سید عبدالله شیرازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سیّد عبدالله شیرازی (۱۳۰۹-۱۴۰۵ق/۱۲۷۰-۱۳۶۳ش)، از علمای مبارز
شیعه در
قرن چهاردهم هجری قمری بود.
وی در
شیراز و
حوزه علمیه نجف علوم دینی را فرا گرفته و در بیست و یک سالگی به
درجه اجتهاد نایل آمد. شیخ
علی ابوالوردی،
میرزا محمّدصادق مجتهد، حاج شیخ
محمّدرضا شامنی،
سیّد ابوالحسن اصفهانی،
شیخ ضیاءالدین عراقی و
محمّدحسین نائینی را از استادان او برشمردهاند.
آیت الله شیرازی از علمای مبارزی بود که در جریان مقابله با
کشف حجاب رضاخانی و
قیام مسجد گوهرشاد، اعتراض به سیاستهای
رضاخان و آگاهی بخشیدن مردم در
انقلاب اسلامی ایران نقش بسزایی ایفا نمود و از حامیان
جمهوری اسلامی ایران بود. از ایشان تالیفات بسیاری برجا مانده و خدمات اجتماعی زیادی داشته که از جمله آنها، تاسیس حوزههای علمیه، مدرسه، مساجد، کتابخانه، حسینه، درمانگاه، مجتمعهای مسکونی، چاپ و نشر کتابهای اسلامی، کمک به تاسیس مساجد، مدارس علمیّه، حسینیّهها و مراکز اسلامی گوناگون در کشورهای مختلف اسلامی و خدمات بسیار دیگر را میتوان نام برد.
آیتالله
سیّد عبدالله شیرازی، از نوادگان
امامزاده احمد بن موسی (علیهالسّلام)، معروف به شاه چراغ است.
پدر بزرگش،
آیتالله
سیّد محمّدعلی شیرازی از مدافعان نهضت مشروطه و از همرزمان
آیتالله شیخ فضلالله نوری بود که بعد از
شهادت وی در سال ۱۳۳۵ هـ. ق.
تهران را ترک کرد و به شیراز رفت.
پدرش،
آیتالله
سیّد محمّدطاهر موسوی در سال ۱۳۳۰ هـ. ق. با ورود ساکس، فرمانده عالی رتبه
انگلستان در
فارس، مخالفت کرد و مردم را از استقبال او بر حذر داشت و در اطلاعیهای نوشت:
«... شما اهالی شریف شیراز بدانید که هرگونه شرکت در این امر در حکم محاربه با خدای متعال... و جنگ با
امام زمان... میباشد. لذا مبادرت به این عمل، حرام مؤکد است... و همگی طبقات شریف مردم سعی نمایند از ورود و دخالت خارجیها، اعم از انگلیسها و روسها، در شئون بلادتان... جلوگیری نمائید. مسلماً امام زمان (سلاماللهعلیه) شما را کمک میفرماید...»
صدور این اطلاعیه سبب تبعید وی و فرزندش،
سیّد عبدالله به روستای «سیوند» مرودشت شد. سرانجام وی پس از عمری مبارزه و تلاش برای اعتلای فرهنگ علوی، روز پنجشنبه هشتم
رجب ۱۳۴۵ هـ. ق. مطابق با ۱۳۰۴/۱۰/۲۰، بدرود حیات گفت. پیکرش پس از تشییع با شکوه، به
نجف اشرف منتقل و در جوار
بارگاه امام علی (علیهالسّلام) به خاک سپرده شد.
سیّد عبدالله در شب ۱۳
شعبان ۱۳۰۹ هـ. ق. مطابق با ۱۲۷۰/۱۲/۲۳، در یکی از محلههای شیراز که بیشترشان سادات موسوی بودند، دیده به جهان گشود. مادرش، بی بی علویه از تبار قاضی حسین دزفولی، از خاندان خوزستانی بود.
سید عبدالله در آغازین روزهای ۷ سالگی، با جمعی از کودکان همبازی خود وارد مکتبخانه شد. او
روخوانی قرآن را در آنجا و خواندن و نوشتن کتابهای فارسی و ادبیات مرسوم را نزد پدر خود فرا گرفت. وی در نزدیکترین حوزه علمیّه زادگاهش، به آموختن
لغت،
صرف و
نحو و
ادبیات عرب پرداخت و برخی از کتابهای اصولی و فقهی و
منطق و
فلسفه را نزد استادان
حوزه علمیّه شیراز و پدر خویش آموخت.
استادان وی اندک بودند.
آیتالله شیخ علی ابوالوردی،
آیتالله میرزا محمّدصادق مجتهد و
آیتالله حاج شیخ محمّدرضا شامنی استادان او در حوزه علمیّه شیراز بودند.
او بسیاری از کتابهای درسی حوزه را مطالعه کرد. وی در ۲۱ سالگی به اجتهاد رسید. بارها استادش،
آیتالله شیخ علی ابوالوردی در جمع علما و طلاّب، تصریح نمود: «آقا
سیّد عبدالله احتیاج به نجف رفتن ندارد.»
آیتالله شیرازی از وی
اجازه اجتهاد مطلق گرفته بود.
