زیارت امام حسین (سیره معصومین)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام حسین (علیهالسلام)، امام سوم از امامان دوازدهگانه
شیعه امامیه و یکی از چهارده معصوم میباشد، در سیره معصومان (علیهمالسلام) و در روایات بسیاری بر
زیارت امام حسین (علیهالسّلام) تاکید شده است که در این نوشتار به سیره معصومان و زیارات وارده از آنها پرداخته شده است.
از جمله مواردی که بسیار در
روایات بر آن تاکید شده است، زیارت
حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) میباشد، در اینباره،
اهلبیت (علیهمالسّلام) به سفارش و تشویق مردم بهصورت زبانی اکتفا ننموده و خود نیز هر وقت فرصت را مهیا دیدهاند به زیارت آن حضرت رفته و به صورت عملی نیز اهمیت زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) را برای مردم بیان نمودهاند، که در اینباره روایاتی با مضامین بسیار عالی نقل شده تا جایی که بعضی از این ذوات مقدسه برای شفای
بیماری خودشان کسی را به زیارت قبر مبارک حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) فرستاده تا برای شفای
بیماری آنها دعا کند، و نیز بعضی از امامان (علیهمالسّلام) در مورد زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) به گونهای سخن گفتند که بعضی از علمای بزرگوار
شیعه از آن، وجوب زیارت آن حضرت را فهمیدند.
روایتهای نقل شده از اهلبیت (علیهمالسّلام) در باب زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) به صورت یکسان نبوده، و با توجه به شرایطی که حضرات در آن به سر میبردند، مختلف میباشند، به صورتی که با مراجعه به کتابهای حدیثی شیعه، میبینیم بعضی از
معصومان (علیهمالسّلام) از آنها روایتهای زیادی در این باب نقل شده، ولی از بعضی دیگر، کمتر به چشم میخورد، ولی این قضیه دلیل بر کم بودن روایت در این باب نمیباشد، زیرا تعداد روایت موجود در این باب، بسیار زیاد میباشد که به جرات میتوان گفت از حد تواتر نیز گذشته است
در این مقاله سعی شده که زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) در سیره معصومان (علیهمالسلام) -به ترتیب- به صورت مختصر بررسی شود.
پارهای از روایات در کتابهای حدیثی شیعه به سفارش
پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلم) به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) پرداخته است که میشود از این روایات، اهمیت زیارت حضرت امام حسین (علیهالسّلام) را به خوبی فهمید.
حَدَّثَنِی اَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا الْعَدَوِیُّ النَّصْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُنْذِرِ الْمَکِّیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَیْثَمِ قَالَ حَدَّثَنِی الْاَجْلَحُ الْکِنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَفْلَحُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ عَنْ طَاوُسٍ الْیَمَانِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)وَ الْحَسَنُ عَلَی عَاتِقِهِ وَ الْحُسَیْنُ عَلَی فَخِذِهِ یَلْثِمُهُمَا وَ یُقَبِّلُهُمَا وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُمَا وَ عَادِ مَا(مَنْ) عَادَاهُمَا ثُمَّ قَالَ یَا ابنعَبَّاسٍ کَاَنِّی بِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ شَیْبَتُهُ مِنْ دَمِهِ یَدْعُو فَلَا یُجَابُ وَ یَسْتَنْصِرُ فَلَا یُنْصَرُ قُلْتُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شِرَارُ اُمَّتِی مَا لَهُمْ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا ابنعَبَّاسٍمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ کُتِبَ لَهُ ثَوَابُ اَلْفِ حَجَّةٍ وَ اَلْفِ عُمْرَةٍ اَلَا وَ مَنْ زَارَهُ فَکَاَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَنِی فَکَاَنَّمَا زَارَ اللَّهَ وَ حَقُّ الزَّائِرِ عَلَی اللَّهِ اَنْ لَا یُعَذِّبَهُ بِالنَّار.
عبداللّه بن عباس میگوید: بر پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) وارد شدم در حالی که
حسن (علیهالسلام) بر شانهاش و حسین (علیهالسلام) بر زانوی او بود و آنها را میبوسید و میفرمود: پروردگارا دوست بدار کسی که ایشان را دوست دارد و و با کسی که با آنها دشمنی میکند دشمن باش، سپس فرمود: ای فرزند عباس! گویا او را میبینم (مقصود ابا عبداللَّه الحسین (علیهالسلام) است) که محاسنش از خون رنگین شده و مردم را میخواند ولی کسی اجابتش نمیکند، و آنان را به یاری میطلبد و او را یاری نمیکنند؛ عرض کردم: چه کسانی آن حضرت را یاری نمیکنند؟ فرمود: اشرار (و بدان) امّتم، آنها را چه شده؟
خداوند شفاعت مرا به آنان نرساند، ای پسر عباس هر که او را با معرفت به حقّش
زیارت کند برای او
ثواب هزار
حج و هزار
عمره نوشته میشود، و هرکه او را زیارت کند، مرا زیارت کرده و هرکه مرا زیارت کند، گویا خدا را زیارت کرده، و حق زائر بر خدا این است که خداوند آن را با آتش عذاب ندهد.
روایت بسیار جالبی از
امیرالمومنین (علیهالسّلام) درباره زیارت اباعبدالله (علیهالسّلام) نقل شده است که امام (علیهالسّلام) از نرفتن به
زیارت امام حسین (علیهالسّلام) تعبیر به
جفا میکند که این خود حاکی از اهمیت زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میباشد.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی دَاوُدَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ اَبِی عُمَرَ الْجَلَّابِ عَنِ الْحَرْثِ(الْحَارِثِ) الْاَعْوَرِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) بِاَبِی وَ اُمِّی الْحُسَیْنَ الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْکُوفَةِ وَ اللَّهِ لَکَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْوَحْشِ مَادَّةً اَعْنَاقَهَا عَلَی قَبْرِهِ مِنْ اَنْوَاعِ الْوَحْشِ یَبْکُونَهُ وَ یَرْثُونَهُ لَیْلًا حَتَّی الصَّبَاحِ فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ فَاِیَّاکُمْ وَ الْجَفَاءَ.
حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: حسین در پشت
کوفه کشته خواهد شد، به خدا قسم گویا میبینم که وحوش گردنهای خود را بر قبرش کشیده و بر او میگریند و از شب تا صبح بر او
مرثیه میخوانند و وقتی حال وحوش چنین باشد پس شما انسانها از جفاء به او بر حذر باشید.
زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) از نگاه
حضرت صدیقه کبری (سلاماللهعلیها) به قدری حائز اهمیت میباشد که خود حضرت (سلاماللهعلیها) در کنار قبر مبارک اباعبدالله (علیهالسّلام) حاضر میشود و برای زائرین آن حضرت
استغفار مینماید و حتی در ببعضی از منابع
اهلسنت نقل شده است که ایشان در عالم رؤیا به بعضی از علمای اهلسنت دستور میدهند که برخی از مداحان برای امام حسین (علیهالسّلام)
روضه بخوانند. در هر یک از دو موضوع بالا به ذکر یک روایت بسنده میکنیم.
حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) دختر حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوالهوسلم) برای زوّار قبر فرزندش حضرت حسین بن علی (علیهماالسّلام) حاضر شده و برای
گناهان آنها طلب آمرزش میکند.
در منابع اهل سنت با سند صحیح نقل شده است که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به خواب عالم اهل سنت میآیند و میفرمایند
کربلا بروید.....
انبانا احمد بن ازهر بن السباک قال اخبرنا ابو بکر محمد بن عبد الباقی الانصاری فی کتابه عن ابی القاسم علی بن المحسن التنوخی عن ابیه ابی علی قال حدثنی ابی قال خرج الینا ابو الحسن الکرخی یوما فقال تعرفون ببغداد رجلا یقال له ابناصدق فلم یعرفه من اهل المجلس غیری وقلت اعرفه فکیف سالت عنه قالای شیء یعمل قالت ینوح علی ابنعلی (علیهماالسّلام) قال فبکی ابو الحسن وقال عندی عجوز تزیننی من اهل کرخ جدان یغلب علی لسانها النبطیة ولا یمکنها ان تقیم کلمة عربیة فضلا عن ان تحفظ شعرا وهی من صوالح النساء وتکثر من الصلاة والصوم والتهجد وانتبهت البارحة فی جوف اللیل ومنامها قریب من منامی فصاحت ابو الحسن ابو الحسن قلت ما لک قالت الحقنی فجئتها ووجدتها ترعد وقلت ما اصابک قالت رایت فی منامی وقد صلیت وردی ونمت کانی فی درب من دروب الکرخ فیه حجرة محمرة بالساج مبیضة بالاسفیداج مفتوحة الباب وعلیه نساء وقوف فقلت لهم ما الخبر فاشاروا الی داخل الدار واذا امراة شابة حسناء بارعة الجمال والکمال وعلیها ثیاب بیاض مرویة من فوقها ازار شدید البیاض قد التفت به وفی حجرها راس یشخب دما ففزعت وقالت لا علیک انا فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم وهذا راس الحسین صلوات الله علی الجماعة فقولی لابناصدق حتی ینوح لم امرضه فاسلو لا ولا کان مریضا وانتبهت مذعورة
قال ابوالحسن و قالت العجوز (امرظه) بالظاء لانها لا تتمکن من اقامة الضاد فسکنت منها الی ان عاودت نومها وقال ابو القاسم ثم قال لی مع معرفتک بالرجل فقد حملتک الامانة فی هذه الرسالة فقلت سمعا وطاعة لامر سیدة النساء رضوان الله تعالی علیها قال وکان هذا فی شعبان والناس فی اذ ذاک یلقون اذی شدیدا وجهدا جهیدا من الحنابلة واذا ارادوا زیارة المشهد بالحائر خرجوا علی استتار ومخافة فلم ازل اتلطف فی الخروج حتی تمکنت منه وحصلت فی الحائر لیلة النصف من شعبان وسالت عن اصدق فدللت علیه ودعوته وحضرنی فقلت له ان فاطمة (علیهاالسّلام) تامرک ان تنوح بالقصیدة التی فیها
لم امرضه فاسلوا لا ولا کان مریضا فانزعج من ذلک وقصصت علیه وعلی من کان معه عندی الحدیث فاجهشوا بالبکاء وناح بذلک طول لیلته واول القصیدة ایها العینان فیضا واستهلا لا تغیضا.
