شخصیت امام کاظم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت امام
موسی بن جعفر (علیهالسّلام) روز یکشنبه هفتم
صفر سال ۱۲۸ هـ ق، در ابواء پای در عالم
ناسوت گذاشت.
اسم شریف ایشان
موسی و کنیههای مشهورشان
ابوالحسن ،
ابوعلی و
ابراهیم میباشد. همچنین لقبهای آن جناب عبارتنداز:
کاظم ،
صابر ،
صالح و
امین که کاظم مشهورترین آنها بوده است.
والده مکرمه آن حضرت
حمیده مصفاة نام داشت. حمیده میگوید: چون آن
مولود مبارک به
زمین آمد، دستهای خود را به زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد.
یعقوب سراج میگوید:
حضرت را در
گهواره دیدم، نزدیک شدم و
سلام کردم، حضرت به زبان فصیح سلام مرا جواب داد و آنگاه فرمود: برو اسم دخترت را که دیروز نام او نهادی تغییر بده. زیرا او اسمی که مورد
غضب حق
تعالی است من هم اطاعت کردم و اسم او را عوض کردم.
آن جناب عابرترین و فقیهترین مردم بود. شبها برای
نوافل برمی خاست و پیوسته
نماز میگذاشت تا
صبح و بعد از صبح تا
طلوع آفتاب تعقیبات میخواند و سپس به سجده میرفت تا نزدیک زوال و بسیار میفرمود: «اللهم انی اسالک الراحة عند الموت والعفو عند الحساب» و «عظم الذنب من عبدک فلیحن العفو من عندک». از
خوف خدا چنان
گریه میکرد که محاسنش از
اشک چشمش تر میشد.
صله و احسانش نسبت به
ارحام بیشتر بود و از فقیران
مدینه بسیار پرستاری میکرد. شبهای تاریک زنبیلی را که پر از
طلا و
نقره و
آرد و
خرما بود به دوش میکشید و برای فقیران میبرد. و مردم او را
باب الحوائج میدانستند.
روزی
هارون ضیافتی با حضور
امام ترتیب داد و مردی افسونگر را نیز دعوت کرد و از او خواست تا با افسونگری خویش نزد امام (علیهالسّلام) از اعتبار امام (علیهالسّلام) بکاهد و ایشان را در جمع میهمانان
خجل گرداند، بر سر
سفره طعام ،
خادم حضرت هر بار تلاش کرد تا نانی بردارد و نزد حضرت بگذارد،
نان از نزد او پرید.
هارون از این اتفاق بسیار خوشحال شد. در این هنگام حضرت سر مبارک را بلند کرد و خطاب به شیری که به پردهای کشیده شده بود فرمود: «ای
اسدالله ، بگیر
دشمن خدا را». آن صورت شیر به شیری بزرگ تبدیل شد و مرد افسونگر را گرفت و پاره کرد و خورد. هارون و ندیمانش از
دیدن این منظره غش کردند.
وقتی هارون به هوش آمد از حضرت خواست که همان صورت شیر آن مرد را برگرداند. اما امام (علیهالسّلام) فرمود: اگر عصای
موسی (علیهالسّلام ) آن ریسمانها و عصاهای ساحران را که بلعیده بود برگرداند، صورت شیر هم، آن مرد را برمی گرداند.
۱. هر زمان که مردم گناهانی را که یاد نداشتند پدید آورند، حق
تعالی برای آنها از بلاها، چیزهایی که آنها را
بلا نمیشمردند پدید میآورد.
۲. بپرهیز از آنکه منع کنی
مال خود را در طاعت خدا که
انفاق خواهی کرد و برابر آن را در
معصیت .
۳. بپرهیز از ملولی و
کسالت زیرا که این دو حظ تو را از دنیا و
آخرت منع میکند.
۴. کسی که دو روزش مساوی باشد مغبون است. و کسی که روز دومش بدتر از روز اولش باشد
ملعون است و کسی که زیادتی در
نفس خود نمییابد در نقصان است. و کسی که رو به نقصان است مرگ از برای او بهتر از حیات است.
