سید محمدباقر صدر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهید آیت الله سید محمدباقر صدر (۱۳۵۳-۱۴۰۰ق)، فقیه جامع الشرایط، فیلسوف، مفسّر، متفکری آگاه به فرهنگ و علوم زمان، نویسنده، سیاستمدار و یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان در
قرن چهاردهم هجری بود.
وی در
کاظمین و
نجف تحصیل کرده و از شاگردان برادرش
سید اسماعیل صدر،
سید ابوالقاسم خویی،
محمدرضا آلیاسین،
صدرا بادکوبهای و دیگر بزرگان بود. او علاوه بر
فقه و
اصول علوم
حدیث،
رجال،
درایه،
کلام و
تفسیر را نیز آموخت و از بیست سالگی به تدریس پرداخت. ایشان علاوه بر مرجعیت به فعالیتهای سیاسی اشتغال داشت که مقابله با کمونیستها، مقابله با
حزب بعث عراق و تکفیر آنها، تأسیس حزب دعوت اسلامی، تشکیل جماعة العلماء، بیداری مردم
عراق برای قیام، حمایت از
انقلاب اسلامی ایران و
امام خمینی برخی از فعالیتهای این عالم بود. ایشان دیدگاههایی درباره اقتصاد اسلامی دارد که به تبین آن پرداخته و در این زمینه هم کتابهایی نگاشته است. از او تالیفات بسیاری برجای مانده که میتوان به کتاب
فلسفتنا،
اقتصادنا،
الاسلام یقود الحیاه،
دروس فی علم الاصول اشاره کرد. این عالم سرانجام به خاطر فعالیتهای سیاسی توسط رژیم
بعث به همراه خواهرش
بنت الهدی صدر دستگیر و بعد از شکنجه به
شهادت رسید.
سید محمدباقر صدر در تاریخ ۲۵
ذیقعده ۱۳۵۳ در
شهر کاظمین دیده به جهان گشود.
و دومین فرزند خانواده بود.
اجدادش همه از عالمان دین بودند: پدرش
سید حیدر که جوانمرگ شد، پدربزرگش آیت الله العظمی
سید اسماعیل صدر که یکی از مراجع بزرگ تقلید
شیعه در نیمه اوّل
قرن چهارده اسلامی بود و در سال
۱۳۳۸ق وفات کرد. و دیگر اجدادش که شاخههایی سرسبز و پربار از شجره پربرکت «خاندان صدر» و از تبار
امام کاظم (علیهالسلام) بودهاند و در سرزمین
ایران،
لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین بشمار میرفتهاند.
برادر بزرگ و معلّمش سید اسماعیل نیز از علما و مجتهدان پر تلاش و جوان
نجف بود که در سال
۱۳۸۸ق. در چهل و هشت سالگی درگذشت.
خواهرش «
آمنه بنتالهدی صدر» یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسیر
جهاد و مبارزه، با برادرش سید محمدباقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت ختم گشت.
سید محمدباقر، از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفتانگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجّب آموزگاران و همکلاسهای خود را برانگیخت، بطوریکه اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیز هوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاههای
اروپا یا
آمریکا اعزام کنند و در رشتههای علوم جدید تحصیل کند و به کشور خود باز گردد.
او به تحصیل
علوم دینی و پرداختن به رشته کار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند که او به پول دولت وابسته به غرب و دستاندرکاران خودباخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند.
بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت الله شیخ
محمدرضا آلیاسین و آیت الله شیخ
مرتضی آلیاسین به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت.
تحصیلات علوم دینی را با کتاب «
معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز کرد و دیگر کتابهای دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنتالهدی میآموخت و بنتالهدی بیآنکه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمّدباقر و گاه سید اسماعیل،
قرآن،
ادبیات، تاریخ،
حدیث، فقه، اصول و غیره را آموخت.
در سال
۱۳۶۵ق. که دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به
نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد آیت الله العظمی
سید ابوالقاسم خویی و آیت الله شیخ محمدرضا آلیاسین گذراند.
فلسفه اسلامی (
اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شیخ
صدرا بادکوبهای» آموخت. و در کنار آن، طی سالها،
فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد.
کتاب «
فلسفتنا» (فلسفه ما) گویای ابعاد گسترده اندیشههای فلسفی سید محمّدباقر صدر است.
در دیگر رشتههای علوم مثل حدیث، رجال،
درایه،
کلام و تفسیر نیز سالها به تحصیل و تحقیق و مطالعه گذراند و به کمال رسید. سید محمّدباقر در طول هفده ـ هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوقالعادهاش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق میپرداخت.
و خودش نیز همیشه میگفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش میکنم. در سایه این پشتکار جانانه بود که بر همه مشکلات فایق آمد و در کسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت و گفتهاند که از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است.
سید محمدباقر از بیست سالگی با تدریس کتاب «
کفایة الاصول» تدریس خارج اصول و از بیست و هشت سالگی به تدریس دوره خارج فقه بر اساس کتاب «
العروة الوثقی» پرداخت. بعدها
فلسفه و
تفسیر قرآن نیز تدریس میکرد.
او در طول نزدیک به سی سال تدریس و تعلیم، شاگردانی جوان، محقق، پر شور، متّقی، متفکر، آگاه، مجاهد و سیاستمدار تربیت کرد که هر یک از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آیین جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمی، فکری و سیاسی ـ اجتماعی او را ادامه دادند.
۱ـ
سید محمدباقر حکیم؛
۲ـ
سید محمود هاشمی؛
۳ـ
سید کاظم حسینی حائری؛
۴ـ شیخ
مهدی آصفی؛
۵ـ
سید عبدالغنی اردبیلی؛
۶ـ شیخ
غلامرضا عرفانیان؛
و غیره.
برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به:
مباحث الاصول،
شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد،
گفتگویی با حجت الاسلام
سید محمدباقر مهری.
آیت الله سید محمدباقر صدر در اغلب رشتههای علوم اسلامی تبحر داشت. وی معتقد بود که باید در دروس حوزههای علمیه تحولی پدید آید و طلاب و روحانیون نباید فقط به درسهای معمول فقه و اصول اکتفا کنند بلکه باید به مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید آشنا شوند. به نظر وی کتابهای درسی موسوم در حوزهها به ویژه در مبحث فقه و اصول، پیچیده و ناهماهنگ با شرایط روز بوده و به شیوه قدیمیاست. در این کتابها مسائلی مطرح شده که امروزه به کلی منسوخ و متروک شده است و در این زمینه دست به تألیفاتی زد که ضمن ساده نویسی مطالب کتابهای قدیمی، آن را در طرحی نو و روشی جدید برای طلاب فقه و اصول به نگارش درآورد و بدینوسیله توانست تحول عظیمی در حوزههای علمیه به وجود آورد.
آثار او از این قرار است:
۱ـ
فدک فی التاریخ (فدک در تاریخ)؛
۲ـ
غایة الفکر فی علم الاصول؛
۳ـ
فلسفتنا (فلسفه ما)؛
۴ـ
اقتصادنا (اقتصاد ما)؛
۵ـ
الاسس المنطقیه للاستقراء؛
۶ـ
المعالم الجدیده للاصول؛
۷ـ
بحوث فی شرح العروة الوثقی؛
۸ ـ
دروس فی علم الاصول، معروف به «حلقات»؛
۹ـ
الفتاوی الواضحه، رساله عملیه شهید صدر است که در نوع خود سبک خاصی دارد؛
۱۰-
المدرسه الاسلامیه؛
۱۱-
بحث حول المهدی؛
۱۲-
بحث حول الولایه؛
۱۳-
الاسلام یقود الحیاه؛
۱۴-
دور الائمه فی الحیاه الاسلامیه نظام العبادات فی الاسلام.
نقد و بررسی اندیشههای اقتصادی محمدباقر صدر بدینشرح هست:
علم اقتصاد و
مکتب اقتصاد، از دید شهید صدر با هم متفاوتند. علم اقتصاد عبارت است از علمی که حیات اقتصادی و پدیدهها و جلوههای آنرا تفسیر کرده و ارتباط آنرا با اسباب و عوامل کلیای که بر آن حاکم است، بیان میدارد.
منظور از مکتب اقتصادی ایجاد روش برای تنظیم زندگی اقتصادی است، که متکی به
عدالت باشد. بنابراین هنگامیکه از مکتب اقتصادی اسلام میپرسیم، مقصود آن است که بدانیم آیا اسلام، روشی برای تنظیم زندگی اقتصادی جوامع بشری دارد؟ آنگونه که مثلا
کاپیتالیسم با اصل آزادی اقتصادی، روش کلی خود را در تنظیم زندگی اقتصادی اعلان مینماید.
مکتب اقتصادی عهدهدار ایجاد روش برای تنظیم عادلانه زندگی اقتصادی است، ولی علم اقتصاد روشی برای تنظیم زندگی ایجاد نمیکند، بلکه روشی که در جامعهها پیاده شده در نظر گرفته و به بررسی نتایج و آثار آن میپردازد.
در این چارچوب، مکتب به مجموعه اصول اعتقادی، وظایف عملی و تعهدات اخلاقی اطلاق میشود و جنبه ایمانی آن بیشتر مورد توجه است درحالیکه علم، هرچه رشد و تکامل یابد، وسیلهای خواهد بود برای کشف حقایق خارجی در زمینههای مختلف. همچنین علم، وظیفه دارد که واقعیت را بیطرفانه تفسیر کند و تا آخرین درجه ممکن دقت و درونکاوی را منعکس سازد.
بر اساس دیدگاه شهید صدر، اقتصاد اسلامی بر پایه سه اصل اساسی استوار است.
شهید صدر برخلاف اقتصاد سرمایهداری، که اصل را بر مالکیت خصوصی بنا نهاده و اقتصاد سوسیالیستی که اصل را در مالکیت دولتی میداند، در اقتصاد اسلامی، سه نوع مالکیت خصوصی، عمومی و دولتی را به یکاندازه دارای اهمیت میداند.
در رابطه با آزادی در اقتصاد اسلامی، دو نوع محدودیت قائل است: محدودیتهای درونی که در اثر تربیت اسلامی از عمق روح و نظرات انسان سرچشمه میگیرد و محدودیتهای برونی که توسط دولت و بر اساس ارزشهای اسلامی اعمال میگردد.
شهید صدر تحقق عدالت اجتماعی در جامعه را بر اساس دو محور استوار میداند:
الف: همکاری عمومی (تکافل عام)؛
ب: توازن اجتماعی.
نکته دیگری که شهید صدر در خصوص اقتصاد اسلامی بر آن تاکید دارد واقعی بودن، اخلاقی بودن و اهمیت عوامل روحی در اقتصاد اسلامی است.
منظور از واقعی بودن را سازگاری اهداف اقتصادی اسلام با واقعیتهای زندگی انسان و منظور از اخلاقی بودن را توجه به عوامل ارزشی واخلاقی و منظور از تاثیر عامل روحی تاکید بر عوامل اخلاقی و پیوند اقتصاد اسلامی با مسائل ارزشی و هنجاری است.
صدر در کتاب اقتصادنا ابتدا به تبیین مبانی نظری مکاتب اقتصادی
مارکسیسم و سرمایهداری و انتقاد از آنها به ارائه اقتصاد اسلامی میپردازد.
