شرح الأسماء (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب شرح الاسماء؛ شرحی است بر دعای معروف «
جوشن کبیر»، نوشته مرحوم
ملا هادی سبزواری رحمةاللهعلیه .
تالیف کتاب، در
روز ۲۷
جمادی الثانیة سال ۱۲۶۰ هجری در شهر
سبزوار به پایان رسید. با توجه به این که مصنف در آن هنگام ۴۸ سال سن داشته، این شرح در سنین کمال ایشان نگاشته شده است که خود دلالت بر اتقان
علمی آن دارد. مرحوم سبزواری رحمةاللهعلیه حاشیهای بر «
شرح الاسماء» نیز نگاشتهاند که از نسخ متعدد بدون حاشیه «شرح اسماء» و از
شرح دعای صباح ایشان بر میآید که این حواشی بعد از سال ۱۲۶۷ هجری بوده است. این شرح بر اساس فصول مختلف دعای جوشن کبیر به ۱۰۰ فصل تقسیم شده، در هر فصل فقرات دعا به
شیوه مزجی شرح داده شده، و در آن به کتب
لغت عربی، بخصوص
قاموس اللغة استناد فراوانی گردیده و در موارد مختلف به اشعار فارسی و عربی مناسب استشهاد نموده است. مؤلف محترم در هر موضوع، مباحث فلسفی، کلامی یا عرفانی متناسب با آن را مطرح نموده است. مشرب فلسفی مرحوم ملا هادی، همان مشرب
صدر المتالهین رحمةاللهعلیه ، بر اساس
حکمت متعالیه است، اما در موارد متعددی، آراء خاص خود را نیز بیان میکند. در این شرح به کلمات بسیاری از
علما، حکما و
عرفا اشاره دارد، بهمین جهت میتوان گفت: محصل افکار متقدمین و متاخرین در این موضوعات است که ایشان برای آیندگان خود به ارث نهادهاند.
مرحوم سبزواری در این شرح، اقدام به بحث و تحقیق
علمی، بیان آرا و نقد آنها نموده و متعرض
موضوعات فلسفی و کلامی فراوانی نیز شدهاند، کما این که فرصت ورود به مباحث ذوقی عرفانی و
تاویل آیات و
احادیث بر اساس تواناییهای معنوی و روحی خود را پیدا کرده است. استفاده از
اشعار عربی و
فارسی و کلمات بزرگان در زمینههای
ادبیات،
پزشکی،
کلام،
فلسفه،
حدیث،
عرفان،
فقه،
دعا،
علم حروف، تاویل و
تفسیر آیات، این شرح را به گنجینهای پر بها و متنوع تبدیل نموده است.
۱. از مشکلات این نوع کتابها، نقل و تمسک به احادیثی است که بعضا در جوامع روایی یافت نمیشود، مانند
حدیث «کنز مخفی».
۲. از دیگر مشکلات، عدم ضبط صحیح متن بعضی
آیات و
روایات نقل شده است، که نیز در موارد خود اشاره نمودهایم.
۳. ملا هادی سبزواری رحمةاللهعلیه در این شرح به تاویل تکیه زیادی داشته و در مواردی ذکر کردهاند که چارهای جز تاویل نداریم. میفرماید: تمام فرقههای اسلامی ناچار به تاویل هستند، حتی از
احمد بن حنبل که اعتقادی به تاویل ندارد نقل شده که در سه مورد احادیث را تاویل کرده است.
بسیاری از موضوعات فلسفی و کلامی که مورد مناقشات فراوانی قرار گرفته، در این کتاب مورد بررسی واقع شده است، بعنوان نمونه مسائلی از قبیل:
۱. مساله رؤیت خداوند: ایشان در این شرح مصنف تلاش فراوانی در جمع و توحید آراء متخالف در یک مساله و نزدیک کردن
اصطلاحات نموده است، به عنوان مثال، سعی در نزدیک کردن دیدگاه
اشاعره در مساله
رؤیت خداوند با دیدگاه
امامیه و حکما نموده و تلاش کرده است که سه اصطلاح «
قول»، «
کلمه» و «
اراده» را در دیدگاه بعضی
متکلمین، یکی بگرداند.