آیتالله حاج
سیّد محمّدباقر آیت اللهی که از استوانههای حوزه علمیّه شیراز بود، فرمود: «من اجازه اجتهاد مرحوم حاج شیخ علی ابوالوردی را که در سال ۱۳۳۲ هـ. ق. به
آیتالله العظمی شیرازی داده بود، دیدم و خواندم.»
آیتالله شیرازی به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه
خاندان پهلوی و استعمارگران، عرصه را بر خود تنگ دید و به ناچار در
جمادی الاولی ۱۳۳۳ هـ. ق. شیراز را به قصد ادامه تحصیل در حوزه علمیّه نجف، ترک گفت.
وی در مدرسه بزرگ
آیتالله آخوند خراسانی حجره گرفت و با تمام وجود، به تحصیل علوم و معارف اهل بیت پرداخت بهطوری که در مدتی کوتاه، طلبه مهاجر شیرازی در میان طلاّب حوزه علمیّه نجف شُهره گشت. او درباره روزهای نخست تحصیل خود در نجف میگوید: «... عشق و علاقه من به تحصیل و رسیدن هرچه سریعتر به مراتب عالیه، در این حد بود. دورانی که در مدرسه بزرگ آخوند بودم، از میان ۶۳ نفر طلبه، فقط دو نفرشان درس
کفایه میخواندند و بقیه مراحلی از
درس خارج را گذرانده بودیم و غالباً یا
مجتهد بودند یا قریب الاجتهاد.... بالاخره در مدرسه قزوینی حجره گرفتم... که اکثر ساکنانش از مجتهدان مسلم یا در حد اجتهاد بودند...»
آیتالله العظمی
سیّد ابوالحسن اصفهانی،
آیتالله العظمی شیخ ضیاءالدین عراقی و
آیتالله العظمی شیخ محمّدحسین نائینی استادان او در حوزه علمیّه نجف بودند.
آیتالله شیخ ضیاءالدین عراقی در حضور شاگردانش، از
آیتالله
سید عبدالله شیرازی تعریف کرد و گفت: «من ایشان را برای آینده نزدیک نجف اشرف ذخیره نمودهام و ایشان امید علمی آینده من است.»
آیتالله شیرازی پس از ۱۲ سال تحصیل در حوزه علمیّه نجف، در ۱۷
جمادی الثانی ۱۳۴۵ هـ. ق. از نجف اشرف به شیراز برگشت. حوزه علمیّه شیراز ـ پس از کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ ش. ـ تقریباً پیکره و نظام خود را از دست داده بود و بیشتر طلاّب آن به حوزههای علمیّه اصفهان و شهرهای دیگر هجرت کرده بودند.
آیتالله شیرازی توانست حوزه علمیّه شیراز را بازسازی کند و طلاّب مهاجر را دوباره بازگرداند.
وی مدیریّت مدرسه بزرگ خان را به عنوان حوزه مرکزی شیراز بر عهده گرفته بود و بر بقیّه مدرسههای علمیّه شیراز نظارت میکرد. او با کمک
آیتالله جعفر محلاتی،
آیتالله
سید عبدالباقی و علمای دیگر شیراز، حوزه علمیّه شیراز را رونق خاصی بخشید.
آیتالله شیرازی برای هماهنگی با علمای قم جهت مبارزه با سیاستهای ضدّ دینی
رضاشاه، به صورت مخفیانه، با جمعی از علمای شیراز، راهی
قم گردید تا با مؤسّس حوزه علمیّه قم،
آیتالله شیخ عبدالکریم حائری مذاکره نماید. وی در اینباره میگوید:
«...آخرین جلسهای که در یکی از شبهای زمستان در منزل مرحوم
آیتالله عبدالباقی منعقد گردید... نظر بر این شد اینجانب و مرحوم حاج عبدالباقی به نمایندگی از سوی علمای منطقه فارس به قم حرکت نمائیم و با مرحوم
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه و آقایان علمائی که از
اصفهان به این منظور مقرر بود برسند، جلسهای داشته باشیم... پاسی از شب گذشت و مرحوم آقا
سیّد عبدالباقی به تهجّد... مشغول گردید و این جانب نیز... مشغول شدم و پس از این به فکر فرو رفتم... این مسئولیتی است بسیار پر اهمیّت آیا میتوانیم این رسالت خطیر را به نحو مطلوب انجام دهیم؟!... نظر بر این شد که موضوع را موکول به
استخاره نمایم. مرحوم آقا
سیّد عبدالباقی
قرآن را برداشت و با تضرّع و خشوع از خالق خودخواست... در اوّل صفحه این آیه شریفه بود: «اذْ هَبا اِلی فرعَوْن اِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قُوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّـرُ اَوْ یَخْشی...؛
) با
توکل بر
خداوند متعال و
توسل به ذیل عنایات خاصه
اهل بیت (علیهمالسّلام)، حرکت نموده و راهی قم شدیم...»