او معتقد است که نقش نظریهپرداز اقتصاد اسلامی، با نقش نظریهپردازان دیگر متفاوت است، زیرا سایر نظامهای اقتصادی که ساختمان نظری آنها بر اساس اندیشه، تکوین یافته و اصول آن بهوسیله بنیانگذاران نظام مشخص شده است، در نظام اقتصادی اسلام با ساختمان نظری از قبل تکمیلشدهای روبهروییم که اصول آن از طرف بنیانگذار نظام تصریح نشده است، بنابراین برای کشف اصول و نظریات این نظام، باید از روش مناسب دیگری استفاده کرد.
شهید صدر در آغاز کتاب به ارتباط میان نظام اقتصادی و رژیم اقتصادی اشاره و توضیح داده که قوانین بر اساس اصول پذیرفتهشده در قانون اساسی از جمله اصول اقتصادی، مناسبات افراد با اموال و مناسبات افراد بین خودشان را مشخص میسازد. بهطوریکه از مطالعه قوانین یک کشور میتوانیم تشخیص دهیم، چه نوع نظام اقتصادی با چه اصولی بر آن کشور حاکم است.
برای همین اصول اقتصاد اسلام را نیز میتوان از بررسی احکام و رژیم اقتصادی آن بهدست آورد. او نظریات و اصول را زیربنا و سیستم قانونی را که بر مبنای آن اصول تشکیل شده را روبنا معرفی میکند و برای کشف بخش بزرگی از قواعد و اصول نظام اقتصاد اسلام به بررسی رژیم حقوقی و قانونی میپردازد.
شهید صدر در کتاب
البنک اللاربوی فی الاسلام ابتدا با طرح این بحث که بانک یکی از ضروریات جامعه جهت جمعآوری اموال بلااستفاده جهت بهرهگیری آنها در کارهای اقتصادی است، به توضیح تجهیز و تخصیص منابع در بانکداری غربی اشاره کرده و شیوههایی جهت جذب منابع در بانکداری بدون ربا جهت جایگزین کردن آن با بانکداری غربی و وظایف بانک ارائه میکند.
و در نهایت در قسمت پیوستهای فقهی، راهکارهای فرار از
ربا و مباحث مربوط به فقه البانک را مطرح میکند و به دفاع از شیوههای تخصیص و تجهیز اسلامی مثل
مضاربه میپردازد.
محمدباقر صدر بر آن است که دشواره اصلی اقتصاد سرمایهداری، کمیابی منابع طبیعی در برابر مقتضیات و نیازهای مدنیت جدید و در اقتصاد سوسیالیستی، تضاد میان روش تولید و روابط توزیع است. از دیدگاه شهید صدر، مخالفت اسلام در اینجا با سرمایهداری از آنروست که معتقد است در طبیعت، منابع و ثروتهای فراوانی برای بشریت فراهم است و مخالفتش با سوسیالیسم از آنروست که مشکل را نه در شیوههای تولید، بلکه در خود انسان میبیند.
اسلام از طریق شیوههای توزیع، توانایی تنظیم توزیع را برای رساندن ثروت اقتصادی به حد اعلای آن داراست، که راه آن، بهرهگیری انسان از منابع و ثروتهای طبیعی است، بخش اصلی کتاب به دو بخش "توزیع پیش از تولید" و "توزیع پس از تولید" اختصاص یافته است. شهید صدر در بحث توزیع، مشکل اساسی اجتماعی را "ستم" میداند.
دستگاه توزیع در اسلام، از دو ابزار اصلی تشکیل شده است: کار و نیاز. از این دیدگاه، اسلام تنها کار را موجب مالکیت کارگر به نتیجه عمل خویش میداند و این مالکیت خصوصی مبتنی بر کار، گویای میل طبیعی انسان به تملک نتایج کار خویش است و قاعدهای اسلامی که شهید صدر استخراج میکند، این است که کار، موجب مالکیت کارگر بر ماده و نه سبب ارزش آن است، بنابراین کارگر، زمانیکه لؤلو را استخراج میکند، تنها با این کارش، مالک آن میشود و با این کار، به آن ارزش نمیبخشد.
شهید صدر، عناصر سهگانه شکلدهنده دستگاه توزیع در اسلام را چنین خلاصه میکند: کار بهعنوان اساس مالکیت، ابزاری اصلی برای توزیع است، بنابراین کسی که در عرصه طبیعت کار میکند، ثمره کارش را خود میچیند و مالک آن میشود.
نیاز بهعنوان تعبیری از حق انسانی ثابت در زندگی شرافتمندانه، ابزاری اساسی برای توزیع است و به این ترتیب، توزیع متکفل رفع نیازهای جامعه اسلامی است. مالکیت، از طریق فعالیتهایی تجاری که اسلام در ضمن شرایط خاصی که تعارضی با اصول اسلامی عدالت اجتماعی نداشته باشد، اجازه آنرا داده است، ابزار ثانوی توزیع است.
توزیع پیش از تولید، دارای چهار عامل است که میتوان آنها را منابع طبیعی تولید نامید: زمین، مواد خام که غالب آنها معادن است، آبها و دیگر منابع طبیعی (دریا، مروارید و غیره.)
بحث مفصلی پیرامون تحلیل حقوق مربوط به اراضی در این بخش آمده است. نخست بحث تحدید تاریخی زمین و شیوه درآمدن یک قطعه زمین مشخص در قلمرو حکومت اسلامی است. از این دیدگاه میتوان سه نوع از زمینها را بهلحاظ تاریخی از هم تمیز داد:
۱. زمینی که با فتح در قلمرو اسلام قرار گرفته است، مانند
عراق،
مصر،
سوریه و
ایران و بخشهای بزرگی از
جهان اسلام.
