شیخ شامل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شیخ شامل رهبر
جنبش اسلامی
داغستان در
قرن سیزدهم هجری/ نوزدهم میلادی میباشد.
وی از
قوم «
آوار» بود و در روستای کوهستانی گمری واقع در شمال شرق داغستان در ۱۲۱۲ ق/ ۱۷۹۷ به
دنیا آمد. پدرش عبدالعزیز گذشته از شغل
زراعت در کار
طب نیز دست داشت. شامل از جوانی به
تقوا و
اعتقاد راسخ به
دین اسلام و همچنین تاب و توان فوق العاده جسمانی، که حتی در میان مردم سخت جان داغستان نیز شاخص بود، معروفیت داشت.
خواندن و نوشتن و
مبادی علوم اسلامی را در نوجوانی در ولایت خود، داغستان، که در آن دوران مهمترین مرکز علمیو فرهنگی اسلامیبود فراگرفت. شامل از همان آغاز جوانی تحت تأثیر مواعظ قاضی محمد ـ از مشایخ صوفی نقشبندی ـ قرار داشت. فتوحات روسیه در قفقاز با گسترش
طریقت نقشبندیه در آن منطقه همزمان شد. بنابراین
مقاومت در برابر مهاجمان خارجی به نوعی «
غزوه» یا «جهاد مقدس» بر ضد کفار روس تبدیل گردید.
قاضی محمد و شیخ شامل به
بسیج و سازماندهی مردم داغستان در برابر اشغالگران روسی پرداختند. در مدت کوتاهی
شورش و طغیان سراسر داغستان را فراگرفت و قاضی ملامحمد در مقام «
امام» به عنوان
رهبر نهضت
مقاومت انتخاب شد. او به کمک نیروهای رزمنده خود که مطیع و سرسپرده وی بودند به پایگاههای نظامیروسها و متحدان بومیآنها حمله برد.
در ۱۲۴۶ ق/ ۱۸۳۰ قاضی محمد به همراه شامل به خونزاق، مرکز آوارستان، حمله بردند اما شکست خوردند. در ۱۲۴۸ ق/ ۱۸۳۲ هنگامیکه ملامحمد و شامل در نزدیکی ولادی قفقاز بودند روسها به فرماندهی ژنرال فن روزن به چچستان و آوارستان حمله بردند. در این نبرد قاضی ملامحمد شهید و شامل نیز به سختی مجروح گردید اما توانست از صحنه بگریزد.
پس از
شهادت قاضی ملامحمد، حمزه بیگ به جانشینی او برگزیده شد و پس از قتل او در
جمادی الاول ۱۲۵۰ ق / سپتامبر ۱۸۳۴، شامل به مقام «امامت» رسید و فرماندهی نیروهای مسلمان داغستان را بر عهده گرفت. شامل هنگامیبه عنوان «امام» انتخاب شد که در شرایط بسیار دشواری به سر میبرد. حاجی مراد، حاکم آوارستان که از نیرومندی و چالاکی رقیب تازه خود نیک آگاه بود از تزار روس یاری خواست و روسها این خواهش او را با گشادهرویی پذیرفتند و به زودی نیروهای کمکی روس به خونزاق سرازیر شدند. وجوه هنگفتی که در میان داغستانیها توزیع میشد، روز به
روز بر شمار دشمنان شیخ میافزود.