آیتالله شیرازی دو ماه در قم ماند تا با کمک علمایی که از شهرهای دیگر، به قم آمده بودند، مبارزه را سامان بخشد. تلگرافهای علما به رضاشاه سبب شد تا رضاشاه در ظاهر، تمام خواستههای علما را بپذیرد و
مخبر السلطنه، رئیس الوزراء و
تیمور تاش، وزیر دربار را به قم اعزام کند. نمایندگان رضاشاه تعهدنامه پنج مادهای را با علما امضا نمودند و جهت امضا به دربار فرستادند تا رضاخان پای آن مهر بزند... پس از مدّتی، قرارداد از طرف رضاشاه نقض گردید. او تمام مواد آن را بر خلاف مصالح کشور و خاندان پهلوی دانست و آن را لازمالاجرا ندانست. او در صدد بود در یک فرصت مناسب، تمام علمایی که تعهّدنامه را امضا کرده بودند، دستگیر نماید. بدینمنظور، رضاشاه به مناسبت حلول سال نو، همسر خود را همراه جمعی از زنان، که همگی بدون حجاب بودند، به قم فرستاد. زن شاه و زنان همراه او بدون حجاب وارد
حرم حضرت معصومه (علیهاالسّلام) شدند و از طرف علما، بخصوص
آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی مورد اعتراض شدید قرار گرفتند. خبر به رضاشاه رسید. او همراه تیمور تاش و سربازان مسلّح به قم آمد و در کنار ضریح حضرت معصومه،
آیتالله بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد.
آیتالله بافقی دستگیر و به
شهر ری تبعید شد.
آیتالله
سیّد عبدالله شیرازی پس از این حادثه، ناگزیر به زادگاه خود برگشت.
آیتالله شیرازی حدود ۱۱ سال در شیراز مشغول تدریس و کارهای علمی و اجتماعی بود، تا این که اواخر
محرّم ۱۳۵۴ هـ. ق. ۱۳۱۴. ش. به قصد زیارت
امام رضا (علیهالسّلام) به
مشهد رفت.
خبرِ کشف حجاب دانشآموزان دخترِ مدرسه شاهپور شیراز (این حادثه در فروردین سال ۱۳۱۴، پس از سخنرانی
علیاصغر حکمت در مدرسه مذبور، با کشف حجاب ۴۰ دانشآموز دختر اتفاق افتاد.) و مدرسه جلالیه تهران به مشهد رسید.
آیتالله حاجآقا حسین قمی خطاب به مردمی که برای اعتراض به این عمل رژیم، آمده بودند، فرمود: «امروز اسلام فدایی میخواهد. بر مردم است که قیام و عمل کنند...». به دنبال سخنان حماسی وی، اصناف و بازاریهای مشهد تلگرافهای شدیداللحنی به دربار زدند.
آیتالله شیرازی که تازه وارد مشهد شده بود، نزد
آیتالله قمی میرود و به وی میگوید: این مرد (رضاخان) گوشش از تلگرافها پر است. اگر اثری داشته باشد، حرکت خود شماست. باید به تهران حرکت کنید و با او ملاقات نموده و به او بگویید: «من همان کسی هستم که هر وقت به مشهد مقدس میآمدی و سعی مینمودی با من ملاقات نمائی، نمیپذیرفتم امّا امروز با پای خود به تهران آمدهام، چون حساب اسلام در کار است، میخواهم از نوامیس اسلام دفاع نمایم...»
آیتالله شیرازی حیات دوبارهای به
حوزه علمیّه خراسان بخشید. شور و شوق زایدالوصفی در میان طلاّب و علما افتاده بود. گردهماییهای بزرگی از سوی طلاّب و فضلای خراسان برای مبارزه با کشف حجاب برگزار گردید. روحانیّت تشکّل یافت و میرفت که قیامی بزرگ علیه رژیم شاه اتفاق افتد. پس از نشستهای فراوانِ روحانیون طراز اول شهر، اوضاع سردرگم شهر قدری انسجام بخشیدند و سمت و سوی انقلاب تا حدّی شفاف و چهره رژیم پهلوی برملا گشت. دولت از این خیزش، سخت بر آشفته شده بود.
اولین اقدام علما، صدور اطلاعیههایی مبنی بر افشای جنایات حکومت رضاخان بود و مردم را به اعتصاب و تحصن فرا خوانده بود. کم کم مبارزه شکل عملی به خود گرفت. اعتراضات خیابانی در گوشه و کنار شهر دیده میشد. رهبران قیام هر از چند گاهی جلساتی تشکیل میدادند و اهداف ضد دینی رژیم پهلوی را برای مردم افشا میکردند. برخی از چهرههای انقلابی و رهبران «نهضت گوهرشاد» عبارتند از:
۱.
آیتالله کفائی، فرزند آخوند خراسانی.
۲.
آیتالله میرزا مهدی آشتیانی.
۳.
آیتالله شیخ علیاکبر نهاوندی.
۴.
آیتالله
آقا بزرگ شاهرودی.
۵.
آیتالله حاج سیّدهاشم نجفآبادی.
۶.
آیتالله سیّد یونس اردبیلی.
قرار شد رهبران قیام آنچه در کشور میگذرد را با شاه مطرح نمایند و از او بخواهند که بیش از این به مقدسات دین و مذهب اهانت نشود. از طرف رهبران قیام، اجازه تحصن در جوار تربت امام هشتم و
مسجد گوهرشاد صادر گردید که اینک به یک خاطره از آن حماسه خونین بسنده میشود.
آیتالله
سیّد عبدالله شیرازی که خود از رهبران و پیشگامان نهضت گوهرشاد بود، میگوید:
«... هوا تاریک بود. رئیس تامینات گفت: کی هستی؟ گفتم: ...