۲. سرزمینی که با دعوت تحت قلمرو اسلام قرار گرفته است.
۳. سرزمین صلح.
درباره زمینهایی که در زمان فتح، آباد بوده است، شهید صدر میگوید: فقهای شیعه و فقهای سنی اتفاقنظر دارند که زمینی که هنگام فتح بهدست انسانها، آباد و مزروعی بوده، ملک همه مسلمانان است، از اینرو، مالکیت خصوصی در این مناطق ممنوع است و مالکیت عمومی بر این اراضی لوازمی دارد، از جمله اینکه تابع قوانین وراثت نیستند، قابل خرید و فروش و معاوضه نبوده و ولی امر مسئول شکوفایی این اراضی و وضع مالیات بر مستاجران آن است و خراج هم ملک عمومی است و با پایان زمان اجاره، رابطه میان
مستاجر و زمین قطع میشود.
اما اراضیای که در زمان فتح، متروک (میته) بوده است، تحت مالکیت دولت است و آنهم مانند نوع اول، غیر قابل خرید و فروش است، اما اراضیای که بهطور طبیعی آباد بوده است، مانند جنگلها نیز ملک دولت است، اما جنگلها و اراضی آباد طبیعی که از دست
کفار گرفته میشود، مالکیت عمومی است.
اراضیای که بر اثر دعوت، جزء قلمرو اسلام میشود، مانند اراضی
مدینه و
اندونزی، تنها بخشی از آنکه پیش از اسلام بهدست انسانها آباد بوده، همچنان به حال خود میماند و مالکیت خصوصی آن مطلق است و گرفتن مالیات از آنها
حرام است، اما زمینهای غیرآباد (میته) یا زمینهای آباد طبیعی در مالکیت دولت است.
وضع قانونی اراضی صلح نیز بدینشکل است: بخشی که بهوسیله انسانها آباد بوده، بر اساس توافقی که بهموجب آن، ساکنان این منطقه، بخشی از جهان اسلام میشوند، اداره میشود، اما اراضی غیرآباد و نیز آباد طبیعی، در صورتیکه توافقنامه نسبت به آن تصمیمی نگرفته باشد، بخشی از داراییهای دولت خواهد بود.
شهید صدر در دو فصل آخر کتاب اقتصادنا، بر نقش دولت در نظام اقتصادی، بهعنوان نیروی اساسی ثروت تولیدی و اهداف توزیع تاکید میکند. اهمیت نقش دولت در اندیشه شهید صدر از آنروست که راهانداختن پروژهای بزرگ اقتصادی بدون دولت میسّر نیست و این پروژههای بزرگ نیز نیازمند انباشت سرمایه است که بیدولت ممکن نیست، زیرا اسلام ثروتاندوزی کلان را منع کرده است. دولت باید برای اطمینانیابی ازجریان درست تولید و توزیع منصفانه منابع طبیعی، در اقتصاد دخالت کند.
دولت نقش مهمی در اقتصاد دارد. حیطه اصلی دخالت دولت، منطقةالفراغ است که نویسنده در قسمتهای آغازین کتابش آنرا بهتفصیل شرح داده است. در این منطقه خلا، حاکم بهدلیل اینکه ولی امر است، به اقدامات اقتصادیای دست میزند تا "تامین اجتماعی" و "توازن اجتماعی" را تحقق بخشد. هدف و فلسفه دخالت دولت، چنانکه از کتاب اقتصادنا برمیآید، تضمین و از بین بردن تفاوتها و فاصلههای عمیق اجتماعی است. دخالت دولت موجب میشود تا تضادها و فاصلههای اجتماعی بهاندازهای شدید نشود که موجب انحصار ثروت در دست اغنیا شود.
منطقة الفراغ باید چنان منعطف باشد، که اسلام، فرصت پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی را در همه عصرها داشته باشد.
فعالیتهای سیاسی فرهنگی آیت الله صدر بطور خلاصه عبارتند از:
مقابله با کمونیستها، مقابله با حزب
بعث و تکفیر آنها و حمایت از
انقلاب اسلامی ایران و
امام خمینی (رحمهاللهعلیه) است.
در ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸ که ژنرال عبدالکریم قاسم رژیم سلطنتی عراق را برانداخت و حکومت جمهوری در آن کشور اعلام نمود، کمونیستها با استفاده از آزادی عمل سیاسی که قاسم برای آنها به وجود آورده بود موجی از تبلیغات الحادی و ضد اسلامی در عراق به راه انداختند. از اینرو گروهی از علمای شیعه عراق برای رویارویی با این هجوم تبلیغاتی، «جماعه العلماء نجف» را تأسیس کردند که هرچند سید محمدباقر صدر عضو آن نبود لکن نقش رهبری اصلی جمعیت را برعهده داشت. جماعه العلماء برای مقابله با حرکتهای کفرآمیز حکومت عراق، اقدام به صدور بیانیه، اعلامیه و انتشار نشریات سیاسی و ایدئولوژیک نمود. مجله الاضواء که در ۱۹۶۱ منتشر شد از آن جمله بود و سرمقالههای پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم صدر بود.
به پیشنهاد آیت الله
سید محسن حکیم و به منظور رد مکتب فلسفی
کمونیسم و طرح مکتب فلسفی اسلام و برتریهای آن، کتاب فلسفتنا (فسلفه ما) را در
۱۳۷۹ق تألیف کرد. پس از آن برای معرفی نظام اقتصادی اسلام و امتیازات آن نسبت به نظامهای اقتصادی سوسیالیستی و سرمایهداری، کتاب اقتصادنا (اقتصاد ما) را در
۱۳۸۱ق تألیف و منتشر ساخت.
