شکر خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مسائلی که فرهنگ اسلامی بر آن تاکید کرده و در
قرآن و
روایات به عنوان خصلتی ارزنده و نیک برای انسانها بیان شده
شکرگزاری و سپاس
از بابت نعمتهای الهی است.
اسلام میخواهد افراد به درجهای
از یقین برسند که در هر حالی اعم
از آرامش و یا روی آوردن مصائب شکر خدا را بجای آورند. بنظر میرسد که انسانها پس
از دریافت
نعمت، شکر بجای آورند امّا
عارفان و اهل معرفت معتقدند که حتی بلایی که
انسان بدان گرفتار میشود جای
سپاس دارد و شخصی که به ناراحتی مبتلا شده
خداوند را
حمد گوید که
از میان بلاهای گوناگون به یکی
از آنها گرفتار آمده است.
علماء درجه شکر را
از صبر برتر دانسته و گفتهاند شکر
از رضا برخیزد و ریشه صبر در ناپسندی نهفته است.
شکرگزاری بدرگاه الهی
از مهمترین خصوصیات انسان است. گرچه نعمتها و فضل
پروردگار بسیار زیاد میباشد و قابل احصاء نیست امّا همین معرفت و شناخت که
بشر بداند
از شکر الهی عاجز است مقدمهای بر رویش این فرهنگ در وجود او خواهد بود. به قول
شاعر:
فضل خدای را که تواند شمار کرد یا کیست آنکه شکر یکی در هزار کرد
بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
ثناگویی در برابر نعمت و
بخشش را شکر گویند. چنانچه
قرآن درباره
حضرت ابراهیم میفرماید: «شاکراً لانعمه و هداه الی صراط مستقیم
؛ چون حضرت ابراهیم نسبت به نعمتهای الهی شکرگزار بود و در این راه ایستادگی کرد و
از مشرکان اعراض نمود، خداوند وی را به عنوان رسول خویش برگزید و به راه راست هدایت کرد.»
هم چنین وقتی که حضرت ابراهیم
هاجر و
اسماعیل را در سرزمین بیآب و علف
مکه قرار داد با خداوند راز و نیاز کرد که ای پروردگار ما: برخی
از فرزندانم را به وادی بیآب و علف نزدیک خانه گرامی تو جای دادم تا
نماز بگذارند پس ای خداوند متعال دلهای مردمان را چنان کن که بسوی آنها میل کنند و
از هر ثمرهای روزیشان ده باشند که سپاس گذارند.
در این
آیه که ترجمه آن گذشت حضرت ابراهیم در دعای خویش بر شکر و سپاسگزاری بر نعمتهای الهی تاکید میورزد. همانگونه که یادآوری نعمت و اظهار آن را شکر گویند. فراموش نمودن نعمت و
غفلت از آن و تفکر نکردن درخصوص
منعم، خود کتمان حقیقتی است که معادل
کفر محسوب میشود.
شکر مراتب و درجاتی دارد، تشکر به
قلب و اعماق
روح و روان و تذکر به آنچه اعطاء شده است، جاری ساختن بر زبان و ثناگویی منعم، بروز شکر بر جوارح و اعضاء به نحوی که انسان در حد توان بتواند
از قوای خود در جهت مصالح و اموری که رضایت الهی در آن نهفته است اقدام نماید.
در منابع اسلامی شکر را اینگونه معرفی کردهاند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکرگویی مرحلهای بالاتر و رتبهای ژرفتر دارد. انسان شاکر در فیض هستی و سرچشمه
رحمت و نعمت الهی تفکر میکند و
از رهگذر این اندیشه به باوری میرسد که رشته هستی او را به طور عملی و عینی به بارگاه پروردگار ربط میدهد چنین تفکر و باوری موجب میشود که انسان حتی لحظهای
از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش را به عبث نگزارند و
از تلاش در جهت
تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد.
روایت شده که خداوند به
حضرت موسی وحی فرستاد که ای موسی حق شکر مرا به جای آر، عرض کرد پروردگارا چگونه شکر کنم تو را که حق شکر تو باشد در حالی که هیچ شکری نیست که به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتی است که تو به من ارزانی داشتی، فرمود: ای موسی اکنون حق شکر مرا ادا کردی که دانستی آن هم
از من است.