از اینرو شامل خود را ناگزیر از حمله به خونزاق دید. هنگامیکه شامل در حوالی خونزاق بود ژنرال فزه با واحدی که دوازده هزار توپچی آن را پشتیبانی میکردند از طرف شرق و مسر دربند وارد آوارستان شد (۱۲۵۳ق/۱۸۳۷). از سوی شمال نیز، ژنرال اولیچ وارد داغستان گردید و آشلته را که در غرب گمری بود مورد
تهدید قرار داد. شامل نیز بیدرنگ دست از محاصره خونزاق برداشت و ناگاه به آشلته حمله برد. اولیچ در این حمله کشته شد و شامل از آنجا عازم جنوب گردید،از کنار خونزاق گذشت و وارد روستای تلتل شد و در این محل قوای روس به فرماندهی سرهنگ بوچیکف را که ژنرال فزه در آنجا مستقر ساخته بود در هم شکست و نابود کرد. در همین اثنا، ژنرال فزه، آشلته را که شامل در آنجا به سمت امام برگزیده شده بود، اشغال و ساکنان آن را
قتل عام کرد، سپس به تلتل حمله ور شد. جنگی که در این روستا در گرفت به نتیجه قطعی نرسید و فزه پس از عقد قرارداد متارکه با شامل به خونزاق عقب نشست. در پرتو این موفقیت، بسیاری از قبایل قفقاز که بیطرف مانده بودند و یا با دریافت پول از روسها از آنان طرفداری میکردند، به شامل پیوستند. در این هنگام تمام چچنستان نیز به
اطاعت شامل درآمده بود.
تزار روس، نیکلای اول (۱۸۲۵-۱۸۵۵) که گزارشهای دروغین ژنرالهای خود را باور کرده بود تصمیم گرفت شخصاً عازم داغستان گردد و در مراسم بار عام بزرگی که شامل نیز در آن حضور خواهد یافت مراتب اطاعت قفقاز را بپذیرد. به دنبال تصمیم تزار، حکومت روسی قفقاز که نگران شده بود در صدد برآمد تا به میانجیگری بیگ قره نای از بیگهای داغستان ـ شامل را
اغفال کند. در ۱۱
محرم ۱۲۵۳ ق/ ۱۸ سپتامبر ۱۸۳۷ شامل و فُنْ کلوگنائو، ژنرال روسی اتریشی تبار، با هم دیدار کردند اما به هیچ گونه تفاهمینرسیدند. ژنرال بعد از این دیدار در نامهای که به گمری فرستاد مؤکداً از شامل خواهش کرد و که در تفلیس با تزار ملاقات کند ولی شامل تقاضای او را با تندی رد کرد و در پاسخ یکی از نامههای او نوشت: «از راقم گنهکار این نامه، شامل، که
توکل بر خدا دارد، باید به شما بگویم که بالاخره تصمیم گرفتهام حتی اگر مرا پاره پاره کنند به تفلیس نیایم، زیرا همانگونه که همه میدانند به کرات غدر و
خیانت شما را آزمودهام».
در ۲۸
جمادی الآخر ۱۲۵۳ ق/ ۲۹ سپتامبر ۱۸۳۷ نیکلا به قفقاز رفت و از ولادی قفقاز، منگرلیا، گرجستان و کریمه بازدید کرد، اما به داغستان و چچنستان سر نزد و در ۸ اکتبر / ۸
رجب در تفلیس مراسم بار عام بزرگی برپا ساخت، اما شامل در آن شرکت نکرد. تزار پس از ورود به تفلیس از مفاد نامه شامل مطلع شده بود.
چون تزار میخواست از وضع واقعی قفقاز آگاه شود، ستاد ارتش روس ناگزیر به طرح نقشههای جدید و جدیتری شد و مقدمات لشکرکشی دیگر روسیه به داغستان را فراهم کرد. تدارک روسها برای این لشکرکشی بیش از یک سال به دراز کشید. در این مدت شامل نیز به انواع تدابیر دفاعی دست زد و آخر لغو را ـ که دژی طبیعی بود و بیش از یکصد و هشتاد و دو متر از سواحل رود قویسو ارتفاع داشت پایگاه عملیات خود ساخت و حتی الامکان در تحکیم آن محل کوشش نمود و به محض آگاهی از عملیات روسها به همه رزمندگان خود که از مدتی پیش آنان را به روستاهای خودشان فرستاده بود فرمان داد تا در
صفر ۱۲۵۵ ق/ آوریل ۱۸۳۹ در آخر لغو گرد آیند.
