• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید اسدالله مدنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سید اسدالله مدنی (۱۳۹۲-۱۳۶۰ ش)، از علمای شیعه مبارز علیه حکومت پهلوی، امام جمعه همدان و تبریز و از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی بود.سید اسدالله مدنی
وی نزد آیتالله حجت کوه کمری، آیتالله سید محمدتقی خوانساری، امام خمینی، آیتالله سید محسن حکیم، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله سید عبدالهادی شیرازی شاگردی کرده و به درجه اجتهاد رسید. او از مبارزین پیش از انقلاب اسلامی بود و چندین بار توسط حکومت شاهنشاهی دستگیر و به شهرهای مختلف ایران تبعید شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به فعالیت‌های خود ادامه داد و نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی شد و به حکم امام خمینی (رحمةالله) به امامت آن شهر منصوب گردید، پس از مدتی با شهادت اولین شهید محراب آیتالله قاضی طباطبائی، به حکم امام خمینی امامت جمعه تبریز را عهده‌دار و با حزب خلق مسلمان در آن منطقه به مقابله پرداخت و توانست توطئه آمریکا و ایادیش در آذربایجان را خنثی کند. سرانجام آیت الله مدنی در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ در جریان برگزاری نماز جمعه، توسط سازمان مجاهدین خلق ترور و به شهادت رسید. از وی به عنوان دومین شهید محراب یاد می‌شود.



در ‌یکی از روزهای سال ۱۲۹۲ شمسی (۱۳۲۳ ق) در خانه آقا میرعلی از سادات آذر شهر یا دهخوارقان، از توابع تبریز، کودکی پا به عرصه زندگی گذاشت. عشق و ارادت پدرش به امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) او را بر آن داشت تا برای فرزندش یکی از القاب آن حضرت یعنی «اسدالله» را نام بگذارد.
[۱] ربانی، علی، شهدای روحانیت در یک صدر سال اخیر، ج۱.

پدر ایشان، مرحوم آقا میر علی، در بازارچه آذر شهر، شغل بزازی داشت. شهید مدنی در چهار سالگی، مادر و در ۱۶ سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و سختی به پایان رساند. و در کنار پدر و در دامان نامادری پرورش یافت. روزهای سخت و حساس کودکی‌اش را در جوار پدر سپری کرد و با تربیتی اسلامی پا به دنیای نوجوانی گذاشت.


آیتالله مدنی تحصیلات خود را در تبریز، قم و نجف نزد اساتید مبرز گذرانده است.

۲.۱ - در قم

سید اسد الله مقدمات علوم دینی را در مدرسه طالبیه تبریز گذراند، ‌سپس برای ادامه تحصیل عازم شهر مقدس قم گردید. سال‌ها در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) ماندگار بود و از محضر بزرگانِ دانش فقه، اصول و فلسفه بهره‌مند گردد.
وی مدتی را که در این شهر بود و در درس آیتالله حجت کوه کمری و آیتالله سید محمدتقی خوانساری و چهار سال در محضر امام خمینی حضور یافت و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بهره فراوان برد و همین درس نیز موجب گشت امام را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بیابد و عشقش نسبت به ایشان فزونی یابد.

