شهر حران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَرّان، شهری کهن در
آسیای صغیر است.
حرّان در
مرز ترکیه و
سوریه ، در ْ۳۹ طول شرقی و΄۵۰ َْ۳۶ عرض شمالی، در مشرق رود بلیج (از شعبات
رود فرات ) قرار دارد.
امروزه، شهر کوچک و مخروبهای است در استان اورفه در جنوب شرقی ترکیه که فقط گروهی از کوچنشینان در آلونکهای گلی و محقری در آن زندگی میکنند
و به بافندگی، سوزندوزی، گلدوزی و ساخت ظروف سفالین اشتغال دارند.
بنابر بعضی منابع، حرّان نخستین شهری بوده که پس از
طوفان نوح بنا شده است.
برخی دیگر بر آناند که این شهر ۲۷۵ سال پس از طوفان نوح
یا پس از بنای شهر بابِل
به دست
هارانبن تارحبن ناحور ،
برادر حضرت ابراهیم علیهالسلام و
پدر لوطنبی علیهالسلام، احداث شده است.
حمداللّه مستوفی
احداث آن را به اَرفَخَشَد، فرزند
سام بن نوح ، نسبت داده و به گفته ابنعبری،
قینان
بن ارفخشد آن را به نام پسر خود، حرّان، بنا کرده است.
برخی حرّان را زادگاه حضرت ابراهیم علیهالسلام
یا محلی دانستهاند که وی از
اور یا
بابل به آنجا
هجرت کرد.
پیامبرانی چون
نوح ،
ابراهیم ،
یعقوب ،
اسحاق و
عیسی علیهمالسلام مدتی در حرّان اقامت کردند.
اهمیت شهر حرّان موجب شدهاست که بیشتر جغرافینگاران و مورخان مطالبی درباره آن بنویسند.
در قرن سوم، ابنخرداذبه
حرّان را شهری از دیار مُضَر در چهار فرسنگی شهر رُها معرفی کرده و نوشته است که رومیان این شهر را هالینوبلس مینامیدند.
قدامةبن جعفر،
ضمن تکرار سخنان ابنخرداذبه، افزوده است که از حرّان تا رها دو راه وجود داشت.
ابنرسته
حرّان را در
اقلیم چهارم ضبط کرده و ابنفقیه
در اواخر قرن سوم،
خراج شهر را ۰۰۰، ۷۴۰
درهم ثبت کرده است.
ابوالقاسم جیهانی،
نوشته که حرّان به بزرگی شهر رقه است و در فاصله سه روز از رقه قرار دارد، اهالی آنجا روی تپهای منسوب به حضرت ابراهیم
نماز میگزارند، و شهری کم
آب و
درخت است.
در اوایل قرن چهارم، اصطخری
و ابنحوقل
نوشتهاند که حرّان، بعداز شهر رقه، بزرگترین شهر دیار مُضَر است و در
تاریخ ، به شهر صابئیها معروف است.
به گفته مقدسی،
حرّان در اقلیم چهارم از دیارِ مضر است، شهری
نیکو و دارای دژی از سنگ است، مزارع آن با آب
چاه و
قنات آبیاری میشوند، ولی سرچشمه قنات آن مشخص نیست.
این شهر
پنبه خوبی دارد و
عسل و نوعی شیرینی به نام قبیط از محصولات آنجاست.
اهالی شهر در توزین کالا بسیار امین و درستکارند.
در قرن پنجم نیز بکری،
حرّان را از دیار مضر معرفی کرده است.
در قرن ششم ادریسی،
حرّان را در اقلیم چهارم، در دوازده میلی رُها، متعلق به صابئیها ضبط کرده و نوشته است که این شهر کمآب و درخت، دارای عمارتها و روستاهایی است و ارتفاعاتی آن را احاطه کرده است.
ابنجبیر در
سفرنامه خود
بهجای با صفایی در سه فرسنگی حرّان اشاره کرده که
عبادتگاه حضرت ابراهیم بوده و درباره شهر حرّان نوشته است که شهری بزرگ و دارای
مدرسه ، چندین
مسجد ، بیمارستان و حصاری محکم است.
به گفته وی، اهالی آنجا نرمخو و
فقیر نوازند، بازارهای شهر دارای سقف چوبی است و در کنار بازار اصلی شهر،
مسجدجامع شهر با نوزده در واقع شده است.
