شیطان در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هر موجود سرکش و متمرد از فرمان
خداوند متعال از
جن و
انس که دور از
رحمت است و کارش
وسوسه خلق است را
شیطان میگویند. خداوند در
قرآن کریم به وسوسههای شیطان اشاره کرده و از آنان حذر داده است.
شیطان در معنای اصلی، گویا مفهوم وصفی دارد یعنی «شریر»؛ در
قرآن عزیز، شیطان به همین معنی بکار رفته است جز اینکه گاهی در مورد خود
ابلیس و گاه با معنای عام در مورد هر موجود شریری که
شرارت در او «ملکه راسخ» گردیده است.
حتی در قرآن تصریح شده است که ممکن است شیطان از جن یا از انس باشد: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن».
«و چنین قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای بشری یا جن». پس چنین نیست که همه جن بد باشند همانطور که در آیات قبل دیدیم؛ «و انا منا المسلمون...».
«البته گروهی از ما
مسلمان (و گروهی ظالمند)».
پس شیاطین دسته ویژهای از جن یا انس هستند که کارشان
شرارت است.
در میان شیاطین جن، فرد ممتازی وجود دارد که در
شیطنت مقام عالی دارد و او
ابلیس است؛ در مورد ابلیس در
قرآن مباحث زیادی وجود دارد؛ در یک
آیه به
جن بودن او، تصریح شده است: «فسجدوا الا ابلیس کان من الجن».
«پس
سجده کردند جز ابلیس (که) از جن بود».
در اینجا این پرسش مطرح میگردد که اگر ابلیس از جن است چگونه مشمول فرمانی شد که برای
فرشتگان در مورد سجده برای
حضرت آدم صادر گردید که ظاهر آن
دلالت دارد بر اینکه ابلیس هم از فرشتگان است.
در پاسخ به این پرسش، بین مفسران بحثهای زیادی شده است در این زمینه که آیا ابلیس فرشته بوده است یا جن؟
شاید بهترین پاسخ، صورت جمع بین هر دو باشد با این توضیح که ابلیس به جهت بسیاری
عبادت، در زمره فرشتگان به حساب میآمد و
ملائکه خیال میکردند که او از خود ایشان است و خطاب هم که شد، گویی ابلیس، به همین دلیل، مشمول این خطاب بود و خودش هم میدانست که مشمول این خطاب هست.
یا ممکن است بگوییم چون اکثر قریب به اتفاق مخاطبان خداوند در امر به سجده،
ملک بودند؛ اینک در قرآن در مقام
حکایت و نقل از آن خطاب میفرماید به ملائکه گفتم سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس، و این نحوه بیان، نادر هم نیست.
ابلیس سجده نکردن خود بر آدم (علیهالسّلام) را چنین توجیه میکند: «قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون».
«من کسی نیستم که برای بشری که او را با خاکی بازمانده از لجنی فرو مالیده ساختهای، سجده کنم!».
ـ و یا در تعبیری دیگر که میگوید: «انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین».
«من از او بهترم، مرا از
آتش و او را از
خاک آفریدهای».
به اعتقاد
امام خمینی نخستین کسی که بهظاهر توجه کرد و چشم و قلب خود را از بهره باطن بست
شیطان بود؛ زیرا نظر به ظاهر آدم کرد و بر او مشتبه شد و گفت
(اَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ) و دقت به باطن آدم نکرد و به مقام روحانیت
آدم نظر نکرد و میان آتش و خاک قیاس کرد. اگر نور بودن آدم را با نور آتش قیاس میکرد میفهمید که کدام یک از دو نور برتری دارد و کدام یک از این دو نور شفافیت دارد.
به باور ایشان شیطان که در مقابل امر خداوند ایستاد و به آدم خضوع نکرد، در
حجاب ظلمانی خودبزرگبینی گرفتار بود.