سیّد عبدالله شیرازی... یکی از آنها... به من گفت: واقعاً شما نمیدانید دیشب ما چه کردیم؟ از روسها بدتر کردیم، ما کاری کردیم که روسها نکردند!. .. گفتند: بفرمایید بالا رفتم... یک صاحب منصب گفت: ... شما مثل اینکه محاکمه میشوید؟ گفتم: ظاهراً، بلی. گفت: شما شناسنامهتان را بیاورید. گفتم: من شناسنامه ندارم باید چکنم؟. .. بعد اجازه اجتهادی را که از مرحوم
آیتالله آقای
سیّد ابوالحسن اصفهانی (رحمةالله) داشتم و همراهم بود، برداشتم... نگاه کرد به آن ورقه و دید که در آن مرحوم آقا ابوالحسن اصفهانی از من تجلیل نموده و مرا مجتهد مسلم دانسته است. برخاست و گفت: چه اشتباهی کردهاند؟! چرا باید اینقدر این دستگاه شاه اشتباهکار باشد؟! به من گفت: بفرمایید آزاد هستید... صبح آن روز از تهران تلگرام آمده بود که هشت نفر از علما را فوراً گرفته به مرکز بفرستند که یکی از آنان حقیر بودم و یکی دیگر مرحوم
آیتالله
سیّد یونس اردبیلی بود و نفر دیگر مرحوم آقا
سیّد علیاکبر خوئی (پدر
آیتالله العظمی خوئی) بود که تلگرامها را به شاه جنایت کار امضا کرده بودیم... صبح ما را حرکت دادند تا وارد تهران شدیم. ما را یکسره به توقیفگاه بردند. دو ساعت آنجا بودیم و بعد مرا به اتفاق مرحوم آقا
سیّد یونس اردبیلی به میدان توپخانه و به زندان وارد نمودند، سلولها بسیار تنگ و تاریک و گرم بود و به مجرد ورود، به علت منفذ (تهویّه) نداشتن اتاق، حالم منقلب شد. پس از گذشت زمان کوتاه رئیس محبس وارد سلول شد و سلام نمود.
از او خواستم که منفذی برای سلول ترتیب دهد... گفت: ... دعا کنید پهلوی اهل شود...»
آیتالله شیرازی پس از آزادی از زندان، در ۲۸
رجب سال ۱۳۵۴ هـ. ق. به شیراز برگشت و مشغول تدریس در حوزه علمیّه شیراز شد. جاسوسان دولت لحظهای ایشان را ترک نمیکردند، سایه به سایه وی را زیر نظر داشتند، حتی در حال اقامه نماز هم او را رها نمیکردند. بالاخره عرصه بر ایشان تنگ شد و به کلّی از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی باز ماند. لذا تصمیم گرفت مخفیانه شیراز را به قصد
عراق ترک کند. او با زحمت فراوان، توانست در اواخر
ذی حجه ۱۳۵۴ هـ. ق. شبانه شیراز را به قصد عراق ترک نماید. وی درباره علّت و نحوه هجرتش به عراق میگوید:
«..کار به اینجا رسید، یعنی کم کم علما باید - نعوذبالله - با عیالشان (در کوچه و بازار) بیحجاب میآمدند... روزی منزل اخوی،
آیتالله
سیّد محمّدجعفر طاهری رفته بودم، ایشان گفت: اسمهای ما را در لیستی با دیگر علما نوشتهاند، میخواهند چکار کنند؟. .. گفتم: لابد، میخواهند دعوت کنند برای شرکت در مراسم کشف حجاب!... چند روزی تمارض نمودم... برنامههای درسی و... را ترک کردم تا در شهر منتشر شود که کسالت دارم و در منزل بستری هستم و در کنار این برنامه منتظر بودم وسیله حرکت فراهم گردد... (شبی) دست فرزندم،
سیّد محمّد را گرفتم و بقچه لباسهایم را از والدهاش خواستم... ایشان با گریه گفت: بعد از سه چهار ماه زندان، تازه به منزل آمدهاید... باز کجا میخواهید بروید...؟ ! به ایشان گفتم: به هر کجا بروم بهتر از آن است... که از من بخواهند دست تو را بگیرم و به جشنها ببرم!. .. من میروم... یا به هدف خود که رسیدن به نجف اشرف است، میرسم یا دوباره زندان رفته و کشته میشوم ولی تن به این عار و ذلّت و ننگ نمیدهم...»
آیتالله شیرازی همراه فرزند خود، با زحمت فراوان، از طریق
بصره، عماره و دیوانیه، خود را به نجف اشرف رساند.
آیتالله شیرازی در فروردین ۱۳۱۵ش، به عراق رفت.
آیتالله اصفهانی،
آیتالله نائینی و
آیتالله ضیاءالدین عراقی به دیدار وی آمدند. وی در این دیدار، جنایات رضاخان، تخریب قبور ائمّه در
حجاز، کشف حجاب در
ایران و قتل عام ۱۲۰ نفر از علمای شیعه و سنی در
افغانستان توسط امانالله خان را آشکار ساخت. در پی افشاگری وی، بازارها و حوزه علمیّه نجف تعطیل شد و عزای عمومی اعلام گردید، و طومار اعتراضآمیزی مبنی بر حمایت از ملّت مسلمان افغانستان به دولت مردان
کابل فرستاده شد.