پدرم برایم نقل کرد که روزی ابوالحسن کاتب (
کرخی) بر ما وارد شد و گفت آیا در
بغداد فردی به نام
ابناصدق میشناسید؟ در آن جلسه کسی غیر از من او را نمیشناخت، گفتم من او را میشناسم چه شده که پیرامون او پرس و جو میکنی؟ ابوالحسن گفت: ابناصدق چه کاری انجام میدهد؟ گفتم برای (امام) حسین (علیهالسلام)
نوحهخوانی میکند. در این هنگام ابوالحسن کرخی گریه کرد و گفت نزد من پیرهزنی است که پرورش من از کودکی به عهده او بوده، وی از اهالی کرخ جداناست و زبانش از سخنگفتن با
زبان عربی ناتوان است و نمیتواند یک کلمه عربی را به درستی بیان کند چه رسد به اینکه بخواهد شعری روایت کند... نیمههای شب بیدار شد، محل خوابش نزدیک به محل خواب من است، فریاد زد ای ابوالحسن به نزد من بیا! گفتم چه شده؟ پیش او رفتم دیدم میلرزد، گفتم چه اتفاقی برایت افتاده؟ گفت در خواب دیدم گویا در مقابل یکی از دروازههای کرخ هستم، اتاق تمیزی را دیدم که (دیوارهایش) سفید و اندکی قرمز بود، درب آن باز بود و زنان دم درب ایستاده بودند، به آنها گفتم چه کسی از دنیا رفته؟ چه خبر است؟ آنها به داخل اتاق اشاره کردند، وارد شدم دیدم اتاقی در نهایت زیبایی است و در وسط آن بانویی جوان هستند که نیکوتر و زیباتر از ایشان ندیده بودم، لباس زیبای سفید رنگی که بلند بود به تن داشت و روی آن نیز روپوشی (شنل) که فوقالعاده سفید رنگ، پوشیده بود، در دامانش سر بریدهای بود که خون از آن میجوشید. عرضه داشتم شما چه کسی هستید؟ فرمود با تو کاری ندارم، من فاطمه دختر رسول خدا هستم و این سر فرزندم حسین (علیهالسلام) است؛ از طرف من به ابناصدق بگو این شعر را به عنوان نوحه (برای حسینم) بخواند فرزند من مریض نبود (بر اثر
بیماری از دنیا نرفت) این را سؤال کنید و قبل از این واقعه نیز
بیمار نبود. ابوالحسن به من گفت ای ابوالقاسم حال که ابناصدق را میشناسی، امانتداری کن و این خبر را به ابناصدق برسان؛ من گفتم به خاطر امر سرور بانوان (به روی چشم) اطاعت میکنم.
ابوالقاسم تنوخی در ادامه میگوید: این داستان در
ماه شعبان بود، مردم زمانی که میخواستند به زیارت امام حسین (علیهالسلام) بروند از حنبلیها به شدت آزار میدیدند، من آنقدر تلاش کردم که بالاخره توانستم خودم را در
شب نیمه شعبان به
حائر حسینی برسانم. جویای ابناصدق شدم تا اینکه او را دیدم. به او گفتم حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) به تو امر نمودهاند که قصیدهای را که در آن بیت مذکور را به عنوان نوحه (برای امام حسین (علیهالسلام)) بخوانی:
به ابناصدق گفتم من قبل از این ماجرا این قصیده را بلد نبودم. حال ابناصدق دگرگون شد. قضیه خواب را برای او و حاضران در جلسه بهطور کامل نقل کردم، همگی به شدت گریه کردند و تمام شب با همین قصیده
نوحهسرایی کردند. اول این قصیده این بیت است:
ای دو چشم اشک ببارید و به شدت گریه کنید و خشک نشوید.
ابنالعدیم مینویسد:
ابوالحسن کرخی از بزرگترین اصحاب
ابوحنیفه است.
یافعی درباره ابوالقاسم تنوخی مینویسد:
ابوالقاسم علی بن محمد تنوخی، از قاضیان
حنفی مذهب و از تیزهوشان دنیا بود، روایتگر اشعار بود و به
علم کلام و
علم نحو مسلط بود و دیوان شعر نیز داشت.
در بعضی از نقلها نیز، به اهتمام امام حسن (علیهالسّلام) به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) به همراه اهلبیت (علیهمالسّلام) اشاره شده است.
وَ بِالْاِسْنَادِ عَنِ الْاَعْمَشِ قَالَ: کُنْتُ نَازِلًا بِالْکُوفَةِ وَ کَانَ لِی جَارٌ کَثِیراً مَا کُنْتُ اَقْعُدُ اِلَیْهِ وَ کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ، فَقَالَ لِی: بِدْعَةٌ وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلُّ ضَلَالَةٍ فِی النَّارِ، فَقُمْتُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اَنَا مُمْتَلِئٌ غَیْظاًوَ قُلْتُ: اِذَا کَانَ السَّحَرُ اَتَیْتُهُ فَحَدَّثْتُهُ مِنْ فَضَائِلِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا یَشْحَنُاللَّهُ بِهِ عَیْنَیْهِ قَالَ: فَاَتَیْتُهُ وَ قَرَعْتُ عَلَیْهِ الْبَابَ، فَاِذَا اَنَا بِصَوْتٍ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ اِنَّهُ قَدْ قَصَدَ الزِّیَارَةَ فِی اَوَّلِ اللَّیْلِ، فَخَرَجْتُ مُسْرِعاً فَاَتَیْتُ الْحَیْرَ، فَاِذَا اَنَا بِالشَّیْخِ سَاجِدٌ لَا یَمَلُّ مِنَ السُّجُودِ وَ الرُّکُوعِ، فَقُلْتُ لَهُ: بِالْاَمْسِ تَقُولُ لِی بِدْعَةٌ وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلُّ ضَلَالَةٍ فِی النَّارِ وَ الْیَوْمَ تَزُورُهُ، فَقَالَ لِی: یَا سُلَیْمَانُ لَا تَلُمْنِی فَاِنِّی مَا کُنْتُ اُثْبِتُ لِاَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ اِمَامَةً حَتَّی کَانَتْ لَیْلَتِی هَذِهِ فَرَاَیْتُ رُؤْیَا اَرْعَبَتْنِی فَقُلْتُ: مَا رَاَیْتَ! اَیُّهَا الشَّیْخُ. قَالَ: رَاَیْتُ رَجُلًا لَا بِالطَّوِیلِ الشَّاهِقِ وَ لَا بِالْقَصِیرِ اللَّاصِقِ، لَا اُحْسِنُ اَصِفُهُ مِنْ حُسْنِهِ وَ بَهَائِهِ، مَعَهُ اَقْوَامٌ یَحُفُّونَ بِهِ حَفِیفاً وَ یَزِفُّونَهُ زَفّاً، بَیْنَ یَدَیْهِ فَارِسٌ عَلَی فَرَسٍ لَهُ ذَنُوبٌ، عَلَی رَاْسِهِ تَاجٌ، لِلتَّاجِ اَرْبَعَةُ اَرْکَانٍ، فِی کُلِّ رُکْنٍ جَوْهَرَةٌ تُضِیءُ مَسِیرَةَ ثَلَاثَةِ اَیَّامٍ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا، فَقَالُوا: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)، فَقُلْتُ: وَ الْآخَرُ، فَقَالُوا: وَصِیُّهُ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام)، ثُمَّ مَدَدْتُ عَیْنِی فَاِذَا اَنَا بِنَاقَةٍ مِنْ نُورٍ عَلَیْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ تَطِیرُ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْاَرْضِ، فَقُلْتُ: لِمَنِ النَّاقَةُ، قَالُوا: لِخَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، قُلْتُ: وَ الْغُلَامُ، قَالُوا: الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، قُلْتُ: فَاَیْنَ یُرِیدُونَ، قَالُوا: یَمْضُونَ بِاَجْمَعِهِمْ اِلَی زِیَارَةِ الْمَقْتُولِ ظُلْماً الشَّهِیدِ بِکَرْبَلَاءَ الْحُسَیْنِبْنِ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَصَدْتُ الْهَوْدَجَ وَ اِذَا اَنَا بِرِقَاعٍ تَسَاقَطُ مِنَ السَّمَاءِ اَمَاناً مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ، ثُمَّ هَتَفَ بِنَا هَاتِفٌ: اَلَا اِنَّنَا وَ شِیعَتَنَا فِی الدَّرَجَةِ الْعُلْیَا مِنَ الْجَنَّةِ، وَ اللَّهِ یَا سُلَیْمَانُ لَا اُفَارِقُ هَذَا الْمَکَانَ حَتَّی یُفَارِقَ رُوحِی جَسَدِی.
سلیمان اعمش میگوید: من در
کوفه بودم. همسایهای داشتم که نزد او مینشستم. یک شب جمعه نزد او رفتم و گفتم: درباره زیارت حسین (علیهالسلام) چه عقیدهای داری؟ گفت:
بدعت است. هر بدعتی گمراهی و هر شخص گمراهی اهل جهنم خواهد بود.
اعمش میگوید: من در حالی که نسبت به او خشمناک بودم برخاستم و با خودم گفتم: من در وقت سحر نزد او میروم و مقداری از فضائل و مناقب امام حسین (علیهالسلام) را برایش شرح میدهم. اگر دیدم در عناد خود اصرار دارد او را به قتل میرسانم. وقتی هنگام سحر فرا رسید متوجه آن همسایه شدم و در را زدم و نام او را صدا زدم. ناگاه شنیدم خانمش میگوید: شوهرم از اول شب به قصد زیارت حسین رفته موقعی که من به دنبال او متوجه قبر مقدس امام حسین شدم دیدم: وی در حال:
سجده،
دعا، گریه،
توبه و استغفار است! بعدا سر خود را برداشت و مرا نزدیک خود دید. من به او گفتم: ای مرد بزرگ تو دیروز میگفتی زیارت حسین بدعت و هر بدعتی گمراهی و هر شخص گمراهی در
دوزخ خواهد بود. ولی امروز آمدهای و آن را زیارت میکنی! ؟ او گفت: ای سلیمان! مرا ملامت مکن. زیرا معتقد به امامت اهل بیت رسول خدا نبودم تا اینکه دیشب فرا رسید و خوابی دیدم که مرا دچار هول و ترس کرد. گفتم: چه خوابی دیدی! ؟ گفت: مرد جلیلالقدری را دیدم که زیاد بلند بالا و کوتاه قامت نبود. من این قدرت را ندارم که عظمت جلال و جمال و بهاء و کمال او را شرح دهم. او با گروههائی بود که در اطرافش بودند و وی را به سرعت میآوردند. در جلو او سواری بود که تاجی بر سر داشت. آن تاج دارای چهار پایه بود، در هر پایه آن یک گوهر بود که مسافت سه روز راه را نورانی مینمود. من به یکی از خادمان او گفتم: این شخص کیست: گفت: حضرت محمّد مصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلم) است. گفت: آن شخص دیگر کیست؟ گفت: علی مرتضی است که وصی وی میباشد. بعدا به دقت نظر کردم و مرکبی از نور دیدم که هودجی از نور بر پشت آن بود. در میان آن هودج دو نفر زن بود. آن مرکب در بین آسمان و زمین پرواز مینمود. من گفتم: این مرکب برای کیست؟ گفت: برای
خدیجه کبری و فاطمه زهراء (علیهماالسلام) است. گفتم: این کودک کیست؟ گفت: حسن بن علی میباشد. گفتم: ایشان همه با هم کجا میروند؟ گفت: برای زیارت حضرت حسین بن علی که در کربلا کشته و
شهید شده، میروند. سپس من متوجه هودج فاطمه زهراء شدم ناگاه دیدم کاغذهای که چیزی در آنها نوشته شده بود از آسمان فرو میریزد. جویا شدم: این کاغذها چیست؟ گفت: این کاغذها اماننامهای است از دوزخ برای زواری که شب جمعه به زیارت امام حسین (علیهالسلام) میروند. هنگامی که من خواهان یکی از آن کاغذها شدم به من گفت: تو میگوئی: زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام) بدعت است. تو این کاغذ را به دست نخواهی آورد مگر موقعی که حسین را زیارت کنی و به فضیلت و شرافت آن حضرت معتقد شوی.