امام کاظم (علیهالسّلام) در دوران ۲۵ ساله امامت خویش بر امت با چهار تن از خلفای بنا حق عباسی معاصر بود. اول
منصور دوانیقی بود.
منصور به ظاهر متعرض امام (علیهالسّلام) نشد و در سال ۱۵۸ هـ ق. پس از ۲۲ سال ستمگری در گذشت.
مهدی، پسر منصور که به
قدرت رسید ابتدا اعلان عضو عمومی کرد و موجبات
امنیت و
رفاه مردم را فراهم ساخت. اما طولی نکشید که
نقاب از چهره واقعی خویش کنار زد و برنامههای ظالمانه پدران خود را از سر گرفت. او امام (علیهالسّلام) را به
عراق طلبید و زندانی کرد اما به سبب مشاهده معجزات بسیار، ایشان را آزاد و به مدینه برگرداند.
مهدی در سال ۱۶۹ هـ ق. در گذشت. پس از وی، پسرش هادی جانشین شد. او جوانی ناپخته، بوالهوس و میگسار بود و فشارهای طاقت فرسایی بر بنی هاشم وارد نمود. این فشارها عدهای از بنی هاشم را بر آن داشت تا
دست به نهضتی در برابر حکومت بزنند. این نهضت را
حسین بن علی از نوادگان امام
حسن مجتبی (علیهالسّلام) رهبری کرد. اما در جنگی که میان او و هادی در سرزمینی به نام
فخ در گرفت،
سپاه حسین شکست خورد و خود
حسین نیز به شهادت رسید.
هادی تصور میکرد رهبری این
نهضت را در واقع امام (علیهالسّلام) بر عهده داشته است
سوگند خورد که امام را به
شهادت برساند اما هنوز به قصد شوم خود نرسیده بود که مرد. بعد از او هارون به قدرت رسید. او در عین تجمل پرستی، گاه گرایشهای زاهدانه داشت و با اینکه از
ظلم و
ستم فرو گذاری نمیکرد وقتی پای وعظ عالمی مینشست، ریاکارانه سخت میگریست. او هم نماز میخواند میگساری میکرد و از
بیت المال هزینههای بسیار سنگینی را برای مجالس صراب خویش هزینه میکرد.
در سال ۱۷۹ هـ ق. هارون که عازم
حج بود، ابتدا به مدینه رفت، تا نقشه شومی را که طراحی کرده است عملی گرداند. او به
حرم شریف نبوی وارد شد و رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را مورد خطاب قرار داد و گفت:
پدر و مادرم به فدای تو باد یا رسول الله. از اینکه میخواهم موسی
بن جعفر را زندانی کنم از تو عذر میطلبم. میترسم که او فتنهای بر پا کند که خونهای
امت تو ریخته شود. فردای آن روز هنگامیکه امام (علیهالسّلام) در حرم جد خویش مشغول نماز بود دستگیر شد. ماموران هارون حضرت را میکشیدند تا از
مسجد بیرون ببرند. در این هنگام امام (علیهالسّلام) متوجه مرقد مطهر رسول الله شد و فرمود: یا رسول الله، از آنچه که امت بر کردار تو به
اهل بیت بزرگوارت روا میدارند به تو
شکایت میکنم. مشاهده این صحنههای دردناک صدای مردم را به گریه و
ناله بلند کرد.