در قرن هفتم، یاقوتحموی
نوشته است که اهالی حرّان به حرّانی و حرنانی معروفاند، این شهر خاستگاه مشاهیر زیادی بوده است، و پنج شهر یا موضع دیگر نیز به همین نام در
بحرین و
حلب و
دمشق وجود دارد.
در همین قرن، ابنشداد شرح مفصّلی از شهر حرّان داده و نوشته است قبل از آنکه تاتارها آنجا را ویران کنند، حرّان که در سطح نسبتآ صاف و هموار بنا شده بود، خیابانهای پهن و حصاری بلند داشت و دژ قدیمی آن به نام المُدَوَّر، یکی از معابد صابئیها بهشمار میآمد.
حرّان دارای هفت دروازه بود: بابالرَّقه، بابالکبیر، بابالبَیار، باب یزید، بابالفدان، بابالصغیر و بابالسِّر.
همچنین چهار مدرسه (همگی ویژه حنبلیان) و دو
خانقاه داشت که یکی از آنها
موقوفه بود و برای عموم نیازمندان
عرب و
عجم احداث شده بود.
بیمارستانی نیز داشت که مظفرالدین،
حاکم اربیل ، آن را ساخته بود.
ابنشداد
به مسجد
ابراهیم خلیلاللّه و مسجد دیگری اشاره کرده که دارای صخرهای بوده و حضرت ابراهیم بدان تکیه میداده، و افزوده که نورالدین محمودبن زنگی مسجدجامع شهر را تجدید بنا کرده و آن را گسترش داده است.
در حرّان، معبد بزرگی (غیر از المدوّر) برای صابئیها وجود داشت که عیاض
بن غَنْم به هنگام فتح شهر آن را از صابئیها گرفت و محل دیگری را به آنها داد.
بعدها یحیی
بن شاطر ــ که از سوی شرفالدوله مسلم
بن قریش
بن عقیلی، از حاکمان موصل، کارگزار شهر بودــ این معبد را ویران کرد.
ابنشداد
شهر حرّان را نام برده و نوشته است که چهار
حمام نیز در بیرون شهر وجود داشت.
در قرن هفتم، ابنسعید مغربی
نوشته است که حرّان بر سر راه موصل ـ حلب قرار دارد و قزوینی
حرّان را در منطقه جزیره و از قصبههای دیار بکر ذکر کرده است.
در قرن هشتم، ابوالفداء
نوشته است که حرّان در گذشته شهر بزرگی بوده، ولی امروزه ویران است.
در اواخر قرن نهم، حمیری،
حرّان را دارای چهار دروازه دانسته و نوشته است که مسجدجامع آنجا متعلق به دوره
خلافت مروان
بن محمد، آخرین
خلیفه اموی، است که بهشکل مربع در جوار بنا شده است.
بیشتر جغرافیدانان و مورخان اسلامی برآناند که حرّان مرکز صابئیها بود.
آداب و رسوم دینی حرّانیان متشکل از آداب و رسوم
صابئیان و الهه پرستان
یونان قدیم بود.
در عهد
عباسیان ، همین صابئیان دانش یونانیان را بیش از همه به
مسلمانان آموختند و گروهی از دانشمندان بزرگ را در
پایتخت خلفا (بغداد) پروراندند، مانند ثابت
بن قرّه (متوفی ۲۸۸) و پسرش ابوسعید سنان و نوادگان و اعقابش.
تأثیر دانشمندان حرّانی در سه زمینه آشکار است: ترجمه کتابهای فلسفی و علمی
یونانی و غیریونانی و شرحهایی که بر آنها نوشتهاند؛ حفظ علوم مصریها، بابلیها، فینیقیها و یونانیها؛ و تألیف در علوم و فنون مختلف، از جمله فلسفه.
واژه صابئه از زمان
وفات خلیفه مأمون (۲۱۸) در حرّان متداول شد.
مردم حرّان از دیرباز، متأثر از
آشوریان و
بابلیان ، به پرستش ستارگان میپرداختند و برای آنها بتهایی میساختند و آنقدر در این کار پیش رفتند که حرّان عبادتگاه ستارگان، بهویژه الهه سین (ماه در نزد آشوریها)، گردید.
مردم حرّان در دوران اسلامی بر آیین خود ماندند تا اینکه هنگام عبور مأمون عباسی از این شهر در ۲۱۵، وی آنان را واداشت که آیین خود را تغییر دهند.