من در حالی که مضطرب و هراسان بودم از خواب بیدار شدم و در همین ساعت به قصد زیارت مولایم امام حسین (علیهالسلام) از منزل خارج شدم: من توبه کردم. ای سلیمان! من از قبر حسین جدا نمیشوم تا روح از بدنم جدا شود.
روایتهای بسیار جالب و با مضامین خیلی زیبا از زبان سیدالشهدا حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) نیز نقل شده که حضرت (علیهالسّلام) با تعبیری بسیار زیبا، رهایی از آتش جهنم را از ثمرات زیارت خودشان میشمارند. در این بخش به عنوان نمونه دو روایت را از نظر خوانندگان محترم میگذرانیم.
رَوَیْنَاهُ بِاِسْنَادِنَا اِلَی مُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ، مِنْ کِتَابِ الزِّیَارَاتِ تَصْنِیفِهِ، بِاِسْنَادِهِ اِلَی مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ: کَانَ لَنَا جَارٌ یُعْرَفُ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کُنْتُ اَزُورُ الْحُسَیْنَ (علیهالسلام) فِی کُلِّ شَهْرٍ، قَالَ: ثُمَّ عَلَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَ جِسْمِی وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ مُدَّةٌ، ثُمَّ وَقَعَ اِلَیَّ اَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی، فَحَمَلْتُ عَلَی نَفْسِی وَ خَرَجْتُ مَاشِیاً، فَوَصَلْتُ فِی اَیَّامٍ، فَسَلَّمْتُ وَ صَلَّیْتُ رَکْعَتَیِ الزِّیَارَةِ وَ نِمْتُ، فَرَاَیْتُ الْحُسَیْنَ (علیهالسّلام) قَدْ خَرَجَ مِنَ الْقَبْرِ. فَقَالَ لِی: «یَا عَلِیُّ، لِمَ جَفَوْتَنِی وَ کُنْتَ بِی بَرّاً؟» فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی، ضَعُفَ جِسْمِی وَ قَصُرَتْ خُطَایَ، وَ وَقَعَ لِی اَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی فَاَتَیْتُکَ فِی اَیَّامٍ، وَ قَدْ رُوِیَ عَنْکَ شَیْءٌ اُحِبُّ اَنْ اَسْمَعَهُ مِنْکَ. فَقَالَ: «قُلْ». قَالَ: قُلْتُ: رُوِیَ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: فَاَرْوِیهِ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ ارْوِ عَنِّی: مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ اِنْ وَجَدْتُهُ فِی النَّارِ اَخْرَجْتُهُ.
داود بن عقبه میگوید: همسایهای داشتیم که به محمد بن علی معروف بود، محمد بن علی میگوید: من هر ماه به زیارت امام حسین (علیهالسلام) میرفتم، ولی وقتی سنم بالا رفت و جسمم ضعیف شد دیگر برای مدتی زیارت ایشان نرفتم، تا اینکه احساس کردم اواخر عمرم میباشد پس به سختی با پای پیاده به زیارت آن حضرت رفتم، و طی چند روز به کربلا رسیدم، پس سلام دادم و دو رکعت
نماز خواندم و خوابیدم، در خواب آن حضرت را دیدم که از قبر خارج شدند و به من فرمودند: ای علی شما نسبت به من نیکی میکردی پس چرا به من جفا میکنی؟ عرض کردم ای سید من؛ جسمم ضعیف شده و پاهای من ناتوان، و احساس کردم که اخرین سال عمر من است پس در طی چند روز به زیارت شما آمدم، و از جانب شما روایتی شنیدم که دوست دارم از خود شما بشنوم، پس امام فرمودند: آن روایت را بگو؛ گفتم از شما نقل شده است که فرمودید: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش میروم، سپس اما فرمودند: درست است، عرض کردم ایا این روایت را نقل کنم؟ امام فرمود بله این روایت را از جانب من نقل کن: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش میآیم و حتی اگر آن را در آتش ببینم از آتش بیرون میآورم.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابنمُسْکَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام اَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ عَلَی اللَّهِ اَنْ لَا یَاْتِیَنِی مَکْرُوبٌ اِلَّا اَرُدَّهُ وَ اَقْلِبَهُ اِلَی اَهْلِهِ مَسْرُوراً.
من کشته اشکها هستم، و با حالی حزین و اندوه کشته شدم، بر
خداوند است که هیچ گرفتاری به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانوادهاش برسانم.
امام سجاد (علیهالسّلام) که خود از بازماندگان حادثه کربلا میباشد، به صورت عملی اهمیت زیارت اباعبدالله (سلاماللهعلیه) را بیان نموده و خود ایشان به زیارت پدر بزرگواراشان رفتهاند.
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَبِی حَمَّادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ قَالَ: اِنَّ اَوَّلَ مَا عَرَفْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیهماالسّلام) اَنِّی رَاَیْتُ رَجُلًا دَخَلَ مِنْ بَابِ الْفِیلِ فَصَلَّی اَرْبَعَ رَکَعَاتٍفَتَبِعْتُهُ حَتَّی اَتَی بِئْرَ الزَّکَاةِ وَ هِیَ عِنْدَ دَارِ صَالِحِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اِذَا بِنَاقَتَیْنِ مَعْقُولَتَیْنِ وَ مَعَهُمَا غُلَامٌ اَسْوَدُ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ هَذَا فَقَالَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَدَنَوْتُ اِلَیْهِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ مَا اَقْدَمَکَ بِلَاداً قُتِلَ فِیهَا اَبُوکَ وَ جَدُّکَفَقَالَ زُرْتُ اَبِی وَ صَلَّیْتُ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ ثُمَّ قَالَ هَا هُوَ ذَا وَجْهِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِواله وسلم.
ابوحمزه گوید: نخستین باری که من علی بن الحسین (علیهماالسّلام) را شناختم روزی بود که دیدم مردی از
باب الفیل (یکی از دربهای
مسجد کوفه) وارد شد و چهار رکعت نماز خواند، من به دنبال آن مرد رفتم تا به
بئر الزکاه که نزدیک خانه صالح بن علی بود رسید در آنجا دو شتر زانو بسته دیدم و غلام سیاهی با آنها بود، از آن غلام پرسیدم: این مرد کیست؟ گفت: علی بن الحسین است، پس من بدان حضرت نزدیک شده بر او سلام کردم و به او عرض کردم: چه سبب شد که به این بلاد بیائی؟ بلادی که پدر و جدت را در آن کشتند؟ فرمود: به زیارت پدرم آمدم و در این مسجد هم نماز خواندم و هم اکنون رو به سوی
مدینه دارم- درود خدا بر او باد-.
امام باقر (علیهالسلام)، علاوه بر شمردن ثواب زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) جهت تشویق مردم به زیارت آن حضرت، در بعضی از روایات دیگر به صورت صریح، امر و دستور به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) دادند که اگر نگوییم اینگونه روایات دلالت بر وجوب میکند بیشک دلالت بر مستحب موکد خواهد کرد.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَکَمِ النَّخَعِیِّ عَنْ اَبِی حَمَّادٍ الْاَعْرَابِیِّ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) فَذَکَرَ فَتًی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَقَالَ لَهُ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) مَا اَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَةً اِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ حَطَّ عَنْهُ سَیِّئَة.
سدیر صیرفی، میگوید: محضر محمد باقر (علیهالسلام) بودیم پس جوانی قبر حضرت امام حسین (علیهالسلام) را متذکر شد. حضرت محمد باقر (علیهالسلام) به او فرمود: هیچ کس به زیارت آن حضرت نمیرود و قدمی بر نمیدارد مگر آنکه حق تعالی برای او یک حسنه نوشته و یک گناه از او پاک میکند.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ جَمِیعاً عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ اَبِی اَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَاِنَّ اِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ اِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْاِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ.
حضرت محمد باقر (علیهالسلام) فرمودند: امر کنید
شیعیان ما را به زیارت قبر حضرت حسن بن علی (علیهماالسّلام) چه آنکه زیارت آن حضرت رزق و روزی را زیاد و عمر را طولانی کرده و اموری که بدی و
شر را جلب میکنند دفع مینماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالی دارد واجب و لازم است.
وَ بِاِسْنَادِهِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ اَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنْ اَرَادَ اَنْ یَعْلَمَ اَنَّهُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَیَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَی قَلْبِهِ فَاِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ کَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْیَرْغَبْ فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَمَنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ وَ کَانَ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ زَوَّاراً کَانَ نَاقِصَ الْاِیمَانِ.
حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) میفرمودند: کسی که میخواهد بداند آیا اهل بهشت هست یا نه، پس دوستی ما را بر دلش عرضه کند اگر دلش آن را پذیرفت پس او
مؤمن است و کسی که محبّ و دوستدار ما است باید در زیارت امام حسین (علیهالسلام) راغب باشد، بنا بر این شخصی که زائر امام حسین (علیهالسلام) باشد ما او را محبّ خود میدانیم و از اهل بهشت خواهد بود و کسی که زیاد به زیارت حضرت اباعبداللَّه الحسین (علیهالسلام) نرود ناقص الایمان است.
روایات نقل شده از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) در باب زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام)، بسیار زیاد میباشند، که در آن حضرت علاوه بر سفارش به زیارت اباعبدالله (علیهالسّلام) بهطور کلی و به
زیارت اربعین به صورت خصوصی و بیان ثواب زیارت، خودشان نیز به زیارت آن حضرت رفتهاند.
حَدَّثَنِی اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ مَوْلَی اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: لَوْ اَنَّ اَحَدَکُمْ حَجَ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ یَزُرِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلاملَکَانَ تَارِکاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ حُقُوقِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)لِاَنَّ حَقَّ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَرِیضَةٌ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِم.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: اگر یکی از شما طول عمرش را به حجّ رفته ولی به زیارت حسین بن علی (علیهماالسّلام) نرود حتما حقّی از حقوق خدا و حقوق رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) را ترک کرده زیرا حق حسین (علیهالسلام) فرضیه و تکلیفی است از جانب خداوند که بر هر مسلمانی واجب میباشد.