علامه طباطبائی در توضیح آیه...سیجزی اللّه الشاکرین میفرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفری که مقابل آن است اخفاء نعمت میباشد و اظهار نعمت عبارت
از استعمال آن در محلی است پس شکر خدا به این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برده و در موقع استفاده
از آن نیز متذکر
خدا بوده باشد.
قرآن کریم تشکر
از خدا را قرین با ذکر پروردگار میداند و میفرماید: «فاذکرونی اذکرکم و اشکرولی ولاتکفرون»
در اینجا یاد کردن و شکر الهی تنها یک ذکر زبانی صرف نیست بلکه منظور
از یاد، پاک ساختن روح و جان
از رذایل و آماده شدن آن برای پذیرش رحمت پروردگار است و منظور
از شکر استفاده کردن هر نعمتی به جای خود و در راه همان است که برای آن آفریده شده. معنای دیگر شکر که
از آیه: «اعملوا آل داود شکراً»
مستفاد میشود این است که شکر بیشتر عمل انسان را در بر میگیرد گرچه یکی
از اقسام شکر عمل به جوارح است. امّا باید تلاش گردد با بهرهگیری صحیح
از نعمتهای داده شده شکر آن را در عمل بجا آوریم که اقل مراتب شکر است. به عبارتی دیگر میتوان بیان داشت که شکر آن است که انسان همیشه و در همه حال بدون فراموشی به یاد خدا باشد و بدون انجام
گناه به دستورات الهی گردن نهد.
وظیفه
شکرگزاری نعمتی است که بزرگان
دین در کسبش کوشیدهاند و خویش را بدان آراستهاند.
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شبی که نزد
عایشه بود در پیشگاه الهی سر
تواضع فرود آورده و به
عبادت و
دعا مشغول شد، عایشه که این حالت را
از پیامبر خدا دید به او گفت: یا رسول اللّه چرا خود را به زحمت میاندازی با اینکه خداوند تو را آمرزیده است نسبت به گذشته و آنچه آینده خواهی داشت. آن حضرت فرمود: ای عایشه نباید بنده شاکری باشم؟
توفیقی که انسان به گاه شکر و عبادت به درگاه حق بدست میآورد نعمتی است ارزنده که خداوند او را بدان مفتخر نموده و لازم است به پاس این
شکرگزاری به شکری دیگر پردازد چنانچه
امام سجاد (علیهالسّلام) در مناجات شاکرین میفرماید: چگونه میتوانم حق شکر تو را به جای آورم در حالی که همین شکر من نیاز به شکر جدیدی دارد و هر زمانی که میگویم الحمدللّه. بر من فرض است که بخاطر همین توفیق
شکرگزاری بگویم: الحمدللّه.
حضرت علی (علیهالسّلام) در موارد متعددی به اهمیت شکر و فضیلت آن اشاره کرد و میفرماید: حمد و سپاس سزای خداوندی است که حمد را به نعمتها و نعمتها را به شکر پیوند زده و به ازاء نعمتها حمد را
واجب کرده و شکر را سبب فراوانی آنها قرار داده، بر نعمتهایش او را حمد میکنیم چنانکه بر بلایش سپاسگزاریم.
نعمتهای الهی افزون بر شکر و حمد انسانهاست و یادآوری این مطلب که بشر
از سپاسگزاری الطاف بیحد الهی عاجز است نزول نعمت
از جانب پروردگار را بیشتر نموده و زمینه این امر را تحقق میبخشد. با این حال اگر انسان
از دید خویش پنداشت کمتر
از نعمتها بهرهمند شده و به بلایا و سختیها گرفتار آمده وظیفه دارد به سپاسگزاری
آفریدگار جهان بپردازد. و این نکتهای است که حضرت علی (علیهالسّلام) بدان اشاره فرموده است: ای مردم
زهد، دل نبستن به
دنیا، کم کردن آرزوها و
شکرگزاری نعمتهای ـ خداوندی ـ و دوری
از حرامهاست. پس اگر به این سه چیز دست نیافتید
حرام بر شکیبایی و صبر شما غالب نشود و
شکرگزاری از نعمتها را فراموش نکنید.
شکر به هنگام برخورداری
از نعمتها و یادآوری عظمت و ارزش آنها اعم
از مادی و معنوی موجبات تقرب به درگاه الهی و قرار گرفتن در بستر
پرستش حق است که نهایت هدف جهان خلقت میباشد.