ارتش روس در ۱۰
ربیع الآخر / ۲۴ ژوئن، آخر لغو را که ساکنان آن با احتساب سالمندان،
زنان و کودکان به چهار هزار نفر میرسید با نیروی سیزده هزار نفری محاصره کردند. پس از دو ماه محاصره شدید، در ۱۲ جمادی الآخر / ۲۴ اوت مذاکرات متارکه جنگ آغاز شد. شرایط پیشنهادی گرابا (فرمانده روسی)بسیار سنگین بود: شامل باید بدون هیچ
قید و شرطی خود را به گرابا
تسلیم و پسر دوازده ساله اش، جمال الدین، را به عنوان
گروگان نیز روسها میفرستاد. شامل پسرش را نزد روسها فرستاد ولی پس از چهار روز مذاکره، از تسلیم شدن سرباز زد. سرانجام پس از نبردی سنگین در ۲۲ جمادی الآخر / ۳ سپتامبر، آخر لغو به تصرف روسها درآمد، اما شامل از این درگیری ـ که همسرش نیز در آن
شهید شده بود ـ گریخت.
شامل در همه مناطقی که به اطاعت درآورده بود «نیابت»هایی ایجاد کرد که مسئولیت هر کدام را یک «نایب» بر عهده داشت و هر پنج نیابت تشکیل یک «ولایت» میدادند و اداره آنها به دست فرماندهی بود که
قدرت کامل مادی و روحانی را در خود جمع داشت. نامدارترین این فرماندهان حاجی مراد بود. وظایف نایب: تحصیل مالیات، گردآوری سپاه، اعمال وظایف قضایی و نظارت بر امور شرعی بود. هر روستا یک «قاضی» داشت که وظیفه اش آگاه گردانیدن نایب از وقایع بود.
علاوه بر این،
قاضی مسئولیت حفظ
امنیت را نیز بر عهده داشت و پیامهای رسیده از سوی شامل، نایب و فرماندهان را به آگاهی اهالی روستا میرساند. با کوچکترین اشاره او، روستاییان میبایست در میدان روستا گرد آیند. هر نایب وظیفه داشت برای سیصد سوار، وسایل معاش و محل استراحت فراهم کند. هر ده خانواده روستا موظف به تأمین یک رزمنده «مورتازک» بودند. خانوادهاین رزمندگان از پرداخت هر گونه مالیاتی معاف میشدند. بدین ترتیب شمار رزمندگان شامل در ۱۲۵۹ق/ ۱۸۴۳ به پنج هزار تن رسید. افزون بر نیروهای ثابت، افراد ذکور پانزده تا پنجاه سال هر روستا موظف به آموزش سوارکاری و استفاده از اسلحه بودند. اینان وظیفه داشتند به هنگام حمله
دشمن، خود از خانه خویش دفاع کرده و نیز همچنین جای خالی نیروهای از دست رفته شامل را پر کنند.
واحد برگزیدهای همواره «امام» را در میان میگرفت که افراد از متعصبترین دینداران و دلاورترین مردان که جانباری خود را به
ثبوت رسانده بودند،
انتخاب میشدند. اعتمادی که شامل بهاین گروه داشت بیمانند بود. از این نگهبانان، آنها که مجرد بودند، وظیفه داشتند
ازدواج نکنند و آنان که متأهل بودند میبایست در مدت انجام وظیفه هیچ گونه ارتباطی با خانواده خود نداشت باشند. آنان میبایست در رعایت
احکام شریعت و اصول پرهیزگاری سرمشق دیگران باشند و مقدسترین وظیفهشان ترویج نظام
شریعت بود.
از افراد این واحد خواسته میشد که بدون قید و شرط از شامل
اطاعت کنند و کمترین
مقاومت در برابر او کیفر مرگ داشت. شمار آنان به یک هزار تن میرسید و علاوه بر حق معاش از
غنایم نیز سهم میبردند و به هر روستا که اعزام میشدند اهالی آن موظف بودند به رایگان از آنها پذیرایی کنند و دیگر روستاییان موظف بودند که ضمن تأمین علیق اسبهایشان اراضی آنها را کشت و حاصلش را درو کنند. روستاییان از اینکه میتوانستند محافظان شیخ را پذیرایی کنند احساس سربلندی میکردند. از آغاز نهضت تا پایان حتی یک تن خائن هم در میان آنان پیدا نشد و همه آنان مرگ را در راه امام را افتخار میدانستند. مرگ در نظر ایشان راه رسیدن به بهشت بود. علامت مشخصه آنان یک شال کرباس خاکستری رنگ چهار گوش بود که جلوی کلاه پوست برهای شان میدوختند و دور این کلاه، دستاری سبز میپیچیدند سربازان، جامه زردرنگ و درجه داران، جامه مشکی چرکسی میپوشیدند و به گروههای ده نفری، صد نفری و پانصد نفری
تقسیم میشدند.
