سرزمین مقدس در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سرزمین مقدّس
فلسطین یا آن به همران بخشی از
شام یا تمامی منطقه
شامات را
ارض مقدّس مینامند. در
قرآن در موارد متعدد به این سرزمین اشاره شده است.
نخستین یاد از این سرزمین به
طور هماهنگ در
قرآن و
تورات به ماجرای
هجرت ابراهیم از
بابل مربوط میشود. ابراهیم به همراه
لوط پس از ماجراهایی که در بابل برایش رخ داد، به سوی سرزمینی به راه افتاد که از سوی
خداوند،
مبارک شناسانده شده است: «و نَجّینـهُ و لوطـا إِلَی الأَرضِ الَّتِی
بـرَکنا فِیها لِلعـلَمین».
مفسّران، این سرزمین را
فلسطین یا
شام دانستهاند
و
برکت آن را برای جهانیان از آن روی شمردهاند که شرایع آسمانی و
ادیان الهی از آن سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافت.
این محلّ در تورات، سرزمین
کنعان معرّفی شده
و آن را در زمره سرزمینهای میان
فرات تا
نیل،
هدیهای ازسوی
خدا به
نسل ابراهیم دانسته
که گزارش آن در منابع اسلامی نیز راه یافته است.
برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدّس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای
یهود شمردهاند؛
از این روی، یهود به آن «سرزمین مواعید» گفتهاند.
گزارش نامشهوری نیز به استناد
آیه «إِنّ أَوّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذِی بِبَکّةَ
مُبارَکـا و هُدیً لِلعـلَمِین»،
سرزمین هجرت ابراهیم را
مکّه دانسته است.
پس از ابراهیم،
یعقوب و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن
یوسف در
مصر و پدید آمدن
قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، به سوی مصر روان شدند
تا آنکه سالها بعد
موسی در بازگشت از
مدین به مصر از بخشی از این سرزمین گذر میکند. او در منطقهای که
قرآن از آن با عنوان
وادی مقدّس که احتمالاً نام آن
طوی بوده
«فَلَمّا أَتـلـها نُودِیَ یـموسی إنّی أَنا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ إِنّکَ بِالوادِ المُقدّسِ طُوًی»،
و وادی ایمن «فَلَمّا أَتـلـهَا نودِیَ مِن شَـطِیِ الوَادِ الأَیمنِ فِی البُقعةِ المُبـرکةِ...»
یاد میکند، در حال گذر بود که ماجرای سخن گفتن خداوند با وی در آن مکان رخ داد و به پیامبری به سوی
فرعون فرستاده شد. در آیه ۲۰
مؤمنون /۲۳
و ۲
تین /۹۵
از منطقهای به نام
طور سینا یا
طور سینین یاد شده که به اعتقاد برخی مفسّران، همان محلّ دیدار موسی با خدا بوده است.
این منطقه را نام کوهی در فلسطین یا سرزمین میان مصر و ایله دانستهاند.
موسی در ماجرای کوچ
بنی اسرائیل از مصر، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: «قالَ موسی لِقومِه استَعِینوا بِاللّهِ و اصبِروا إِنّ الأرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ... قالوا أُوذِینا مِن قَبلِ أَن تَأتِینا و مِن بَعدِ ما جِئتَنا قالَ عَسی رَبُّکُم أَن یُهلِکَ عَدوَّکُم و یَستَخلِفَکُم فِی الأَرض...».
در
آیات ۵-۶
قصص /۲۸
نیز به اراده خداوند مبنی بر حاکمیّت بنی اسرائیل در زمین، پس از
استضعاف به دست
فرعونیان اشاره شده است: «و نُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الّذِینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ و نَجعَلهُم أَئِمّةً و نَجعَلهُم الورِثین و نُمکِّنَ لَهُم فِی الأَرضِ و نُرِیَ فِرعَونَ و هـمـنَ و جُنودَهُما مِنهُم ما کانوا یَحذَرون». مفسّران، مقصود از این سرزمین موهوب را مصر یا عنوانی عام برای هر سرزمینی دانستهاند؛
امّا با توجّه به دیگر آیات مربوط به کوچ بنی اسرائیل به نظر میرسد که مقصود، همان
سرزمین موعود در فلسطین است.