انجام
اعمال صالح و بروز رفتار صحیح و پسندیده
از جلوههای
شکرگزاری و بیانگر تواضع، معرفت و شناخت
بندگان با ایمان است و مسلماً باید خداوند را به عمل شکر گفت، امّا بزرگان و پیشوایان دین حمد و سپاس
از طریق زبان را نیز نوعی
شکرگزاری دانستهاند.
صفوان جمال میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمودند: خدا هر نعمتی که به بندهای دهد کوچک یا بزرگ و او بگوید الحمدللّه شکرش را بجا آورده و باز فرمود: خدا هر نعمتی به بندهاش دهد که آن را
از دل بفهمد شکرش را ادا کرده است.
از آموزههای دینی درمییابیم که
ایمان دو قسم است یکی صبر و دیگری شکر، چنانچه در احوالات پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آوردهاند که هرگاه امری پیش میآمد که آن حضرت را شاد میکرد. میفرمود: حمد خدا را بر این نعمت و چون امر غمآوری برایش رخ میداد، میفرمود: حمد خدا را به هر حال.
از نشانههای ایمان در وهله اول سپاسگزاری و شکر نسبت به خداوند است که مظهر لطف و بخشش بوده و با نعمتهای فراوان مخلوقاتش را به
بندگی و
اطاعت از خویش فرمان داده است. در مرتبه دوم تشکر
از کسانی که راه رسیدن به نعمات الهی را هموار نموده و واسطه این فیض شدهاند وظیفهای است که مورد سفارش خدا و اولیاء دین میباشد. در روایت است که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» هر کس در مقابل احسان و نیکی بندگان خداوند
شکرگزاری نکند خدا را شکر نگفته است. بنابراین اگر در جامعه روحیه تشکر و قدردانی
از انسانهای خیّر، مبتکر و خلّاق
از بین برود، گرایش به فعالیتهای مثبت و سازنده کمرنگ شده و دلسردی و خمودگی جای آن را خواهد گرفت.
از آنجایی که تشکر و تشویق به انگیزش افراد در ارائه خدمات بهتر و مطلوبتر کمک میکند و روح و روان آنها را شاد و بانشاط میگرداند، این امر همیشه مورد تاکید اسلام و پیشوایان دینی بوده است.
در روایت است که خداوند به یکی
از بندگانش در
روز قیامت فرمان میدهد به
آتش، آن
بنده گوید پروردگارا مرا امر میکنی که به آتش بروم در حالی که من
قرآن تلاوت نمودم، خطاب میرسد، آری
قرآن خواندی ولی نعمت مرا که به تو داده بودم شکر نکردی. بنده میگوید: خدایا هر نعمتی که دادی من شکر آن را بجا آوردم. آنگاه نعمتها را بر میشمارد و بیان میکند که شکر آنها را انجام دادم. خطاب میرسد، بنده من راست میگویی ولیکن تو شکر کسی که نعمت مرا به تو رسانید انجام ندادی و من تعهد کردم برخودم که نپذیرم شکر بندگان خودم را در مقابل نعمتهایی که به او دادم مگر آنکه شکر کند بندهای را که به او نعمت مرا رسانیده است.
علامه جعفری میگوید: شکر و سپاس، یکی
از عالیترین عوامل سازنده روح انسانی است. آغاز چنین معرفت و عمل، آغاز تکامل انسانی و برقراری یک ارتباط معقول میان او و جهان هستی و همنوعان خویش میباشد. در راه وصول به چنین مقام والا، نخستین معرفتی که نصیب انسان میگردد، این است که اولاً میفهمد که به هیچ وجه
از خلاق هستی و فیض بخش کائنات، طلبکار نیست که در نتیجه آن چه را که در این زندگانی به دست میآورد، یک ضرورتی باشد که خداوند مجبور است آن را به مخلوقات خود بدهد؟ تنها چنین معرفت است که فیض بودن هستی را برای انسان قابل درک میسازد. یک نتیجه بسیار با اهمیت که
از این درک حاصل میشود طراوت و انبساط و سرور درونی است که با غوطهور شدن در مصائب و ناگواریهای حیات طبیعی هرگز مختل نمیگردد...هر نعمتی شایسته شکری است که برای برآمدن
از عهده حق آن نعمت بایستی آن را به جای آورد و خود این توجه و آگاهی تدریجاً میتواند اراده
شکرگزاری را تحریک نموده و این کمال را نصیب انسان سازد.