۲.۲ - در نجف

آیتالله مدنی در سال ۱۳۶۳ ق (چهل سالگی) به زیارت خانه خدا مشرف شد و پس از اتمام مراسم حج، بی‌درنگ به سوی نجف اشرف روانه گشت و از همان اوان ورودش به حوزه علمیه، بساط درس و بحث علمی را گسترد و در اندک زمانی رشد نمود.
نجف در آن دوران پایگاه بزرگ اسلام بود و اساتید بزرگی چون آیت‌لله سید محسن حکیم در آن حضور داشتند. آیتالله مدنی سالیان درازی در حوزه نجف ماندگار شد.
او که از دانش و معارف بزرگانی چون آیتالله حکیم، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله سید عبدالهادی شیرازی بهره می‌برد و مدارج علمی را به سرعت پشت سر می‌نهاد، روز به روز بر درخشش شخصیت علمی و معنویش نیز افزوده می‌شد و سرانجام مقام اجتهاد را همراه با فتح قله رفیع عرفان و معنویت کسب کرد.
آیتالله مدنی چندین سال در حوزه علمیه نجف به تدریس اشتغال داشت و درس ایشان از جمله درس‌های زنده توأم با عضویت بود. آیتالله راستی کاشانی که در آن دوران در محضر ایشان بود می‌گوید: از درس ایشان محصلین زیادی استفاده می‌نمودند ... و شاگردانشان با یک عشق و علاقه خاصّی در درس ایشان شرکت می‌جستند.
[۲] عباس‌زاده، سعید، شهید مدنی جلوه اخلاص، ص۲۵.


۲.۳ - اجازه اجتهاد

وی در نجف اشرف در درس خارج مرحوم آیتالله سید عبدالهادی شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) و مرحوم آیتالله حکیم (رحمة‌الله‌علیه) و مرحوم آیتالله خوئی (رحمة‌الله‌علیه) شرکت کرده و از مراجع بزرگی از جمله آیتالله حکیم در نجف و آیتالله حجت کوه کمری در قم و آیتالله خوانساری اجازه اجتهاد دریافت کرد.


مبارزات آیتالله مدنی به دوران پیش از شکل‌گیری انقلاب اسلامی مربوط می‌شود. او در طول اقامت در نجف اشرف در جریان رویدادهای سیاسی ایران قرار داشت.

۳.۱ - مبارزه با بهائیت

آیتالله مدنی پیش از نهضت سال ۱۳۴۲ در ایران با فرقه‌های گمراه در ستیز بود.
بذر بهائیت در کشورهای اسلامی به وسیله استعمار انگلیس پاشیده شد و نهال آن در دامن کج‌اندیشان به اصطلاح روشنفکر پرورش یافته بود. در اندک مدتی توسط دست‌های پنهان در ممالک اسلامی به ویژه شیعه‌نشین ترویج یافته با ورود فرهنگ بیگانه و بازگشت روشنفکران غربزده از پرورشگاه خود، این کیش ضد مذهب به اوج خود رسید.
رضا خان و عاملان دیگر غرب در ایران برای کوبیدن اسلام خصوصاً مکتب تشیع به ترویج‌کنندگان مرام بهائی‌گری میدان داده بودند و این تفکر ضد دینی در سراسر ایران به ویژه در آذربایجان بدون موانع در حال گسترش بود. (جزئیات ماجرای برخورد ایشان با بهائیان زادگاه خود در کتاب شهید مدنی جلوه اخلاص (از مجموعه دیدار با ابرار) به تفصیل آمده است.) آیتالله مدنی در چنین روزگاری بود که از حوزه علمیه به زادگاهش بازگشت و مدتی در آن‌جا ماندگار گردید و از آن روز دوران مبارزات وی نیز شکل گرفت. (یادواره شهید محراب آیتالله مدنی، خاطرات آقای بروجردی داماد ایشان.) وی در کنار سید مجتبی نواب صفوی در مقابل افکار پوچ کسروی‌ها نیز مقاومت کرد. از همین‌رو وقتی شهید نواب مصمم به مبارزه شد در تهیه اسلحه وی را یاری کرد. در حوزه نجف در بین دوستان آیتالله مدنی معروف بود که «اسلحه‌ای که نواب صفوی تهیه کرد با پول کتاب‌های آیتالله مدنی بود.»
[۳] مجله عروة الوثقی (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.