نظامیکه شیخ شامل ایجاد کرد با
جنگ چریکی او کاملاً هماهنگ بود و با روحیه کوهنشینان همخوانی داشت. این نوع جنگ به تشکیلات تدارکاتی پیچیده نیاز نداشت. افراد، خود خوراک خویش و علیق اسبهایشان را تأمین میکردند. بنابراین شامل میتوانست هرگاه که
اراده میکرد نیروهایش را در اطراف و اکناف پراکنده سازد و هرگاه که بخواهد آنها را فراخواند و بدین ترتیب وی میتوانست در هر
زمان هر یک از مواضع روسها را که لازم میآمد در محاصره گیرد. از اینرو هیچ یک از عملیاتش قابل پیش بینی نبود و هر لحظه امکان داشت که ناگاه نیروی چشمگیری از سواره نظامش بر هر یک از پایگاههای روسها غفلتاً یورش برند و پیش از آنکه دشمن فرصت واکنش بیابد در کوهها و جنگلهای اطراف ناپدید شوند.
جنگ افزارهای سپاه شامل از نوع اسلحهایرانیان یا ترک بود. در «قوباچی» که محلی در میان کوهسار غرب در بند قفقاز بود، از دیرباز کارگاههای بزرگ اسلحه سازی وجود داشت. درآمد دولت هم از محل غنایم به دست آمده از جنگها و مالیات (عشر) بود که از همه روستاها گرفته میشد.
شامل که حکومت دینی نیرومندی برپا کرده بود به ارتباطات میان نواحی قلمرو خویش اهمیت خاص میداد. در هر روستا به منظوره اداره امور پست و ارتباطات همواره چند رأس از بهترین اسبها آماده بود. چاپارها با ارائه اسنادی که به امضای شامل یا یکی از نایبها رسیده بود از هرگونه تسهیلی استفاده میکردند.
تزار روس علیرغم لشکرکشیهای متعدد، از اینکه شامل در برقراری حکومت خود توفیق یافته بود دچار هراس شد و از اینرو چرنیشف، وزیر جنگ را به قفقاز اعزام کرد. او در
بهار ۱۲۵۹ ق/ ۱۸۴۳ به تفلیس رفت. نیروهای روس دست به دو حمله دیگر زدند. اما شامل با سپاه خود،آنها را ناگزیر به عقب نشینی کرد. فرماندهی روس به سبب این ناکامیدست از جنگ کشید و بر حسب ظاهر راه مذاکره و گفتگو را در پیش گرفت.
ژنرال ورونزوف سر فرمانده سپاه قفقاز بر آن بود که در صورت بی نتیجه ماندن مذاکرات وارد عمل شود و جنگلها را
آتش زند و با ایجاد شبکه جدیدی از راهها، ارتباط شامل را با اطراف قطع کند و با بستن راه آذوقه رسانی، او را به تسلیم وادارد. اما تزار تصمیم دیگری داشت و فرمان داد با یک حمله غافلگیرانه،شامل، اسیر و دارغه ویران شود. ورونزوف قوای امدادی بزرگی شامل یکصد و پنجاه هزار نظامیروسی گرد آورد و در ۲۷ جمادی الاول ۱۲۶۱ ق/ ۳ ژوئن ۱۸۴۵ به دارغه حمله کرد.