برخی از آنان به ادیان آسمانی گرویدند و برخی خود را صابئه نامیدند تا از کشته شدن به دست مأمون در امان باشند.
بدینترتیب، حرّان در تاریخ به شهر صابئین معروف گردید.
در قرن هشتم، دمشقی
نوشته است در حرّان خانهای برای
ماه وجود داشت که دژ شهر محسوب میشد و مُدْرِق نام داشت.
یونانیان حرّان، رومیان کاریا، مسیحیان هلینوپولیس و مسلمانان حرّان یا ارّان میگفتند.
حرّان در سنگنبشتههای میخی بهصورت حَرانو، بهمعنای طریق و راه، آمده است که به اهمیت موقعیت تجاری آن اشاره میکند.
حرّان در آغاز هزاره دوم قبل از میلاد مرکز
حکومت کوچکی وابسته به مملکت ماری بود.
پس از سقوط
نینوا (۶۱۲ق م)، پایتخت آخرین پادشاه آشوریان شد و پس از آن، در اختیار بابلیان قرار گرفت.
در ۵۳۸ق م، به تصرف
هخامنشیان درآمد و در اواخر قرن چهارم پیش از میلاد در اختیار
سلوکیان قرار گرفت.
در سده دوم پیش از میلاد، جزو قلمرو مملکت عربیِ رُها شد و سپس تحت تسلط پارتیان قرارگرفت.
حرّان در ۱۶۸ میلادی به قلمرو امپراتوری
روم پیوست و مرکز ایالت
بینالنهرین شد.
در ۵۰۲ میلادی، نعمان
بن منذر به فرمان قباد اول ساسانی، حرّان را غارت کرد.
شهر حرّان همزمان با فتح شهرهای جزیره در دوران
خلافت عمربن خطّاب ، در فاصله سالهای ۱۷ تا ۱۹ هجری، به دست عیاض
بن غنم گشوده شد
(برخی منابع فتح جزیره را در سالهای ۱۷ و ۱۸ ضبط کردهاند).
در اوایل سال ۶۷،
ابراهیمبن مالک اشتر (سردار سپاه مختاربن عبید ثقفی) پس از تسلط بر شهرهای جزیره، حکومت حرّان را به حاتم
بن نعمان باهلی سپرد.
مسلمانان در سال ۱۲۲ در حمله امپراتور روم، لئون، به جزیره، شهر حرّان را پناهگاه خود قرار دادند
و در ۱۲۶، مروان
بن محمد (آخرین حاکم اموی) شهر حرّان را مرکز خلافت خود قرار داد
و در آنجا
سکه ضرب کرد.
در سال ۱۳۲، اهالی جزیره به هواداری از امویان قیام کردند و شهر حرّان را دو ماه محاصره نمودند تا اینکه ابوجعفر منصور، حاکم جزیره، شخصآ در رأس سپاهی عازم حرّان شد و آنجا را از محاصره خارج کرد.
در همین سال، هواداران امویان مجدداً حرّان را محاصره کردند و با
منجنیق درهم کوبیدند و دروازههای آن را
آتش زدند.
در سال ۱۳۶، عبداللّه
بن علی عباسی برضد ابوجعفر منصور قیام کرد و پس از چهل روز محاصره، حرّان را فتح کرد، ولی ابوجعفر منصور سپاهی به فرماندهی
ابومسلم خراسانی راهی این شهر کرد و آن را از چنگ وی آزاد ساخت.
در سال ۱۴۱، گروهی از اهالی حرّان به جنبش راوندیه پیوستند.
در ۳۲۷، خلیفه الراضی باللّه عباسی حکومت حرّان را به ابنرائق سپرد.
در ۳۵۲، اهالی حرّان در زمان سیفالدوله
حمدانی قیام کردند و پس از برآورده شدن خواستهایشان، قیام فروکش کرد.
پس از انقراض سلسله حمدانیان، برخی اشراف بنینُمَیر و بنیعُقَیل بر حرّان چیره شدند
و حکومت این شهر به وثاب
بن سابق نمیری رسید.
از ۴۸۲ تا ۴۹۶، حرّان بین کارگزاران سلاطین
سلجوقی دست به دست شد.
در ۴۹۶، صلیبیان بر این شهر چیره شدند
و از ۴۹۷، حرّان مجددآ جزو قلمرو حاکمان جزیره گردید.
