ساختار کلی اخلاق اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله به اجمال، طرحی کلی از ساختار
اخلاقی اسلام درچهارچوب طبقه بندی رایج برای تقسیم مکاتب
اخلاقی ارائه شده.
اگر دین را مجموعه
عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات (
پیامبراسلام و
مسلمانان)، از سوی
آفریدگار جهان میباشد، و
اخلاق را مجموعه آموزههایی که
راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، بخوبی به رابطه تنگاتنگ
دین و
اخلاق پی خواهیم برد
واخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از
اخلاق منسوب به
اسلام سخنی بجا و بحث درباره
نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفت وگو درباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود.
همانگونه که اشاره شد چنین بحثی امروزه تحت عنوان
اخلاق هنجاری مطرح میشود.
اخلاق هنجاری (رک. شیروانی، علی.
اخلاق هنجاری، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۷۸.) که بخش مهمی از
فلسفه اخلاق را شکل میدهد، در پی تبیین نظامی ازقواعد و اصول حاکم بر افعال
اخلاقی است.
اخلاق هنجاری دارای دو بخش است: در بخش نخست معیارهای کلی
اخلاقی و خوب و بدهای کلی، ملاک کاردرست و نادرست، رابطه خوبی و درستی و معیار خوبی وبدی کارها مطرح میشود و در بخش دوم از خوبی و بدی، ودرستی و نادرستی،
اخلاقی یا غیراخلاقی بودن افعال خاص
سخن میرود.
غالب آرای موجود در زمینه
اخلاق هنجاری، استقلال
اخلاق از دین را مفروض میگیرد و تلاش میکند مستقل از
خدا و دین، نظامی
اخلاقی را بنیاد نهد. این مکاتب در واقع نوعی
اخلاق سکولار را عرضه میکنند.
اینک براساس ساختار اصطلاحاتی که برای معرفی مکاتب
اخلاقی رایج درمغرب
زمین معهود است، میکوشیم جایگاه
اخلاق اسلامی را درآن ساختار بیابیم.
مکاتب
اخلاق هنجاری را فیلسوفان
اخلاق در دودسته کلی جای دادهاند:
الف - نظریههای غایت انگارانه
ب - نظریههای وظیفه گرایانه
گروه نخست بازشناسی باید و نبایدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتیجه کار تعیین میکنند و اینکه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند که ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری که در پی میآورد، میتواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برای مثال وفای به
عهد کاری عادلانه است،
خداوند به آن فرمان داده است و نیز
حکومت به آن امر کرده است. در نظر وظیفه گراهریک از این ویژگیها میتواند وفای به عهد را خوب، نادرست و لازم گرداند، هرچند خیری بر آن مترتب نشود. برخلاف او، غایت انگار تنها ویژگی مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل رامیزان خیری که بدان میانجامد میداند.
حال میپرسیم مکتب
اخلاقی اسلام به کدام یک از این دودسته تعلق دارد؟
پاسخ ما آن است که مکتب
اخلاقی اسلام غایت انگار است، نه وظیفه گرا. این گفته ممکن است در بادی نظر، تعجب آمیزباشد، اما دلیل ما بر این مدعا آن است که در متون دینی ما (اعم از
آیات و
روایات) در مقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تاکید شده است که این کارها موجب
سعادت، آسایش، اطمینان،
فلاح، فوز و مانند آن میگردد. یعنی اینکه این کارها بایستنی است و
انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، آن است که موجب سعادت او میگردد، و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خودغایت داشته هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام میدهد. (برای تفصیل این اجمال نگاه کنید به: شیروانی، علی.
اخلاق در
قرآن، ج۱، درسهای استاد
مصباح یزدی، انتشارات دارالفکر.)
با توجه به آیات
قرآن کریم دانسته میشود غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در کارهای
اخلاقی سعادت، فوزو فلاح نهایی است که اشاره به برخورداری او از بالاترین سرورها و ابتهاجها به لحاظ کمی و کیفی دارد. (اصل علت غایی که به تفصیل در فلسفه اسلامی از آن سخن رفته است.)
اگر
قرآن کریم به
تقوا فرا میخواند، برای آن است که موجب فلاح و
رستگاری انسان میشود. «اتقوا لعلکم تفلحون.»
ونیز اگر از
مؤمنان میخواهد که فراوان
خدا را یاد کنند، بدان سبب است که موجب فلاح ایشان میگردد. «و اذکروا الله کثیرالعلکم تفلحون.»
ذکر
دوزخ و
فردوس و تاکید بر نعمتهای بهشتی و عذابهای دوزخی که در انتظار خوبان و بدان است، همه و همه از آن حکایت دارد که دیدگاه
اخلاق اسلامی، دیدگاهی غایت انگارانه است، تا آنجا که گاه از تعبیر
تجارت وخرید و فروش نیز در متون دینی استفاده شده است:
«یا ایها الذین آمنو هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم.»
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم بان لهم الجنة.»
