با آغاز درگیریهای داخلی در دورۀ خلافت امام علی، سلیمان با آنکه از شیعیان حضرت بود، در جنگ جمل شرکت نکرد و همچون عدهای دیگر، بهسبب تشخیص ندادن حق از باطل، دچار تردید شد و موضع بیطرفی اتخاذ کرد.
بعد از این جنگ و بازگشت امام علی از بصره، سلیمان به خدمت امام رفت و امام وی را به دلیل دوری گزیدن از جنگ سرزنش کرد.
سلیمان پس از صلحامامحسن و بیعت مردم عراق با معاویه، سلیمان که از بزرگان عراق محسوب میشد و از این صلح ناخشنود بود، نزد امام رفت و او را خوارکننده مؤمنان خواند و امام را به شدت سرزنش کرد.
سلیمان آمادگی خود و عراقیان را برای شکستن پیمان و از سرگیری جنگ با شامیان اعلام نمود، اما امامحسن با آرامش سعی کرد وی را با خود همراه سازد.
پس از آن، سلیمان نزد امامحسین رفت و در این باره با وی گفتگو کرد، ولی امامحسین نیز بر پایبندی به پیمان برادرش تأکید کرد و از سلیمان خواست مادام که معاویه زنده است، بر این پیمان وفادار بماند.
پس از شهادت امامحسن (۵۰)، شیعیان کوفه در خانۀ سلیمان، که در آن زمان شیخالشیعه بهشمار میرفت، جمع شدند و در نامهای به امامحسین، شهادت امامحسن را تسلیت گفتند.