• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیاست مذهبی طاهریان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خاندان طاهریان یکی از بزرگترین خانواده‌های تاریخی ایران است که در این سرزمین بزرگ و در طول نزدیک به پانصد سال معروف بوده‌اند و مردان بزرگی را به وطن خویش ایران زمین معرفی نموده است.



در خراسان قرن سوم مذاهب و گروه‌های دینی متفاوت حضور داشتند. از یهودی و زرتشتی گرفته تا دوست‌داران آل علی (علیه‌السّلام). زرتشتیان جایگاه نسبتا برجسته‌ای داشتند. آن‌ها در امور حکومتی با طاهریان همکاری می‌کردند که در بعضی منابع از این همکاری یاد شده است.


دوست‌داری آل‌ علی (علیه‌السّلام) نیز میان مردم عامه بسیار رواج داشت که البته به طور قطع نام تشیع خالص را نمی‌توان روی آن گذاشت، بلکه تشیع عامیانه تنها به معنی حب و دوست‌داری اهل بیت بوده نه پیروی صرف از امامان شیعه، همان علاقه‌ای که باعث پیشرفت کار ابومسلم در دعوت عباسیان شده بود. چنان که همین علاقه به این خاندان عامل موثر در تصمیم سیاسی و مصلحتی مامون برای اعلام ولایت‌عهدی امام رضا (علیه‌السّلام) شده بود. در اواسط قرن دوم هجری چهار تن از موسسان طرق تسنن تعلیمات خود را آغاز کردند. در دوره‌ای که طاهر بن حسین می‌زیست، این چهار فرقه در حال تکوین بود اما به درستی شکل نگرفته بود. اما کلیات آن چه از زمان امویان به ارث رسیده بود به عنوان مذهب عمومی‌ و رایج مطرع و مورد قبول آنان نیز بود. باید دانست که در تاریخ این دوران به اختلافات مذهب به عنوان بر خورد آرا و عقاید در خراسان اشاره‌ای نشده است. طبعا حرکت و موضع مذهبی آن‌ها در ادامه و امتداد مواضع خلفای عباسی بوده است. زمانی که مامون اظهار عقیده معتزلی کرد یا زمانی که متوکل دفاع از منابع آن‌ها یعنی اهل حدیث کرده بود طاهریان نیز همان را پیروی کردند.
[۱] جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی‌ از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، ص۳۰.



در سال‌های قرن سوم هجری خراسان با داشتن گرایش‌های شیعی در برخی مناطق خود مرکز تسنن بوده است و این همان عقیده طاهریان نیز بوده است. سنیان خراسان به ویژه در بخش ماورالنهر به تدریج به مکتب فقهی ابوحنیفه گرویدند. از نظر کلامی‌ نیز در قرن سوم علاقه به برخی از آرای ابوحنیفه از جمله عقیده به «ارجا» مطرح بود. به همین دلیل مردمان نواحی شرق دور بر مذهب مرجئه بودند. در این زمان شیعیان امامی‌مذهب در خراسان نفوذ داشتند. تا اواسط قرن سوم که هنوز مساله غیبت پیش نیامده بود امامان، وکلایی در خراسان داشتند که بیشتر در نیشابور اقامت داشتند. یکی از برجسته‌ترین عالمان شیعه در این دوران "فضل بن شاذان" بوده است که پیش از ۲۶۰ (ه. ق) درگذشته است. در اهمیت حضور شیعه در این شهر همین بس که تاکنون مقبره شاذان در نیشابور برجای مانده است طاهریان با این دانشمند برجسته برخورد مناسبی نداشته و او را برای مدتی از نیشابور تبعید کردند.
[۲] ثابتی، موید، نیشابور، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۵، ص۳۱۰.