موسی پس از خروج از مصر و نابودی فرعون، بنی اسرائیل را به سوی مشرق گسیل داشت و آنان را به فتح سرزمین مقدّس فرمان داد که خداوند از آنِ ایشان ساخته بود: «یـقَومِ ادخُلوا الأَرضَ المُقدَّسةَ الّتِی کَتبَ اللّهُ لَکُم و لاَ تَرتَدّوا عَلی أَدبارِکُم فَتنقَلِبوا خـسِرین».
بنی اسرائیل از ساکنان نیرومند آن، که در تفاسیر به نام
عمالقه معروفند،
هراسیده، از رفتن به آن دیار پرهیز کردند: «قالوا یـموسی إنّ فِیها قَومًا جَبّارِین و إِنّا لَن نَدخُلَها حَتّی یَخرُجوا مِنها فَإِن یَخرُجوا مِنها فَإِنّا دخِلون».
برخی مفسّران، ذیل این آیات به نقل گزارش تورات
مبنی بر فرستادن نقبای بنی اسرائیل برای تجسّس از احوال مردم آن سرزمین پرداختهاند.
آن ۱۲
نقیب با مشاهده هیکل تنومند و نیروی بسیار آن مردم به
هراس آمده و به رغم
فرمان موسی یا
پیمان بین خویش مبنی بر کتمان این خبر، آن را میان قبایل خویش شایع کردند و بدین وسیله هراس را در دل آنها افکندند.
در منابع اسلامی، گزارشهای افسانهوار
بسیاری در وصف تنومندی و نیرومندی آن مردم و رهبرشان
عوج بن عناق آمده است.
از میان نقبای دوازدهگانه فقط دو نفر به نام
یوشع بن نون و
کالب بن یوفنا به آن فرمان یا پیمان وفادار ماندند. آنان مردم را به مبارزه با عمالقه تشویق کرده، پیروزی آنها را حتمی شمردند:
«قالَ رَجُلانِ مِنَ الّذِینَ یَخافونَ أَنعمَ اللّهُ عَلیهِمَا ادخُلوا عَلیهِم البابَ فَإِذا دَخلتُموهُ فَإِنّکُم غـلِبونَ و عَلَی اللّهِ فَتوکَّلوا إِن کنتُم مُؤمِنین».
برخی، با قرائت «یخافون» به صورت مجهول، آن دو مرد را از عمالقه شمردهاند که به موسی
ایمان آورده بودند.
به هر روی، مردم با بی اعتنایی به سفارش آن دو مرد و بنا به برخی
روایات با تهدید آنها به
مرگ از فرمان موسی سرپیچیدند: «قالوا یـموسی إِنّا لَن نَدخُلَها أَبدًا ما دَاموا فِیها فَاذهَب أَنتَ و ربُّکَ فَقـتِلا إِنّا هـهُنا قـعِدون»
و خواهان بازگشت به سوی مصر شدند:
«... قالَ أَتستَبدِلونَ الّذِی هُوَ أَدنی بِالّذِی هُوَ خَیرٌ اهبِطوا مِصرًا فَإِنَّ لَکُم ما سَألتُم و ضُرِبَت عَلَیهِم الذِّلّةُ و المَسکنَة...».
موسی با دلی شکسته، شکایت قوم خود را نزد خدا برد و داوری او را درباره ایشان طلبید:
«قالَ رَبِّ إِنّی لاَ أَملِکُ إلاّ نَفسِی و أَخِی فَافرُق بَینَنا و بَینَ القَومِ الفَـسِقین»،
و بدین ترتیب، خداوند، سرگردانی ۴۰ ساله را در بیابانهای بین مصر و فلسطین برای آنان مقدر کرد: «قالَ فَإِنّها مُحرَّمةٌ عَلیهِم أَربعِینَ سَنةً یَتِیهونَ فِی الأرضِ فَلاَ تَأسَ عَلَی القَومِ الفَـسِقین».