۳.۲ - مبارزات در نجف

آیتالله مدنی نخستین کسی بود که در نجف به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام، لبیک گفته با تعطیل کردن کلاس‌های خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی در جهت افشای چهره پلید رژیم مزدور پهلوی گام بر داشت.
پس از کوچ کردن امام خمینی از ترکیه به عراق و اقامت در نجف آیتالله مدنی از جمله کسانی بود که به موجب عشق و ارادت افزون به امام در سخت‌ترین روزها در کنار ایشان بود. معروف است که هر موقع حضرت امام به علتی نمی‌توانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیتالله مدنی به جای امام به اقامه نماز جماعت می‌پرداخت. آیتالله مدنی چه در نجف و چه در روزهایی که برای امر تبلیغ به ایران سفر می‌کرد از امام نیز سخن می‌گفت و رسالت و وظایف مؤمنین را در مقابل رژیم پهلوی برایشان گوشزد می‌کرد.
و این بود که در سال‌های ۵۱ـ۵۰ از جانب سازمان امنیت وقت کشور (ساواک) تحت مراقبت قرار گرفت و به جرم اختلال در امنیت منطقه تبعید گردید. مدتی در نور آباد ممسنی (۲۲ ماه)، زمانی در گنبد کاووس (یازده ماه) و سرانجام به بنادر گرم جنوب و کردستان، هم‌چنان این سید بزرگوار زندگی‌اش در تبعیدگاه‌ها سپری گشت.
[۴] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۱/۰۶/۱۸، یادواره شهید محراب آیتالله مدنی، خاطرات آقای بروجردی.


۳.۳ - مبارزات در همدان

همدان، سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱:
آیتالله مدنی حرکت تبلیغی خود را از همدان و از روستای دره مرادبیک برای پیاده‌کردن برنامه‌های اصلاحی آغاز کرد، به دستور ایشان کسی حق نداشت که بدون حجاب اسلامی وارد آن روستا شود. همچنین خرید و فروش و شرب مشروبات را ممنوع کرد. این عمل ایشان باعث علاقه مردم متدین همدان به او شد و پس از اینکه وی را شناختند، گرد او جمع شده و از وی دعوت کردند تا به همدان بیاید و ایشان با انتقال به همدان فعالیت‌های خود را گسترش داد. در سال ۱۳۴۱ زمانی که رژیم شاه با تبلیغات گسترده خود می‌خواست رفراندم به اصطلاح «انقلاب سفید» را برگزار کند، آیتالله مدنی در مسجد جامع همدان سخنرانی تندی علیه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی ایراد و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه کرد. در این سخنرانی گفت: «مردم، شما چقدر بی‌حس هستید، اگر این انتخابات ملغی نشود، در روز قیامت شما مسئول می‌باشید. باید با علمای قم همکاری کنید و از آقایان پشتیبانی نمایید.»

۳.۴ - مبارزات در خرم‌آباد

خرم آباد، سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴:
با دعوت عده‌ای از روحانیون سرشناس و متعهد خرم آباد، آیتالله مدنی به خرم آباد عزیمت کرده، فصل دیگری از زندگی پر فراز و نشیب و سراسر مبارزه خود را آغاز می‌کند. شهید مدنی در خرم آباد و در حوزه علمیه کمالوند، فعالیت خود را با تدریس درس خارج آغاز می‌کند و بعد از مدتی با حکم حضرت امام (قدس سره)، سرپرستی این حوزه را نیز بر عهده می‌گیرد. در همین دوره، وی کتاب‌های امام از جمله توضیح المسائل و تحریر الوسیله را در خرم آباد توزیع می‌کند و به رغم خفقان حاکم، درباره مرجعیت امام در مناسبت‌های مختلف تبلیغ می‌کند. همچنین در هر فرصتی و به اشکال گوناگون مردم را به بیداری و آگاهی فرا می‌خواند، آنان را از مفاسد دستگاه آگاه ساخته، نقشه‌های شوم استعمار و رژیم طاغوتی را بر ملا می‌سازد و رهبر واقعی را به مردم معرفی و چهره اصلی و پلید شاه را افشا می‌کند.