آیتالله اصفهانی در سال ۱۳۶۳. ق. از مردم خواست تا در امور شرعی و احکام اسلامی به
آیتالله
سید عبدالله شیرازی رجوع نمایند. پس از آن، بنا به درخواست مکرر فضلای نجف نخستین رساله عملیه خویش را به نام «انیس المقلّدین» منتشر ساخت. وی همواره با انقلابیون ایران در تماس بود و در مناسبتهای گوناگون چون
کودتای ۱۲۹۹ ش. انگلیسها که منجر به برکناری رضاخان و جایگزینی پسرش شد و نیز به مناسبت
رفراندوم فرمایشی محمّدرضا شاه و...، اعلامیههایی صادر نمود.
آیتالله شیرازی به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه دولتهای ایران و عراق، مجبور شد در آذر ماه ۱۳۵۴ ش، خاک عراق را ترک گوید و به ایران برگردد، وی در مسیر بازگشت توقف کوتاهی در قصر شیرین و باختران داشت. رژیم از انعکاس خبر ورود ایشان در مطبوعات جلوگیری کرد. وی پس از چند روز توقف در پایتخت، برای زیارت مرقد حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسّلام) و دیدار با علما، راهی قم شد.
آیتالله شیرازی پس از اقامت کوتاه در قم، در ۲۸ ذی حجه به زادگاه خود برگشت. مردم از وی استقبال باشکوهی به عمل آوردند.
با ارتحال
آیتالله میلانی میرفت که حوزه علمیّه مشهد دوباره از هم بپاشد. لذا
آیتالله شیرازی به مشهد رفت. علما و فضلای خراسان از وی تقاضا کردند تا برای همیشه در مشهد بماند. ایشان پذیرفت و تا آخر عمر در مشهد ماندگار شد.
کم کم
خراسان جان تازهای گرفت. حوزه، پناهگاه مطمئنی یافت و جوِّ مشهد سمت و سوی انقلابی به خود گرفت. حاج شیخ میرزا
علی فلسفی، حاج شیخ
ابوالحسن شیرازی، حاج
سیّد کاظم مرعشی، حاج
سیّد ابراهیم علمالهدی، حاج
سید عزّالدین حسینی زنجانی،
حاج آقا حسین شاهرودی و علمای دیگر خراسان، رهبری مردم را در مبارزه علیه رژیم پهلوی در دست گرفتند. خشم مردم به صورت تظاهرات خیابانی جلوهگر شد و انقلاب به رهبری
امام خمینی (قدسسره) به پیروزی نزدیک شد.
آیتالله شیرازی بیشتر پیاده رفت و آمد میکرد. کمتر اتفاق میافتاد که از ماشین سواری استفاده نماید. میگفتند: آقا چرا سوار وسیله نقلیه نمیشوید؟ میفرمود: میترسم عادت کنم.
آیتالله شیرازی در میان علمای معاصر، در
تواضع یگانه بود. با همه یکسان برخورد میکرد. ارباب رجوع را با چهره باز استقبال مینمود و میان کوچک و بزرگ، عوام و خواص، فقیر و ثروتمند فرقی نمیگذاشت. غذای اندرونی و خدمه یکسان بود. او بیشتر همراه خادمان، شاگردان و مهمانان، در مهمانخانه غذا را صرف میکرد. وی از افراد متملق و چاپلوس کراهت داشت. دوست نداشت خدمه جلو آقا دست به سینه بایستند. بارها گوشزد کرد که همانند فراعنه، با مردم و نزدیکان و خدمه خویش رفتار نکنید. او بیشتر اوقات تنها برای تدریس میآمد. عبای خودش را به سر میکشید و متواضعانه از کوچه پس کوچههای شهر عبور میکرد.
تا آخرین روزهای زندگی، ظرف غذای خود را، خودش میشست. او در منزل خدمتکار مخصوص نداشت. او و همسرش کارهای خانه را انجام میدادند.
آیتالله شیرازی در نیمههای شب عبادت میکرد، حتی برای یکبار هم
نماز شب او ترک نشد. وی در تعقیبات نمازش، بیشتر
دعای ابوحمزه ثمالی را میخواند. او نوافل را ترک نمیکرد. وی از ۱۳ سالگی
روزه ماه رمضان را آغاز کرد و تا دو سال قبل از رحلتش ادامه داد. پزشکان معالج اصرار داشتند که نباید آقا روزه بگیرد، ولی ایشان میفرمود: در طول هشتاد سال واندی، یک روز بدون دلیل روزهام را
افطار نکردهام. میگفت: دوست دارم در این اواخر عمر، با زبان روزه دار خدا را ملاقات نمایم.
آیتالله شیرازی در
زهد یگانه عصر خود بود. او هیچ گاه از موقعیّت و مقامی که کسب کرده بود، سود دنیوی نبرد. او همانند یک طلبه معمولی زندگی میکرد.
آیتالله شیرازی تا آخر عمرش اجازه نداد در اتاقش سادهترین فرش پهن گردد. دوستانش به او پیشنهاد کردند: آقا، دو تکه فرش لازم است در حجره پهن شود. فرمود:
«میخواهید در این آخر عمر وضع زندگی مرا تغییر دهید و آن را اعیانی نمائید؟! سبحان الله... ابداً اجازه نمیدهم.»