طاهریان امیران مورد حمایت خلفا بودند و می‌بایستی مذهب رسمی‌ دستگاه خلافت را رعایت می‌کردند. ضمن این که سهم ایشان را در گسترش اسلام در سرزمین غزها نباید نادیده گرفت.
[۳] مفتخری، حسین و زمانی، حسین، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا طاهریان، ص۱۶۷.
اما برخی از مورخان و برخی منابع از شیعه‌گرایی طاهریان سخن گفته‌اند. حال باید ببینیم به چه دلیل این اعتقاد وجود داشته است:


در بررسی شیعی‌دوستی و نه اعتقاد به شیعه طاهریان، دو گرایش وجود دارد برخی بر این باورند که طاهریان شیعه بوده‌اند و دلیل آن را ارادت و احترام آنان به علویان و سادات می‌دانند. مثلا "ابن‌ خلکان" به صراحت گفته است: «که طاهر بن الحسین بن مصعب از شیعیان و دوست‌داران خاندان نبوت و ولایت بوده است» و یا "سیدمحسن امین" طاهریان را پیروان مذهب شیعه دانسته
[۵] امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳۶، ص۳۲۴.
و نیز "ابن ‌اثیر" نیز معتقد است تمام طاهریان از تشیع بوده‌اند. دسته دوم این تشیع را به دلیل مصلحت‌گرایی طاهریان می‌دانند.
[۶] ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، حوادث سال ۲۵۰.



مورخان و محققان معتقد به گرایشات شیعی طاهریان روایت‌های زیادی را برای اثبات مدعای خود آورده‌اند. به نظر می‌رسد تمام ارادت و احترام حتی خالصانه طاهریان به برخی خاندان علوی و ارتباط با سادات آن عصر و حتی ازدواج و مواصلت با آنان معتقدان به این نظریه را اقناع کرده باشد. شاید هم به دلیل روایتی باشد که بر این باور است که طاهر در خراسان نام مامون را از خطبه‌ انداخت و نام "قاسم بن علی" یکی از علویان را به جای او آورد، گرچه هیچ سندی بر این مدعا وجود ندارد.
[۷] مفتخری، حسین و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا طاهریان، ص۱۶۷.
شاید هم دلیل آن این شایعه باشد که وقتی "سلیمان بن عبدالله بن طاهر" با "حسن بن زید علوی" در گرگان روبرو شد به جهت وجود تشیع در طاهریان خود را عملا به شکست کشانید.
[۸] زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۵۱۳.
در گزارش‌های بسیاری هم از علوی‌گرایی و شیعی دوستی طاهریان صحبت شده است که از خلوص و ارادت صادقانه روایت می‌کند. مثلا وقتی طاهر بن حسین به "رقه" رفت و در سال ۱۹۹ (ه. ق) "ابوالسرایا" که یکی از سرداران لشگر مامون بود با "حسن بن سهل" که او را ازکار برکنار رفته بود به مخالفت برخاست و بر حسن بن سهل شورید "طبری" می‌گوید: «حسن بن سهل می‌خواست طاهر را به جنگ با ابوالسرایا بفرستد اما نامه‌ای به دست او رسید و دریافت که طاهر، طرفدار علویان است و اعزام او به جنگ ابوالسرایای علوی سودی ندارد و حتی ممکن است طاهر با ابوالسرایا همدست شود و عواقب خطرناکی را در پی آورد بدین ترتیب نمی‌توانست او را به جنگ ابوالسرایا بفرستد.»
[۹] طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حوادث سال ۱۹۹.


۵.۱ - حرمت نگه داشتن اهل‌بیت

عاملان طاهریان نیز در حرمت نگه داشتن اهل‌بیت پیامبر کوشا بوده‌اند وقتی "متوکل" از "یحیی" می‌خواهد تا از رفتار "امام جواد (علیه‌السّلام)" گزارشی تهیه کند، "اسحاق بن ابراهیم بن مصعب" به شدت نگران شده و به یحیی گوشزد می‌کند که این مرد بزرگوار فرزند پیغمبر خداست و تو متوکل را می‌شناسی که تا چه‌اندازه با خاندان علی (علیه‌السّلام) دشمنی دارد و اگر گزارشی تهیه شود که بر علیه امام باشد و در اثر گزارش تو امام کشته شود در این صورت پیغمبر خدا خصیم تو خواهد بود و راه نجات نخواهی داشت.
[۱۰] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۴، ص۱۷۰.