۳.۵ - بازگشت به همدان

آیتالله مدنی در ۱۳۵۷/۱۰/۰۱ در میان استقبال با شکوه مردم وارد همدان می‌شود و از بدو ورود به همدان، هدایت مبارزات مردمی را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار می‌کند. نقش ایشان در جهت‌دهی به مبارزات مردم همدان به حدی بوده که وقتی در جریان ۲۲ بهمن، لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه برای سرکوب مردم به سمت تهران حرکت می‌کرد، به دستور ایشان مردم همدان برای سد کردن حرکت تانک‌ها با دست خالی و کفن‌پوشان به مقابله با تانک‌ها بر خاستند و خود آیتالله نیز در جلوی همه تظاهرکنندگان به راه افتاد و مردم موفق می‌شوند با دادن تعداد کمی شهید و مجروح تانک‌ها را از حرکت باز دارند.

۳.۶ - تحریم حزب رستاخیز

سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه (ساواک)، در تمام مدت، فعالیت‌های سیاسی آیتالله مدنی را به دقت زیر نظر داشت. در ۱۳۵۳ که حزب رستاخیز به دستور شاه تأسیس شد آیتالله مدنی عضویت در آن را تحریم کرد.

۳.۷ - تبعیدهای متوالی

آیتالله مدنی در سال ۱۳۵۴ مدت بیست و دو ماه به ممسنی تبعید گردید، سپس به سبب استقبال فراوان مردم به خصوص جوانان از وی، تبعیدگاه او را در سال ۱۳۵۶ به گنبدکاووس تغییر دادند و بعد از گذشت یازده ماه بار دیگر به ممسنی منتقل شد و مدتی بعد سال ۱۳۵۷ به یکی از بنادر دورافتاده و بد‌ آب و هوای جنوب (بندر کنگان)‌ تبعید گردید. در اندک مدتی انبوه جوانان جنوب، ‌بر گردش حلقه زدند و از علم و اخلاق او بهره‌مند شدند. از اینرو رژیم، ‌وی را در تابستان ۱۳۵۷ به مهاباد، از شهرهای اهل سنت آذربایجان غربی تبعید نمود. در مدت سه سال اقامت اجباری آیت الله مدنی در آن شهر، ‌وی مورد تکریم و احترام همه اقشار سنی و شیعه قرار داشت و از بیان حقایق خودداری نمی‌کرد.
سرانجام آیتالله مدنی در پایان مدت تبعید به در خواست علمای مبارز تبریز به این شهر عزیمت می‌کند. در تبریز فعالیت‌های انقلابی شهید مدنی روز به روز علنی‌تر می‌گردد. ساواک وجود ایشان را در تبریز تحمل نکرده، شبانه وی را دستگیر و از تبریز تبعید می‌کند.

۳.۸ - حضور در انقلاب اسلامی

بهمن سال ۱۳۵۷ ش. همزمان با فجر انقلاب اسلامی، آیتالله مدنی نیز در کنار شهید آیتالله بهشتی و صدها مبارز دیگر در صف مقدم مبارزه با ایادی استکبار و عناصر سر سپرده آنان قرار گرفت و تا صبح پیروزی حق بر باطل در پی استقرار حکومت اسلامی تلاشگری خستگی‌ناپذیر بود.
[۵] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۷۰/۰۶/۲۰.



آیتالله مدنی بعد از انقلاب اسلامی ایران به فعالیت‌های خود ادامه داد تا اینکه به شهادت رسید.

۴.۱ - حضور در خبرگان رهبری

آیتالله مدنی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم همدان به نمایندگی انتخاب شد.