وی تا زمانی که در نجف بود، حاضر نشد از کولر، پنکه و یخچال که از ضروریات اولیه زندگی است، استفاده نماید و میگفت:
«حالا که اکثر مردم فاقد یخچال هستند، چرا ما نباشیم مگر بدون یخچال نمیشود زندگی کرد...»
وی از سادهترین غذاهای موجود استفاده میکرد. هرگز دیده نشد سر سفره وی دو نوع غذا گسترده شود. خوراکش، بیشتر آبگوشت و دوغ بود.
آیتالله شیرازی با اینکه به تدریس و حضور در امور سیاسی و اجتماعی مردم مشغول بودند، آثار زیادی از ایشان به یادگار مانده است که اینک فقط به آثار چاپ شده ایشان اشاره میگردد:
۱.
عمدة الوسائل فی الحاشیة علی الرسائل، حاشیه بر «
رسائل»
شیخ انصاری (قدسسره) در
اصول فقه، ۴ جلد.
۲. کتاب القضاء،
فقه استدلالی، در
قضاوت و احکام آن، ۲ جلد.
۳.
الدرّر المبیض فی منجزات المریض، فقه استدلالی در موضوع
ارث.
۴.
ازاحة الشبهات فی الشک فی الرکعات، فقه استدلالی در بیان احکام شکهای نماز.
۵.
رفع الحاجب فی الاجرة علی الواجب، فقه استدلالی در بیان احکام اخذ بهاء، و اجرت نیابت در عبادت.
۶.
ازاحة الشبهة فی حکم الافاق المتحدة و المختلفه، فقه استدلالی در بیان حکم
رؤیت هلال ماه.
۷.
التحفة الکاظمیة فی قتل الحیوانات بالآلات الکهربائیه، فقه استدلالی در بیان حکم ذبح حیوانات به وسیله ابزار برقی.
۸.
الرسالة الرجبیه، فقه استدلالی، توضیح درباره
حجاب از نظر
قرآن و
روایات.
۹.
الرسالة الربیعیة فی تصحیح النیابة العبادیه، فقه استدلالی در بیان حکم نیابت در عبادت.
۱۰.
المسالة الرجوعیة فی حکم المطلقة الرجعیه، فقه استدلالی در بیان حکم مطلّقه به
طلاق رجعی.
۱۱.
الحاشیة علی العروة الوثقی، فقه استدلالی، مجموعه نظریّات در تمام مباحث فقهی، حاشیه بر کتاب
عروة الوثقی، تالیف علاّمه
سیّد محمّدکاظم یزدی (قدسسره).
۱۲.
الاحتجاجات العشره، بحث و مناظره با دانشمندان
اهل سنّت، درباره مسائل اعتقادی. این کتاب چندینبار به وسیله نویسندگان مبرّز حوزههای علمیه نجف اشرف و قم و تهران، به
زبان فارسی ترجمه و نیز در خارج از کشور به زبانهای اردو و انگلیسی و گجراتی ترجمه و چاپ شده است.
۱۳.
الامامة و الشیعه، بحثی کلامی درباره مسئله
امامت از دیدگاه
شیعه.
۱۴. پوشش زن از دیدگاه اسلام.
۱۵. امام و امامت از دیدگاه اسلام.
۱۶. مناظرات دهگانه با علمای اهل سنّت، درباره بعضی عقاید شیعه.
۱۷.
ذخیرة الصالحین، مجموعه فتاوای
آیتالله العظمی شیرازی در تمام ابواب فقه، رساله عملیه به
زبان عربی، ۲ جلد.
۱۸. توضیح المسائل، مجموعه فتاوای وی در تمام ابواب فقه، رساله علمیه به زبان فارسی. این رساله تاکنون چندبار به زبان اردو و انگلیسی به چاپ رسیده و در اختیار مسلمانان کشورهای اروپایی، افریقایی،
هند و
پاکستان قرار گرفته است.
۱۹. مناسک حجّ، مجموعه
احکام حجّ به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی و اردو.
۲۰.
انیس المقلّدین، اوّلین رساله عملیّه وی که به زبان فارسی، در سال ۱۳۶۳ هـ. ق. به چاپ رسید.
۱. تاسیس حوزه علمیّه «
آیتالله العظمی شیرازی» در
نجف اشرف، در سال ۱۳۷۳ هـ. ق./ ۱۳۳۲ هـ. ش.
۲. تاسیس مدرسه علمیّه «طاهریه» در نجف اشرف، در سال ۱۳۸۳ هـ. ق./ ۱۳۴۲ هـ. ش.
۳. تاسیس دبستان پسرانه اسلامی «المدرسة الابتدائیة الطاهریه» در نجف اشرف، در سال ۱۳۸۶ هـ. ق./ ۱۳۴۵ هـ. ش.
۴. تاسیس مسجد طاهری در نجف اشرف، در سال ۱۳۸۶ هـ. ق./ ۱۳۴۵ هـ. ش.
۵. تاسیس کتابخانه عمومی «
آیتالله العظمی شیرازی» در نجف اشرف، در سال ۱۳۸۸ هـ. ق./ ۱۳۴۷ هـ. ش.
۶. تاسیس مجتمع مسکونی در کوی طلاب علوم دینی مهاجر در نجف اشرف، برای طلاّب متاهل که از کشورهای مختلف به حوزه علمیّه نجف میآمدند.