۲.
توحید و مباحث متعلق به آن. بخش عمدهای از بحثهای کتاب، حول این محور میباشد خصوصا در شرح کلمه ی «باسمک» و در شرح اسم «
برهان»، اشاره دارد که
خداونددلیل بر خود و غیر خود از موجودات دیگر است و در این بحث به احادیث مختلف، دعاهای
صباح،
ابی حمزه ثمالی و
عرفه و کلام
شیخ الرئیس استشهاد کرده.
۳. در شرح اسم «ذی الحجة و البرهان» مطالبی بیان نموده است، از جمله: راه طلب کمال، جانشینان خداوند در
زمین، نفوس
متعلمه به اسماء بالقوة که به حدیث «ان النفس الانسانیة اکبر حجة الله علی خلقه» استناد کرده است.
۴. در شرح اسم «ذی القدس و السبحان» اشاره دارد که خداوند متعال منزه از
ماده به همه معانی آن است، ماده به معنای محل که محتاج حال است، ماده به معنای متعلق و ماده عقلیه.
۵. در شرح اسم «
احد» و «
واحد» ابتدا به تعریف احدیت (که به معنای بسیط بودن و نفی جزء است) و واحدیت (که به معنای فرد بودن و عدم شریک است) میپردازد، در مرحله دوم، نسبت «احدیت» و «واحدیت» را که
عموم و خصوص من وجه است بیان کرده، موارد اتفاق و افتراق آن را مطرح میکند، در مرحله سوم به ذکر تفصیلی معنای «احدیت» (که به معنای بساطت است) و «واحدیت» (که به معنای عدم شریک است) با بیان اقوال مختلف میپردازد.
۶.
شبهه ابن کمونه و رد آن را به تفصیل در این بحث بیان میکند. مطالب دیگری نظیر
توحید حقیقی، فرق بین «احدیت» و «واحدیت» بنابر اصطلاح عرفای کامل (به اینکه «احدیت» مرتبه ی ذات است و
علما به آن «حقیقت تجلی ذاتی» میگویند و «واحدیت» اعتبار ذات است از حیث منشا بودنش برای اسماء و صفات و به آن «تعین اول» و «مجلای ذات احدیت» میگویند)، را مطرح مینماید.
۷. در شرح اسم «
قدیم» وارد مساله قدم و
حدوث میشود و همه اقسام قدم (قدم اسمی، سرمدی، دهری، ذاتی، زمانی، حقیقی و اضافی) را برای خداوند قائل میشود، معنای حدوث و اطلاقات مختلف آن را بیان میکند. در
حدوث زمانی میفرماید: هر شیئ،
سیال و غیر سیال دارد، آنچه
دهری است غیر سیال و آنچه در
زمان است سیال میباشد، و هم چنان که وضع،
کیفیت،
کمیت اینیت و
عالم، سیال است
جوهر آن نیز سیال خواهد بود، به این ترتیب
عالم و هر آنچه در آن، و با آن است، حادث میباشد و حدوث
عالم به معنای «نفس الحدوث» است نه به معنای «ذات له الحدوث»، مانند ابیض حقیقی و مضاف حقیقی. با اشاره به این که هر چیزی دو وجه دارد، وجهی نسبت به پروردگار و وجهی نسبت به خود، میفرماید: حدوث
عالم به اعتبار وجه النفس است، اما به اعتبار وجه الهی، ثابت است و این ثبوت، ثبوت وجه الله است و ربطی به خود اشیاء ندارد و این بیان بقاء موضوع در حرکت را موجه خواهد کرد. بعد از بیان
حدوث ذاتی، دهری و سرمدی به اصطلاح «الحادث الاسمی» که خود جعل نموده اشاره میکند و میفرماید: این اصطلاح را از آیه شریفه ان هی الا اسماء سمیتموها
و کلام
حضرت علی علیه السلام: «دلیله آیاته...» استنباط کرده است و معنای آن این است که: جمیع ما سوی الله، اسماء و تصاویر حادث است.