۴.۲ - امام جمعه همدان

در سال ۱۳۵۸ از سوی امام با اختیارات کامل به امامت جمعه شهر همدان منصوب شد.
نامه‌ای که امام خمینی به عنوان حکم مأموریت به ایشان تقدیم داشته، تفسیر بسیار زیبایی از مقام و منزلت معنوی و کارایی ایشان به دست می‌دهد.
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و حجة الاسلام آقای حاج سید اسدالله مدنی (دامت افاضاته).
به قرار گزارشاتی که از شهرستان همدان می‌رسد آشفتگی‌هایی در سطح شهر موجود و بیم آن می‌رود که گروه‌های منحرف اسلامی (ایجاد) اختلافات و انحرافاتی نمایند که با نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی مخالف باشد، لهذا جناب عالی با آن‌که در مجلس خبرگان نماینده هستید، عجالتاً به مدت ده روز تا دو هفته به همدان تشریف ببرید و اوضاع منطقه را بررسی نمایید و احوال و فعالیت‌های منحرفین را از نزدیک تحت مراقبت قرار دهید و ان شاء الله تعالی پس از برگزاری مجلس خبرگان مدتی طولانی برای بازرسی اوضاع و سامان‌دادن به اوضاع آشفته به همدان تشریف برده و به مسائل مربوطه و امور شرعیه و گرفتاری شهر و منطقه مربوطه‌ به آن رسیدگی و اصلاح فرمایید. جناب عالی که به شایستگی علمی و عملی موصوف هستید، منصوب به امامت جمعه در شهر همدان می‌باشید و چون امامت جمعه از مناصب مربوط به ولیّ امر است، کسی بدون نصب نمی‌تواند تصدی کند. و نیز جناب عالی مجازید در تعیین قاضی شرع برای دادگاه‌های شهر و حومه. اهالی محترم و مؤمن به انقلاب موظف‌اند از معظم له پشتیبانی قاطع نموده و وجود ایشان را غنیمت شمارند. جناب ایشان وکیل این جانب در اخذ وجوه شرعیه و صرف در موارد مقرّره هستند. اهالی محترم وجوه شرعیّه خود را به ایشان بدهند که مورد قبول است.
و السلام علی عباد الله الصالحین و رحمه الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینی
۱۳۵۸/۰۷/۲۱ مطابق با ۲۱ ذیقعده الحرام ۹۹.

۴.۳ - انقلاب سوم

آیتالله مدنی هم‌چنان که در انقلاب اول (سرنگونی حکومت پهلوی) و دوم (تسخیر لانه جاسوسی) تلاشگر خستگی‌ناپذیر صحنه‌ها بود در انقلاب سوم (خنثی ساختن توطئه لیبرال‌ها و ملی‌گراها چون بنی صدر) نیز نقش اساسی خود را ایفا کرد. وی که از ابتدا خطر این حرکت خزنده را دریافته بود با نمایندگان امام در دیگر استان‌ها (آیتالله اشرفی اصفهانی، آیتالله سید عبدالحسین دستغیب و آیتالله صدوقی و سایرین) دست اتحاد داده، در مقابل این توطئه موضع سختی پیش گرفتند. اطلاعیه‌ای که این بزرگوار در آن بحران سخت انقلاب صادر کردند برای مردم ایران هشدار بزرگی بود.

۴.۴ - امام جمعه تبریز

آیتالله مدنی به‌طور رسمی پس از شهادت آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی از جانب امام به امامت جمعه شهر تبریز منصوب گردید و از طرف ایشان برای رسیدگی به سایر امور شهرها مأموریت یافت.