طلایه داران سپاه روس با تلفات سنگینی که بر آنان وارد آمد در ۱۲
رجب ۱۲۶۱ ق/ ۱۸ ژوئیه ۱۸۴۵ وارد دارغه شدند. اما شامل این ناحیه را آتش زده و به کوهستان رفته بود. ورونزوف در ۱۹
رجب / ۲۵ ژوئیه فرمان بازگشت داد، زیرا خواسته تزار انجام شده و دارغه ویران گردیده بود. این بازگشت برای روسها بسیار گران تمام شد. چریکهای شامل سه ژنرال، صد و نود و پنج افسر و سه هزار و چهارصد و سی و سه نفر سرباز و سه عراده توپ روسها را از میان بردند. از اینرو تزار روس پیشنهاد ورونزوف را دایر برخورداری از حمله مجدد پذیرفت.
شامل در اوج قدرت خود تصمیم گرفت تا پسرش قاضی محمد را به جانشینی خود برگزیند. این عمل به رنجش و در نتیجه جدایی مجدد حاجی مراد از شامل و پیوستن دوباره او به روسها انجامید و چندی بعد کشته شد.
داغستان کوچک نیم قرن بود که با دولت بزرگی جنگ میکرد. روسیه با اینکه تا ۱۲۶۹ ق/ ۱۸۳۵ توانسته بود ارتش خود را در هرجا که میخواست به کار گیرد ولی از عهده شامل برنیامده بود. شروع جنگ کریمه که طی آن روسیه بر ضد عثمانی وارد جنگ شد و با کمک
فرانسه و
انگلستان به عثمانی به شکست روسیه انجامید ۱۲۶۹-۱۲۷۲ق/۱۸۵۳-۱۸۵۶)، روسیه را در برابر مسأله کل قفقاز در وضع بسیار خطرناک و دشواری قرار داد.
شامل برای آزادی پسرش جمال الدین که نزد روسها گروگان بود،دو شاهزاده گرجی را به دست عوامل خود ربود و در ودنو که پس از دارغه مرکز حکومت خویش کرده بود نگاه داشت و به قصد مبادله آنها با پسرش با حکومت روسیه وارد مذاکره شد. روسها جمال الدین را که در ارتش روسیه به مقام سرهنگی رسیده بود به پدرش تحویل دادند. اما جمال الدین که به آداب و طرز زندگی روسی عادت کرده بود مسلول شد و تلاشهای پدر و برادرش در مداوای او بی نتیجه ماند و مدتی بعد درگذشت.
هرچند روسها در جنگ کریمه شکست خورده بودند،اما معاهده پاریس که صلح را میان متفقین و روسها برقرار میساخت، دارای چنان قدرت و استحکامی نبود کهاین شکست را به عامل تقویت کننده فعالیتهای
اقوام آزادی طلب مبدل سازد. نیکلای اول، تزار روسیه در اثنای جنگ درگذشت و پسرش الکساندر دوم (۱۸۵۵-۱۸۸۱) جانشین او شد. وی با تشخیص درست اشتباهات زمان پدرش به اتخاذ تدابیری پرداخت تا در سایه آن زخم ناشی از شکست کریمه را با مرهم پیروزی در قفقاز التیام بخشد. یکی از آن تدابیر، انتصاب پرنس باریاتینسکی به سر فرماندهی قوای قفقاز بود.
به نظر باریاتینسکی، مهمترین هدف، از میان بردن نهضت اسلامی شامل بود که حربه بسیار مؤثری به شمار میرفت. برای رسیدن به چنین هدفی، ناحیه قلمرو شامل و پیروانش را از سمت جنوب به محاصرهای بی امان در آورد و از این راه موفق شد حمل اسلحه و مهمات قاچاق از ایران و عثمانی را که از دیرباز در جریان بود متوقف کند. وی با توزیع پولهای هنگفت موفق شد بسیاری از قبایل ضعیف شده را که در جریان شرکت در نهضت اسلامی، دشواریهای سالهای طولانی جنگ را به
زحمت تحمل میکردند، به سوی خود جلب کند.