حَدَّثَنِی اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنِ السُّحْتِ الْخَزَّازِ قَالَ حَدَّثَنَا حَفْصٌ الْمُزَنِیُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ بَیَاضٍ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ یَا اَبَانُ مَتَی عَهْدُکَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ یَا ابنرَسُولِ اللَّهِ مَا لِی بِهِ عَهْدٌ مُنْذُحِینٍ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ اَنْتَ مِنْ رُؤَسَاءِ الشِّیعَةِ تَتْرُکُ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) لَا تَزُورُهُ- مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ (علیهالسّلام) کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَیِّئَةً وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَاَخَّرَ یَا اَبَانُ لَقَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) فَهَبَطَ عَلَی قَبْرِهِ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ عَلَیْهِ وَ یَنُوحُونَ عَلَیْهِ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
ابان بن تغلب گفت: حضرت جعفر بن محمّد (علیهماالسّلام) به من فرمودند: ای ابان کی قبر حسین (علیهالسلام) را زیارت کردی؟ عرض کردم: به خدا سوگند ای پسر رسول خدا تا بحال به زیارت آن حضرت نرفتهام. حضرت فرمودند: سبحاناللّه، تو از بزرگان شیعه هستی و زیارت امام حسین (علیهالسلام) را ترک میکنی، به زیارتش نمیروی؟ کسی که حسین (علیهالسلام) را زیارت کند خداوند به هر قدمی که بر میدارد یک حسنه برایش مینویسد و از او در مقابل هر قدمش یک گناه محو میفرماید و تمام گناهان سابق و لاحقش را میآمرزد، ای ابان وقتی حسین (علیهالسلام) کشته شد هفتاد هزار
فرشته ژولیده و غبار آلود بر قبرش از آسمان هبوط کرده و از آن تاریخ تا ظهور قیامت بر او گریه و
نوحهسرائی میکنند.
اَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَی بْنِ اَحْمَدَ التَّلَّعُکْبَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِی مَوْلَایَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی زِیَارَةِ الْاَرْبَعِینَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابنصَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَی اَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ اِنِّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابنوَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابنصَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ اَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْاَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْاَوْصِیَاءِ فَاَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْاَرْذَلِ الْاَدْنَی وَ شَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْاَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ اَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ اَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْاَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً اَلِیماً السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابنرَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابنسَیِّدِ الْاَوْصِیَاءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمِینُ اللَّهِ وَ ابناَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ-وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّی اَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ اَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی یَا ابنرَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْاَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِاَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ اَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الْاِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ اَعْلَامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی اَهْلِ الدُّنْیَا وَ اَشْهَدُ اَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ اَمْرِی لِاَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی اَرْوَاحِکُمْ وَ اَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ تَدْعُو بِمَا اَحْبَبْتَ وَ تَنْصَرِفُ.
صفوان گفت: مولایم امام صادق (علیهالسلام) درباره زیارت اربعین به من گفت: هنگامی که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، بخوان: سلام بر ولیّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاریها و کشته اشکها، خدایا من گواهی میدهم که حسین ولیّ تو و فرزند ولیّ تو، و فرزند برگزیده توست حسینی که به کرامتت رسیده، او را به
شهادت گرامی داشتی، و به خوشبختی اختصاصش دادی، و به پاکی ولادت برگزیدی، و او را آقایی از آقایان، و پیشروی از پیشرویان، و مدافعی از مدافعان حق قرار دادی، و میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی، و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی، و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت، و از خیرخواهی دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی
گمراهی برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانیکه دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعی خود را به فرومایهتر و پستتر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند، و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو
جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین، و عذابشان کن عذابی دردناک، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند سرور جانشینان، شهادت میدهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی، و ستوده درگذشتی، و از دنیا رفتی گم گشته، و مظلوم و شهید، گواهی میدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودکننده کسانی را که از یاریت دریغ ورزیدند، و عذابکننده کسانی را که تو را کشتند، و گواهی میدهم که شما به عهد خدا وفا کردید و در راهش به جهاد برخاستی تا مرگ فرا رسید، پس خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند، و به تو ستم کردند، و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند، خدای من تو را شاهد میگیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند، و دشمن با آنان که با او دشمنند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا، گواهی میدهم که تو در صلبهای بلندمرتبه و رحمهای پاک نوری بودی،
جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده نکرد، و از جامههای تیره و تارش به تو نپوشاند، و گواهی میدهم که تو از ستونهای دین، و پایههای
مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنی، و گواهی میدهم که پیشوای نیکوکار، با تقوا، راضی به مقدرات حق، پاکیزه، هدایتکننده، و هدایتشدهای، و گواهی میدهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانههای هدایت، و دستگیره محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهی میدهم که من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم، براساس قوانین دینم، و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در صلح، و کارم پیرو کارتان، و یاریام برای شما آماده است، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهای خدا بر شما، و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمین ای پروردگار جهانیان. پس دو رکعت نماز میخوانی، و به آنچه میخواهی دعا میکنی و برمیگردی.
بِالْاِسْنَادِ عَنِ الشَّرِیفِ اَبِی عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ بْنُ بَهْرَامَ الضَّرِیرُ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی حُسَیْنُ بْنُ اَبِی الْعَیْفَاءِ الطَّائِیُّ قَالَ سَمِعْتُ اَبِی ذَکَرَ اَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) مَضَی اِلَی الْحِیرَةِ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ عَلَی رَاحِلَتَیْنِ وَ ذَاعَ الْخَبَرُ بِالْکُوفَةِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی قُلْتُ لِغُلَامٍ لِی اذْهَبْ فَاقْعُدْ لِی فِی مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا مِنَ الطَّرِیقِ فَاِذَا رَاَیْتَ غُلَامَیْنِ عَلَی رَاحِلَتَیْنِ فَتَعَالَ اِلَیَّ فَلَمَّا اَصْبَحْنَا جَاءَنِی فَقَالَ قَدْ اَقْبَلَا فَقُمْتُ اِلَی بَارِیَّةٍ فَطَرَحْتُهَا عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ اِلَی وِسَادَةٍ وَ صُفْرِیَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قُلَّتَیْنِ فَعَلَّقْتُهُمَا فِی النَّخْلَةِ وَ عِنْدَهَا طَبَقٌ مِنَ الرُّطَبِ وَ کَانَتِ النَّخْلَةُ صَرَفَانَةً فَلَمَّا اَقْبَلَ تَلَقَّیْتُهُ وَ اِذَا الْغُلَامُ مَعَهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَحَّبَ بِی ثُمَّ قُلْتُ یَا سَیِّدِی یَا ابنرَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِیکَ تَنْزِلُ عِنْدِی سَاعَةً وَ تَشْرَبُ شَرْبَةَ مَاءٍ بَارِدٍ فَثَنَی رِجْلَهُ فَنَزَلَ وَ اتَّکَاَ عَلَی الْوِسَادَةِ ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَی النَّخْلَةِ فَنَظَرَ اِلَیْهَا وَ قَالَ یَا شَیْخُ مَا تُسَمُّونَ هَذِهِ النَّخْلَةَ عِنْدَکُمْ قُلْتُ یَا ابنرَسُولِ اللَّهُ صَرَفَانَةً فَقَالَ وَیْحَکَ هَذِهِ وَ اللَّهِ الْعَجْوَةُ نَخْلَةُ مَرْیَمَ الْقُطْ لَنَا مِنْهَا فَلَقَطْتُ فَوَضَعْتُهُ فِی الطَّبَقِ الَّذِی فِیهِ الرُّطَبُ فَاَکَلَ مِنْهَا فَاَکْثَرَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بِاَبِی وَ اُمِّی هَذَا الْقَبْرُ الَّذِی اَقْبَلْتَ مِنْهُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ قَالَ اِی وَ اللَّهِیَا شَیْخُ حَقّاً وَ لَوْ اَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا اِلَیْهِ قُلْتُ فَهَذَا الَّذِی عِنْدَنَا فِی الظَّهْرِ اَ هُوَ قَبْرُ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) قَالَ اِی وَ اللَّهِ یَا شَیْخُ حَقّاً وَ لَوْ اَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا اِلَیْهِ ثُمَّ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ وَ مَضی.
حسین بن ابیالعلا که میگوید: شنیدم از پدرم که میگوید: حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام) تشریف بردند به حیره و با آن حضرت پسری بود و هر دو سواره تشریف بردند و این خبر در
کوفه منتشر شد. وقتی روز دوم شد، به غلام خود گفتم که برو و فلان جا بر سر راه بنشین، وقتی که دو جوان سواره میآیند، بیا و مرا خبر کن. وقتی صبح شد غلام خبر آورد که آن دو جوان سواره آمدند. برخاستم و بوریائی برداشتم و بر سر راه آن حضرت انداختم و بالشی بر روی حصیر گذاشتم و درخت خرمایی در آنجا بود. دو کوزه آب بر آن درخت آویختم و طبق رطبی در آنجا گذاشتم- و آن درخت درخت خرمای صرفانه بود-؛ و چون آن حضرت رسیدند، استقبال کردم و سلام کردم. جواب فرمودند و مرا تکریم فرمودند. گفتم: ای سیّد و مولای من! ای فرزند رسول خدا! من از جمله پیروان شما هستم و التماس دارم که نزد من ساعتی فرود آئید و شربت آب خنکی بنوشید، آن حضرت پا را از زین گردانیدند و به زیر آمدند و بر وساده تکیه فرمودند و به درخت خرما نگاه کردند و فرمودند که یا شیخ! نام این درخت خرما چیست؟ گفتم: یا ابنرسول اللَّه! این درخت را صرفانه مینامیم. حضرت گفت: خدا تو را رحمت کند! و اللَّه این درخت نامش عجوه است؛ درخت خرمائیست که
حضرت عیسی در زیر آن متولّد شدند و
حضرت مریم از خرمای آن درخت میل فرمودند. پس حضرت فرمود که ازین درخت برای ما خرما بچین. چیدم و در طبقی گذاشتم و نزد آن حضرت آوردم. بسیار از آن میل فرمودند. گفتم: فدای تو شوم من و پدرم و مادرم! این قبری که از طرف آن تشریف میآورید، قبر حضرت امام حسین است؟ فرمود: بلی و اللَّه ای شیخ! اگر این قبر در مدینه میبود چنانکه به حج میرویم به این زیارت میرفتیم. گفتم: این قبری که در پشت کوفه است، قبر حضرت امیرالمؤمنین است؟ فرمود که بلی و اللَّه ای شیخ! و اگر این قبر در حوالی مدینه میبود همانطور که به حج اهتمام میکردیم در زیارت آن حضرت میکردیم. بعد از آن سوار شدند و روانه شدند.
حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ زُورُوا الْحُسَیْنَ (علیهالسّلام) وَ لَوْ کُلَّ سَنَةٍ فَاِنَّ کُلَّ مَنْ اَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ جَاحِدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِوَضٌ غَیْرُ الْجَنَّةِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ(بِفَرَجٍ) عَاجِلٍ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حسین (علیهالسلام) را زیارت کنید اگرچه در هر سال باشد زیرا کسانی که او را در حالی که به حقّش عارف بوده و آن را انکار نکنند زیارت کنند، پاداشی ندارند مگر بهشت و روزی آنها واسع بوده و خداوند منّان در دنیا فرج نصیبشان میکند، حق تبارک و تعالی چهار هزار فرشته را موکّل قبر حسین بن علی (علیهماالسّلام) فرموده که بر او گریه میکنند و زائرین حضرت را مشایعت کرده تا به خانه خود برسند و اگر مریض شوند آنها را عیادت کرده و هنگامی که از دنیا روند بر سر جنازه آنها حاضر شده و بر ایشان طلب آمرزش و رحمت مینمایند.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَنَانٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)یَا سَدِیرُ تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فِی کُلِّ یَوْمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَاقَالَ فَمَا اَجْفَاکُمْ قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ شَهْرٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ قَدْ یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ یَا سَدِیرُ مَا اَجْفَاکُمْ لِلْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) امَا عَلِمْتَ اَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْفَیْ اَلْفِ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ وَ یَزُورُونَ لَا یَفْتُرُونَ وَ مَا عَلَیْکَ یَا سَدِیرُ اَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فِی کُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَرَاسِخَ کَثِیرَةً فَقَالَ لِی اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِکَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ یَمْنَةً وَ یَسْرَةً ثُمَّ تَرْفَعُ رَاْسَکَ اِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَةٌ وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ قَالَ سَدِیرٌ فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِی الشَّهْرِ اَکْثَرَ مِنْ عِشْرِینَ مَرَّةً.
سدیر میگوید: امام صادق فرمودند: ای سَدیر! قبر حسین (علیهالسلام) را در هر روز، زیارت میکنی؟ گفتم: فدایت شوم، نه! فرمود: چهقدر جفاکارید!. فرمود: او را هفتهای یک بار، زیارت میکنید؟. گفتم: نه. فرمود: در هر ماه، چه طور؟ گفتم: نه. فرمود: در هر سال، چه؟. گفتم: گاه، چنین میشود. فرمود: «ای سَدیر! چه قدر به حسین (علیهالسلام) جفا میکنید! آیا نمیدانی که خدای عزوجل، دو هزار هزار فرشته پریشان غبارآلود دارد که میگِریند و زیارت میکنند و خسته نمیشوند. چه میشودای سَدیر که قبر حسین (علیهالسلام) را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، یک بار، زیارت کنی؟. گفتم: فدایت شوم! میان ما و او فرسنگها راه است. امام (علیهالسلام) به من فرمود: به بالای بام خانهات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوی آسمان، بالا ببر و به سوی قبر حسین (علیهالسلام) رو کن و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا ابا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ: سلام بر تو، ای اباعبداللّه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد! ". برایت، یک زیارت نوشته میشود و زیارت، (معادل) یک
حج و
عمره است. (پس از آن،) گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام میرساندم.
حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُعَلَّی عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ زِیَادٍ(یَزْدَادَ) قَالَ: اَتَی رَجُلٌ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)فَقَالَ اِنِّی قَدْ ضَرَبْتُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ لِی ذَهَباً وَ فِضَّةً وَ بِعْتُ ضِیَاعِی فَقُلْتُ اَنْزِلُ مَکَّةَ فَقَالَ لَا تَفْعَلْ فَاِنَّ اَهْلَ مَکَّةَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ جَهْرَةً قَالَ فَفِی حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم) قَالَ هُمْ شَرٌّ مِنْهُمْ قَالَ فَاَیْنَ اَنْزِلُقَالَ عَلَیْکَ بِالْعِرَاقِ الْکُوفَةِ فَاِنَّ الْبَرَکَةَ مِنْهَا عَلَی اثْنَیْ عَشَرَ مِیلًا هَکَذَا وَ هَکَذَا- وَ اِلَی جَانِبِهَا قَبْرٌ مَا اَتَاهُ مَکْرُوبٌ قَطُّ وَ لَا مَلْهُوفٌ اِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ.
اسحاق بن زیاد (اسحاق بن یزداد بدل) میگوید: شخصی نزد حضرت اباعبداللَّه (علیهالسلام) مشرف شد عرض کرد: آنچه طلا و نقره داشتم معامله کرده و املاک خود را نیز فروختهام و همه را به صورت پول نقد درآوردهام که از شهر خود به جای دیگر بروم آیا کجا ساکن گردم؟ اسحاق میگوید من به وی گفتم: به
مکه وارد شو و در آنجا منزل کن. حضرت به آن مرد فرمودند: این کار را مکن زیرا اهل مکّه
کافر به خدا بوده و علنا به وی
کفر میورزند. آن مرد عرضه داشت: پس به حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) (یعنی مدینه) بروم؟ حضرت فرمودند: اهل این شهر از اهل مکّه شرّتر و بدتر میباشند. آن مرد عرض کرد: پس کجا منزل کنم؟ حضرت فرمودند: بر تو باد به
عراق و شهر کوفه زیرا برکت از آن شهر ناشی شده و تا شعاع دوازده میلی آن شهر پرتو افکنده و در یک جانب آن شهر قبری است (قبر مطهّر حضرت اباعبداللَّه الحسین (علیهالسلام)) که هیچ اندوهگین و محزونی هرگز به زیارتش نمیرود مگر آنکه حق تعالی حزن و غم او را برطرف میفرماید.
حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ زُورُوا الْحُسَیْنَ(علیهالسلام) وَ لَوْ کُلَّ سَنَةٍ فَاِنَّ کُلَّ مَنْ اَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ جَاحِدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِوَضٌ غَیْرُ الْجَنَّةِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ(بِفَرَجٍ) عَاجِلٍ وَ ذَکَرَ الْحَدِیث.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: حسین (علیهالسلام) را زیارت کنید اگرچه در هر سال باشد، زیرا هر کس به زیارتش رود در حالی که به حق آن حضرت عارف بوده و منکر آن نباشد غیر از بهشت هیچ عوض دیگری ندارد و روزی و رزقش وسعت پیدا میکند و در همین عالم خداوند متعال در ازای زیارتی که کرده به او در دنیا فرح و سرور قابل ملاحظهای میدهند.
حَدَّثَنِی اَبِی وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ وَ اَحْمَدَ بْنِ اِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ اَبِی فَاخِتَةَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)یَا حُسَیْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) اِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَی عَنْهُ سَیِّئَةً حَتَّی اِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ(الْمُفْلِحینَ الْمُنْجِحِینَ) حَتَّی اِذَا قَضَی مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّی اِذَا اَرَادَ الِانْصِرَافَ اَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَاْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَی.
حسین بن
ثویر بن ابیفاخته، میگوید: حضرت ابوعبداللَّه «(علیهالسلام)» فرمودند: ای حسین! کسی که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین ابن علی (علیهماالسّلام) باشد اگر پیاده رود خداوند منّان به هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید تا زمانی که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف خداوند تبارک و تعالی او را از رستگاران قرار میدهد تا وقتی که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از رستگاران محسوب میفرماید تا زمانی که بخواهد برگردد، در این وقت فرشتهای نزد او آمده و میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) سلام رسانده و به تو میفرماید: از ابتداء عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشتهات آمرزیده شد.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ اَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اُورَمَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: یَا عَلِیُّ زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ اَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ مَنْ اَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَی عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَاِذَا اَتَاهُ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ فَاِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ اَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ اَهْلِ بَیْتِ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَیْنِکَ اَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ اَبَداً.
علی بن میمون صائغ، از حضرت ابیعبداللَّه (علیهالسلام) میگوید که آن حضرت فرمودند: ای علی! قبر حسین (علیهالسلام) را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسی که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: کسی که پیاده زیارت کند خداوند به هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید و یک درجه مرتبهاش را بالا میبرد و وقتی به زیارت رفت حق تعالی دو فرشته را موکّل او میفرماید که آنچه خیر از دهان او خارج میشود را نوشته و آنچه شر و بد میباشد را ننویسند و وقتی برگشت با او وداع کرده و به وی میگویند: ای ولیّ خدا گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش میباشی و
خداوند هرگز چشمانت را به
آتش جهنم بینا نمیکند و آتش نیز تو را ابدا نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
حدَّثَنِی اَبِی ره وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِنَا عَنْ اَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ لِی یَا عَبْدَ الْمَلِکِ لَا تَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) وَ مُرْ اَصْحَابَکَ بِذَلِکَ یَمُدُّ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِکَ وَ یُحْیِیکَ اللَّهُ سَعِیداً وَ لَا تَمُوتُ اِلَّا سَعِیداً(شَهِیداً) وَ یَکْتُبُکَ سَعِیداً.
عبدالملک خثعمی، میگوید: حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: ای عبدالملک زیارت حسین بن علی (علیهماالسّلام) را ترک مکن و یاران و اصحاب را به آن امر فرما زیرا حق تعالی بواسطه آن، عمر تو را طولانی کرده و روزی و رزقت را زیاد میکند، در حال حیات سعید و سعادتمندت نموده و نخواهی مرد مگر آنکه تو را در زمره سعادتمندان مینویسد.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) تَزُورُونَ الْحُسَیْنَ (علیهالسّلام) وَ تَرْکَبُونَ السُّفُنَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ ا مَا عَلِمْتَ اَنَّهَا اِذَا انْکَفَتْ بِکُمْ نُودِیتُمْ اَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ الْجَنَّةُ.
عبداللّه بن نجّار میگوید:
حضرت امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند: آیا به زیارت حضرت امام حسین (علیهالسّلام) میروید؟ و آیا بر کشتی سوار میشوید و به زیارت آن حضرت میروید؟ عرض کردم: بلی حضرت فرمودند: آیا میدانی هر گاه کشتی شما را در دریا واژگون کند منادی ندا میکند: آگاه باشید! خوشا بحال شما،
بهشت بر شما گوارا باد.
وَ رَوَی صَالِحٌ الصَّیْرَفِیُّ عَنْ عِمْرَانَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ عَلَی مَوَائِدِ النُّورِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ- فَلْیَکُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسلام).
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: کسی که دوست دارد در روز قیامت بر سفرههای نور بنشیند، پس باید از زوّار (کسی که زیاد به زیارت آن حضرت برود) حضرت حسین بن علی (علیهماالسّلام) باشد.
حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ ره عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ وَ عَلِیِّ بْنِ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدِ بْنِ یَقْطِینٍ الْیَقْطِینِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ اَبِی خَالِدٍ ذِی الشَّامَةِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو اُسَامَةَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)یَقُولُ مَنْ اَرَادَ اَنْ یَکُونَ فِی جِوَارِ نَبِیِّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم) وَ جِوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسلام).
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: کسی که میخواهد در همسایگی رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و حضرت علی و فاطمه (علیهماالسّلام) باشد زیارت حسین بن علی (علیهماالسّلام) را ترک نکند.