۴.۵ - خنثی‌کردن فتنه حزب خلق مسلمان

به پیشنهاد یاران انقلاب به محضر امام امت، ایشان طی حکمی آیتالله مدنی را روانه تبریز کردند. ایشان در سر و سامان دادن به اوضاع سیاسی و اجتماعی تبریز تلاش مخلصانه‌ای کرد و آنگاه برای ادامه خدمت به شهر همدان باز گشت، ولی هنوز چند روزی از مراجعت وی نگذشته بود که حادثه دلخراش و غمبار شهادت اولین شهید محراب آیتالله قاضی طباطبائی به دست دشمنان انقلاب و مزدوران آمریکا، اوضاع شهر تبریز را دگرگون ساخت. در این هنگام بار دیگر امام عزیز طی حکم دیگری، آیتالله مدنی را به نمایندگی خود و امامت جمعه شهر تبریز منصوب فرمود. ایشان در تبریز با معضل بزرگ «حزب خلق مسلمان» که جریان‌های مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند، مواجه می‌گردد. سخت‌ترین روزهای آیتالله مدنی را می‌توان ایامی خواند که او در میان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جریان این غائله خطرناک، آیتالله مدنی از جانب همین گروه ضد انقلابی بارها مورد تهدید قرار گرفت. آنها جایگاه نماز جمعه را به آتش کشیدند و از برگزاری نماز جلوگیری کردند، اما ایشان در روز جمعه کفن پوشید و پیشاپیش جمعیت حرکت کرد و گفت «تا من زنده‌ام و در این شهر نماینده امام هستم، نماز جمعه را برگزار می‌کنم»
[۷] مجله عروة الوثقی، (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.
و بدین‌سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه آمریکا و ایادیش در آذربایجان خنثی گردید.

۴.۶ - حضور در دفاع مقدس

پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، آیتالله مدنی به بسیج و اعزام نیرو به جبهه‌ها تشویق آنها پرداخت و خود نیز لباس رزم بر تن کرد و در سنگرهای رزمنگان حضور یافت و به مسائل و مشکلات آنان از نزدیک رسیدگی می‌کرد و ایشان را به مقاومت در برابر دشمنان بعثی تا پیروزی نهایی دعوت می‌نمود.


آیتالله مدنی روز جمعه ۲۰ شهریور سال ۱۳۶۰ در مصلای نماز جمعه تبریز، ‌توسط یکی از منافقان به شهادت رسید.
ساعت یک و ۴۵ دقیقه بود و خطیب جمعه دو رکعت نماز جمعه را خواند و در جایگاه نماز به نافله ایستاد. در این هنگام ناشناسی که حدودا ۲۰ ساله بود، خود را از میان جمعیت به جلو رساند. او قصد داشت به آقا نزدیک شود. خواستند مانع راهش شوند، اما او اصرار داشت که با آقا کار دارد. چون به او شک کردند، خواستند مانع او شوند. اما او بازوی خطیب جمعه را گرفت و نافله او را قطع کرد، مردم دریافتند که او قصدی شیطانی دارد، خواستند تا او را به کناری کشند، ولی او ضامن نارنجک را کشید، انفجاری وحشتناک در محراب نماز جمعه رخ داد و خون آیتی وارسته از آیتالله مدنی بر زمین محراب ریخت.

۵.۱ - مدفن

پیکر شهید آیتالله مدنی در میان اندوه و ماتم مردم تبریز تشییع و در حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم به خاک سپرده شد.
[۸] جوانشیر، كریم، نامداران راحل، ص۳۰۷.
[۹] جوانشیر، كریم، نامداران راحل، ص۳۲۱.


۵.۲ - پیام امام خمینی

امام خمینی که با شهادت آیتالله مدنی یکی از بازوهای انقلاب را از دست داده بود شهادت مظلومانه این انسان وارسته و دلسوز را سند افتخار انقلاب اسلامی و رسواکننده منافقین تیره‌دل و دست‌های پنهان و آشکار استکبار خواند و فرمود:
«سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات حجة الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشأن مرحوم حاج سید اسد الله مدنی (رضوان‌الله‌علیه) هم‌چون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقین به شهادت رسید. اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان، اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد.»