شامل این اقدام را با تدبیری متقابل پاسخ داد و با نشر اعلامیهای اظهار داشت که در این ایام پرمخاطره بر هر مسلمان
واجب است که در راه
عقیده، تا آخرین قطره
خون خود مبارزه کند. وی با اینکه میدانست تمام تلاشش در برابر تعداد و تکنیک برتر روسها، اقدامینومیدانه بیش نیست با متانت و جسارتی که ویژه مؤمنان و فرماندهان بزرگ است آماده
مقاومت شد، و سعی کرد داغستان شمال غربی را با استحکامات اساسی در مقابل آوارستان مصون سازد. همچنین دستور داد گنجینههایشان را در دورن صندوقهایی در دریاچه اذان، که در میان کوههای اندی بود، مدفون کنند.
سقوط چچستان در ۱۷۵ ق/ ۱۸۵۹ برای جنبش اسلامیشامل شکست بزرگی بود. بدین سان دیگر مرزهای نهضت شامل فروریخت و داغستان از هر سو به صورت میدان نبرد درآمد. لحظه پایان فرا رسیده بود. سقوط قلعه و دنو که شامل آن را به پسرش قاضی محمد سپرده بود، حس
اعتماد و وفاداری پیروان شامل را نیز سخت متزلزل کرد.
باریاتینسکی از طریق چچستان عازم گونیب شد که آخرین پناهگاه شامل در داغستان بود. در این زمان، قبایل کوهستانی که روزگاری از او اطاعت میکردند، هجوم آورده بودند تا واپسین بقایای دارایی رهبرشان را به یغما برند. شامل در چنین وضعی تک و تنها به گونیب که هنوز بر شمال داغستان تسلط داشت رسیده بود. خانواده و فرزندانش، قاضی محمد و محمد شفیع چند روز بعد خود را به او رساندند. در این قلعه چهارصد تن از یاران وفادارش گرد آمدند.
در ۳۰
محرم ۱۲۷۶ ق/ ۳۰ اوت ۱۸۵۹، روسها به فرماندهی باریاتینسکی به کنار قلعه رسیدند. شامل پیشنهاد روسها دایر بر تسلیم را رد کرد و در برابر حملات آنان که از ۴ صفر / ۴ سپتامبر شروع شد، نومیدانه به
مقاومت پرداخت، اما
مقاومت مردانی که شمار آنها بر اثر آتش دشمن تا یکصد تن کاهش یافته بود در برابر چهارده گردان مجهز روس کارساز نبود. شیخ شامل که جان زنان، کودکان و دیگر همراهان را در صورت
مقاومت در معرض نابودی میدید، به شرط تأمین جان آنان همراه با دو فرزندش تسلیم شد و
شمشیر خود را به نشانه تسلیم تقدیم داشت. در آن هنگام از روزی که قاضی ملامحمد و شامل بر ضد روسها اعلام
جهاد داده بودند سی سال میگذشت. یک هفته بعد شامل برای همیشه داغستان را ترک گفت. فرزندش قاضی محمد و تعدادی از نایبان و خدمتگزارانش در این سفر همراه او بودند. همسران و دیگر اعضای خانواده اش بعداً به او پیوستند.
تزار الکساندر دوم که طبع آرام و ملایمیداشت فرمان داده بود که در احترام شیخ شامل به هیچ وجه کوتاهی نشود. کالسکه سفری مناسبی در اختیارش گذاردند و مقررشد در طول راه در منازل مختلف سفر، مهمان حکام و فرمانداران محل باشد. در هر محل گروه بیشماری برای دیدن او جمع میشدند. در خارکوف یکی از آجودانهای تزار به استقبال وی رفت و اطلاع داد که تزار در آن حوالی به سان دیدن از قشون مشغول است و از حضور شیخ شامل در این مراسم خشنود خواهد شد. سپس از شیخ شامل دعوت کرد تا در کنار او از سواره نظام امپراتوری سان ببیند.
شامل از خارکوف به مسکو برده شد. سپس به سن پترزبورگ و از آن پس به شهر کوچک «کالوگا» که در صد و شصت کیلومتری جنوب مسکو قرار داشت انتقال یافت. در آنجا عمارت در دو طبقه کوچکی در اختیارش گذاشتند. پس از یکی دو هفته نیز خانواده اش به او پیوستند و در باغ عمارت نیز
مسجد کوچکی برای او بنا کردند و کتابخانه اش را که از قفقاز به همراه آورده بود در یکی از اتاقهای منزل جای داد.