در
ربیع الاول ۱۳۷۷ق، گروهی از علمای آگاه و مجاهد شیعه عراق در صدد برآمدند تا حزبی بر اساس ایدئولوژی اسلامی تأسیس کنند و آنرا «حزب الدعوه الاسلامیه» (حزب دعوت اسلامی) نامیدند. آیت الله صدر علاوه بر تأیید آن حزب، برنامه و اساسنامه آنرا نیز تدوین کرد اما اعتقاد داشت که شأن روحانیت ایجاب میکند که در تشکیلات و سازمانهای سیاسی وارد نشوند و از جایگاه والای معنوی روحانیت ایفای نقش نمایند و خود نیز به توصیه آیت الله حکیم، از حزب کناره گرفت.
بعد از تبعید امام خمینی (رحمهاللهعلیه) به
ترکیه، او با امام ابراز همدردی کرد و پس از تبعید ایشان به نجف اشرف در ۹
جمادی الثانی ۱۳۸۵ق، وی به همراه گروهی از علمای
نجف از امام به گرمی استقبال کرد و طی اقامت سیزده ساله امام در عراق، روابط نزدیک و دوستانهای با ایشان داشت.
پس از رحلت آیت الله حکیم در ۱۳۴۹، دوران مرجعیت آیت الله صدر آغاز شد و بسیاری از مردم عراق از او تقلید کردند. در همان سالها وی کوشید تا اهداف و سازمان مناسب و شایستهای متناسب با تحولات فکری و اجتماعی جامعهایجاد کند و جلسات منظمی نیز بدان منظور تشکیل داد. از نظر او حکومت آرمانی در
عصر غیبت، حکومت اسلامی بود که بر دو پایه
ولایت فقیه و شورا قرار داشت.
وی پس از رسیدن به مقام مرجعیت، در فتوای تاریخی خود، حزب
بعث را تکفیر کرد. متن این فتوا چنین است: «به اطلاع عموم مسلمانان میرسد که پیوستن به حزب
بعث، تحت هر عنوان، شرعاً حرام است و هرگونه همکاری با آن به منزله یاری
ظالم و
کافر و دشمنی با اسلام و مسلمین است.» حدود دو سال بعد که رژیم
بعث عراق از فعالیتهای حزب الدعنه و دیگر گروههای مبارزه به وحشت افتاد، بسیاری از مبارزان و مجاهدان را به زندان انداخت و در
ماه رجب ۱۳۹۲ق سید محمدباقر صدر را که در بیمارستان نجف اشرف بستری بود دستگیر نموده و به بیمارستان
کوفه منتقل کردند اما به علت اعتراض گسترده علما و مردم ناگزیر شدند که او را آزاد کنند.
رژیم عراق برای ارعاب آیت الله صدر و دیگر مجاهدان در
۱۳۹۴ق، پنج تن از شاگردان وی را دستگیر و اعدام کرد. در اربعین
۱۳۹۷ق به دستور آیت الله صدر، تظاهرات دهها هزار نفری عزاداران حسینی در شهرهای
کربلا و نجف، به تظاهراتی بر ضد رژیم
بعثی تبدیل شد. روز بعد مأموران امنیتی رژیم عراق، تعداد زیادی از تظاهرکنندگان را دستگیر، زندانی و شکنجه نمودند و آیت الله صدر نیز برای دومینبار دستگیر شد و پس از چند ساعت شکنجه جسمی و روحی، آزاد گردید.
رژیم
بعثی عراق برای خنثی کردن فعالیتهای آیت الله صدر، گروهی از روحانینمایان را به عنوان امام جماعت و واعظ به مساجد شهرها فرستاد، اما اینبار نیز آیت الله صدر طی فتوایی این حرکت رژیم را ناکام گذارد و اعلام داشت: «به اطلاع عموم مسلمانان عراقی میرساند که شرکت در
نماز جماعت کسانی که از سوی مراجع مسلمین تعیین نشدهاند، از نظر شرع مقدس اسلام، حرام است.»
با اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی در ۱۳۵۷، رژیم عراق که از ایجاد انقلاب مشابهی در عراق به شدت نگران بود، درصدد تخطئه انقلاب اسلامی ایران برآمد اما آیت الله صدر با آگاهی از اهداف
بعثیهای عراقی، در نامهای که به امام در پاریس نوشت، از قیام شکوهمند و شجاعانه مردم مسلمان ایران به رهبری امام تجلیل کرد و با تمام اخلاص و شجاعت، آمادگی خود را برای همکاری با رهبر انقلاب و امت قهرمان ایران اعلام داشت. پس از آن نامههایی نیز به شاگردان و مریدانش در ایران نوشت و به آنان دستور داد که با مردم انقلابی ایران همگام شوند و از فداکاری در راه پیروزی انقلاب اسلامی دریغ نورزند و خود را در اطاعت از امام خمینی فانی سازند همانگونه که او خود، در راه تحقق اهداف و آرمانهای اسلامی ایران را همچون شهدای
قیام امام حسین (علیهالسّلام) دانست. این فتوای مهم، تبلیغات سوء و مغرضانه رژیم
بعثی را بر ضد انقلاب اسلامی خنثی کرد و موجب اظهار همدردی مردم مسلمان عراق با مردم ایران گردید.
در فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۲۳ بهمن ۱۳۵۷)، آیت الله صدر که بسیار شادمان بود در میان انبوهی از مردم و طلاب انقلابی در مسجد جواهری نجف سخنرانی کرد. او پس از شکرگزاری از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نسبت به پیروی از اوامر امام خمینی و آگاهی از توطئههای دشمنان انقلاب اسلامی تأکید نمود و از مردم خواست که به نشانه همبستگی مردم عراق با انقلاب اسلامی ایران، فردای آن روز تظاهراتی در شهرهای عراق برگزار شود و متعاقب آن، تظاهرات باشکوهی در شهرهای کربلا و نجف و سایر شهرها به راه افتاد.