به اعتقاد امام خمینی شیطان جهل کلّ و
وهم کل است، اگرچه از عالم غیب و دارای تجرد
برزخی و مقام مثالی بود ولی بالذات محتجب و بالفطره مطرود و ملعون بود و اگر سجده چهارساله کند، همان سجده او را از ساحت قرب دور و از وصال محبوب مهجور کرد؛ زیرا که عبادت او، عبادت هواوهوس و از روی خودخواهی است و ازاینجهت، نتیجه آنهمه عبادت
ابلیس خودبینی و عجب شد و آخرالامر در مقابل خداوند ایستاد و مطرود درگاه حضرت قدس الهی شد.
به باور امام خمینی قرآن کریم علت انحراف شیطان را استکبار، غرور و حجاب خودبینی، میداند؛ یعنی مبدا طردشدن شیطان از بارگاه قدس الهی استکبار او بود. به اعتقاد ایشان سجده نکردن شیطان آن بود که
طینت آدم را دید و اعتراض کرد که خود از آتش است و سزاوار نیست بر آدم که از خاک از سجده کند.
این آزمون بزرگی بود و او با آن همه
عبادت که به تعبیر
حضرت امام علی (علیهالسّلام) «شش هزار
سال،
عبادت کرد که معلوم نیست به شمار سالهای دنیایی است یا اخروی» (که هر روز آن خود هزار است)؛ و کان قد عبد الله ستة الاف سنة. لایدری امن سنی الدنیا ام من سنی الآخرة؟
با این
آزمایش چنان پست و مطرود شد که به وی خطاب آمد: «قال فاخرج منها فانک رجیم».
«برو بیرون، تو رانده شدهای!». «و ان علیک اللعنة الی یوم الدین».
«تا
رستاخیز، بر تو
لعنت باد!».
هنگامی که ابلیس دریافت مساله جدی است و از آن مقام والایی که میداشته؛ به خاطر سجده نکردن به حضرت آدم؛ فرو افتاده است؛ دشمنی شگرفی نسبت به آدم، پیدا کرد و گفت: «لئن اخرتن الی یوم القیامة لاحتنکن ذریته الا قلیلا».
«(خدایا) اگر مرا تا رستخیز واگذاری؛ فرزندان او (آدم) را زیر فرمان خواهم آورد مگر کمی را (که نتوانم)».
«قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین».
«و
سوگند به
قدرت تو که همگی را
گمراه خواهم کرد».
مساله
مهلت خواستن ابلیس و مهلت دادن خداوند به او؛ در سه مورد در
قرآن ذکر شده است: «قال انظرنی الی یوم یبعثون».
«تا روزی که مردم برانگیخته میشوند؛ مرا مهلت ده!».
«قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون».
«گفت پروردگارا، مرا تا روزی که (مردم دوباره) برانگیخته میشوند، مهلت ده!». اما البته خداوند نمیفرماید که به او تا
قیامت مهلت دادیم بلکه میفرماید: «قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم».
«فرمود همانا تو از مهلت دادهشدگانی تا
روز هنگام معلوم».
«و ما کان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک».
«شیطان بر آدمیان تسلطی ندارد مگر برای اینکه ما بدانیم چه کسی به
آخرت،
ایمان دارد و چه کسی نسبت به آن در
تردید است».
و اما کارهایی که به او
اجازه داده شده است که به صورت تکوینی انجام دهد یا خود مدعی است که انجام خواهد داد؛ در قرآن معظم؛ در موارد بسیار یادآوری شده است:
نخستین کار او
وسوسه است که شاید کارهای دیگر او نیز به همین باز میگردد و این کار را در مورد آدم و
حوا انجام داد و باعث خروج آنان از بهشت گردید:
«یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة...»
«ای فرزندان آدم، شیطان مبادا بفریبدتان، همانگونه که
پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند».
«فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه...»
«شیطان لغزانیدشان از آنجا؛ و آن دو را از جایی که بودند بیرون راند».
یکی دیگر از کارهای شیطان تلاش او برای گمراه ساختن انسانهاست:
«ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم».
«سپس من از پیشرو و پشت سر و راست و چپ... نزد آنها میروم (برای گمراه کردن)».
و تو بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.
این پیش بینی شیطان؛ در یک
آیه در مورد برخی اقوام، تصدیق شده است:
«و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبعوه الا فریقا من المؤمنین».