آیتالله مدنی در همه حال چشم به درگاه فیض الهی داشت و همواره در قنوت نمازهایش با سوز و گداز با خدا به نجوا می‌ایستاد و از او شهادت در راه اسلام و انقلاب را طلب می‌نمود. چون در عالم رؤیا جام شهادت از امام حسین (علیه‌السلام) گرفته بود، بی‌صبرانه در انتظار آن روز بود.
خود می‌گفت: «من در دو موضع نسبت به خودم شک کردم. یکی این‌که به من می‌گویند «سید اسدالله»! آیا واقعاً من از اولاد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستم؟ و دیگر این که آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یا نه؟
روزی به حرم امام حسین (علیه‌السلام) رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی یک شب امام حسین (علیه‌السلام) را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمود: «یا بُنیَّ اَنْتَ مَقْتُولٌ» یعنی ای فرزندم کشته می‌شوی که جواب دو سؤال من در آن بود، اما فرمود: فرزندم! یعنی من سید هستم، و دیگر «به من بشارت داد که من شهید می‌شوم.»
[۱۱] روزنامه کیهان، ۱۳۶۸/۰۶/۲۰.
[۱۲] مجله عروة الوثقی، (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.

از دیگر ویژگی‌های روحی ایشان می‌توان به زهد، امانتداری، اخلاص، شجاعت، دینداری و شیفته خدمت بودن ایشان اشاره کرد که بحق سراسر زندگی‌اش جلوه اخلاص بود. او در زندگی خویش و حتی در دوران تبعید نیز همواره در خدمت مردم بود و در این راه هیچ‌گاه احساس خستگی نمی‌کرد به هر شهر یا روستایی که می‌رفت برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی مردم تلاش می‌کرد.


مواردی از خدمات ایشان عبارتند از:
۱. احداث مهدیّه در همدان؛
۲. احداث درمانگاه مهدیه؛
۳. راه اندازی صندوق قرض الحسنه مهدیه؛
۴. احداث حسینیه در درّه مراد بیک همدان؛
۵. احداث حمام در دره مراد بیک؛
۶. احداث مدرسه دینی در روستای دره مراد بیک؛
۷. راه اندازی صندوق قرض الحسنه در قصر شیرین؛
۸. احداث هیجده دستگاه خانه در یکی از روستاهای بوئین زهراء.
۹. احداث مدرسه علمیه در همدان؛
۱۰. احداث مسجد چهلستون در همدان.
و موارد دیگر ...
[۱۳] عباس‌زاده، سعید، جلوه اخلاص، ص۵۹.



۱. صدری مازندرانی، حسن، وصال عارفانه - شرح حال علما و فرزانگان هنگام مرگ- بی جا، میراث ماندگار، ۱۳۸۶.
۲. فجری، محمدمهدی؛ یتیمان سرافراز - گذری بر زندگی چهل تن از عالمان دین، بی جا، ۱۳۸۵.
۳. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار - خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل، قم، نور السجاد، جلد دوم، ۱۳۷۹.
اینترنتی:
۱. www. tebyan. net
۲. www. shahidmadani. net
۳. www. farsnews. com


۱. ربانی، علی، شهدای روحانیت در یک صدر سال اخیر، ج۱.
۲. عباس‌زاده، سعید، شهید مدنی جلوه اخلاص، ص۲۵.
۳. مجله عروة الوثقی (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.
۴. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۱/۰۶/۱۸، یادواره شهید محراب آیتالله مدنی، خاطرات آقای بروجردی.
۵. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۷۰/۰۶/۲۰.
۶. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه نور، ج۱۰، ص۴.    
۷. مجله عروة الوثقی، (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.
۸. جوانشیر، كریم، نامداران راحل، ص۳۰۷.
۹. جوانشیر، كریم، نامداران راحل، ص۳۲۱.
۱۰. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۵۳.    
۱۱. روزنامه کیهان، ۱۳۶۸/۰۶/۲۰.
۱۲. مجله عروة الوثقی، (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.
۱۳. عباس‌زاده، سعید، جلوه اخلاص، ص۵۹.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله، «سید اسدالله مدنی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «سید اسدالله مدنی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۷.    
پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «سید اسدالله مدنی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۷.    






جعبه ابزار