وَ بِاِسْنَادِهِ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَ(اَوْ) اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَکُونَ مَسْکَنُهُ الْجَنَّةَ وَ مَاْوَاهُ الْجَنَّةَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَةَ الْمَظْلُومِ قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَاحِبُ کَرْبَلَاءَ مَنْ اَتَاهُ شَوْقاً اِلَیْهِ وَ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ وَ حُبّاً لِفَاطِمَةَ وَ حُبّاً لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) اَقْعَدَهُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّةِ یَاْکُلُ مَعَهُمْ وَ النَّاسُ فِی الْحِسَابِ.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: کسی که دوست دارد منزلش بهشت باشد پس زیارت مظلوم (مظلوم کربلاء) را ترک نکند. عرض کردم: مظلوم کیست؟ حضرت فرمودند: مظلوم حسین بن علی (علیهماالسّلام) که صاحب کربلاء است میباشد، کسی که بخاطر شوق به آن حضرت و محبّت به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و فاطمه (سلاماللَّهعلیها) و حبّ به امیرالمؤمنین (صلواتاللَّهوسلامهعلیهماجمعین) حضرتش را زیارت کند خداوند او را بر سر سفرههای بهشتی نشانده که با آن سروران هم غذا باشد در حالی که مردم در حساب میباشند.
حَدَّثَنِی اَبُو الْعَبَّاسِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ اَبَانٍ الْاَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)قَالَ: مِنْ اَحَبِّ الْاَعْمَالِ اِلَی اللَّهِ تَعَالَی زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ(علیهالسلام)وَ اَفْضَلُ الْاَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ اِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَی الْمُؤْمِنِ وَ اَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ اِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاکٍ.
حضرت امام صادق (علیهالسلام)، فرمودند: محبوبترین اعمال نزد حق تعالی زیارت قبر حضرت حسین (علیهالسلام) بوده و برترین اعمال نزد او جلّ و علی ادخال سرور و شادی بر مؤمن است و نزدیکترین بنده به خدا، بندهای است که در حال سجود بدرگاه الهی گریان باشد.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی عُثْمَانَ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ الْمَدَائِنِ یِّقَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ آتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَ نَعَمْ یَا اَبَا سَعِیدٍ ائْتِ قَبْرَ ابنرَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)اَطْیَبِ الطَّیِّبِینَ- وَ اَطْهَرِ الطَّاهِرِینَ وَ اَبَرِّ الْاَبْرَارِ فَاِذَا زُرْتَهُ کُتِبَ لَکَ اثْنَتَانِ وَ عِشْرُونَ عُمْرَةً.
ابیسعید میگوید: برحضرت امام صادق (علیهالسلام) داخل شدم و عرض کردم: فدایت شوم: آیا به زیارت قبر حضرت حسین (علیهالسلام) بروم؟ حضرت فرمودند: بلی، ای ابا سعد به زیارت قبر پسر رسول خدا که پاکیزهترین پاکان و نیکوکارترین نیکوکاران است برو و بدان هرگاه او را زیارت کردی ثواب بیست و دو عمره برایت نوشته میشود.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الْکُوفِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) فَمَرَّ قَوْمٌ عَلَی حَمِیرٍ فَقَالَ اَیْنَ یُرِیدُونَ هَؤُلَاءِ قُلْتُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قَالَ فَمَا یَمْنَعُهُمْ مِنْ زِیَارَةِ الشَّهِیدِ الْغَرِیبِ قَالَفَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ الْعِرَاقِ زِیَارَتُهُ وَاجِبَةٌ قَالَ زِیَارَتُهُ خَیْرٌ مِنْ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ حَتَّی عَدَّ عِشْرِینَ حِجَّةً وَ عُمْرَةً ثُمَّ قَالَ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ- قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا قُمْتُ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّی اَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ اِنِّی قَدْ حَجَجْتُ تِسْعَةَ عَشَرَ حِجَّةً- فَادْعُ اللَّهَ لِی اَنْ یَرْزُقَنِی تَمَامَ الْعِشْرِینَ قَالَ فَهَلْ زُرْتَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ(علیهالسلام) قَالَ لَا قَالَ اِنَّ زِیَارَتَهُ خَیْرٌ مِنْ عِشْرِینَ حِجَّةً.
یزید بن عبدالملک میگوید:
در محضر مبارک حضرت امام صادق (علیهالسلام) بودم در این هنگام گروهی که بر مرکبها سوار بودند عبور کردند، حضرت فرمودند: ایشان به کجا میروند؟ عرض کردم: زیارت قبور شهداء. فرمودند: چه چیزی سبب شده که به زیارت شهید غریب نروند؟! ! راوی میگوید: شخصی از اهل عراق به آن حضرت عرض کرد: آیا زیارت او واجب است؟ حضرت فرمودند: زیارت آن جناب بهتر از یک حجّ و یک عمره، از دو حج و دو عمره... و پیوسته بر آن میافزودند تا فرمودند: بهتر از بیست حج و بیست عمره میباشد و سپس افزودند: از بیست حجّ و عمره مقبول و پذیرفته شده بهتر است. راوی میگوید: به خدا سوگند از محضر مبارکش برنخاستم تا اینکه شخصی خدمتش مشرّف شد و به آن حضرت عرض کرد: من نوزده حجّ به جا آوردهام تقاضا دارم از خدا بخواهید که یک حجّ دیگر روزی من کرده تا بیست حجّ برایم کامل باشد. حضرت به وی فرمودند: آیا قبر حضرت حسین (علیهالسلام) را زیارت کردهای؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمودند: زیارت آن حضرت از بیست حجّ بهتر است.
رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهالسلام اَنَّهُ قَالَزِیَارَةُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیهالسلام)وَاجِبَةٌ عَلَی کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِبِالْاِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: زیارت امام حسین (علیهالسلام) بر هرکسی که امامت امام حسین (علیهالسلام) را قبول داشته باشد، واجب میباشد.
حَدَّثَنِی اَبُو الْعَبَّاسِ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنْ اَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ اُمِّ سَعِیدٍ الْاَحْمَسِیَّةِ قَالَتْ کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَ قَدْ بَعَثْتُ مَنْ یَکْتَرِی لِی حِمَاراً اِلَی قُبُورِ الشُّهَدَاءِفَقَالَ مَا یَمْنَعُکِ مِنْ زِیَارَةِ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ قُلْتُ وَ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) قَالَتْ قُلْتُ وَ مَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَةٌ وَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِیَدِهِ.
امّسعید احمسیّه وی میگوید:
محضر مبارک حضرت امام صادق (علیهالسلام) بودم و کسی را فرستاده بودم که دراز الاغی را کرایه کند و من را به قبور شهداء ببرد. امام (علیهالسلام) فرمودند: چه چیز مانع شد به زیارت امام حسین (علیهالسّلام) نروی؟. امسعید میگوید: عرض کردم: سیّد الشهداء کیست؟ حضرت فرمودند: سیّد الشهداء امام حسین (علیهالسلام) میباشد. ام سعید عرض کرد: ثواب کسی که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: حجّ و عمره قبول شده و از اعمال خیر فلان و فلان و فلان حضرت با دست مبارک سه مرتبه این عبارت را تفهیم فرمودند.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ اَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اُورَمَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنِ ابنمُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)یَقُولُ عَجَباً لِاَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ اَنَّهُمْ شِیعَةٌ لَنَا وَ یُقَالُ اِنَّ اَحَدَهُمْ
یَمُرُّ بِهِ دَهْرَهُ وَ لَا یَاْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) جَفَاءً مِنْهُ و تَهَاوُناً وَ عَجْزاً وَ کَسَلًاتَهَاوَنَ وَ عَجَزَ وَ کَسِلَ اَمَا وَ اللَّهِ لَوْ یَعْلَمُ مَا فِیهِ مِنَ الْفَضْلِ مَا تَهَاوَنَ وَ لَا کَسِلَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا فِیهِ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَضْلٌ وَ خَیْرٌ کَثِیرٌ اَمَا اَوَّلُ مَا یُصِیبُهُ اَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا مَضَی مِنْ ذُنُوبِهِ وَ یُقَالَ لَهُ اسْتَاْنِفِ الْعَمَلَ.
سلیمان بن خالد میگوید: حضرت امام صادق (علیهالسلام) میفرمودند: تعجّب میکنم از گروهی که میپندارند
شیعه هستند ولی گفته میشود روزگار بر ایشان میگذرد و احدی از ایشان به زیارت قبر حسین (علیهالسلام) نمیروند، چه از روی جفا بوده و چه تنبلی و سستی کرده و چه عاجز و ناتوان باشند و چه کسلی و بیحالی منشا آن باشند، به خدا سوگند اگر میدانستند در زیارت آن حضرت چیست هرگز تنبلی و کسلی را به خود راه نمیدادند. عرض کردم: فدایت شوم: چه فضیلتی در آن میباشد؟ حضرت فرمودند: فضل و خیر بسیاری در آن میباشد، اولین خیری که به زائر میرسد آن است که گناهان گذشتهاش را خداوند آمرزیده و به او خطاب میشود: از ابتداء شروع به عمل بکن.
در پارهای از روایات،
امام کاظم (علیهالسلام)، بخشش
گناه را از ثمرات زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) میشمارند که حاکی از فضیلت زیاد زیارت حضرت اباعبدالله الحسین میباشد.
حَدَّثَنِی اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّیَّاتِ عَنْ قائد(فَائِدٍ) الْحَنَّاطِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی (علیهالسّلام) قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ (علیهالسّلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَاَخَّرَ.
حضرت امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند:
کسی که امام حسین (علیهالسلام) را زیارت نموده و به حقّش عارف و آگاه باشد خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ عَنِ الْخَیْبَرِیِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ اَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیهالسلام اَدْنَی مَا یُثَابُ بِهِ زَائِرُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) بِشَطِّ الْفُرَاتِ اِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ اَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَاَخَّرَ.
حضرت امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند: کمترین چیزی که به عنوان ثواب به زائر امام حسین (علیهالسلام) در
شط فرات، داده میشود در حالی که عارف به حق و ولایت و حرمت آن حضرت باشد، این است که خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد.
امام رضا (علیهالسّلام) نیز به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) اهتمام داشتهاند، که با بیان ثواب زیارت حضرت امام حسین (علیهالسلام)، مردم را به این زیارت تشویق نمودهاند.
حَدَّثَنِی اَبِی وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدٍ الْجُعْفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی جَرِیرٍ الْقُمِّیُّ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسّلام) یَقُولُ لِاَبِی مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ مِنْ مُحَدِّثِی اللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ ثُمَّ قَرَاَ اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ. فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر.
محمّد بن ابیجریر قمّی میگوید:
از حضرت ابا الحسن الرضا (علیهالسلام) شنیدم که به پدرم میفرمودند: کسی که حضرت حسین بن علی (علیهماالسّلام) را زیارت کند در حالی که به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد از هم صحبتهای حق تعالی بالای عرش میباشد، سپس این آیه را قرائت فرمودند: «اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ؛
(همانا اهل تقوی در باغها و کنار نهرها منزل گزینند، در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانی متنعّم میباشند).»
وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ قَالَ: قَالَ لِیَ الرِّضَا علیهالسلام مَنْ زَارَ قَبْرَ اَبِی بِبَغْدَادَ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم) وَ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اِلَّا اَنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)وَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَضْلَهُمَا قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی مَنْ زَارَ قَبْرَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ کُرْسِیِّهِ(فِی عَرْشِهِ).
حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند: کسی که قبر پدرم را در
بغداد زیارت کند، مانند کسی است که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را زیارت نموده منتهی زیارت رسول خدا و امیرالمؤمنین (صلواتاللَّهوسلامهعلیهما) فضیلت و برتری دارد سپس فرمودند: کسی که قبر حضرت ابیعبداللَّه الحسین «(علیهالسلام)» را در کنار فرات زیارت کند مانند کسی است که خدا را بالای کرسیاش زیارت نموده است.
در روایتی بسیار جالب
حضرت امام هادی (علیهالسلام)، برای شفای
بیماری خود شخصی را به زیارت قبر حضرت اباعبدالله فرستاده تا برای شفای
بیماری ایشان دعا کند.
به روشنی، از این روایت اهتمام اهل بیت (علیهمالسّلام) به زیارت حضرت اباعبدالله فهمیده میشود.
قَالَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْوَهْوِرْدِیُّ حَدَّثَنِی اَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِیلٌ فَقَالَ لِییَا اَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلًا مِنْ مَوَالِینَا اِلَی الْحَائِرِ یَدْعُو اللَّهَ لِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَاسْتَقْبَلَنِی عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ فَاَعْلَمْتُهُ مَا قَالَ لِی وَ سَاَلْتُهُ اَنْ یَکُونَ الرَّجُلَ الَّذِی یَخْرُجُ فَقَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ وَ لَکِنَّنِی اَقُولُ- اِنَّهُ اَفْضَلُ مِنَ الْحَائِرِ اِذْ کَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ فِی الْحَائِرِ وَ دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ اَفْضَلُ مِنْ دُعَائِی لَهُ بِالْحَائِرِ فَاَعْلَمْتُهُ (علیهالسّلام) مَا قَالَ فَقَالَ لِی قُلْ لَهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوالهوسلم)اَفْضَلَ مِنَ الْبَیْتِ وَ الْحَجَرِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یَسْتَلِمُ الْحَجَرَ وَ اِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی بِقَاعاً یُحِبُّ اَنْ یُدْعَی فِیهَا فَیَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا.
ابوهاشم جعفری گفت: بر حضرت ابیالحسن علی بن محمّد (سلاماللَّهعلیهما) وارد شدم در حال که حضرت تبدار و
بیمار بودند به من فرمودند: ای اباهاشم شخصی از دوستان ما را به حائر بفرست تا برایم دعاء کند، از نزد آن حضرت بیرون آمدم در این هنگام با
علی بن بلال مواجه شدم فرموده حضرت را برایش گفتم و از وی راجع به شخصی که حضرت فرمودهاند درخواست کرده و جویا شدم. علی بن بلال گفت: شنیدم و اطاعت میکنم ولی میگویم: حضرت خودشان از حائر افضل و برتر هستند زیرا ایشان به منزله کسی است که در حائر میباشد (یعنی حضرت سیدالشهداء) و دعای آن جناب برای خودشان افضل و برتر است از دعای من برای ایشان در حائر. من محضر امام (علیهالسلام) مشرف شده و گفته علی بن بلال را خدمتش عرض کردم، حضرت به من فرمودند: به او بگو: رسول خدا از بیت و
حجر الاسود افضل بودند ولی در عین حال دور بیت
طواف میکرده و حجر را استلام میفرمودند، خداوند متعال بقاع و مواضعی دارد که میخواهد در آن جاها خوانده شود تا دعای، دعاکننده را مستجاب فرماید و حائر از جمله این مواضع میباشد.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نیز، در روایتی زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) را از علامات مومن میشمارد.
رُوِیَ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ (علیهالسلام)اَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْاِحْدَی وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْاَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بسم الله الرحمن الرحیم.
نشانههای
مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه و یک نماز ۲ ـ
زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ
بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.
در حکایت معروف
حاج علی بغدادی که ایشان به محضر حضرت بقیةاللهالاعظم مشرف شدند، آمده است که آن حضرت به همراه حاج علی بغدادی به زیارت حضرت ابیعبدالله (علیهالسّلام) میروند که دلیل بر اهمیت بالغ زیارت آن حضرت میباشد.
این حکایت به تفصیل در کتاب
النجم الثاقب مرحوم نوری نقل شده است که ما به اختصار آن را نقل میکنیم.
الحکایة الحادیة و الثلاثون:
قضیة الصالح الصفی التقی الحاج علی البغدادی الموجود حالیاً فی وقت تالیف هذا الکتاب وفّقه الله، وهی تناسب الحکایة السابقة، ولو لم یکن فی هذا الکتاب الشریف الّا هذه الحکایة المتقنة الصحیحة التی فیها فوائد کثیرة، وقد حدثت فی وقت قریب، لکفت فی شرفه ونفاسته.
فی شهر رجب السنة الماضیة کنت مشغولا بتالیف رسالة جنّة الماوی فعزمت علی السفر الی النجف الاشرف لزیارة المبعث، فجئت الکاظمین ووصلت بخدمة جناب العالم العامل والفقیه الکامل السید السند والحبر المعتمد الآقا السید محمد ابنالعالم الاوحد السید احمد ابنالعالم الجلیل والدوحة النبیل السید حیدر الکاظمینی ایّده الله وهو من تلامذة خاتم المجتهدین وفخر الاسلام والمسلمین الاستاذ الاعظم الشیخ مرتضی اعلی الله تعالی مقامه، ومن اتقیاء علماء تلک البلدة الشریفة، ومن صلحاء ائمة جماعة الصحن والحرم الشریف، وکان ملاذاً للطلاب والغرباء والزوار، وابوه وجدّه من العلماء المعروفین، وما زالت تصانیف جدّه سید حیدر فی الاصول والفقه وغیرهما موجودة.
فسالته اذا کان رای او سمع حکایة صحیحة فی هذا الباب ان ینقلها، فنقل هذه القضیة، وکنت قد سبقتها سابقاً ولکنّی لم اضبط اصلها وسندها فطلبت منه ان یکتبها بخطّ یده. فقال: سمعتها من مدّة واخاف ان ازید فیها او انقص، فعلیَّ ان التقی به واسئله ومن ثمّ اکتبها، ولکن اللقاء به والاخذ منه صعب فانّه من حین وقوع هذه القضیة قلّ اُنسه بالناس وسکناه فی بغداد وعندما یاتی للتشرّف بالزیارة فانّه لا یذهب الی مکان ویرجع بعد ان یقضی وطراً من الزیارة، فیتفق ان لا اراه فی السنة الّا مرّة او مرّتین فی الطریق، وعلی ذلک فانّ مبناه علی الکتمان الّا علی بعض الخواص ممن یامن منه الافشاء والاذاعة خوف استهزاء المخالفین المجاورین المنکرین ولادة المهدی (علیهالسّلام) وغیبته، وخوفاً من ان ینسبه العوام الی الفخر وتنزیه النفس.
قلت: انّی اطلب منک ان تراه مهما کان وتساله عن هذه القضیة الی حین رجوعی من النجف، فالحاجة کبیرة والوقت ضیق. ففارقته لساعتین او ثلاث ثمّ رجع الیّ وقال: من اعجب القضایا انّی عندما ذهبت الی منزلی جائنی شخص مباشرة وقال جاؤوا بجنازة من بغداد ووضعوها فی الصحن الشریف وینتظرونک للصلاة علیها. فقمت وذهبت وصلّیت فرایت الحاج المذکور بین المشیّعین فاخذته جانباً، وبعد امتناعه سمعت هذه القضیة، فشکرت الله علی هذه النعمة السنیة، فکتبت القصة بکاملها وثبّتها فی جنّة الماوی.
اجتمع فی ذمّتی ثمانون توماناً من مال الامام (علیهالسّلام) فذهبت الی النجف الاشرف فاعطیت عشرین توماناً منه لجناب علم الهدی والتقی الشیخ مرتضی اعلی الله مقامه وعشرین توماناً الی جناب الشیخ محمد حسین المجتهد الکاظمینی وعشرین توماناً لجناب الشیخ محمد حسن الشروقی وبقی فی ذمّتی عشرون توماناً، کان فی قصدی ان اعطیها الی جناب الشیخ محمد حسن الکاظمینی آل یاسینی ایده الله عند رجوعی. فعندما رجعت الی بغداد کنت راغباً فی التعجیل باداء ما بقی فی ذمّتی، فتشرّفت فی یوم الخمیس بزیارة الامامین الهمامین الکاظمین (علیهماالسّلام) وبعد ذلک ذهبت الی خدمة جناب الشیخ سلّمه الله واعطیته مقداراً من العشرین توماناً وواعدته بانی سوف اعطی الباقی بعد ما ابیع بعض الاشیاء تدریجیاً، وان یجیزنی ان اوصله الی اهله، وعزمت علی الرجوع الی بغداد فی عصر ذلک الیوم، وطلب جناب الشیخ منّی ان اتاخر فاعتذرت بان علیّ ان اوفی عمّال النسیج اجورهم، فانّه کان من المرسوم ان اسلّم اجرة الاسبوع عصر الخمیس، فرجعت وبعد ان قطعت ثلث الطریق تقریباً رایت سیداً جلیلا قادماً من بغداد من امامی، فعندما قرب منّی سلّم علیّ واخذ بیدی مصافحاً ومعانقاً وقال: اهلا وسهلا وضمنی الی صدره وعانقنی وقبّلنی وقبّلته، وکانت علی راسه عمامة خضراء مضیئة مزهرة، وفی خدّه المبارک خال اسود کبیر، فوقف وقال: حاج علی علی خیر، علی خیر، این تذهب؟ قلت: زرت الکاظمین (علیهماالسّلام) وارجع الی بغداد. قال: هذه اللیلة لیلة الجمعة فارجع. قلت: یا سیدی لا اتمکّن. فقال: فی وسعک ذلک، فارجع حتی اشهد لک بانّک من موالی جدّی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) ومن موالینا، ویشهد لک الشیخ کذلک، فقد قال تعالی: {واستشهدوا شهیدین} وکان ذلک منه اشارة الی مطلب کان فی ذهنی ان التمس من جناب الشیخ ان یکتب لی شهادة بانّی من موالی اهل البیت (علیهالسّلام) لاضعها فی کفنی. فقلت: ای شیء تعرفه، وکیف تشهد لی؟ قال: من یوصل حقّه الیه، کیف لا یعرف من اوصله؟
قلت: ایُّ حق؟ قال: ذلک الذی اوصلته الی وکیلی. قلت: من هو وکیلک. قال: الشیخ محمد حسن. قلت: وکیلک؟ قال: وکیلی. وکان قد قال لجناب الآقا السید محمد، وکان قد خطر فی ذهنی ان هذا السید الجلیل یدعونی باسمی مع انّی لا اعرفه، فقلت فی نفسی لعلّه یعرفنی وانا نسیته. ثمّ قلت فی نفسی ایضاً: انّ هذا السید یرید منّی شیئاً من حقّ السادة، واحببت ان اُوصل الیه شیئاً من مال الامام (علیهالسّلام) الذی عندی.