خداوند در
قرآن آورده است «لئن شکرتم لازیدنّکم ولئن کفرتم انّ عذابی لشدید»
از اثرات قابل توجه شکر فزونی نعمت است و
از اثرات
کفر نعمت،
عذاب پروردگار میباشد. با دقت در آیه فوق درمییابیم که خداوند در برابر نعمتهایش نیازی به شکر ما ندارد گرچه دستور به
شکرگزاری داده و اینکار موجب نعمت دیگری بر ما میشود، مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست و بخشنده نعمت کیست؟ که این توجه و آگاهی قدم اول شکر و ثنا با زبان مرحله بعدی و
از هر دو بالاتر اقدام و شکر عملی است.
افزایش نعمتهای خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده تنها به نعمتهای مادی تازه منحصر نمیباشد. بلکه نفس
شکرگزاری توام با توجه خاص به خداوند و عشق به ساحت مقدس ربوبی است خود نعمتی بزرگ میباشد که موجب تربیت نفس و هدایت به مسیر حق میگردد.
در روایت است که
حضرت رضا (علیهالسّلام) فرمود: بپرهیزید خدا را و بر شما باد تواضع و شکر و حمد خدا، به درستی که در
بنیاسرائیل مردی بود که شبی در
خواب دید کسی که گفت نصف عمرت در وسعت
رزق و روزی هستی، انتخاب کن نصف اول عمر باشد یا نصف آخر، مرد گفت صبر کن تا با شریک زندگیم ـ همسرم ـ
مشورت کنم و بعد پاسخ گویم. صبح که
از خواب بیدار شد به همسرش گفت: دیشب مردی به من خبر داد که نصف عمرت در رفاه خواهی بود و مخیری انتخاب کنی که نصف اول باشد یا نصف آخر و من مهلت خواستم تا با تو مشورت کنم. حال تو انتخاب کن. همسرش گفت: نصف اول را انتخاب میکنیم. مرد پذیرفت و آنگاه دنیا به او روی آورد و هرچه نعمت بر او بیشتر میرسید همسرش میگفت به فلان همسایه و فلان فامیل که محتاجند کمک کن و این روش آنها بود هر وقت نعمتی خداوند به آنها میداد
صدقه میدادند، شکر میکردند و بخش مینمودند تا اینکه شبی در خواب دید که به او گفتند نصف عمرت که باید در رفاه باشی تمام شد. مرد گفت صبر کن با همسرم مشورت کنم صبح به همسرش گفت: دیشب مرا خبر دادند که نصف عمرت که باید در رفاه باشی تمام شده است. همسرش گفت: خداوند به ما نعمت داد و ما شکر کردیم و خدا وعده داد، که اگر شکر نعمت کنید، نعمت شما زیاد میشود و او اولی به وفاء است پس شب به مرد خبر دادند که گفته همسرت درست است و نصف دیگر عمرت را نیز در رفاه خواهی بود. زیرا که شکر نعمت کردی.
ثمره شکر متوجه خود انسان است خداوند میفرماید: «ان اشکرلله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان اللّه غنی حمید»
هر کس سپاس گذارد جز این نیست که برای خود سپاس گزارد، زیرا خداوند بینیاز و حمید است. نتیجه شکر و یا کفر نعمت به سود و یا ضرر خود انسان است. زیرا که خداوند
از همگان بینیاز است و اگر همه عالم شکر گویند و یا کفران کنند به ساحت الهی گردی نمینشیند بلکه سود
شکرگزاری که دوام نعمت و پاداش اخروی است عائد خود انسان میشود همانگونه که زیان کفران نعمت فقط دامان خودش را میگیرد.
حضرت علی (علیهالسّلام): محققاً خدایتعالی را در هر نعمتی حق سپاس است، پس هر که بجا آورد خداوند
از آن نعمت بر او فراوان دهد و هرکه در بجاآوردن آن حق کوتاهی کند خدا آن نعمت را در خطر نابودی و دور شدن اندازد.