شیعه دوستی طاهریان آن چنان بوده است که حتی مورد طعن و هجو برخی شاعران آن دوره نیز قرار می‌گیرد. "علی بن جهم" از شعرایی بود که در هجو کردن و زخم زبان زدن مهارت و قدرت داشت این شاعر به هجو طاهریان اشتیاق داشت و ایشان را هجو می‌کرد. او در اشعار خود طاهریان را دشنام بسیار داده و ایشان را از رافضیان یعنی شیعیان به شمار می‌آورد.


در مورد احترام و اکرام طاهر برای علما و دانشمندان روحانی نیز روایاتی موجود است. "محمد بن اسلم طوسی" یکی از علمای ربانی بود که هنگام ورود امام رضا (علیه‌السّلام) به نیشابور او را همراهی می‌کرد و افسار شتر او را به دوش داشت و نیز "احمد بن حرب" یکی از علمای بزرگ نیشابور بود هنگامی‌که عبدالله بن طاهر امیر خراسان شد همه اعیان و مردم شهر به استقبال او رفتند اما آن دو نرفتند طاهر علت را پرسید و جواب شنیدکه علما به سلام سلاطین نمی‌روند. عبدالله بن طاهر گفت ما به سلام ایشان می‌رویم.
[۱۲] عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۲۸۷-۲۸۸.
مواصلت و قرابت با علویان را می‌توان از ازدواج‌های آنان بازشناخت؛ "ابن ‌فندق" می‌گوید: «سید اجل جلال الدین العزیز و سید اجل عمادالدین یحیی از یاران علوی داعی طبرستان بودند که به نیشابور آمدند عبدالله بن طاهر دختران برادرش علی بن طاهر را به آن دو داد.»
[۱۳] ابن فندق، تاریخ بیهق، مصحح اخمد بهمنیار، بی جا، بی نا، ص۲۰۴.

باید گفت حتی اگر این احترام از سر خلوص بوده باشد اما به دست آوردن حمایت مردمی‌ با طرفداری و نزدیکی با علویان نفوذ طاهریان در دل‌های مردم را آسان می‌کرد. مورخان بسیار در همان دوران و یا در عصر حاضر سخن از مصلجت‌اندیشی طاهر و فرزندش عبدالله گفته‌اند. این طاهریان با عباسیان وابستگی بسیاری پیدا کرده بودند نه خلفا می‌توانستند از این امیران قدرتمند چشم بپوشند و مرزهای شرقی جهان اسلام را از این نگهبانان مطیع و قدرتمند خالی نگه دارند و نه طاهریان می‌توانستند بدون تایید تنها نیروی معنوی جهان اسلام به امارت مشغول شوند. ستاره اقبال آن خلفا و این امیران هر دو باهم به اوج گرایید. طاهریان خاندانی بودند که به مقتضای زمان عمل می‌کردند
[۱۴] فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، ص۲۰۸.



عقیده دیگر در میان معتقدان به تشیع طاهریان که این اعتقاد را از سر مصلحت‌گرایی می‌داند، قول "محقق تستری" است که تشیع طاهر را مانند تشیع مامون می‌داند که علم و عملشان با هم مغایرت داشت و جاه و مقام را بر خواسته خداوند ترجیج می‌داد. "زرین ‌کوب" می‌گوید: «به فرض که چیزی در مور د تشیع آن‌ها وجود داشته باشد از همان نوع است که خود مامون دارا بوده است.»
[۱۶] زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۵۱۳.
شاید این دسته از مورخان بیشتر به خشونت نوادگان طاهر به علویان توجه نشان داده باشند تا ارادت موسس این امارت.