نظامهای
اخلاقی غایت انگارانه خود بر چند قسمند:
الف- نظامهای خودگرا:
یک غایت انگار خودگرا همواره در پی به دست آوردن بیشترین خیر، سود و
مصلحت است ودر اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار). افزون بر آن، آنچه برای او مهم است خیر و صلاح خودش است، نه دیگران - چنین نظامی را خودگروی
اخلاقی مینامند.
ب - نظامهای سودگرا:
در نظر اینان، ملاک خوب و بد، خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی. البته ممکن است در این میان نیز مکاتبی باشد که خیر گروه، ملت یا حتی
خانواده را مورد نظر قرار دهند که اهمیتشان کمتر از دو شاخه قبلی است. پرسش آن است که نظام
اخلاقی اسلام به کدام یک ازاین دستهها تعلق دارد: خودگراست یا همه گرا یا گروه گرا. پاسخ آن است که با توجه به متون دینی ما، نظام
اخلاقی اسلام، یک نظام غایت انگار خودگرا میباشد. معنای این سخن آن است که: اولا، فعل
اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیا، آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.
در نظامهای غایت انگار، امور گوناگونی به عنوان غایت فعل
اخلاقی مطرح شده است، مانند:
لذت،
قدرت،
معرفت، تحقق کمالات نفس و. . هریک از این امور نیز به گونههای متفاوتی تفسیر شده و مصادیق مختلفی از آن مدنظربوده است.
پرسش آن است که در مکتب
اخلاقی اسلام، غایت چیست؟ باز هم با مراجعه به متون دینی دانسته میشود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه
رنج و سختی. با مروری بر آیات کریمه
قرآن روشن میگردد که خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبت هستند محدود نساخته به
آخرت و نعمتهای جاودانه و ژرفتر آن نظر بدوزد.
از نگاه
قرآن، بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوان من الله اکبر.» و ازاین رو میتوان گفت: غایت در نظام
اخلاقی اسلام قرب الی الله است، یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت که نظام
اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیدهای بر آن منطبق میگردد، مفاهیم متعددی که به عنوان غایت نهایی در نظام
اخلاقی یاد میشود، یا اتحادمصداقی دارند و یا اختلاف تشکیکی، نه آنکه در امر مختلف در عرض یکدیگر غایت نظام
اخلاقی باشد.
از آنجا که راه رسیدن به این هدف، پروراندن میلها وگرایشهای متعالی، از جمله نوع دوستی،
امانتداری، عمل به
عهد و مانند آن است،
اخلاق اسلامی در نحوه رویارویی با دیگران وحرکت در جهت مصالح دیگران، مزایای مکاتب سودگرایی را، در توجه به خیر و صلاح عمومی و حرکت در جهت محرومیت زدایی و مانند آن در بر دارد و در عین حال ازآسیبهای آن در امان است. توضیح اینکه خودگرایی اگر براساس تلقی مادی از انسان مطرح گردد و انسان را در چارچوب حیات دنیوی ببیند، با اشکالهای عدیدهای مواجه میگردد و حتی موجب تناقض درونی میشود، به گونهای که یک خودگرا هرگزنمی تواند در مقام توصیه به دیگران، خودگرایی را تجویز نماید، چرا که با منافع او تزاحم مییابد. (در
اخلاق هنجاری در این باره بیشتر توضیح دادهام.) اما اگر انسان را دارای حیات جاودان بدانیم و به منافع برتر او نظر داشته باشیم، ترغیب دیگران به دستیابی بدین منافع، نه تنها توصیه به کردارخودخواهانه در زندگی
دنیا نیست، بلکه از آنجا که آن منافع جاودان در پرتو گذشتها، ایثارها و فداکاریهای آدمی در این حیات دنیوی به دست میآید، این خودگرایی در عمل به تمام رفتارهای دیگرخواهانه توصیه خواهد کرد، چرا که تزاحم، تنهامیان منافع دنیوی من با منافع دنیوی دیگران است، نه میان منابع اخروی من با منافع دنیوی یا اخروی دیگران و بعکس.
چنانکه یادآور شدیم، غایت در
اخلاق اسلامی خیر و سعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی، نظام
اخلاقی اسلام غایت گرا نیست، بلکه ارزش گرا و فضیلت خواه و به تعبیری وظیفه گراست (دقت شود). نباید ازاین سخن داخل شدن یک قسم در قسم مقابل آن برداشت شود، مقصود آن است که چون نظام
اخلاقی اسلام مبتنی برانسان شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات وکمالات انسانی میبیند، منافعی که بدان نظر دارد، کمال و سعادت اخروی انسان است که در پرتو قرب الهی حاصل میشود. این غایت، یعنی کمال انسان، با انجام اعمالی که ملایم بانفس متعالی انسان است، تحقق مییابد، ازاین رو، نظام
اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفه گرایی که به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد، توصیه میکند (به قید مادی و دنیوی توجه شود).