امام خمینی بر این باور است که هر یک
از این اعمال قلبی و جوارحی
از آثار شکر و معرفت نعمت دهنده است و این آثار در قلب، زبان و افعال، هر یک بهگونهای بروز میکند. به اعتقاد ایشان، آثار شکر در قلب، تعظیم، تحمید و تمجید نعمت دهنده است و سبب میشود شخص در آثار و افعال خداوند و خیر و احسان او به بندگان، تفکر کند، اثر شکر در زبان، تسبیح، تحمید، تهلیل و امربهمعروف و نهیازمنکر است و اثر شکر در جوارح، بهکارگیری اعضا و جوارح در عبادت خداوند است.
در مقابل، کفران نعمت، موجب میشود عنایت الهی و نعمتهای او
از انسان برداشته شود.
به اعتقاد امام خمینی ازآنجاکه کمال و نقص شکر، تابع کمال و نقص معرفت نعمت دهنده و شناخت نعمتهای اوست و این معرفت بهصورت کامل برای محجوبان در عالم ظاهر حاصل نمیشود، پس غایت شکر، اعتراف به عجز
از قیام بر حق شکر است.
ایشان، با استناد به روایتی طریق تحصیل شکر حقیقی را رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند، به این معنا که سالک لازم است اذکار و دعاهای خود را به قلب برساند و قلب را متوجه کند تا
عبودیت او به همه قوای ظاهری و باطنیاش سرایت کند.
درعینحال باید بداند این عبودیت، خود نعمتی
از نعمتهای بزرگ است که
از شکر آن عاجز است؛ بنابراین اگر به این امر علم و
ایمان پیدا کند، به تقصیر خود در عبودیت معترف خواهد بود.
امام خمینی یکی
از راههای تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمت دهنده میداند؛ یعنی سالک بداند تنها مؤثر حقیقی حقتعالی است. اما کسی که نعمتها را به ولینعمت آن ارجاع نمیدهد و برای غیر خدا تاثیری در عالم میبیند، در برابر نعمتهای الهی کفران کرده است.
خداوند در
قرآن میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم»
ای کسانی که ایمان آوردید
رکوع کنید و
سجده کنید و پروردگار خود را عبادت کنید. یکی
از مشخصههای ایمان آورندگان سجده به درگاه الهی جهت عرض حال، تقصیر و شکر میباشد که بارزترین نمونه آن را در فعل و رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمه معصومین (علیهالسّلام) مشاهده مینمائیم.
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت است: هر
مؤمن که برای خدا سجده کند
از جهت نعمتی در غیر نماز، حقتعالی ده حسنه برایش بنویسد و ده گناه او را محو کرده و ده درجه در
بهشت او را بلند گرداند و در حدیثی دیگر فرمود: سجده شکر واجب است بر هر مسلمانی بدرستی که هرگاه بنده نماز بگذارد و بعد آن سجده شکر کند، پروردگار عالمیان حجاب را
از میان بنده و
ملائکه بردارد و بگوید ای ملائکه من، نظر کنید بسوی بنده من که ادا کرد فرض مرا و تمام کرد عهد مرا و سجده کرد نزد من برای شکر آنچه من بر او انعام کردهام. ای ملائکه من او را چه باید داد؟ گویند پروردگارا رحمت تو، پس فرماید: دیگر چه؟ گویند پروردگارا بهشت تو و باز فرماید، دیگر چه؟ و ملائکه گویند کفایت مهمات او و بر آوردن حاجاتش، پس حقتعالی مکرر سؤال کند و ملائکه جواب گویند: تا آنکه ملائکه گویند پروردگارا دیگر چیزی نمیدانیم. آنگاه خداوند کریم فرماید: که من او را شکر کنم چنانچه او مرا شکر کرد و اقبال کنم بسوی او به فضل و رحمت عظیم خود در روز قیامت.
ظاهراً لفظ شکر بعد
از نماز بر زبان جاری میگردد. امّا این عمل جلوه شکر قلب و رضایت انسان است به آنچه پروردگار به او بخشیده، چنین بندهای به مقام تسلیم پروردگار نائل شده و در پیشگاه او به مقامی بلند دست مییابد.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سفری بر پشت شتری سوار بود که ناگهان پیاده شد و پنج بار سجده کرد، سپس سوار شد همراهان
از علت این کار پرسیدند؟ فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و
از طرف خداوند به من مژده داد و من بخاطر هر یک سجدهای بجا آوردم. و در ادامه فرمود: هرگاه یکی
از شماها نعمت خدا را به یاد آوردید، باید گونه بر
خاک نهاده و به شکرانه آن سجده کنید. اگر سواره باشد پیاده گردد و گونه بر خاک گذارد و اگر
از بیم شهرت نتوانست پیاده گردد همانجا سجده کند. و خدا را بدانچه بر او نعمت بخشیده سپاس گوید.