«پندار شیطان در مورد آنان درست در آمد و از او
پیروی کردند جز گروهی از
مؤمنان».
از کارهای دیگر شیطان که سرلوحه برنامههای اوست، زینت دادن کارهای بد در نظر آدمیان است:
«لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین».
«(کارهای بد را) در نظر آنها میآرایم بر روی زمین و همگی را کلا گمراه خواهم کرد.»
و این از دامهای بزرگ شیطان است که چیزهایی را که در آن رضای خدا نیست؛ بیشتر جلوه میدهد و بیش از حدی که به طور طبیعی لذت دارد؛ در ذائقه انسان لذیذ نشان میدهد؛ چنانکه آدمی فکر میکند راه
حرام، دلچسبتر است.
خیال میکند مرغ همسایه غاز است.
از کارهای دیگر شیطان،
مشارکت در اموال و اولاد است یعنی کاری که اموال و اولاد را به
حرام مشوب میکند.
و کار دیگر، وعده دادن به مردم. در
قیامت میگوید من کاری جز وعده دادن نکردم:
«وعدتکم فاخلفتکم».
«به شما
وعده دادم و خلاف آن را در مورد شما انجام دادم (
خلف وعده کردم با شما)».
از صحنههای
دوزخ یکی همین است که چون مردم وارد میشوند و در مییابند که جایگاهشان دوزخ است؛ با هم
مجادله میکنند و هر یک میگوید تقصیر دیگری بود و همه میگویند تقصیر شیطان بود و گویی شیطان را به
محاکمه میکشند اما شیطان میگوید:
«ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی».
«من بر شما سلطهای نداشتم؛ فقط دعوتتان میکردم شما هم لبیک میگفتید».
کار دیگر شیطان ایجاد فراموشی در
انسان است. وسایلی برمیانگیزد که آدمی
یاد خدا را فراموش میکند.
مجموعا درمییابیم که شیطان یارایی ندارد که کسی را
مجبور به کاری کند؛ تنها
وسوسه و
دعوت میکند و اگر کسانی به دنبال او رفتند، و طوق بندگی او را به
گردن نهادند؛ آنگاه شیطان بر آنها تسلط مییابد.
در آیهای آمده است که: «انما سلطانه علی الذین یتولونه».
«همانا سلطه شیطان بر کسانی است که او را
دوست دارند (
ولایت او را بر خویش بپذیرند)».
و این حالت بر اثر نیرو گرفتن صفتهای ناپسند و پیروی از شیطان است. با یکبار و دوبار؛ شیطان ولی آدمی نمیشود؛ اما اگر ادامه یابد، آنگاه شیطان تسلط مییابد.
«انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون».
ما شیطانها را تنها ولی کسانی کردیم که
ایمان ندارند. (البته پیداست که اگر کسانی از روی
جهل و قصور، ایمان نیاوردند، این
آیه شامل آنان نخواهد بود.)
«و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین».
«شیطانی بر وی میانگیزیم و آن شیطان همنشین وی خواهد بود».
«و انهم لیصدونهم عن السبیل و یحسبون انهم مهتدون».
«و هر که از یاد خدا رو برتابد آن شیطانها ایشان را از راه (حق) باز میدارند و آنان میپندارند که
هدایت یافتگانند».
پس، اگر کسی از نخست از روی آگاهی راه
عصیان را در پیش بگیرد؛ ممکن است به آنجا برسد که دیگر نتواند
حق را از
باطل باز شناسد و این نتیجه آن «
اختیار» و «
انتخاب» نادرستی است که از نخست کرده بوده است. هنگامی که راه پیمایی در سراشیبی شروع به دویدن میکند، به جایی خواهد رسید که نمیتواند جلوی خود را بگیرد.
«الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء».
«شیطان شما را از
فقر میترساند و به کار ناشایسته فرمان میدهد». هنگامی که میخواهد
انسان را از
انفاق فی سبیل الله باز دارد، میگوید: خرج نکن، خودت فقیر میشوی!
یا برای آنکه آدمها را از
جهاد باز دارد، آنان را میترساند:
«انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین».
«همانا این شیطان است که پیروان خود را میترساند؛ شما از آنان نهراسید و اگر
مؤمن هستید از من بترسید».