در ۵۸۷ به تصرف
ایوبیان درآمد و تا ۶۵۸ بین امیران ایوبی دست به دست شد.
در ۶۶۰ به تصرف مغولها درآمد.
مغولها پس از تخریب مسجدجامع و برج و باروی شهر، اهالی آن را به دیگر شهرها کوچاندند و حرّان متروک شد و بهمرور رو به ویرانی نهاد.
حرّان خاستگاه مشاهیر زیادی بوده است، بهویژه پساز اینکه خلیفه اموی
عمربن عبدالعزیز (حک: ۹۹ـ۱۰۱) دستور داد مرکز
پزشکی و علمی کهن
اسکندریه به حرّان منتقل شود.
برخی از مشاهیر حرّان عبارتاند از:
ثابت
بن قرّه و پسرش، سنان
بن ثابت، منجم.
ابوالمِنهال عوف
بن مُحْلِم حرّانی، ادیب عصر مأمون.
ابوالهَیذام کلاب
بن حمزه عقیلی،
شاعر و
ادیب .
ابوعبداللّه محمدبن جابربن سنان حرّانی، معروف به بتّانی، منجم و
ریاضیدان .
ابنوحشیه، پزشک و گیاهشناس.
فخرالدین ابنتیمیه حرّانی.
شرفالدین
بن ابیعصرون، قاضیالقضات حرّان.
ابنشعبه حرّانی،
محدث .
سنان
بن فتحِ حرّانی، ریاضیدان.
و عبدالقادربن عبدالقاهر حرّانی،
فقیه و محدّث.
چند تن از بزرگان حرّان تاریخ شهر خود را تألیف کردهاند، از جمله عزّالملک محمدبن مختار مُسَبِّحی حرّانی، ابوالمحاسن
بن سلامةبنخلیفه حرّانی، حمادبن هبةاللّه حرّانی، ابوعروبه حسین/ حسن
بن محمدبن ابیمعشر حرّانی (محدّث و مؤلف تاریخ الجزیرة و حرّان)، و ابوالحسن علی
بن علان
بن عبدالرحمان حرّانی.
(۱) منصوربن حسین آبی، نثر الدّرّ، چاپ محمدعلی قرنه، (قاهره) ۱۹۸۳.
(۲) ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
(۳) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۴) ابنازرق، تاریخ الفارقی، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
(۵) ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶) ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/ (۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
(۷) ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت ۱۹۸۶.
(۸) ابنحزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام
محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
(۹) ابن حوقل، کتاب صورة الارض.
(۱۰) ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک.
(۱۱) ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۱۲) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۱۳) ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة.
(۱۴) ابنسعید مغربی، کتاب الجغرافیا، چاپ اسماعیل عربی، بیروت ۱۹۷۰.
(۱۵) ابنسلامه حرّانی، تاریخ حرّان، در شذرات من کتب مفقودة فی التاریخ، استخرجها و حققها احسان عباس، بیروت: دارالغرب الاسلامی، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۶) ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
(۱۷) ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة، چاپ یحیی عبّاره، دمشق ۱۹۷۸.
(۱۸) ابنعبری، تاریخ مختصر الدول، بیروت: دارالمسیرة.
(۱۹) ابنعدیم، زبدة الحلب من تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۰) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب.
(۲۱) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان.
(۲۲) ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی.
(۲۳) ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۲۴) ابنقلانسی، تاریخ أبی یعلی حمزة ابنالقلانسی، المعروف بذیل تاریخ دمشق، چاپ آمدروز، لیدن (۱۹۰۸)، چاپ افست قاهره.
(۲۵) ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ
احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۶) ابنندیم، الفهرست (تهران).
(۲۷) ابنواصل، مُفَرِّج الکروب فی اخبار بنیایوب، چاپ حسنین
محمد ربیع، قاهره (۱۹۷۲).
(۲۸) اسماعیل
بن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
(۲۹) اسماعیل
بن علی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابیالفداء، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر.
(۳۰) آمنه ابوحجر، موسوعة المدن الاسلامیة، عمان ۲۰۰۳.
(۳۱) ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة.
(۳۲) محمدبن
محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۳) ابراهیم
بن محمد اصطخری، المسالک و الممالک.