هارون دستور داد و محمل آماده کردند که یکی به سوی
بصره روانه شد و دیگری به سمت
بغداد رفت. این هم، برای آن بود که مردم از محل
حبس امام خویش آگاه نشوند. طبق برنامه ریزی انجام شده امام را به بصره بردند و به عیسی
بن جعفر
بن ابی جعفر منصور – پسر عموی هارون – تسلیم نمودند. در مدت یکسالی که حضرت نزد او زندانی بود هارون مکرر از او خواست که حضرت را به شهادت برساند اما او جرات نکرد. پس هارون دستور داد تا امام (علیهالسّلام) را به بغداد منتقل کنند و نزد
فضل بن ربیع زندانی سازند. مدتی هم امام (علیهالسّلام) پیش او در
اسارت بود اما او نیز نتوانست
نیت پلید هارون را عملی کند. لذا بار دیگر امام را به زندانی دیگر منتقل کردند و این بار زندان سندی
بن شاهک. سندی ملعون که ذرهای
ترس از خدای
جبار در وجودش یافت نمیشد بالاخره آرزوی دیرینه هارون را محقق ساخت و با تعدادی خرمای زهرآلود امام شیعیان را مسموم کرد. زهر که به عمق جان امام (علیهالسّلام) رسوخ کرده بود امام را سخت بیمار کرد و سرانجام پس از سه
روز که تاب و توان را از
جان امام برده بود ایشان را به شهادت رساند. تاریخ شهادت ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هـ ق روایت شده است. پس از شهادت، سندی خبیث، جنازۀ شریف مولای شیعیان را برداشت و در کوچهها حرکت داد و کسی را هم پیش روی جنازه قرار داده بود که ندا میداد: «هذا امام الرقضه فاعر قوه». یعنی این امام را فضیان است او را بشناسید. تا اینکه
جنازه را در
بازار مستقر کرد. در این هنگام منادی
ندا داد: این موسی
بن جعفر است که به مرگ عادی خویش از دنیا رفته است. آگاه باشید و او را ببینید. مردم دور جسم نازنین حضرت جمع شدند و نگاه میکردند و هیچ اثری از
جراحت یا خفگی در ایشان ندیدند. سپس علما و فقهای بغداد را مامور کرد که شهادت خود را در آنچه که دیدهاند، بنویسند. سن شریف امام (علیهالسّلام) در هنگام
شهادت ۵۵ سال بود.
شیخ مفید(رضی) تعداد فرزندان امام موسی
بن جعفر (علیهالسّلام) را ۳۷ نفر ذکر نموده است که ۱۸ تن آنها
پسر و ۱۹ تن آنها
دختر میباشند و اسامی شریف آنها عبارتست از:
ابالحسن
علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام)،
ابراهیم،
عباس،
قاسم،
اسماعیل،
جعفر،
هارون،
حسن،
احمد،
محمد،
حمزه، عبدالله،
اسحاق،
عبیدالله،
زید،
حسین،
فضل،
سلیمان،
فاطمه کبری،
فاطمه صغری،
رقیه،
حکیمه،
ام ابیها، رقیه صغری،
گلثوم،
ام جعفر،
لبانه،
زینب،
خدیجه،
عالیه،
آمنه،
حسنه،
بریهه،
عائشه،
ام سلمه،
میمونه و ام گلثوم.
اما مشاهیر
اصحاب امام (علیهالسّلام) عبارتند از:
هشام بن حکم (که در علم
کلام بسیار ماهر بود)، حماد
بن عیسی (از اصحاب
اجماع)، عبدالرحمن
بن حجاج (که ازد اصحاب امام
صادق (علیهالسّلام) و امام
کاظم (علیهالسّلام) بوده و امام
رضا (علیهالسّلام) را هم ملاقات کرده بودم، عبدالله
بن جندب (
وکیل امام بود)، عبدالله
بن مغیره (از فقهای اصحاب بود)، عبدالله
بن یحیی کاهلی (از
روات بود)، یونس
بن عبدالرحمن آل یقطین (از اصحاب اجماع و صاحب کتاب یوم ولیله بود) یونس
بن یعقوب البجلی،
مفضل بن عمر جعفی (توحید
مفضل از او منقول است) و در نهایت
علی بن یقطین (
شاگرد برجسته امام (علیهالسّلام) بود که با موفقت امام،
وزارت هارون را پذیرفت و پناه شیعیان بود و از جان و مال و حقوق
شیعیان در دوران وزارتش
دفاع کرد).
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شخصیت امام کاظم».