برادری دارای نود و نه میش بود و به تنها میش برادر خود طمع کرد، به همین خاطر برادری که یک میش داشت شاکی شد و ادعانامه خود را به حضور داود علیه السلام فرستاد. «ان هـذا اخی له تسع وتسعون نعجة ولی نعجة وحدة فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب»؛ این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار میکند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»