در روایتی غیر مشهور، به عزیمت موسی به همراه یاران اندکش برای جنگ با عمالقه اشاره شده و از فتح آن سرزمین به دست وی، خبر داده شده است؛ امّا بنا به روایات مشهور که با گزارش
تورات نیز سازگار است، یوشع بن نون جانشین موسی پس از پایان دوره سرگردانی به فتح آن سرزمین موفّق شد
و آن را میان
اسباط بنی اسرائیل تقسیم کرد.
خداوند، پیش از فتح فلسطین به آنان فرمان داد تا هنگام ورود به آن سرزمین، عبارتی را به منظور سپاس از او و
استغفار از گناهانشان بر زبان آورند؛
امّا آنان این بار نیز از فرمان خداوند سرپیچیدند: «وإِذ قُلنا ادخُلوا هـذِهِ القَریةَ فکُلوا مِنها حَیثُ شِئتُم رَغدًا و ادخُلوا البابَ سُجّدًا و قولوا حِطّةٌ نَغفِر لَکُم خَطـیـکُم و سَنزیدُ المُحسِنینَ فَبَدَّلَ الّذِینَ ظَلَموا قَولاً غَیرَ الّذِی قِیلَ لَهُم...».
واقعه فتح فلسطین و سکونت یهود در آن و مناطقی از
اردن و
شام در آیات متعدّدی یکی از نعمتهای بزرگ
خداوند به
بنی اسرائیل دانسته شده است: «و أَورَثنا القَومَ الّذِینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشـرِقَ الأَرضِ و مَغـرِبَها الَّتِی
بـرَکنا فِیها و تَمّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنَی عَلی بنی إسرءِیلَ بِما صَبَروا...».
در این آیات، ماجرای قدرت یافتن و تسلّط بنی اسرائیل بر سرزمین موعود، بی درنگ پس از ماجرای غرق فرعون آمده و در
آیه ۵۹
شعراء /۲۶
نیز به صراحت از جانشینی بنی اسرائیل به جای فرعونیان یاد شده که برخی مفسّران را وا داشته تا آن سرزمین را مصر بپندارند
که چندان قابل قبول به نظر نمیرسد.
برخی نیز گزارش یوسیفوس، مورّخ یهودی
مبنی بر بازگشت موسی به مصر و
حکومت بر آن را تقویت کردهاند.
عدّهای دیگر از تسلّط
داوود و
سلیمان بر مصر به صورت
تأویل این آیات یاد کردهاند؛
امّا به نظر میرسد با توجّه به سلطه فرعونیان بر سرزمینهای اطرافشان، منظور از استخلاف بنی اسرائیل در جای فرعونیان، تسلّط آنها بر مستعمراتشان در فلسطین و شام و اردن باشد.
دانشمندان اسلامی هنگام بحث از
تعارض دو فرمان خداوند مبنی بر واگذاری سرزمینهای مقدّس به بنی اسرائیل و
حرام شمردن آن سرزمینها بر ایشان
در برابر گزارش تورات که در ملکیّت دائم یهود بر سرزمینهای مقدّس ظهور دارد،
آن را به استناد برخی
آیات قرآن، مالکیّتی مشروط به
طاعت و بندگی خدا دانستهاند:
«... و یَستَخلِفکُم فِی الأَرضِ فَینظُرَ کَیفَ تَعمَلون».
خداوند در آغاز
سوره اسراء نیز از سلطه اقوامی دیگر بر سرزمینهای مقدّس برای مجازات بنی اسرائیل یاد کرده و از تکرار این مجازات در صورت بدکرداری دوباره آنان خبر داده است: «و قَضَینا إِلی بنی إِسرءِیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنّ فِیالأَرضِ مَرّتَین... فَإذا جَاءَ وَعدُ أولَـهُما بَعَثنا عَلیکُم عِبادًا لَنا أُولِی بَأس شَدِید...... فإِذا جَاءَ وعدُ الأَخِرةِ لِیَسُـوا وُجوهَکُم و لِیَدخُلوا المَسجِدَ...... و إِن عُدتُّم عُدنا...».
دیگر یادکرد سرزمین مقدّس در
قرآن به تسخیر
باد در دست سلیمان مربوط میشود. باد همانند برخی دیگر از پدیدهها در اختیار سلیمان قرار گرفته بود و او آن را در سرزمین با
برکت خداوند به گردش در میآورد: «و لِسُلَیمـنَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجرِی بِأمرِه إِلَی الأَرضِ الّتِی
بـرَکنا فِیها...».
