهالسلام) فرمود:«ای
قوم من! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و
رحمت او به سراغم آمده باشد آیا میتوانم از
ابلاغ او سرپیچی کنم؟ اگر من نافرمانی او کنم،چه کسی میتواند مرا در برابر او یاری دهد، بنابراین سخنان شما چیزی جز
اطمینان به زیانکار بودن شما نمیافزاید.»
بنابراین به خود آیید، و درست فکر کنید و بدانید که راه نجات و رستگاری شما در نفی معبودهای
باطل و آمدن زیر پوشش پرستش معبود یکتا و بیهمتا است.
ای مردم! چرا برای انجام بدی قبل از نیکی شتاب میکنید؟ و به جای شتافتن به سوی رحمت الهی، به سوی
عذاب خدا حرکت مینمایید؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضای
عفو و آمرزش نمیکنید؟ که اگر چنین کنید شاید مشمول رحمت الهی شوید، این همه لجاجت و خیره سری و
غفلت برای چیست؟
کوتاه سخن آن که، تمام
رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در این جمله خلاصه میشد که: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ؛ خدا را بپرستید»،
آری بندگان خدا، زیر بنا و عصاره همه تعلیمات فرستادگان خدا است.
حضرت صالح (علیهالسلام) در دعوت
قوم خود، نهایت
محبت و دلسوزی را نمود و با تعبیر مکرّرِ «ای
قوم من!» خواست تا حسّ خویشاوندی آنها را به سوی خود جلب کند، ولی آنها در برابر آن همه دلسوزیها، و منطق و راهنماییهای مهر انگیز صالح (علیهالسلام)، با
طغیان و سرکشی لجوجانه، دعوت صالح (علیهالسلام) را رد کردند، و بیشرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوتهای دلسوزانه او، ایستادند، و به کار شکنی و مخالفت شدید پرداختند.
مخالفت آنها عمومی بود و جز اندکی به آن حضرت
ایمان نیاوردند، مطابق بعضی از روایات این گروه اندک، پس از دیدن
معجزه پیدایش ناقه صالح، ایمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقی ماند، که یکی از آنها هم در شک و تردید به سر میبرد و سرانجام به مخالفان پیوست.
موضوع ایمان آوردن گروهی به صالح علیه السلام در آیات ۷۵ و ۷۶ سوره اعراف، ۲۷
سوره نمل و ۶۶
سوره هود آمده است. و در آیه ۷۵ و ۷۶
سوره اعراف ، مخالفان حضرت صالح به عنوان مَلَأ و مستکبران،و مؤمنان به او به عنوان مستضعفان ذکر شدهاند. و آیه ۶۶ سوره هود، حاکی است عذاب سختی که بر
قوم ثمود وارد شد، همه جز صالح و مؤمنان به او را به
هلاکت رسانید، بعضی تعداد ایمان آورندگان به صالح (علیهالسلام) را که از عذاب نجات یافتند، تا چهار هزار نوشتهاند.
حضرت صالح (علیهالسلام) دهها سال،
قوم ثمود را به سوی
خدا و یکتاپرستی دعوت کرد، ولی
قوم ثمود با برخوردهای شدید و
لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح (علیهالسلام) امتناع ورزیدند، و با تهمتهای ناجوانمردانه به آن حضرت، به کار شکنی پرداختند.
گفتند:«آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و
جنون خواهیم بود، آیا در میان ما تنها بر این شخص (صالح)
وحی نازل شده است؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است».
صالح (علیهالسلام) به اندرز دلسوزانه
قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سخت الهی هشدار دارد، و
اعلام کرد تا عذاب نیامده، خود را در پرتو ایمان نجات دهید و از خواب غفلت بیدار شده و از طغیان و سرکشی، دست بکشید، چرا که خمیر مایه گمراهیها،
غرور و سر مستی است. ولی سرکشی و غرور آن
قوم به جایی رسید که بروز حضرت صالح (علیهالسلام) و اصحابش را به
فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را مایه بدبختی خود دانستند، با این که سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را مایه
برکت و
سعادت ابدی بدانند.
صالح (علیهالسلام) به آنها فرمود: «طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ
قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال بد و
بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است که شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختی ساخته است»، و این برنامه، در حقیقت
آزمایش بزرگ الهی برای شما است، اینها هشدار و بیدار باش است، تا کسانی که شایستگی و قابلیت دارند، از
خواب غفلت بیدار گردند، و با اصلاح مسیر خود، به سوی تکامل و خدای بزرگ، راه یابند.
برخورد شدید
قوم ثمود به جایی رسید که به گروههای نُه گانه تقسیم شدند، و با سازماندهی و برنامه ریزی
فساد انگیز خود، به کارشکنی پرداختند، و به همدیگر گفتند:بیایید به خدا
سوگند یاد کنیم که بر صالح (علیهالسلام) و خانوادهاش شبیخون بزنیم و آنها را به
قتل رسانیم، سپس به کسی که مطالبه
خون او را میکند بگوییم ما از خانواده او خبر نداشتیم، و ما در ادّعای خود راستگو هستیم.
در
تاریخ آمده:در کنار شهر حِجر کوهی بود که
غار و شکافی داشت، صالح (علیهالسلام) برای عبادت خدا به آن جا میرفت، و گاه شبانه به آن جا میرفت و به
مناجات و شب زندهداری میپرداخت، دشمنان توطئهگر که آن حضرت را
تهدید به قتل کرده بودند تصمیم گرفتند به طور محرمانه به آن کوه رفته و در پشت سنگهای
کوه پنهان شوند و در کمین حضرت صالح (علیهالسلام) به سر برند، وقتی که صالح (علیهالسلام) به آن جا آمد، او را به قتل رسانند، و پس از شهادتش به خانه او حملهور شده و شبانه کار
اهل خانه را یکسره نمایند، سپس مخفیانه به خانههای خود برگردند. و اگر کسی از این حادثه پرسید،
اظهار بیاطّلاعی نمایند، ولی خداوند به طرز عجیبی
توطئه آنها را خنثی کرد، آنها هنگامی که در گوشهای از کوه
کمین کرده بودند، کوه ریزش کرد،و صخره بسیار بزرگی از بالای کوه سرازیر شد و آنها را در لحظهای کوتاه، در هم کوبید و نابود کرد.
خداوند در
قرآن به این
مطلب اشاره کرده و میفرماید: «وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ؛
آنها نقشه مهمی کشیدند و ما هم نقشه مهمی، در حالی که آنها خبر نداشتند».
آشامیدنی ناقه صالح،
اذیت شتر صالح،
استعانت صالح،
افترای جنون به صالح،
اهانت به صالح،
قصه قوم صالح .
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «صالح و قوم ثمود».