۷. حُسینیّه طاهریّه در
شهر کوفه.
۸. تاسیس مدرسه علمیّه امام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
مشهد مقدس، در سال ۱۳۹۶ هـ. ق./ ۱۳۵۵ هـ. ش.
۹. تاسیس درمانگاه
آیتالله العظمی شیرازی، ویژه طلاّب حوزه علمیّه مشهد، در سال ۱۳۹۷ هـ. ق./ ۱۳۵۶ هـ. ش.
۱۰. تاسیس کتابخانه عمومی
آیتالله العظمی شیرازی در مشهد، در سال ۱۳۹۷ هـ. ق./ ۱۳۵۶ هـ. ش.
۱۱. تاسیس مسجد ابوالفضل (علیهالسّلام)، مشهور به مسجد
آیتالله العظمی شیرازی، در کوی طلاّب مشهد، در سال ۱۴۰۱ هـ. ق./ ۱۳۵۹ هـ. ش.
۱۲. تاسیس حسینیه
آیتالله العظمی شیرازی در مشهد، در سال ۱۴۰۳هـ. ق./ ۱۳۶۱ هـ. ش. (مرحوم
آیتالله العظمی شیرازی مکرر اظهار میفرمود: «میل دارم در شرایطی از دنیا بروم که چیزی از حطام دنیا را مالک نباشم و مخصوصاً علاقه ملکی نداشته باشم.» براین اساس خانه مسکونی و اقامتگاه خود را به عنوان حسینیه به ساحت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) وقف فرمود توضیح اینکه در وقفنامه مقرّر فرمود: طبقه فوقانی آن که هماکنون وجود دارد، اختصاص یابد به استراحتگاه آقایان روحانیانی که به منظور زیارت مرقد مطهّر حضرت ثامن الحجج (علیهالسّلام) به مشهد مقدّس میآیند که حدّاکثر به مدت ده روز در آنجا توقف نمایند.)
۱۳. ایجاد ۱۳۰ واحد مسکونی برای زلزلهزدگان طبس، در سال ۱۳۹۹ هـ. ق./ ۱۳۵۸ هـ. ش.
۱۴. احداث ۲۴ واحد مسکونی برای زلزلهزدگان فیض آباد قائنات، در سال ۱۴۰۰ هـ. ق./ ۱۳۵۹ هـ. ش.
۱۵. بازسازی بخش زیادی از مناطق زلزلهزده شیروان، در سال ۱۴۰۰ هـ. ق./ ۱۳۵۹ هـ. ش.
۱۶. بازسازی بخشی از مناطق آسیبدیده سیل
خوزستان، در سال ۱۳۹۹ هـ. ق./ ۱۳۵۸ هـ. ش.
۱۷. بازسازی بخش زیادی از مناطق زلزلهزده
کرمان، در سال ۱۴۰۱ هـ. ق./ ۱۳۶۰ هـ. ش.
۱۸. کمک به امر خانهسازی طلاّب و مردم مستضعف در موارد مختلف.
۱۹. کمک به تاسیس مساجد، مدارس علمیّه، حسینیّهها و مراکز اسلامی گوناگون در کشورهای مختلف اسلامی، به خصوص کشورهای ایران، عراق، هند، پاکستان و کشورهای افریقایی.
۲۰. پرداخت شهریّه به حوزههای علمیّه استان خراسان، استان فارس و برخی از حوزههای علمیّه ایران، نجف،
کاظمین و
سامرّاء.
۲۱. کمک به چاپ و نشر کتابهای اسلامی که به زبانهای مختلف انتشار یافته است.
۲۲. ایجاد بخش عظیم جرّاحی در بیمارستان حضرت زهرا (علیهاالسّلام)، وابسته به مجلس اعلی شیعیان
لبنان، در
بیروت.
۲۳. پرداخت کمکهای نقدی به شیعیان آسیبدیده لبنان، به ویژه مراکز ایتام جنوب لبنان.
۲۴. پرداخت کمک به طلاّب علوم دینی مجاور
مرقد حضرت زینب (علیهاالسّلام).
۲۵. احداث بیش از ۶۰ مدرسه علمیّه و کمک به تاسیس تعداد دیگری در نقاط مختلف کشور پاکستان و پرداخت شهریّه ماهانه و کمکهای مختلف به طلاّب آن مدارس.
۲۶. احداث ۴ واحد مرکز درمانی در شهرهای مختلف هند و کمک مالی به طلاّب علوم دینی حوزههای علمیّه این کشور.
۲۷. کمک مالی به جبهههای جنگ و خانوادههای جنگزده.
۲۸. کمکهای نقدی به احزاب اسلامی در عراق و افغانستان.
سرانجام
آیتالله
سید عبدالله شیرازی، در ۹۶ سالگی، در سحرگاه اول محرّم ۱۴۰۵ هـ. ق. ۱۳۶۳/۷/۵، به لقاءالله پیوست و بدن مطهرش در
حرم امام رضا (علیهالسّلام) پس از تشییع باشکوهی به خاک سپرده شد.
ملّت مسلمان ایران، به ویژه مردم شهر مشهد مقدس و شیراز، ۴۰ روز در سوگ
آیتالله شیرازی مویه کردند و جامه سیاه بر تن نمودند و در فراقش اشک ریختند. اینک از مراسمی که در ایران و کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، برگزار شد، آماری ارائه میگردد و در پایان، از میان پیامهای تسلیت رجال مذهبی و سیاسی، به پیام بنیانگذار جمهوری اسلام،
امام خمینی بسنده میکنیم:
۱.