در جای‌جای تاریخ از اعمال خشونت طاهریان با علویان می‌توانیم صحنه‌های بسیاری را ببینیم. مهم‌ترین واکنش خشونت‌آمیز طاهریان با رهبر شیعی علویان "یحیی بن عمر" بود. "محمد بن عبدالله بن طاهر" برای سرکوبی یحیی در سال ۲۵۰ (ه. ق) در کوفه بود. چنان که به فرمان محمد بعد از پیروزی بر یحیی جشنی بر بغداد برپا کردند و سر یحیی را به نمایش گذاشتند و مردم به تهنیت این پیروزی به نزد محمد می‌آمدند که یکی از علویان به وی گفت: «ای امیر تو را به سبب کشته شدن کسی تهنیت می‌گویند که اگر پیغمبر خدا زنده بود به همین سبب به او تسلیت می‌گفتند.»
[۱۷] یاقون حموی، شهاب الدین ابی عبدالله، معجم الادبا، ج۱۱، ص۹۸.
[۱۸] طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱۴، ص۶۱۳۳.

او حتی "اسحاق" شرطه یحیی را که در زندان وفات یافت بدون غسل و کفن و نماز به خاک سپرد و از دفن او در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد.
[۱۹] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صقر، ص۴۵۶.

فرزند دیگر عبدالله بن طاهر به نام "طاهر ثانی" که پس از پدر به امارت خراسان رسید دستش را به خون علوی‌ای به نام ابراهیم بن محمد معروف به "کوکبی" آلود. محمد بن ابراهیم توسط کارگزار طاهر در قزوین کشته شد.
[۲۰] طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حوادث سال ۲۳۶.
از این دست اخبار و روایات در زمان متوکل و معتصم بسیار است. امرای طاهری برای بدست آوردن رضایت خلفا با علویان و دشمنان آنان سخت در می‌افتادند.
باید گفت برای نسل دوم امرای طاهری بیش از هر چیز نگه داشت قلمرو امارت و حفظ آن چه خود در سایه کفایت و کیاست به دست آورده بودند مهم بود. آن‌ها هم باید وفاداری خود را به خلافت که تایید آن را برای حکومت خود در خراسان ضروری می‌دیدند نشان می‌دادند و هم‌اندک توجهی به دل‌های مردمی‌که آکنده از محبت پیامبر و خاندان او بود مبذول می‌داشتند. در این میان جنگ‌های آن‌ها با یحیی بن عمر و حسن بن زید و بسیاری از رهبران قیام کننده علوی ما را از عقیده به پیروی طاهریان از تشیع باز می‌دارد.

۹.۱ - خشونت‌ امیران بعدی طاهریان

این اعمال خشونت‌آمیز بیشتر مربوط به امیران بعدی طاهریان می‌شود. اخبار خشونت با علویان از زمان "محمد بن عبدالله بن طاهر" شروع می‌شود. شاید اقتدار امیران آغازین این سلسله تا‌اندازه‌ای بوده است تا آن‌ها فارغ از تفاوت مذهب با خلفا علایق خود را به اعتقادات قلبی و ایمانی‌شان را هم نشان دهند، اما سلاطین بعدی مصلحت خود را برای حفظ جایگاه، همراهی خود در دشمنی با مدعیان علوی خلیفه یافتند. در بررسی تاریخ این خاندان موسسین این سلسله ایرانی را مردمی‌ متدین و معتقد می‌یابیم که احترام به شیعیان و عالمان شیعی از بسیاری از اعمال آن پدیدار می‌شود مثلا وقتی محمد بن قاسم در مرو در سال ۲۱۹ همراه با پیروان خویش خروج کرد عزم عبداله را برای جنگ با او در پی داشت عبدالله ناگریز بود برای برقراری امنیت و آرامش در خراسان او را دستگیر کند اما بعداز درگیر وقتی او را در غل و زنجیر دید به فرمانده خود "ابراهیم" گفت: «به راستی تو از خدا نترسیدی که این مرد صالح را در زنجیرهای گران بستی.» اما رفته رفته یا به دلیل حب جاه یا از دست دادن اعتقادات نیاکان‌شان، به ظلم گراییده و در مقابل هر دشمنی با هر عقیده و مذهبی به جنگ و نزاع می‌پرداختند. ظلم و ستم آن‌ها تنها مختص علویان نبوده است بلکه مردم نیز از بی عدالتی‌ها و قساوت‌های آن‌ها در رنج بوده ‌اند. مثلا وقتی لشکریان طاهر از فتح کابل بازگشتند در بلخ قتل و غارت راه‌انداختند مردم از لشگریان نزد طلحه شکایت بردند اما او به دادخواهی آن‌ها پاسخ نداده پس مردم به خدا شکایت بردند تا این که طلحه بمرد و مردم از او بیاسودند.
[۲۱] مقدسی، مطهر بن طاهر و بلخی، احمد بن سهل، البدءو تاریخ، ثقافه الدینیه، بی تا، ص۳۸.