شکر در قبال نعمات مادی و معنوی که خداوند به ما ارزانی داشته تنها به زبان خلاصه نمیگردد. رسیدن به مقام شاکرین و قرار گرفتن در این جایگاه
از آن افرادی است که دائماً در محضر الهی خویش را سنجیده و به عجز و ناتوانی در مقابل اینهمه نعمت اعتراف کردهاند. امام سجاد (علیهالسّلام) که به عالیترین مراتب شکر و سپاسگزاری نائل گشته در مناجات الشاکرین میفرماید: ای خدا نعمتهای پی در پی تو مرا
از انجام وظیفه
شکرگزاری غافل کرد و...عجز و ناتوانی مقام کسی است که به نعمتهای فراوان تو اعتراف کرده و به تقصیر در ادای شکر آنها روبروست.
شکر در مقابل نعمتهای پروردگار نصیب افرادی میگردد که به قرب پروردگار رسیده و در انجام فرامین او کوشیدهاند. و در پی رضایت او بودهاند.حضرت علی (علیهالسّلام) در
دعای کمیل میفرماید: اسئلک بجودک ان تدنینی من قربک و ان توزعنی شکرک.
از تو میخواهم به بخشش و جودت که مرا به مقام قربت نزدیک کنی و سپاسگزاری و شکر به درگاهت را نصیبم گردانی.
در باب نسبت حمد با شکر نیز،
طبری حکم به ترادف این دو واژه داده است، به این دلیل که در تعبیر «الحَمدُللّهِ شکراً»، شکراً
مفعول مطلق است که نشانه هممعنایی این دو واژه است.
شیخطوسی نیز همین نظر طبری را ارائه کرده است، اما
ابن کثیر دیدگاه طبری را، بنابر قول مشهور میان متأخران دایر بر تفاوت معنایی حمد و شکر، نقد کرده و میان حمد و شکر قائل به نسبت
عموم و خصوصِ مِنْ وجه شده است. شوکانی
با توجه به عدم مرجعیت متأخران در معانی لغات، این اِشکال را به طبری وارد ندانسته است.
در باب نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر اظهارنظرهای دیگری هم شده که بیشتر ناظر به تفاوت میان آنهاست. مثلا
مدح بنا به دلایل زیر اعم
از حمد دانسته شده است: اول اینکه مدح شامل افعال و اوصاف اختیاری و غیراختیاری انسان میشود، اما حمد فقط اعمال اختیاری آدمی را دربر میگیرد.
دوم اینکه، حمد خاصِ جانداران است اما مدح برای اشیا نیز بهکار میرود،
و سوم اینکه مدح قبل و بعد
از احسان صورت میگیرد ولی حمد فقط پس
از احسان مصداق پیدا میکند.
باتوجه به این تفاوتها، حمد واجد نوعی تفخیم و تجلیل است، اما مدح چنین نیست. همچنین، صدور حمد مشروط به علم شده و فقط برای صفات کمالیهای بهکار رفته است که در آنها نقص راه نداشته باشد، ولی مدح توأم با
ظن و
گمان و در باب صفات نیکی که احیاناً در آنها نقصی نیز باشد، استفاده شده است.
در باب تفاوت حمد و شکر نیز گفتهاند، با اینکه مردم حمد و شکر را یکی پنداشتهاند، حمد را میتوان به جای شکر به کار برد ولی شکر را نمیتوان به جای حمد به کار برد.
به تعبیر دیگر، شکر اخص
از حمد است، زیرا فقط در مقابل نعمتی که به خود انسان رسیده، به کار میرود.
حمد اعم
از آن است که نعمت به خود انسان یا دیگری برسد.
از سوی دیگر، بدینسبب که حمد تنها با زبان ادا میشود و شکر، علاوه بر آن، با دل و جوارح اظهار میشود، شکر را اعم
از حمد دانستهاند.
•
پایگاه اطلاع رسانی دفتر استاد حسین انصاریان، برگرفته از مقاله «شکرگذاری در قرآن» تاریخ بازیابی، ۱۳۹۵/۱۱/۱۰. •
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمد»، شماره۶۵۱۷. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.