برخی مفسّران، ذیل این آیه، گزارشی افسانهوار را از سوار شدن سلیمان و یارانش بر این پدیده طبیعی ذکر کردهاند
که آیات
قرآن گویای آن نیست.
پیوستگی سرزمین
سبأ به
شام و
فلسطین در دوره آبادانی
یمن از دیگر یادکردهای
سرزمین مقدّس در
قرآن است. مردم سبأ در سفر بازرگانی به شام و
بیت المقدّس از روستایی به روستای دیگر درآمده، هرگز نیازمند گذر از بیابانهای گسترده و غیر مسکون نبودند:
«و جَعلنا بَینهُم و بَینَ القُرَی الَّتِی
بـرَکنا فِیها قُرًی ظـهِرَةً و قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیروا فِیها لَیالِیَ و أَیّامًا ءَامِنین».
آنان چون قدر این
نعمت را ندانستند، خداوند آن را از ایشان گرفت و جاده بازرگانی آنها خراب و ناآباد شد و خود نیز پاره پاره و پراکنده شدند:
«فَقالوا رَبَّنا بَـعِد بَینَ أَسفارنا و ظَلَموا أَنفسَهُم فَجَعلنـهُم أَحادِیثَ و مزّقنـهُم کُلَّ مُمزَّق...».
مفسّران، ذیل داستان
عزیر یا
ارمیا که هنگام گذر از
اورشلیم خراب، به یاد
رستاخیز افتاد و به مرگی صد ساله فرو رفت، از سرزمین مقدّس یاد کردهاند:
«کَالّذِی مَرَّ عَلی قَریَة... قالَ أَنَّی یُحیی هَـذِهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها...».
در آیه ۵۰ مؤمنون/۲۳
از مأوا گزیدن
عیسی و مادرش
مریم در مکانی بلند و
امن و دارای
آب، یاد شده که به بیت المقدس یا برخی مناطق اطراف آن تفسیر شده
و به جریان ولادت حضرت مربوط دانسته شده است.
یادکرد دیگر سرزمین مقدّس در
قرآن به ماجرای
معراج پیامبر از
مکّه به
مسجدالاقصی در مرحله اوّل و پس از آنجا به
آسمان در مرحله دوم مربوط میشود:
«سُبحَـنَ الّذِی أَسرَی بِعبدِه لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسجِد الأَقصَا الَّذِی
بَـرکنَا حَولَهُ لِنُرِیَه مِن ءَایـتِنا...».
عبدالله بن سلام از راویان
اسرائیلیات در تفسیر آیه ۴۱
ق /۵۰
صحرای محشر را در ارض مقدّسه دانسته و آن را در زمره فضایل بیت المقدّس شمرده است.
ارض مقدّسه در برخی
روایات شیعه بر سرزمینهای مقدّس دیگر مانند
نجف و
کربلا تطبیق شده است.
الاشباه و النظایر فی
القرآن الکریم؛ انوار التنزیل واسرار التأویل، بیضاوی؛ الانس الجلیل فی قصة موسی وفرعون و بنی اسرائیل؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر
القرآن؛ بیتالمقدس شهر پیامبران؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ یک ارتداد؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ تفسیر عبدالرزاق؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ تهذیبالاحکام؛ جامعالبیان عن تأویل آی
القرآن؛ الجامعلأحکام
القرآن، قرطبی؛ جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ روضة الواعظین؛ الفرقان فی تفسیر
القرآن؛ قاموس الکتاب المقدس؛ قصصالانبیاء، راوندی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ مؤلفات جرجیزیدان الکامله؛ مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن؛ مختصر کتاب البلدان؛ معانیالاخبار؛ معجم اللاهوت الکتابی؛ مقارنة الادیان الیهودیه؛ الموسوعة الذهبیه للعلومالاسلامیه؛ الموسوعة الفلسطینیه؛ المیزان فی تفسیر
القرآن.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله ارض مقدس، ج۲، ص۶۲.