همزمان با آن آیت الله صدر، طی پیامی به امام خمینی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تبریک گفت و در پیامی دیگر به ملت ایران، از قهرمانیها و فداکاریهای آنان ستایش کرد و به ادامه تبعیت از امام سفارش نمود. مدتی بعد نیز به مناسبت شهادت
آیت الله مطهری، مجلس ختم باشکوهی در مسجد جواهری نجف برگزار کرد که گروه کثیری از طبقات مختلف مردم در آن شرکت نمودند.
از دیگر کارهای آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تالیف سلسله کتابهای «الاسلام یقود الحیاه» در شش جلد بود که شامل بحثهایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و غیره میشود. این کتاب را در سال ۱۳۵۸ نوشت و نمایندهای به عنوان رابط میان خود و امام خمینی تعیین و روانه ایران کرد.
در سال ۱۳۵۸ طی فتوای مشهور و تکان دهندهای، مردم عراق را به براندازی رژیم
بعثی عراق دعوت نمود و نوشت: «بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق،
واجب کفایی است که به قیام مسلحانه بر ضد حزب
بعث و سردمداران آن، اقدام کنند و مسئولان این حزب کافر را ترور نمایند تا خود را از چنگال این دژخیمان خونخوار نجات دهند.» به دنبال آن، خانه آیت الله صدر به محاصره مأموران امنیتی عراق درآمد و رفت و آمد به خانه ممنوع شد، حتی از ورود سفیر ایران به منزل وی جلوگیری به عمل آمد.
آیت الله صدر به منظور روشنگری سیاسی، درس
تفسیر قرآن تشکیل داد که در آن گروه زیادی از عموم طبقات مردم شرکت میکردند که تا چهارده جلسه ادامه یافت. رژیم
بعث عراق که از تشکیل چنین جلسهای به شدت هراس داشت، بسیاری از نمایندگان آیت الله صدر و دیگر افراد مؤمن و انقلابی را که تعداد آن به هزاران نفر میرسید در سراسر کشور دستگیر کرد. آیت الله صدر به منظور اعتراض بهاین اقدام ضد انسانی روز ۱۶ رجب
۱۳۹۹ق را اعتصاب عمومی اعلام نمود و به دنبال آن بازارهای عراق تعطیل شد و مردم نجف به سمت خانه آیت الله صدر شتافتند. فردای آن روز آیت الله صدر دستگیر و به
بغداد انتقال یافت، اما بر اثر تظاهراتی که در نجف،
کاظمین و دیگر شهرها به طرفداری از او برپا شد، رژیم
بعث به ناچار او را آزاد کرد و روز ۱۸ رجب مردم نجف گروه گروه برای دیدار و بیعت با وی به منزل او رفتند.
رژیم
بعث عراق که با وجود آیت الله صدر، پایههای قدرتش را در خطر جدی میدید، در صدد قلع و قمع آیت الله صدر و هواداران او برآمد. از اینرو خانهاش در نجف محاصره گردید که مدت نه ماه به طول انجامید. در طی این مدت، برخی از نمایندگان حزب
بعث با او ملاقات کردند و تصمیم رژیم را مبنی بر همکاری با آن و یا شهادت وی، به اطلاعش رساندند. رژیم از او خواست تا از تأیید انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی دست بردارد، با صدور بیانیهای از مواضع حزب
بعث حمایت کند، عضویت در حزب الدعوه را تحریم نماید و فتوای تحریم حزب
بعث را پس بگیرد، اما او شهادت را بر تسلیم در برابر چنین شرایط ننگینی ترجیح داد.
بعضی از عالمان آگاه و روشنبین از جمله شهید
سید محمدمهدی حکیم،
سید طالب رفاعی، شیخ
محمد مهدی سماوی، پس از مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق، به این نتیجه رسیده بودند که باید حزبی را مبتنی بر اندیشه و ایدئولوژی اسلامی تأسیس کنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سر و سامان بدهند و به اهداف خود نائل آیند. پس از مطرح کردن این اندیشه با آیت الله صدر، «حزب الدعوة الاسلامیه» (حزب دعوت اسلامی) را در سال ۱۳۷۷ تأسیس کردند.
آیت الله صدر اساسنامهای را نیز بر اساس اعتقادات دینی برای حزب دعوت تنظیم کرد. حزب دعوت به فعالیت خود پرداخت آیت الله سید محمدباقر صدر، پنج سال بعد از تأسیس حزب، بنا به مصالحی خود را از آن کنار کشید. امّا به دیگر اعضای حزب توصیه کرد که به کار خود ادامه دهند و او نیز پشتیبان آنان خواهد بود.
در سال ۱۹۵۸ م. «عبدالکریم قاسم» با ظاهری پیشرو و چپنما به حکومت عراق رسید و میدان را برای کمونیستها باز کرد. در نتیجه آن موجی الحادی و مخالف اسلام، سرزمین عراق را فرا گرفت. حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن کشور به حرکت وا داشت. آنان ضروری دیدند که برنامههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری مکتب اسلام را هماهنگ با نیازهای حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدینگونه، تشکیل «جماعة العلماء فی النجف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ
مرتضی آلیاسین، شیخ
محمدرضا آلیاسین، شیخ
محمدرضا مظفر و شهید سید مهدی حکیم (آیت الله سید محسن حکیم) از اعضای اصلی آن بودند.
