• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شُبِّه (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شُبِّه: (وَ لَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ)
شُبِّه:شبّه عليه الامر كار بر او مشتبه شده و واژه «تشبيه» به معنى مانند كردن و صفت مشتركى كه ميان دو نفر موجود است.
آيه درباره «افسانه صلیب» مسيح عیسی بن مریم است.



به موردی از کاربرد شُبِّه در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - شُبِّه (آیه ۱۵۷ سوره نساء)

(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِينً) (و اين‌كه گفتند: «ما، مسيح- عيسى بن مريم-، پیامبر خدا را كشتيم.» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بردار كردند؛ بلكه امر بر آن‌ها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد قتل او اختلاف كردند، نسبت به آن در شک هستند و به هيچ صورت علم به آن ندارند و تنها از پندارهاى بى‌اساس پيروى مى‌كنند؛ و به يقين او را نكشتند.)

۱.۲ - شُبِّه در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در آيه مورد بحث اول فرموده كه گفتند: ما او را كشتيم و سپس از كشتن و به دار زدن او سخن گفته و فرموده: نه او را كشتند و نه به دارش زدند، براى اين بوده كه چون مقام، مقام رد دعوى آنان بوده، خواسته همه اقسام دعوى آنان را رد كند، به طورى كه ديگر هيچ ترديدى نماند.
آرى از آن‌جا كه دار زدن نوع خاصى از شكنجه دادن به مجرمين بوده و در همه موارد ملازم با قتل نبوده، لذا اگر اين كلمه بيان نداشته باشد كشتن به ذهن تبادر نمى‌كند بلكه شنونده احتمال مى‌دهد كه او را زنده به دار زده و زنده هم پائين آورده باشند و چون خود يهوديان در كيفيت كشتن عيسى (علیه‌السلام) اختلاف كرده‌اند، لذا در آيه شريفه كافى نبود بفرمايد:
او را نكشتند، چون ممكن بود یهودیان اين كلام خدا را تاويل نموده، بگويند: بله او را بطور عادى نكشتيم بلكه به دارش آويختيم، به همين جهت خداى سبحان بعد از آنكه فرمود: او را نكشتند اضافه كرد كه: و به دارش نياويختند تا كلام حق صراحت را اداء كرده باشد و به طور نص صريح فهمانده باشد كه عيسى به دست يهوديان از دنيا نرفته، نه به كشتن و نه به دار آويخته شدن، بلكه امر بر يهود مشتبه شد و غير مسيح را به خيال اين‌كه مسيح است گرفتند و كشتند و يا به دار زدند و اين واقعه خيلى هم بعيد نيست بلكه امرى عادى است، چون در جوامع وحشى و همجى و مخصوصا در موقعى كه اجتماع هجوم مى‌آورند تا شخص مورد نظرشان را به قتل برسانند بسيار مى‌شود كه در اثر غوغا مجرم حقيقى گم مى‌شود و غير مجرم به جاى مجرم‌ كشته مى‌شود و اتفاقا در داستان عيسى (علیه‌السلام) مباشرين قتل اطرافيان آن جناب نبودند تا او را به خوبى بشناسند بلكه لشگريان روم مباشر اين عمل شده‌اند و معلوم است كه روميان معرفتى كامل به حال و وضع آن جناب نداشته‌اند پس ممكن است كه شخص ديگرى را دستگير كرده و به قتل رسانده باشند و با اين حال در روايات آمده كه خداى تعالى قيافه و شكل مسيح (علیه‌السلام) را بر شخص ديگر انداخت و اين باعث شد كه او را بگيرند و به جاى عيسى (علیه‌السلام) به قتل برسانند.

۱.۳ - شُبِّه در تفسیر نمونه

قرآن در آيه مورد بحث مى‌گويد:«آن‌ها هرگز مسيح را نكشتند و نه به دار آويختند، بلكه ديگرى را كه شباهت به او داشت اشتباها به دار زدند» ولى اناجيل چهارگانه كنونى همگى مسئله مصلوب شدن(به دار آويخته شدن) مسيح (علیه‌السلام) و كشته شدن او را ذكر كرده‌اند و اين موضوع در فصول آخر هر چهار انجیل: (متى-لوقا-مرقص-يوحنا) مشروحا بيان شده و اعتقاد عمومى مسيحيان امروز نيز بر اين مسئله استوار است.
بلكه به يک معنى مسئله قتل و مصلوب شدن مسيح، يكى از مهم‌ترين مسائل زيربناى آيين مسیحیت كنونى را تشكيل مى‌دهد، چه اين‌كه مى‌دانيم مسيحيان كنونى مسيح (علیه‌السلام) را پيامبرى كه براى هدايت، تربيت و ارشاد خلق آمده باشد نمى‌دانند، بلكه او را «فرزند خدا» و «يكى از خدايان سه‌گانه» مى‌دانند كه هدف اصلى آمدن او به اين جهان، فدا شدن و بازخريد گناهان بشر بوده است.
مى‌گويند او آمده تا قربانى گناهان ما شود، او به دار آويخته و كشته شد، تا گناهان بشر را بشويد و جهانيان را از مجازات نجات دهد، بنابراين راه نجات را منحصرا در پيوند با مسيح و اعتقاد به اين موضوع مى‌دانند! به همين دليل گاهى مسيحيت را مذهب «نجات» يا «فداء» مى‌نامند و مسيح را «ناجى» و «فادى» لقب مى‌دهند و اين كه مى‌بينيم مسيحيان روى مسئله صليب فوق‌العاده تكيه مى‌كنند و شعارشان «صليب»است از همين نقطه نظر مى‌باشد.
اين بود خلاصه‌اى از عقيده مسيحيان دربارۀ سرنوشت حضرت مسيح (علیه‌السلام)، ولى هيچ‌يک از مسلمانان در بطلان اين عقيده ترديد ندارند.


۱. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۴۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۴۹.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۳.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۱۶.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۳۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۳۲.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۸.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۴، ص۱۹۸.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شُبِّه»، ج۲، ص۴۵۶.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره نساء | لغات قرآن




جعبه ابزار