سمط العلی للحضرة العلیا (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سمط العلی للحضره العلیا
اثر ناصرالدین منشی کرمانی ، در
تاریخ ملوک قراختائی کرمان است که از ۶۱۹ تا ۷۰۳
حکومت کردند. به همراه مختصری در سابقه احوال کرمان تا تاریخ استیلای قراختائیان بر آن دیار است.
مؤلف از ۷۱۶- ۷۱۵ ق به تالیف کتاب پرداخته و تاریخ شاهی خواجه شهاب الدین را بنای کار خود قرار داده است و ذیل وقایع را بعد از
انقراض عهد پادشاه خاتون تا تاریخ فوق کشانده و کتاب خود را، در
حقیقت به عنوان ذیل تاریخ شاهی به نام «امیر ایسن قتلغ نویان» از امرای بزرگ اولجایتو و ابوسعید، تالیف نموده است و بعد از اینکه قطب الدین پسر ناصرالدین محمد به ایالت
کرمان آمد، خود را تحت حمایت او کشیده و تتمه کتاب را در
سال ۷۲۰ به نام او و وزیرش خواجه ابوسعید، در ذکر وقایعی که در طی چهار، پنج سال اخیر در کرمان رخ داده بود، به رشته
تحریر در آورده است.
مقدمه مصحح (
عباس اقبال ) آغازگر کتاب بوده و مطاالب درسه بخش کلی بیان شدهاند:
خطبه ، تاریخ کرمان و اسماء متملکین آن، تاریخ سلاطین قراختای که حاکمان کرمان در آن زمان بودند.
بعد از ذکر تاریخ کرمان، از پیدایش
شهر تا
زمان تالیف کتاب، حاکمان و والیانی که در این شهر حکومت کردهاند به همراه برخی ویژگیهای شخصی و عماراتی که در آنجا بنا نهادهاند، به ترتیب زمان روی کار آمدن آنها، بیان میشود.
مؤلف در دستگاه سلاطین قراختای کرمان به کارهای دیوانی مشغول بوده و در سال ۶۹۳ از سوی صفوةالدین پادشاه خاتون به ریاست دیوان رسائل و انشاء منصوب گردیده است. تالیف کتاب همزمان بوده با منصب دولتی داشتن وی و رعایت احوال شاهان در تاریخ نگاری او به وضوح مشهود است.
در پایان کتاب بعضی حواشی و ملاحظاتی آورده شده و با شماره صفحه و سطر مشخص گردیده که مربوط به کدام بخش کتاب است.
مقدمه بعد از بیان شرح حال مفصلی از مؤلف، به کیفیت چاپ کتاب و دیگر
آثار مؤلف مانند
درةالاخبار و
لمعةالانوار ، اشاره میکند.
خطبه، بعد از
حمد و ثنای
خداوند متعال، به
نعت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرداخته و بعد از ذکر نام
خلفای راشدین ، تاریخ بسیار مختصری از
بنی امیه و
بنی عباس را بیان کرده و سپس حکومتهای که در
ایران بر سرکار بودند مانند
طاهریان ،
سلجوقیان و
خوارزمشاهیان را به همراه سلاطین آنها نام میبرد. در پایان به حمله
چنگیزخان مغول و شکست خوارزمشاهیان اشاره کرده و ملوک قراختائی که
حاکم کرمان بودند را معرفی میکند.
در خطبه- که متعلق به
قرن هشتم است- از چهار
خلیفه نام برده میشود، اما وقتی به نام مبارک
حضرت امیر (علیهالسلام) میرسد، یک صفحه ادامه مییابد و در لابلای خطبه، بر تقدم ایشان بر سه خلیفه دیگر تاکید میشود. موقعی که به زمان نگارش کتاب نگاه میکنیم، میبینیم که ایران در آستانه تحول
مذهب از
تسنن به
تشیع است و میتوان شاهد این تحول در خطبه یک کتاب غیر سیاسی بود که هرگاه نام
حضرت علی (علیهالسلام) میآید، جامعه گرایش خود را به تشیع نشان میدهد.
در باب تاریخ کرمان آمده است که چون گشتاسب بن لهراسب از اصطخر فارس به عزیمت تفرج به سمت کرمان رفت، چون به حومه بردسیر رسید و آن حدود را مستعد قبول
عمارت یافت، دهکده و آتش خانهای در آنجا بنا نمود و زمینهای که اکنون (زمان تالیف کتاب) به شاهیجان و
گازرگاه معروفست، درآنجا
آباد گردید. در
عهد ساسانی ، اردشیر بابکان به
قصد شکار به مرغزار بردسیر خرامید و در حومه آن به شکار پرداخته و آن موضع را «نخجیران» نام نهاد و مدت یکسال در آن نواحی اقامت کرده و فرمان به ساخت
گنبد گنج و قلعه شهر در آن دیار داد.
مورخان آوردهاند که اردشیر بابکان دو شهر در کرمان احداث کرد، یکی نرماردشیر و دیگری باداردشیر که به
علت کثرت
استعمال ، به نرماسیر و بردسیر معروف شدند. بعد از آن بهمن بن اسفندیار ریقان را تاسیس مینماید که از
بقاع قدیم کرمان است.
بعد از اردشیر، کرمان در قبضه اقتدار قبادیان که از اسلاف انوشیروان بودند، در میآید که سالیان درازی درآنجا
حکومت میکنند تا اینکه بعد از ظهور
اسلام ، خلیفه دوم عبدالله بن عبدالله بن غسفان را به
فتح کرمان میفرستد.
در زمان خلیفه سوم، عبدالله بن عامر بن کریز حاکم کرمان میشود و گویا تا زمان
عمر بن عبدالعزیز حاکم مانده است.