(۳۴) یحیی
بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
(۳۵) منیر بعلبکی، موسوعة المورد: دائرة معارف انکلیزیة عربیة مصورة، بیروت ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
(۳۶) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
(۳۷) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، قاهره ۱۳۶۴ـ۱۳۷۱/ ۱۹۴۵ـ۱۹۵۱.
(۳۸) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.
(۳۹) احمدبن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۴۰) نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا، العرب علی حدود بیزنطة و ایران من القرن الرابع الی القرن السادس المیلادی، نقله عن الروسیة صلاحالدین عثمان هاشم، کویت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴۱) فؤاد جمیعان، مآثر العرب العلمیة: اساس حضارة الغرب، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۱.
(۴۲) رشید جمیلی، حرکة الترجمة فی المشرق الاسلامی فی القرنین الثالث و الرابع للهجرة، بغداد ۱۹۸۶.
(۴۳) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
(۴۴) اسماعیل
بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ
احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۴۵) ابوالقاسم
بن احمد جیهانی، اشکالالعالم، ترجمه علی
بن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، تهران ۱۳۶۸ش.
(۴۶) حاجیخلیفه، کشفالظنون عن اسامی الکتب و الفنون.
(۴۷) فیلیپ خوری حتی، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق، ترجمة کمال یازجی، بیروت ۱۹۵۸ـ۱۹۵۹.
(۴۸) عبدالرزاق حسنی، الصابئون فی حاضرهم و ماضیهم، بغداد ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴۹)
محمد عبدالحمید
حمد، صابئة حرّان و التوحید الدرزی، دمشق ۲۰۰۴.
(۵۰) حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب.
(۵۱) محمدبن عبداللّه حمیری، الروض المعطار فی خبر الأقطار، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۸۴.
(۵۲) خلیفة
بن خیاط، تاریخ خلیفة
بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۵۳) محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البر و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵۴) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۵۵) محمدبن
احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴.
(۵۶) محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الأعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بیروت.
(۵۷) عبدالکریم
بن محمد سمعانی، الانساب.
(۵۸) حسن شمیسانی، مدینة ماردین: من الفتح العربی الی سنة ۱۵۱۵م/ ۹۲۱ه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵۹)
محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (بیروت).
(۶۰) محمدیوسف غندور، تاریخ جزیرة ابنعمر: منذ تأسیسها حتی الفتح العثمانی، نحو ۲۰۰ـ۹۲۱ه/ ۸۱۵ـ۱۵۱۵م، بیروت ۱۹۹۰.
(۶۱) قدامةبن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد ۱۹۸۱.
(۶۲) زکریابن
محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶۳) کپل آرچیبالد کمرون کرسول، الآثار الاسلامیة الاولی، نقله الی العربیة عبدالهادی عبله، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶۴) انستاس ماری کرملی، النقود العربیة و علم النُمِّیات، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست بیروت.
(۶۵) ویکتور کک، تأثیر صابئین حرّان در تمدن اسلامی، بیروت ۱۹۷۱.
(۶۶) حسین مسری، «مدینة حران فی تاریخها السیاسی و الفکری من القرن الاول الهجری حتی نهایة القرن الثالث الهجری»، حولیات الآداب و العلوم الاجتماعیة، (۱۴۲۲/ ۲۰۰۱).
(۶۷) علی
بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف.
(۶۸) علی
بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر (بیروت).
(۶۹) محمدبن
احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم.
(۷۰) الموسوعة العربیة، دمشق: هیئةالموسوعةالعربیة، ۱۹۹۸ـ، ذیل «حرّان» (از
محمد زین).
(۷۱) احمدبنعبدالوهاب نویری، نهایة الاربفی فنونالادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۷۲) محمدبن عمر واقدی، تاریخ فتوح الجزیرة و الخابور و دیار بکر و العراق، چاپ عبدالعزیز فیاض حرفوش، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۷۳) یاقوت حموی، کتاب المشترک وضعا و المفترق صقعا، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، ۱۸۴۶، چاپ افست بغداد.
(۷۴) یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپافست تهران، ۱۹۶۵.
(۷۵) یاقوت حموی، معجمالادباء، مصر، ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸، چاپ افست بیروت.
(۷۶) یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
(۷۷)
موسی
بن محمد یونینی، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۸۰/ ۱۹۵۴ـ۱۹۶۱.
(۷۸) عهد عتیق.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حران»، شماره۵۸۹۸.