پس می‌بینیم که مردم نیز از ستم فرزندان طاهر در وضعی قرار گرفتند که آرزوی زوال آن‌ها را داشتند و همکاری و همراهی اولیه آن‌ها با خاندان طاهری در اواخرکار آن‌ها به طور کامل قطع شد. مردمی‌که در دوره امارت طاهر و فرزندش عبدالله در سایه آبادانی خراسان و توجهات عبدالله طاهر طعم رفاه و رونق را چشیده بودند. توجه به آسایش مردم و رفاه آن‌ها از دغدغه‌های طاهر بود و در نامه‌ای که به فرزند خود عبدالله نیز نوشت و اتفاقا همین نامه به عنوان سرمشق به همه امیران بلاد خلافت رسید نشان از رضایت مردم در سایه توجهات طاهر و فرزندش عبدالله است.
[۲۲] بیات، عزیر الله، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، ص۲۵۰ به بعد.
اما بعد از خرابی کار طاهریان در ابیاتی که صفاریان در خرابه‌ای به آن دست یافتند این مضمون یادآور می‌شد که طاهریان به دلیل جور به مردم خود به هلاکت رسیدند و یعقوب با شنیدن این اشعار خواست خدا را بر تسلط خود بر طاهریان دخیل دانست تا بوسیله آن‌ها مردم را از شر این حاکمان رهایی بخشد.
[۲۳] تاریخ سیستان، تحقیق ملک الشعرا بهار، ص۳۰۲



۱. جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی‌ از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، ص۳۰.
۲. ثابتی، موید، نیشابور، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۵، ص۳۱۰.
۳. مفتخری، حسین و زمانی، حسین، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا طاهریان، ص۱۶۷.
۴. ابن خلکان، وفیات الاعیان، مصحح فاطمه مدرسی، ج۳، ص۲۰۳.    
۵. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳۶، ص۳۲۴.
۶. ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، حوادث سال ۲۵۰.
۷. مفتخری، حسین و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا طاهریان، ص۱۶۷.
۸. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۵۱۳.
۹. طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حوادث سال ۱۹۹.
۱۰. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۴، ص۱۷۰.
۱۱. ابن المعتز، عبد الله بن محمد، طبقات الشعرا، ص۳۲۰.    
۱۲. عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۲۸۷-۲۸۸.
۱۳. ابن فندق، تاریخ بیهق، مصحح اخمد بهمنیار، بی جا، بی نا، ص۲۰۴.
۱۴. فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، ص۲۰۸.
۱۵. تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸۹.    
۱۶. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۵۱۳.
۱۷. یاقون حموی، شهاب الدین ابی عبدالله، معجم الادبا، ج۱۱، ص۹۸.
۱۸. طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱۴، ص۶۱۳۳.
۱۹. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صقر، ص۴۵۶.
۲۰. طبری، ابو جعفر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حوادث سال ۲۳۶.
۲۱. مقدسی، مطهر بن طاهر و بلخی، احمد بن سهل، البدءو تاریخ، ثقافه الدینیه، بی تا، ص۳۸.
۲۲. بیات، عزیر الله، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، ص۲۵۰ به بعد.
۲۳. تاریخ سیستان، تحقیق ملک الشعرا بهار، ص۳۰۲



سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «سیاست مذهبی طاهریان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۱۵.    






جعبه ابزار