۸. در شرح اسماء «
علیم»، «یا من هو
عالم بکل شی ء»، «من لحق بکل شی ء
علمه» و «من
علمه سابق» بحث
علم خداوند و مراتب
علم (عنایی، قلمی، لوحی محوی و لوحی اثباتی) را مطرح مینماید. از جمله مباحث مطرح شده، اراده خداوند است که در ضمن موضوع صفات الهی در جواب شبهه مرحوم
کلینی رحمةاللهعلیه (اراده ی زائد بر ذات است و عین
علم خداوند نیست) آن را بیان کرده است. بعد از بحثی تفصیلی و نقل کلام «
ملا صدرا» رحمةاللهعلیه نتیجه میگیرد که «
وجود عین
اراده است، پس چگونه اراده در ذات کسی که عین الوجود است، نباشد. و میفرماید با بیان مساله
خیر و
شر شبهه مرحوم کلینی رحمةاللهعلیه از بین میرود، که به همین مناسبت تحقیق دقیقی در این باب ارائه میدهد. ایشان به حادث بودن اراده اشاره دارد و از روایات استظهار مینماید: که اراده جزء
صفات فعل است نه
صفات ذات، صفت اراده را مانند صفت
قیومیت، دارای مراتب میداند، و جواب محقق داماد در
قبسات را به این شبهه، نقل میکند. در بحث
جبر و تفویض نیز بحث اراده را مطرح کرده، کلام شیخین که «ان الارادة لیست بالارادة» و کلام سید داماد «که الارادة بالارادة» را نقل مینماید.
۹. در شرح اسماء «من له القدرة و الکمال» و «من هو قادر علی کل حال» مساله
قدرت و عمومیت آن را به همراه آراء
متکلمین و نقد آنها، بیان مینماید. از جمله مباحث مطرح شده، مساله
حسن و قبح،
جبر و
تفویض،
جعل و اقسام آن،
غایت و
عبث، خیر و شر،
معاد و مباحث فلسفی و کلامی دیگر است. از مطرح کردن مسائل طبیعیات و طب، سعه اطلاع و دقت نظر ایشان را میتوان فهمید.
از نکات قابل توجه این شرح، اقبال ایشان به
عرفان و
اصطلاحات آنها و محققین از
صوفیه است. از جمله میتوان موارد ذیل را مثال آورد.
۱. در شرح «الغوث» میفرماید: الغوث از اسماء
قطب عالم نزد صوفیه است و بر
حضرت مهدی صلوات الله علیه منطبق میباشد، و با اصطلاح «مدبر
العالم» و «انسان المدینة» نزد حکماء، تطابق دارد. پس از نقل کلام
محیی الدین عربی در مورد حضرت مهدی علیهالسّلام بحثی در مورد
اقطاب و تطبیق
عالم صوری و
عالم معنوی دارد،
اقطاب سبعه را بنابر نظر اهل الله، از
امامیه، بر هفت
سیاره، مقارن میداند، کما این که دوازده امام را بر دوازده برج تطبیق نموده و تصریح مینماید که عدد نوزده (جمع
اقطاب و ائمه علیهم السلام) به تطبیق
عالم صوری با
عالم معنوی است. زیرا که انتظام
عالم بر هفت ستاره و دوازده برج است. در استناد به آیه شریفه علیها سبعة عشر مثالهای دیگری در تطبیق
عالم صوری و
عالم معنوی بیان مینماید. بحث تطبیق
عالم صوری و
عالم معنوی در
فلسفه مرحوم ملا هادی سبزواری جایگاهی بس رفیع دارد.