به دیگر بیان، امانتداری،
راستگویی و مانند آن به لحاظویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام
اخلاقی اسلام خوب و پسندیدهاند، چون این افعال با ویژگیهایی که دارند، به گونهای هستند که گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی میکند، در اسلام، انسان فضیلتمند کسی است که راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش کند، هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظراز سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها ارزش
اخلاقی هستند (وظیفه گرایی به معنای نفی غایت دنیوی گرایی) هرچند در هرحال خیر اخروی خود را به همراه میآورند (غایت انگاری).
مکاتب
اخلاقی از سوی دیگر بر سه دستهاند: الف) -مکاتب
اخلاقی عمل نگر ب) - مکاتب
اخلاقی عام ج) - مکاتب
اخلاقی قاعده نگر (برای توضیح این اصطلاحات رک. شیروانی، علی.
اخلاق هنجاری، فرانکنا، فلسفه
اخلاق) نظام
اخلاقی اسلام را باید قاعده نگر به شمار آورد، یعنی بر آن است که معیار صواب و خطا مشتمل بریک دسته قواعد است. این قواعد و ساختار خاص آنها محتوای
اخلاق اسلامی را تشکیل میدهد. به دیگر سخن، انسان برای آنکه به کمال مطلوب خود دست یابد، باید راهی را طی کند که حدود آن با قواعد کلی مشخص شده است.
نظام
اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم
پیامبران الهی، که از این امر گاهی به فطری بودن دین (برای پژوهش بیشتر درباره معنای فطری بودن دین و براهین آن رک. شیروانی، علی. سرشت انسان، پژوهشی در خداشناسی فطری، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها) تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام
اخلاقی آن، باگرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگراسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت وارزشهای معنوی فرا میخواند،
عقل حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای اودارد، دعوت میکند، آن فراخوان وحیانی را تایید میکند. صریحا میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسان عاقل (به قید «انسان عاقل» توجه شود، یعنی انسانی که در مرتبه عقلانی است و هنوز منطق
عشق را که ورای عقل است بار نیافته است، اگر چنین شود حکمی و سخنی دیگر دارد که در پایان این مقال بدان اشارت رفته است) هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را بالذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمیکند. ازاین روست که میگوییم نظام
اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امربه هیچ وجه به معنای بی نیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودن عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
در مباحث فرااخلاق، نظریههای گوناگونی درباره تحلیل گزارههای
اخلاقی و نحوه
علم به آنها مطرح است، (برای آشنایی بیشتر نگاه کنید به: شیروانی، علی. فرااخلاق، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) مانند شهودگرایی، احساس گرایی، توصیه گرایی و... از متون دینی میتوان مواردی را در تایید شهودگرایی به دست آورد، یعنی میتوان استفاده کرد که نیروی ادراکی انسان به نحو بدیهی و مستقل، خوبی و بدی بسیاری از کارها را درمی یابد. (علامه
شهید مطهری در کتاب فلسفه
اخلاق و نیز فطرت اندکی در این باره بحث کردهاند)
متکلمین و نیز اصول دانان بسیاری بر آنند که درقلمرو عقل عملی همچون حوزه عقل نظری، انسان از بدیهیات تصوری و تصدیقی برخوردار است و با اتکا بر همانها نظام
اخلاقی خود را سامان میدهد. فی المثل مفهوم خوبی و بدی بدیهی است و نیز قضیه «
عدل خوب است» و «
ظلم بد است» بدیهی میباشد.
نکته پایانی که در این مقال نباید نادیده انگاریم آن است که: از آنجا که مردم درجات گوناگونی دارند، خطاب
اخلاقی قرآن نیز دارای سطوح گوناگونی است. ازاین رو، گاه آنچه برای دستهای نیک و شایسته به شمار میرود برای گروهی دیگر که در مرتبهای دیگرند، گناهی نابخشودنی است. ازاین روست که گفتهاند: «حسنات الابرار سیئات المقربین.» یعنی نیکیهای ابرار
گناهان مقربان به شمار میآید». آنچه بیان شد ویژگیهای نظام
اخلاقی اسلام در خطاب به توده مردمان است که در زندان خود و خودگرایی محصورند. اما خداوند را بندگانی نیز هست که از خود رهیده و به خدا گرویدهاند. آنان خودنمی بینند تا برای رسیدن به کمال آن تلاش کنند، بلکه کامل مطلق را نگریستهاند و مجذوب جمال او و محو کمال او و بی اختیار، در اختیار اویند. آنان حق را میطلبند فقط برای حق. برای ایشان
عبادت خداوند به هدف رهیدن از دوزخ یا رسیدن به فردوس، وسیله قرار دادن حق است برای رسیدن به خواستههای نفس، و خودپرستی است نه خداپرستی. (در این مقاله به اجمال، طرحی کلی از ساختار
اخلاقی اسلام درچهارچوب طبقه بندی رایج برای تقسیم مکاتب
اخلاقی ارائه شد. بی شک بیان مستندات
قرآن و روایی هریک از بندهای فوق، مقاله رابه کتابی گسترده تبدیل میکند، که از خداوند توفیق سامان دادن آن راخواهانم)
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله«ساختار کلی اخلاق اسلامی».