شیخ شامل ده سال در کالوگا ماند. گاه برای شرکت در برخی مراسم رسمی به سن پترزبورگ میرفت تا در کاخ زمستانی مهمان تزار باشد یا در سانهای نظامییا مجالس جشن دربار امپراتوری شرکت کند. گاهی نیز به دیدار حریف دیرینش، باریاتینسکی میرفت.
در
ذیحجه ۱۲۸۶ ق/ مارس ۱۸۷۰ شیخ شامل که احساس میکرد چیزی از عمرش باقی نمانده است اجازه عزیمت به
مکه و ادای
حج خواست. اجازه
سفر صادر شد و او همراه خانوادهاش از طریق دریای سیاه به
استانبول رفت. در استانبول سلطان عثمانی با تشریفات کامل از وی استقبال کرد و با او ملاقات نمود. وی در ادامه سفر به
مدینه رسید و در آنجا در ۱۱
ذیقعده ۱۲۸۷ ق/ ۴ فوریه ۱۸۷۱ درگذشت و در همانجا به
خاک سپرده شد.
آوازه و
افسانه شیخ شامل پس از سرکوب نهضت و مرگ او همانند سرنوشتش در ایام
حیات فراز و نشیبهای فراوانی داشت. در حکومت تزاری تصور روسها از شیخ شامل، آمیخته
رمانتیسم و تجلیل از
شجاعت و پایمردی مردم شمال قفقاز بود. روسها با آنکه پیروزی خودرا پیروزی «ترقی و تجدد» تلقی میکردند و کسانی مانند «اسکوبلف» (سردار خشن روس) بزرگ کردن نام شامل را خطرناک میدانستند اما به طور کلی از خوار و خفیف شمردن دشمن شکست خورده خودداری ورزیدند.
بلشویکها در نخستین سالهای حاکمیت خود، به
تبعیت از
مارکس، که شامل را «آزادیخواه بزرگ» نامیده بود، او به عنوان مبارز بزرگ ضد
استعمار و از نهضت او به عنوان حرکت «
دموکراتیک» و ضد فئودالی یاد میکردند.
جنگ جهانی دوم و تهاجم وحشیانه آلمانها به
شوروی به احیای
ناسیونالیسم روس و بزرگداشت «مفاخر ملی» فراموش شده دوران تزاری میدان داد. انعکاس این تحول و دگرگونی در تاریخنگاری جنگهای قفقاز در
قرن سیزدهم هجری/ نوزدهم میلادی،به صورت حمله مستقیم به خصلت اسلامی
نهضت مقاومت مردم شمال قفقاز و معرفی این حرکت به عنوان حرکتی «ارتجاعی» بوده است. میرجعفر باقراف، رهبر
حزب کمونیست آذربایجان شوروی و کارگزار خاص استالین در قفقاز، در ایجاد چنین تصویر جعلی بیش از هر کس دیگری کوشیده و عنصر اسلامیاین تحولات را ابزار دست
امپریالیسم بریتانیا و سیاستهای نفاق افکنانه
ایران و
عثمانی توصیف کرده است.
پس از
مرگ استالین ، فشار فرهنگی بر مسلمانان شوروی تا اندازهای کاهش یافت و حماسههای ملی منزلت گذشته را باز یافتند. از جمله در ۱۳۳۵ / ۱۹۵۶ کنفرانسی برای بررسی «مسأله شامل» در مسکو برگزار شد. زمینه تجدد نظر در این مسأله، با سلسله انتقادهای صریح و مسقتیم از مقاله با قراُف آغاز گردید. مورخان داغستانی برای «
اعاده حیثیت» به شیخ شامل تلاش فراوانی به کار بردند. با آنکه
مقاومت برخی آکادمیسینهای روس هنوز ادامه داشت ولی نظر آنها دیگر نظر غالب محسوب نمیشد.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «شیخ شامل».