سَرْح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَرْح (به فتح سین و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای رها کردن است.
سَرْح به معنای رها كردن است. چون گلّه را براى چرا رها كنند گويند «سرح الماشية سرحا»
گرگ را
سرحان گويند كه در تعقيب سرح (گله) باشد.
سرحه درخت بلندى است كه در بالا رفتن رها شده.
ملخ را
سرياح گويند كه در بيابان رها شده است.
راغب گويد:
سرح درختى است ميوهدار مفرد آن
سرحه است «سَرَّحْتُ الْإِبِل» در اصل آن است كه شتر را براى چريدن رها كردم سپس هر رها كردن در چرا را سرح گفتهاند.
به هر حال معنى آن رها كردن است و سرح چنانكه
صحاح و
اقرب تصريح كرده
لازم و
متعدی هر دو آمده است.
•
(وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ) «شما را در
چهارپایان زينى است آنگاه كه آنها را به
آغل بر میگردانيد و آنگاه كه به چرا رها میكنيد.»
•
(فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَ سَراحاً جَمِيلًا) « بيائيد شما را متاع دهم و رهاتان كنم رها كردن خوبى.»
•
(الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ ...) امساک را رجوع در
عدّه و تسريح را رها كردن تا عدّهاش تمام شود معنى كردهاند يعنى «
طلاق دو دفعه است پس از آن رجوع در عده است و يا رها كردن و عدم رجوع تا عدّه منقضى گردد.» بعضى از بزرگان گويد: اظهر آن است كه تسريح به معنى طلاق سوّم باشد و ظاهر تفريع «
فَإِمْساكٌ ...» آن را میرساند. در اين صورت آيه بعدى كه گويد «
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ ...» بيان تفصيلى آن اجمال است.
ولى به نظر نگارنده معناى اوّلى بهتر است و تفريع «
فَإِنْ طَلَّقَها ...» در آيه بعدى براى «
فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ» است يعنى پس از دو طلاق يا رجوع میكند و يا رجوع نكرده و تسريح میكند و در صورت رجوع اگر بار سوّم طلاق بدهد ديگر بر او
حلال نيست.
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سرح»، ج۳، ص۲۵۱.