کشور سوریه: در شهرهای
دمشق،
حلب و نواحی آن، حدود ۲۵ مجلس ختم برگزار شد.
۲. کشورهای خلیج: در همه آنها، به استثنای
قطر که حاکمان آنجا از انعقاد هرگونه مجالس ختم و مراسم بزرگداشتی بدین مناسبت اکیداً جلوگیری نمودند، مجالس سنگین و با عظمتی بر پا شد و عموم طبقات مردم، اعم از شیعه و سنّی، در آن شرکت نمودند.
۳.
عربستان سعودی: در منطقه احساء و قطیف مجالس متعدّدی برگزار گردید.
۴.
کشور عمان: در شهرهای
مسقط، مطرح، ظُفار و دیگر مناطق آن، مراسم یادبود و مجالس ختم به وسیله مؤمنان برگزار شد و عموم طبقات در آن شرکت نمودند.
۱.
هندوستان، حدود ۷۰ مجلس در نقاط مختلف هند تشکیل شد.
۲.
انگلستان: ۱۲ مجلس ختم و بزرگداشت در لندن و منچستر و دیگر شهرهای مسلماننشین این کشور برگزار گردید.
۳.
آمریکا: مجالس متعدّدی در ایالتهای دیترویت، کالیفرنیا، شیکاگو و نیویورک منعقد گردید.
۴.
آلمان: مجالسی در شهرهای هامبورگ، کُلن، بُن و فرانکفورت منعقد شد.
۵. کانادا.
۶.
استرالیا.
۷.
اسپانیا.
۸.
ایتالیا.
۹.
تانزانیا.
۱۰.
کنیا.
۱۱.
ماداگاسکار.
ضمناً ناگفته نماند که مجالس ختم و مراسم بزرگداشتی که در سطح
ایران برگزار شد، در حدّی بوده است که نمیشود از آنها نام برد زیرا چه بسا شهر و روستایی در سطح کشور نباشد که مراسمی بدین مناسبت بر پا ننموده باشند. البتّه پیشاپیش همه باید از مراسم بزرگداشتی که از سوی حضرات آقایان مراجع معظّم تقلید و
آیات عِظام و علمای اَعلام حوزه علمیّه قم و نیز آقایان علمای اَعلام بلاد، همچنین ائمه محترم جمعه سراسر کشور - چه آنان که مراسمی را برگزار نمودند و چه آنان که قسمتی از سخنان خود را در خطبههای
نماز جمعه روز بعد از وفات
آیتالله شیرازی بدین موضوع اختصاص دادند - نام برد.
از سوی دیگر در کنار این مجالس ختم و مراسم یادبود، سیل پیامها، تلگرامها و نامههای تسلیت از داخل و خارج کشور منتشر و یا به مشهد مقدّس سرازیر گردید که به نحو فشرده ذیلا به آن اشاره میشود:
۱. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام امّت و حضرات آقایان مراجع معظّم تقلید
قم، نجف اشرف و
تهران.
۲.
ریاست جمهوری، ریاست مجلس شورای اسلامی، نخست وزیر، وزراء، نمایندگان مجلس و دیگر مقامات مملکتی.
۳.
شورای نگهبان،
شورای عالی قضائی،
جامعه روحانیت مبارز تهران،
سازمان تبلیغات اسلامی،
جامعه مدرّسان حوزه علمیّه قم، دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه.
۴. آقایان علمای اَعلام بلاد مختلف ایران و حوزههای علمیّه شهرستانها.
۵. نمایندگان محترم امام و ائمه جمعه محترم اکثر شهرستانها.
پیام رهبر انقلاب اسلامی ایران،
آیتالله العظمی امام خمینی به مناسبت رحلت
آیتالله العظمی شیرازی (رضواناللهتعالیعلیه).
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انّالله و انّا الیه راجعون
رحلت مرحوم
آیتالله آقای حاج
سیّد عبدالله شیرازی (قدسسره) موجب کمال تاسّف است. وجود اینگونه شخصیّتهای علمی و دینی و متعهّد به مجاهدت علیه سردمداران کفر و ستم، سرمایههائی برای حوزههای علمی و پشتوانهای برای کشور و فقدان آنان ثُلْمهای برای اسلام و مسلمین است. اینجانب این ضایعه اسفناک را به محضر مقدّس
ولیّ الله الاعظم ـ ارواحنالمقدمهالفداء ـ و حضرات مراجع معظّم و علمای اَعلام ـ دامت برکاتهم ـ و حوزههای علمیّه و بیت محترم و آقازادگان ایشان ـ ایدهماللهتعالی ـ تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان محترمشان صبر جمیل و اجر جزیل و برای آن بزرگوار رحمت واسعه حقتعالی را خواستارم. والسّلام علی عبادالله الصالحین.
غرّه محرّم الحرام ۱۴۰۵
روحالله الموسوی الخمینی
•
فرهیختگان تمدن شیعی، برگرفته از مقاله «سید عبدالله شیرازی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۰. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیتالله سید عبدالله شیرازی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۰. •
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آیتاللّه سید عبداللّه شیرازی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۰.