فقلت: یا سید بقی عندی شیءٌ من حقّکم فرجعت فی امره الی جناب الشیخ محمد حسن لاؤدّی حقّکم یعنی السادات باذنه. فتبسّم فی وجهی وقال: نعم قد اوصلت بعضاً من حقّنا الی وکلائنا فی النجف الاشرف.
فقلت: هل قبل ذلک الذی ادّیته؟ فقال: نعم. خطر فی ذهنی ان هذا السید یقول بالنسبة الی العلماء الاعلام (وکلائنا) فاستعظمت ذلک، فقلت: العلماء وکلاء فی قبض حقوق السادات وغفلت. ثم قال: ارجع زُر جدّی. فرجعت وکانت یده الیمنی بیدی الیسری فعندما سرنا رایت فی جانبنا الایمن نهراً ماؤه ابیض صاف جار، واشجار اللیمون والنارنج والرمان والعنب وغیرها کلّها مثمرة فی وقت واحد مع انّه لم یکن موسمها، وقد تدلت فوق رؤوسنا. قلت: ما هذا النهر وما هذه الاشجار؟ قال: انها تکون مع کل من یزورنا ویزور جدّنا من موالینا
الی ان قالالحاج علی البغدادی: قال لی ذالک السید: هل تزور جدّی الحسین (علیهالسلام)؟
قلت: نعم ازوره فهذه لیلة الجمعة.
فقرا زیارة وارث، وقد فرغ المؤذنون من اذان المغرب، فقال لی: صلِّ والتحق بالجماعة، فجاء الی المسجد الذی یقع خلف الحرم المطهّر وکانت الجماعة قد انعقدت هناک، ووقف هو منفرداً فی الجانب الایمن لامام الجماعة محاذیاً له، ودخلت انا فی الصفّ الاول حیث وجدت مکاناً لی هناک.
فعندما انتهیت لم اجده.
محدث نوری میفرمایند:
حکایت سی و یکم
حکایت مرد صالح و پاک و متقی حاج علی بغدادی میباشد، که الان و در زمان تالیف این کتاب زنده میباشد، و اگر نباشد جز همین یک حکایت صحیح که فوائد زیادی دارد و در زمان نزدیک اتفاق افتاده است، برای شرافت و نفیس بودن این کتاب کفایت میکند.
در
ماه رجب سال گذشته که مشغول تالیف کتاب
جنة الماوی بودم تصمیم گرفتم به
نجف اشرف برای زیارت مبعث بروم، پس به
کاظمین آمدم و به خدمت عالم عامل و شخص مورد اعتماد
سیدمحمد کاظمینی که از شاگردان شیخ اعظم میباشد رسیدم که از باتقواترین اشخاص آن شهر بود و از صالحترین ائمه جماعات صحن و حرم شریف بود و همیشه همراه طلاب و غریبان و زائران بودند و پدر و جدش از علمای معروف میباشند و پیوسته کتابهای جدشان در علوم
اصول و
فقه و غیره موجود میباشند.
پس از سیدمحمد کاظمینی پرسیدم: اگر حکایت صحیحی درباره دیدار
امام زمان (علیهالسلام) شنیده است برای ما نقل کنند پس ایشان حکایت حاج علی بغدادی را نقل کرد، گرچه من این حکایت را شنیده بودم ولی چون آن را ننوشته بودم از سید کاظمینی خواستم خودش با خط خودش این حکایت را برای من بنویسد، پس سیدمحمد کاظمینی گفت: من این این داستان را خیلی مدت پیش شنیدم و میترسم چیزی به آن اضافه یا از آن کم کنم، پس باید با حاج علی بغدادی دیدار کنم تا از او بپرسم و این حکایت را بنویسم، و از جهتی دیدن حاج علی بغدادی سخت میباشد، چون او از زمانی که این قضیه برای او واقع شد، کم در بین مردم و بغداد ظاهر میشود، و وقتی برای زیارت میآید به هیچ جایی نمیرود و بعد از اینکه زیارت را تمام میکند بر میگردد، پس در سال او را بیشتر از یکی دو بار نمیبینم، برای همین حاج علی بغدادی همیشه این حکایت را کتمان میکند مگر برای بعضی از خواص، زیرا میترسد که مخالفین وقتی این حکایت را بشنوند او را مسخره کنند یا میترسد از اینکه بعضی عوام به اون نسبت بدهند که میخواهد افتخار کند و خود را پاک جلوه دهد.
محدث نوری میگوید: پس من به سید عرض کردم که من از شما میخواهم هر طور شده حاج علی بغدادی را ببینید و این حکایت را تا قبل از برگشتم از نجف از ایشان بپرسید، زیرا به این داستان نیاز دارم و وقت کمی دارم پس دو ساعت از سید محمد کاظمینی جدا شدم، و بعد از آن سید محمد کاظمینی به سمت من آمد و گفت: از عجیبترین قضایا این است که وقتی من به خانه خودم رفتم مردی آمد و گفت جنازهای را از بغداد آوردند و آن را در صحن شریف گذاشتند و میخواهند شما بر آن نماز بخوانید پس رفتم و بر میت نماز خواندم در آنجا بود که حاج علی بغدادی را دیدم و او را به گوشهای بردم و این داستان را از صحبتهای او نوشتم.
سپس محدث نوری میگوید من این داستان را در کتاب جنة الماوی نقل کردم:
هشتاد تومان سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن پول را به جناب «
شیخ مرتضی» دادم و بیست تومان دیگر را به جناب «شیخ
محمدحسن مجتهد کاظمینی» و بیست تومان به جناب «شیخ
محمدحسن شروقی» دادم و تنها بیست تومان دیگر به گردنم باقی بود، که قصد داشتم وقتی به بغداد برگشتم به «شیخ
محمدحسن کاظمینی آل یس» بدهم و مایل بودم که وقتی به بغداد رسیدم، در ادای آن عجله کنم. در روز پنجشنبهای بود که به کاظمین به زیارت
حضرت موسی بن جعفر و
حضرت امام محمدتقی (علیهماالسلام) رفتم و خدمت جناب «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یس» رسیدم و مقداری از آن بیست تومان را دادم و بقیه را وعده کردم که بعد از فروش اجناس به تدریج هنگامی که به من حواله کردند، بدهم. و بعد همان روز پنجشنبه عصر به قصد بغداد حرکت کردم، ولی جناب شیخ خواهش کرد که بمانم، عذر خواستم و گفتم: باید مزد کارگران کارخانه شَعربافی را بدهم، چون رسم چنین بود که مزد تمام هفته را در شب جمعه میدادم.
لذا به طرف بغداد حرکت کردم، وقتی یک سوم راه را رفتم سید بزرگواری را دیدم، که از طرف بغداد رو به من میآید چون نزدیک شد،
سلام کرد و دستهای خود را برای مصافحه و معانقه با من گشود و فرمود: «اهلاً و سهلاً» و مرا در بغل گرفت و معانقه کردیم و هر دو یکدیگر را بوسیدیم. بر سر عمامه سبز روشنی داشت و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود.
ایستاد و فرمود: «حاج علی! به کجا میروی؟ گفتم: کاظمین (علیهماالسلام) را زیارت کردم و به بغداد برمیگردم.
فرمود: امشب شب جمعه است، برگرد. گفتم: یا سیدی! متمکن نیستم. فرمود: «هستی! برگرد تا شهادت دهم برای تو که از موالیان (دوستان) جد من
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و از موالیان مایی و شیخ شهادت دهد، زیرا که خدای تعالی امر فرموده که دو شاهد بگیرید. این مطلب اشارهای بود، به آنچه من در دل نیت کرده بودم، که وقتی جناب شیخ را دیدم، از او تقاضا کنم که چیزی بنویسد و در آن شهادت دهد که من از دوستان و موالیان اهل بیتم و آن را در کفن خود بگذارم. گفتم: تو چه میدانی و چگونه شهادت میدهی؟! فرمود: «کسی که حق او را به او میرسانند، چگونه آن رساننده را نمیشناسد؟ گفتم: چه حقی؟ فرمود: «آنچه به وکلای من رساندی گفتم: وکلای شما کیست؟ فرمود: «شیخ محمدحسن» گفتم: او وکیل شما است؟! فرمود: «وکیل من است». اینجا در خاطرم خطور کرد که این سید جلیل که مرا به اسم صدا زد با آن که مرا نمیشناخت کیست؟
به خودم جواب دادم، شاید او مرا میشناسد و من او را فراموش کردهام! باز با خودم گفتم: حتماً این سید از
سهم سادات از من چیزی میخواهد و خوش داشتم از سهم امام (علیهالسلام) به او چیزی بدهم. لذا به او گفتم: از حق شما پولی نزد من بود که به آقای شیخ محمدحسن مراجعه کردم و باید با اجازه او چیزی به دیگران بدهم. او به روی من تبسمی کرد و فرمود: «بله بعضی از حقوق ما را به وکلای ما در نجف رساندی» گفتم: آنچه را دادهام قبول است؟ فرمود: «بله» من با خودم گفتم: این سید کیست که علماء اعلام را وکیل خود میداند و تعجب کردم! با خود گفتم: البته علما در گرفتن سهم سادات
وکیل هستند. سپس به من فرمود: «برگرد و
جدم را زیارت کن» من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف کاظمین میرفتیم. چون به راه افتادیم دیدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفیدی جاری است و درختان مرکبات لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن همه با میوه، آن هم در وقتی که موسم آنها نبود بر سر ما سایه انداختهاند گفتم: این نهر و این درختها چیست؟ فرمود: «هر کس از دوستان که جد ما را زیارت کند و زیارت کند ما را، اینها با او هست» تا اینکه حاج علی بغدادی گفت: آقا به من فرمودند: آیا مایلی
جدم حسین بن علی (علیهماالسلام) را هم زیارت کنی؟ گفتم: بله
شب جمعه است زیارت میکنم. آقا برایم
زیارت وارث را خواندند، در این وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان» ما با هم به مسجدی که پشت سر قبر مقدس است رفتیم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، خود ایشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ایستادم و نماز خواندم، وقتی نمازم تمام شد، نگاه کردم دیدم او نیست با عجله از مسجد بیرون آمدم و در میان حرم گشتم، او را ندیدم.
با توجه به تعداد زیاد روایت در باب فضیلت زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) و اهتمام ویژه
اهل بیت (علیهمالسّلام) به این امر به روشنی فهمیده میشود که زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسّلام) اگر واجب نباشد، بدون شک
مستحب موکد است، همچنین کثرت
روایات در این باب، ما را از بحث سندی بینیاز میکند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «زیارت امام حسین علیه السلام در سیره معصومان علیهم السلام».