از علائم و قرائن وساوس شیطانی، یکی
امر به
فحشاء است؛ هرگاه آدمی احساس کرد که تمایل به فحشاء دارد بداند که وسوسهای از شیطان است.
«و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر».
«کسی که از گامهای شیطان پیروی میکند؛ (بدان) که او (شیطان) به کار ناشایسته و ناپسند فرمان میدهد».
و علامت دیگر، بازداشتن از یاد خداست:
«و اما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین».
«و چون شیطان تو را به
فراموشی اندازد (از
یاد خدا)؛ پس از یاد آوردن (این مطلب با خدا) دیگر با گروه ستمکاران منشین».
در جزء نخستین همین آیه آمده است:
«و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره».
«اگر دیدی کسانی در آیات ما فرو رفتهاند (آن را به
استهزاء گرفتهاند)، از آنان رو بگردان تا هنگامی که گفتگو را تغییر دهند و مطلب دیگری بگویند».
خطاب خداوند به پیامبر بزرگوار و ارجمند
اسلام است البته از باب «به در میگویند که دیوار بشنود:» «ایاک اعنی و اسمعی یا جار» رویم به توست اما همسایه! تو بشنو. با کسانی که آیات خدا را به استهزاء میگیرند؛ منشین.
از دیگر نشانههای تبعیت از شیطان؛ «تبذیر» است:
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین».
«
اهل تبذیر و
اسراف برادران شیطانند».
آیا اغواء شیطان همواره به وسیله خود او انجام میگیرد یا آنکه دستیارانی نیز برای این کار دارد؟
قرآن در این زمینه، تعبیرات متفاوتی دارد:
گاه میفرماید: ذریه. که از این تعبیر میتوان دریافت که شیطان زاد و ولد دارد.
و گاه: جنود و گاهی نیز «قبیل»
«انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون».
«ابلیس و دار و دستهاش شما را میبینند به طوری که آنها را نمیبینید؛ همانا این
سنت را نهادیم که شیطانها دوستان افراد بیایمان باشند و بر بیایمانان،
ولایت داشته باشند. از این آیه معلوم میگردد که شیطان دار و دسته نیز دارد.
«و جنود ابلیس اجمعون».
«و سپاهیان ابلیس همگی»؛ یعنی کسانی را دارد که در
زبان قرآن «
جنود» نامیده شدهاند».
«ا فتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی».
«آیا مرا وانهاده و شیطان و فرزندانش را
ولی خویش قرار دادهاید؟ و آنان را
دوست خود حساب میکنید؟».
در اینجا این سؤال مطرح میگردد که اگر شیاطین (و جن)، ذریه و
فرزند دارند؛ پس باید نر و ماده داشته باشند؛ آیا واقعا چنین است؟
در اینباره صریحا در قرآن چیزی نیامده است اما میتوان از
قرآن استشعار کرد: «و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن».
«همانا مردانی از انسانها به مردانی از
جن پناه میبردند».
تعبیر رجال در این آیه این معنی را به
ذهن میآورد که باید مانند انسان، نساء هم داشته داشته باشند.
اما این دلیل قطعی نیست زیرا ممکن است رجال به معنی اشخاص مهم باشد؛ ولی شاید احتمال اول روشنتر به نظر برسد، به ویژه که ذریه هم به
نص قرآن برای آنها ثابت شده است؛ ولی نمیتوانیم (وجود زنان جن) را به قرآن نسبت بدهیم. شاید تولید مثل آنها به صورتهای دیگری باشد. گرچه از روایات کم و بیش وجود نوعی نر و ماده برای آنها ثابت میشود.
آسیبشناسی شیطان (قرآن)؛
اراده شیطان (قرآن)؛
پلیدی شیطان (قرآن)؛
تمثل شیطان (قرآن)؛
انسان و شیطان (قرآن)؛
تعجب از پذیرش ولایت شیطان (قرآن)؛
تبری شیطان (قرآن)؛
اقرار شیطان (قرآن)؛
تقلید از نیاکان و شیطان (قرآن).
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شیطان در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۰۳ • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.