سید محمدباقر صدر در آن زمان گرچه بخاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضاء، که کمتر از سی سال داشت، عضو جماعة العلماء نبود، ولی با آنان همکاری جدّی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعة العلماء را نیز او نوشت! و اکثر نوشتههای آنان به قلم او نوشته میشد، زیرا وی قلمی توانا و نثری محکم و نو داشت و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی و فلسفی او نیز وسیعتر از دیگران بود. انتشار مجلّه «الاضواء» در سال ۱۶۹۱ م مهمترین فعالیت فرهنگی جماعه العلماء بود که سر مقالههای پنج شماره اوّل آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیت الله سید محمدباقر صدر نگارش یافت. و خواهرش بنتالهدی نیز در این مجلّه مقالات خود را به چاپ میرساند.
همزمان با این فعالیتها، به پیشنهاد مرحوم آیت الله سید محسن حکیم ـ مرجع تقلید وقت ـکتاب کمنظیر«فلسفتنا» را تألیف کرد.
از آن پس به بررسی نظامهای اقتصادی اسلام و مکاتب شرق و غرب (
سوسیالیسم و
کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بیسابقه، کتاب پر ارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد.
از کارهای شگفتانگیز آیت الله صدر برای بیداری مردم عراق و آماده کردن آنها برای قیام و حرکت در مقابل حکومت جائر آن کشور، برگزاری تفسیر موضوعی
قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل کردن
درس خارج فقه!
در
حوزه علمیه نجف کمتر دیده شده بود که یک مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید آن هم به جای درس خارج فقه، که این بیشتر مایه تعجب دیگران میشد. به طوری که برخی از شاگردان او، در اینباره از وی سؤال کردند او جواب داد:
«برای من تدریس و تالیف و تحقیق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظیفه شرعی به هر نحو ممکن برای من از همه چیز مهمتر است. امروز در این برهه از تاریخ اسلام و مسلمین، که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شده و پوزه قدرتهای شیطانی شرق و غرب را به خاک مالیده و امت اسلام را در سر تا سر دنیا بیدار کرده است، من وظیفه خود میدانم که با تفسیر قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمانهای انقلابی اسلام را مطرح نمایم و با بیان مفاهیم شور آفرین، حماسی و اجتماعی قرآن کریم، دلها را برای پیوستن به انقلاب اسلامی ایران آماده کنم. از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بیش از حدّ لازم در حوزه گفته میشود، امّا جای تفسیر قرآن سخت خالی است!»
درس تفسیر شهید صدر هر هفته دو روز از تاریخ ۱۷
جمادی الاول تا ۵
رجب ۱۳۹۹ طی چهارده جلسه برگزار شد.
مجموع آن چهارده جلسه درس تفسیر قرآن در کتاب «المدرسه القرآنیه» تدوین شده است. که بعد از آن رژیم طاغوتی صدام حسین از ترس بیداری مردم، درس تفسیر بیدارگرانه آیت الله صدر را به تعطیلی کشاند.
درس تفسیر قرآن جنب و جوشی در میان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت ظالمانه صدّام از این پدیده خجسته اسلامی، به وحشت افتاد و برای جلوگیری از هرگونه تحرّک، در یک یورش وحشیانه، همه نمایندگان آیت الله صدر را در تمام شهرهای کشور دستگیر و زندانی کرد. شهید صدر روز ۱۶ رجب ۱۳۹۹ را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژیم اعلام کرد.
مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقلید خود برخاستند، دست از کارهای خود کشیدند، بازارها را تعطیل کردند و برای بیعت با رهبرشان به خانه او شتافتند. همان شب آیت الله صدر دستگیر و روانه بغداد شد. در سازمان امنیت بغداد، از او خواستند که دست از پشتیبانی انقلاب اسلامی بردارد و مردم عراق را تحریک نکند. امّا شجاعانه جواب داد. «من یک مسلمانم و در برابر سرنوشت همه مسلمانان جهان و نه تنها عراق و ایران مسؤولم و باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم و وظیفه شرعی منحصر به ایران و عراق نیست. حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن هم، یک وظیفه شرعی است!»
همان روز بنتالهدی، به ایراد یک سخنرانی در
حرم امام علی (علیهالسّلام) پرداخت و از مردم خواست که به خیابانها بریزند و در مقابل دستگیری آیت الله صدر، به رژیم
بعثی اعتراض کنند. همینگونه نیز شد و رژیم برای ایجاد آرامش و جلوگیری از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد که آیت الله صدر را آزاد کنند.
سید محمدباقر صدر، نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی میدانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی امام در سال ۱۳۴۲ ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت میکرد.
در تاریخ ۹ جمادی الثانی ۱۳۸۵، حضرت امام خمینی از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشی در آن ایجاد کرد. علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفی داشتند. آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عدّهای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد. در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمّدباقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت و به امام عشق میورزید، عشقی که تا آخر عمر در بین او و امام بود.
دوران مرجعیت آیت الله سید محمدباقر صدر، پس از وفات آیت الله حکیم (۱۳۹۰ق) آغاز شد و بسیاری از مردم عراق از او تقلید کردند.
در سال ۱۳۹۲ق. رژیم
بعث عراق، بیش از پیش از تحرّکهای ضد استبدادی حزب دعوت اسلامی و دیگر گروههای مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنابراین با یورش به خانههای مبارزان و مجاهدان، عدّه زیادی را دستگیر و زندانی کردند. آیت الله صدر نیز با اینکه بیمار بود و در بیمارستان نجف بستری شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنیت رژیم
بعث قرار گرفت. تا اینکه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنیت دست از او برداشت.
