سَوْق (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَوْق (به فتح سین و سکون واو) از
واژگان قرآن کریم به معنای راندن است. مشتقات
سوق که در آیات قرآن ذکر شده عبارتند از:
سائِق به معنای راننده،
مَساق (به فتح میم) مصدر ميمى به معنای
سوق شدن،
ساق ما بين پا و زانو و
أسْواق (به فتح الف و سکون سین) جمع
سوق به معنای بازارها است.
سَوْق به معنای راندن است.
(أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ) (آيا نديدند كه ما
آب را به سوى زمينهاى خشک و بىگياه مىرانيم؟!)
(وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً) (و كسانى كه
تقوای الهی پيشه كردند گروه گروه به سوى
بهشت برده مىشوند.)
سائق به معنای راننده است.
(وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ) (و هر انسانى به محشر مىآيد در حالى كه فرشتهاى او را به سوى دادگاه
عدل الهی مىراند و
گواهی همراه اوست!)
رجوع شود به «شهد».
مَساق
مصدر میمی است.
(إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ) «آن روز
سوق شدن به سوى پروردگار تو است.»
ساق، ما بين
پا و
زانو است.
(وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها) «هر دو ساق خويش را
عریان كرد.»
جمع آن
سوق به ضمّ اول است.
(فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ) «شروع كرد دست كشيدن به ساقها و گردنهاى
اسبان.»
(وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ • إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ) «ساق به ساق پيچيد آن روز رانده شدن به سوى خداست.» ساق را شدت معنى كردهاند در
مجمع فرموده از «قامت الحرب على سَاقٍ» شدت جنگ را اراده میكنند.
در
نهایه آمده كشف الساق مثل است براى شدّت امر.
آيه فوق درباره وقت
مرگ است مراد از آن ظاهرا رسيدن دو شدّت به همديگر است. شايد غرض شدّت جدائى از
دنیا و شدّت مشاهده
عالم برزخ باشد.
(يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ) «روزى كه كار به شدّت رسد و به
سجده دعوت شده و قادر نمیشوند.»
ابن کثیر در تفسير خود از
صحیح بخاری از
ابو سعید خدری نقل كرده كه: از
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآله) شنيدم میفرمود: پروردگار ما ساق خود را عريان میكند همه مؤمنين و مؤمنات به آن سجده میكنند جز آنان كه در دنيا از روى
ریا و
سمعه سجده میكردند میخواهند سجده كنند قامتشان خم نمیشود. و گويد: اين حديث در صحيح بخارى و
مسلم و غير آن آمده است.
و ظاهرش آن است كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!! قرآن فرمايد
(لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ) (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ) ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع میشود.
(همانگونه که گفته شده
سوق به ضمّ اول جمع ساق است.) ايضا
سوق به معنى
بازار است و جمع آن
اسواق میآيد.
(وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ) (و گفتند: چرا اين پيامبر
غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟!)
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سوق»، ج۳، ص۳۵۴.