سَلْویٰ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَلْویٰ (به فتح سین و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای بلدرچين است.
سَلْویٰ به معنای بلدرچين است.
در
اقرب گويد: پرندهای است سفيد مثل پرنده سمانى مفرد آن سلواة است.
در
المنجد سفيد بودن را ننوشته و آن را با مرغ سمانى يكى دانسته است.
در
برهان قاطع ذيل لغت «كرک» گويد: مرغى است از
تیهو كوچكتر كه به عربى
سلوى و به تركى بلدرچين گويند.
بعضى ديگر از لغتنويسان فارسى نيز آن را ذيل لغت بلدرچين و كرک، آوردهاند. على هذا احتمال نزديک به يقين آن است كه
سلوى همان بلدرچين باشد.
به مواردی از
سَلْوی که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى) (و ابر را بر شما سايبان قرار داديم؛ و «مَنّ»
[ نوعى صمغ شيرين گياهان
] و «
سلوى»
[ پرندهاى مانند بلدرچين
] را براى شما فرستاديم)
ْ
(وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى) «و ابر را بر سر آنها سايبان ساختيم؛ و بر آنها «مَن» و «
سَلوى» فرستاديم»
(وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى) «و «منّ» و «
سلوى» بر شما نازل كرديم!»
«منّ» ماده آبكى است كه روى بعضى درختها مىنشيند يعنى: «ابر را براى شما سايبان قرار داديم و بر شما منّ و مرغ بلدرچين فرستاديم.»
سلوى را عسل نيز معنى كردهاند چنانكه در
مجمع،
صحاح و اقرب و غيره هم پرنده و هم عسل گفتهاند.
اصل آن از
سلو به معنى آرامش خاطر است. تسليت نيز از همان میباشد ذيل هر سه آيه چنين است
(كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ) و اين مؤيد آن است كه مراد از منّ و
سلوى طعام است نه مطلق
احسان و تسلّى خاطر كه گفتهاند.
در
تورات فعلى سفر خروج باب ۱۶ بند ۱۳ و در سفر اعداد باب ۱۱ بند ۳۱ و ۳۲ آمدن مرغ
سلوى به
صحرای سینا ذكر شده كه دو ذراع بالاى
زمین بودند و آسوده گرفته میشدند.
در قاموس كتاب مقدس ذيل لغت
سلوى درباره آن گفته: كه
سلوى از
آفریقا حركت كرده و از
خلیج عقبه و
سوئز گذشته وارد
شبهجزیره سينا میشود. و از كثرت خستگى كه در بين راه ديده به آسانى با دست گرفته میشود و در وقت پرواز غالبا نزديک زمين باشد چنان كه در تورات است كه قريب به دو ذراع از روى زمين بالا بودند.
میگويد: در جزيره كابرى در يک فصل شانزده هزار از آنها صيد شد و در محلى ديگر در يک روز صد هزار صيد گرديد. بعضى از سياحان گويند كه آنها جماعت
سلوى را ديدهاند كه مثل
ابر روى هوا را گرفته بود.
در تورات راجع به «منّ» سخن رفته كه میشود آن را در سفر خروج باب ۱۶ بند ۴ و ۱۵ و ۳۲ و ۳۳ مشاهده كرد ولى تورات آن را نان آسمانى گفته است.
ناگفته نماند: در سفر اعداد باب ۱۱ بند ۳۳ گفته: گوشت هنوز در ميان دندان ايشان بود كه غضب خداوند بر ايشان افروخته شده خداوند قوم را به بلایى بسيار سخت گرفتار ساخت.
قومى را كه شهوتپرست شدند در آنجا دفن كردند.
از اين سخن میشود پى برد كه چرا ذيل آيات
بقره و
اعراف بعد از جريان منّ و
سلوى چنين آمده
(وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) (ولى با اين كار؛ آنها به ما ستم نكردند؛ بلكه به خود ستم مىنمودند.)
و در
سوره طه آمده
(وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي) (ودر آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود)
به نظر میآيد كه در گرفتن و خوردن آن طغيان و تعدّى كردهاند.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سلوی»، ج۳، ص۳۱۸.