در سال ۱۳۹۴ق. رژیم
بعث عراق، پنج تن از شاگردان و مریدان صدر، یعنی شیخ
عارف بصری،
سید عزالدین قبانچی،
سید عمادالدین طباطبایی تبریزی،
حسین جلوخان و
سید نوری طعمه، را دستگیر و اعدام کرد! این گروه شهیدان، طلایهدار شهدای انقلاب اسلامی عراق بودند. این حادثه اثر ناگوار و سنگینی بر روح آیت الله صدر گذاشت و مدتها به سختی متأثر و بیمار بود.
از حوادث مهّم دیگر در دوران مرجعیت آیت الله صدر، حرکت اربعین سال ۱۳۹۷ بود. مردم نجف از قدیم هر سال در روز
اربعین حسینی، مویهکنان و عزادار، با پای پیاده از نجف تا کربلا راهپیمایی میکنند. در آن سال، آیت الله صدر هر چه در توان داشت به هیئتهای عزادار مساعدت کرد تا مراسم شورانگیز اربعین را هرچه با شکوهتر برگزار نمایند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزاداران حسینی، اعتراض خود را علیه سلطه
رژیم بعث عراق، اعلام کردند.
به دنبال آن قیام تاریخی، آیت الله صدر، را دستگیر و به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند، در آنجا پس از بازجویی، هشت ساعت تحت شکنجه جسمی و روحی قرار دادند. آثار آن شکنجهها، تا آخر عمر در بدنش هویدا بود و به سختی میتوانست از پلّهها بالا برود.
یکی از برنامههای خطرناک رژیم
بعثی عراق، «
بعثی کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دستاندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تکلیف کردند که به حزب
بعث عراق بپیوندند و برنامههای ضد اسلامی آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند. در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب
بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هرگونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند، جز اندکی فرومایه و بیدین و ترسو.
تاثیر فتوای آیت الله صدر به حدّی بود که یکی از مسؤولان حزب در اینباره، اعتراف کرد: فتوای سید محمدباقر، همه نقشههای ما را نقش بر آب کرده و هیچکس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد.
بدینگونه حزب
بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.
در ۱۹
جمادی الاول ۱۴۰۰ق/ ۱۶ فروردین ۱۳۵۹ بار دیگر آیت الله صدر در
شهر نجف اشرف دستگیر شد و به بغداد منتقل گردید. در
بغداد از او خواستند تا چند کلمهای بر ضد
انقلاب اسلامی ایران و
امام خمینی بنویسد تا از مرگ حتمی نجات یابد، اما او آشکارا این تقاضا را رد کرد و بر راه مستقیم و خللناپذیرش تأکید نمود. در نتیجه پس از سه روز شکنجههای وحشیانه، در ۲۲ جمادی الاول ۱۴۰۰ق/ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ به
شهادت رسید و تحت نظر شدید مأموران امنیتی در آرامگاه خانوادگی شرفالدین در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
روز ۱۸
رجب ۱۳۹۹، خانه آیت الله صدر و کوچههای اطراف آن از اوّل صبح تا پاسی از شب، مملو از جمعیتی بود که دیروز برای آزادی رهبرشان دست به تظاهرات اعتراضآمیز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار دیگر با او بیعت کنند.
رژیم ستم پیشه صدام حسین، از تجدید پیمان امت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و برای قطع رابطه مردم با آیت الله صدر، نیروهای امنیتی را در سر کوچه آیت الله صدر و کوچههای اطراف، مستقر کردند. بدینگونه محاصره نه ماهه خانه آیت الله صدر آغاز شد.
در مدّت نه ماه محاصره، رژیم با فرستادن ماموران و مزدوران خود به نزد آیت الله صدر، سعی کرد او را از راهی که در پیش گرفته، منصرف کند، ولی آیت الله صدر ثابت و استوار ایستاد و همچنان از انقلاب اسلامی ایران و امام و مردم انقلابی ایران حمایت کرد و هرگز به خواستههای رژیم خونخوار صدام، گردن ننهاد.
تا اینکه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه ۱۹ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۶ فروردین ۱۳۵۹)، «ابوسعید» رئیس سازمان امنیت نجف، با عدّهای از مزدوران امنیتی، آیت الله صدر را دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد. آیت الله صدر اینبار میدانست که دیگر بر نخواهد گشت، چون وقتی ابوسعید جنایتکار گفت: «آماده باشید به بغداد برویم!» به آرامی گفت: «من خیلی وقت است که آماده شهادتم!»
فردای آن روز، حکومت جبّار بغداد، اقدام به دستگیری
بنتالهدی کرد چون بیم داشت مبادا بنتالهدی بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژیم را رسوا نماید! برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام و رئیس سازمان امنیت کشور، در زندان از آیت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضدّ امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد، تا آزاد شود، وگرنه کشته خواهد شد!
آیت الله صدر این خواسته را ردّ کرد و گفت: «من آماده شهادتم، هرگز خواستههای غیرانسانی و ضددینی شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم!»
وقتی که مزدوران
بعثی، از منصرف کردن آیت الله صدر و خواهرش مأیوس شدند، آن دو علوی را در روز سه شنبه ۲۳ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) زیر شکنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهید در جوار
مرقد امام علی (علیهالسّلام)، در آرامگاه خانوادگی«شرفالدّین» به خاک سپرده شد.
امام خمینی، در پیامی که به مناسبت شهادت آن دو شهید داد، سوگمندانه نوشت: «مرحوم آیت الله شهید سید محمّدباقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او که معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژیم منحط
بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه شهادت رسیدهاند. شهادت ارثی است که امثال این شخصیتهای عزیز از موالیان خود بردهاند.»
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محمدباقر صدر»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۱۱. •
دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «سید محمدباقر صدر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۱۳. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «محمدباقر صدر»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۱۴.