۲. در شرح اسم «
عالم السر و الخفیات» در تلاش است مقارن بودن سر را با وجود منبسط بیان کند، که به اقسام سر (سر الحقیقة، سر القدر، سر التجلیات و...) را ذکر میکند.
۳. در شرح اسم «خیر الفاتحین و خیر الناصرین» اقسام
فتح، از قبیل فتح قریب،
مبین
و مطلق را با استشهاد به
آیات بیان مینماید.
۴. در شرح اسم «غنایی عند افتقاری» به مراتب
فقر اشاره دارد و به حدیث مروی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم الفقر سواد الوجهین فی الدارین» استناد کرده در تاویل حدیث میفرماید: هر شیی، جهتی به سمت خداوند دارد و جهتی به خود، فقر، محو جهت به خود، از صفحه ی وجود و خالص کردن جهت الهی آن است.
در حدیث «کاد الفقر ان یکون کفرا»
میفرماید: از این باب است که کار فقیر به شطحیات گفتن میانجامد. در شرح اسم «کنز الفقراء» وجوهی در معانی حدیث «الفقر سواد الوجهین فی الدارین» مطابق با مذاق عرفا و اصطلاحات آنان بیان مینماید.
۵. در شرح اسم «من امات و احیی» به
موت اختیاری (که شامل موت احمر، موت ابیض، موت اخضر و موت اسود است) اشاره دارد.
۶. توجه به
علم الحروف: مرحوم سبزواری رحمةاللهعلیه در این شرح برای بیان مطالب خود، توجه خاصی به
علم الحروف دارد، از جمله:
الف. در شرح «
اللهم» میفرماید: اصل آن «یا الله» بوده، سر حذف «یا» این است که به حساب جمل، «یا» یازده میشود، که مطابق عدد «
هو» است، یعنی «هو» به حسب باطن همراه با جمیع اسمایی است که به «یا» ندا میشود، و مقرب این مطلب آن است که حروف «الله» نیز یازده میباشد. و نیز به سر تعویض «م» بجای «یا» در «اللهم» اشاره دارد.
ب. در شرح «باسمک» اشاره به این دارد که «الف» حرف ذات و «باء» حرف عقل است، از این نتیجه میشود که علت،
حد تاممعلول است.
ج. در ذیل اسم «سامع الاصوات» به دسته بندیهای مختلف حروف مانند، ابجدی، ابتثی و... و نیز به تقسیمات مختلف حروف مانند، النورانیة و الظلمانیة، الملفوظی و المسروری و... اشاره دارد.
د. در ذیل اسم «جامع» میفرماید: از لطائف این اسم آن است که
روح و عدد آن که ۱۱۴ میباشد مطابق عدد «وجود» است و آن را با حروف «قید» که ماهیت است و «عدم» که رفع وجود است، مقارن میداند، از این بحث نتیجه میگیرد که «ماهیات چون اعتباری هستند، حکمی ندارند و «عدم»، منشا انتزاعی جز وجود ندارد».
ه. در ذیل اسم «
علی» میفرماید: اسم علی در عدد مطابق اسم اعظم الهی، یعنی «لا اله الا هو» و آن عدد بینات «الف» است، و نتیجه میگیرد که، ظاهر «الف» «علی» و باطن آن نیز «علی» است.
و. در ذیل
اسم «
کافی» میفرماید: عدد «کافی» و «عالی» ۱۱۱ است که مطابق عدد زیر و بینات «الف» است، و استنتاج مینماید که: اتحاد «الالف» و «الکافی» در عدد، که روح آنها محسوب میشود، اشاره به این است که: «الالف» که «حرف الذات» است همان «الکافی» است.
نرم افزار نور الجنان، مرکز تحقیقات کامپیوتری
علوم اسلامی.