سپس بناهای که در زمان حکام بنی امیه- عمر بن عبدالعزیز و
عبدالملک مروان - در کرمان ساخته میشود، مانند
مسجد جامع و... ذکر شده و حاکمان کرمان از جمله ابوعلی محمد ابن الیاس، یسع ابن ابوعلی،
عضدالدوله ، بهاءالدوله ابونصر، ابی کلنجار بن بهاءالدوله، ابی علی نوشتکین و... تا زمان قراختایان به همراه اعمالی که انجام دادهاند، به ترتیب زمان روی کار آمدن، بیان میشوند.
در این
اثر ، مفهوم «ایران زمین» به صورت برجستهای نمود یافته است. ایرانی که در اینجا از آن بحث میشود، منحصر به دوره مغول (زمان تالیف کتاب) نبوده، بلکه در مورد سلسلههای متاخرتر نیز مفهوم ایران زمین، برای
قلمرو تحت سلطه حکام آن به کار رفته است.
مؤلف به طاهریان که پیش از
سامانیان بر بیشتر بلاد ایران زمین تسلط داشتند، به این
علت که گماشتگان خلیفه بودند و به صفاریان به علت کوتاهی مدت حکومتشان، توجهی نداشته و عنوان سلطان ایران زمین را برای آنها به کار نمیبرد. این طرز تلقی مورخ نشانگر آن است که وی برای مساله
استقلال ایران اهمیت زیادی قائل بوده و کسانی را لایق
لقب سلطان ایران زمین میدانسته که مستقل و باثبات بودهاند. از نظر او
غزنویان ، جانشینان سامانیان نیز، سلاطین ایران زمین میباشند، اما آلبویه را نیز سلسلهای مستقل میداند که بر خلافت عباسی هم مسلط بودند ولی برای قلمرو تحت سلطه آنها واژه ایران زمین را به کار نمیبرد. اما هنگام صحبت از ایلخانان مغول این مفهوم برجستهتر میشود چرا که حیطه مرزهای ایران در این زمان کاملا مشخص شدهاند- با اینکه مغولان حاکمان ایرانی نبوده و حکومت آنها وارداتی و ناخواسته بود.
باب دوم در ذکر سلاطین قراختای میباشد. مؤلف ایشان را چنین معرفی میکند که: «سلطانان قراختای خسروانی بودند مؤید بتوفیق، مظفر بتایید، همه تخت نشینان دیندار و کامکاران نیکوکار و حامیان حومه اریحیت و راعیان رمه
رعیت و آساد غیاض مردی و ازهار ریاض مرزی و متتبعان
احکام قویم و منتهجان صراط مستقیم.»
سپس آنان را یک به یک، به ترتیب
زمان روی کار آمدن نام برده، مشخصات، ویژگیها و اعمالی که انجام دادهاند را بیان میکند که عبارتاند از:
سلطان نصرةالدنیا و الدین ابوالفارس قتلغ سلطان براق حاجب: که فردی سائس (سیاستمدار) و دانا و از اولاد گورکان بزرگ بود که بعد از شکست دادن شجاع الدین، ملک کرمان، حاکم آنجا میشود.
ابوالفتح محمد بن خمیتبور تاینگو برهان: داماد قتلغ سلطان و
ولیعهد او که بعد از وی، بدون مانع و منازع والی کرمان گردید. خواجه ضیاء الملک مکین الدین وزیر او شده و در زمان وی جماعتی از امراء خوارزمشاهی به کرمان
حمله میکنند که به دست او شکست خورده و به
شیراز میگریزند.
از او به سلطانی
نیکوکار ،
پرهیزگار ،
عفیف و کم آزار یاد میشود که در روز
دوشنبه بیست و هشتم
شعبان ۳۳۳ ق بر سریر سلطنت کرمان تکیه میزند و با آنکه در جزئیات امور جهانداری سادهدل، بی غرور و آسان گذار بود، مدت پانزده
سال در
امن و
آسایش ، حکمرانی میکند.
بعد وفات سلطان کرمان، به علت خردسال بودن فرزندان او، امراء مغول به حکمرانی ترکان خاتون،
همسر وی متفق القول شده و او حاکم کرمان میشود. ابوالحارث شاه سلطان حجاج، ابوالمظفر سیورغتمش سلطانبن قطب الدین سلطان، پادشاه خاتون و ابوالحارث محمد شاه.
اکثر صفات و ویژگیهایی که برای
حکام ذکر میشود، تکراری بوده و حاوی نکات جدیدی نیست و مطالب تازهایی از زندگی خصوصی آنان ذکر نمیگردد. تمام حکام به نظر مؤلف سائس،
عاقل ، خوش منظر، مدبر،
عادل و سزاوار منصب سلطنت و شاهی هستند.
زبان کتاب بسیار متملقانه و اغراقآمیز است و از حکام مغول چنان یاد میشود که گویی زمین حاکمانی چنین با کفایت و عادل هرگز به خود ندیده است. به عنوان مثال
زمان حکومت قتلغ ترکان را چنین توصیف میکند که برق نیکوکاری و عاطفت آن خاتون شمع ظلمت شب محنت و
مصیبت آمد، مصابیح
عدل او در کرمان افروخته گشت و روزگارش
تاریخ سعادت اهل این دیار شد. انگار نه آن که اینان همان مغولانی بودند که بعد از
یورش و
غارت شهرهای ایران، از سر مردم منارهها ساختند و تمام کتابخانهها را به
آتش کشیده و فرهنگ ایران را دستخوش دگرگونی کردند!
کتاب فاقد فهرست مطالب بوده ولی فهرست
اعلام تاریخی و جغرافیایی به همراه بعضی حواشی و ملاحظات و نیز لغات و اصطلاحات غریبه یا خارجی، در انتها آمده است.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.