زَجْر (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَجْر (به فتح زاء و سکون جیم) از
واژگان نهج البلاغه به معنای راندن با صدا است.
گاهی در مطلق صدا و
گاهی در مطلق راندن و منع و نهی به کار رود، اما ظاهرا بیشتر درباره
موعظه و منع از
محرمات است.
از جمله مشتقات این ماده که
در نهج البلاغه استعمال شده، عبارتند از:
إِزْجار (به همزه مکسور و سکون زاء) یعنی منع کردن؛
زَاجِر (به فتح زاء و کسر جیم) یعنی شتربان و راننده شتر؛
مُزْجَر و مُزْجَره (به ضم میم و سکون زاء و فتح جیم) یعنی محل زجر، جمع آن مزاجر است؛
إِزْدَجار (به همزه مکسور و سکون زاء و فتح دال) به معنی زجر است؛
مُزْدَجَر (به ضم میم و سکون زاء و فتح دال و جیم) مصدر میمی و به معنی موعظه و منع است؛
إِنْزَجار (به همزه مکسور و سکون نون و فتح زاء) به معنی نهی کردن که برای مطاوعه است.
امام علی (علیهالسّلام) درباره
قیامت و
قرآن مجید و مدد از
خدا در مقابل
شیطان و... از این ماده استفاده کرده است.
زَجْر به معنای راندن با صدا است.
گاهی در مطلق صدا و
گاهی در مطلق راندن و منع و نهی به کار رود، اما ظاهرا بیشتر درباره موعظه و منع از محرمات است.
إِزْجار یعنی منع کردن.
زَاجِر یعنی شتربان و راننده شتر.
مُزْجَر و
مُزْجَره یعنی محل زجر، جمع آن مزاجر است.
إِزْدَجار به معنی زجر و
در اصل «ازتجار» بوده است.
إِنْزَجار برای مطاوعه است،
زَجَرَهُ فانزجرَ او را نهی کردم، نهی را قبول کرد.
مُزْدَجَر مصدر میمی و به معنی موعظه و منع است.
این ماده
در موضوعات و قالبهای مختلفی
در نهج البلاغه به کار رفته است، از جمله:
امام (علیهالسّلام) فرموده:
«وَ زُجِرْتُمْ بِما فيهِ مُزْدَجَرٌ وَ ما يُبَلِّغُ عَنِ اللهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّماءِ إِلاَّ البَشَرُ» «موعظه شدهاید با چیزی که
در آن موعظه هست بعد از
ملائکه آسمان جز بشر از جانب خدا تبلیغ نمیکند (یعنی من تبلیغ کننده از جانب خدا هستم)»
میفرماید:
«ازْجُرِ الْمُسِيءَ بِثوَابِ الْـمُحْسِنِ» «آدم بدکار را از بدی منع کن با ثواب
نیکوکار.»
یعنی چون نیکوکار را پاداش و مزد دادی، بدکار به امید آنکه او نیز پاداش یابد از کار بد کنار میکشد.
درباره
قرآن مجید فرموده:
«فَالْقُرآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ، وَ صامِتٌ ناطِقٌ، حُجَّةُ اللهِ عَلى خَلْقِهِ» «
قرآن امر و نهی کننده است، بیزبان و گویاست حجّت خدا بر خلق است.»
درباره قیامت فرموده:
«فَكأَنَّكُمْ بالسّاعَةِ تَحْدوكُمْ حَدْ وَ الزّاجِرِ بِشَوْلِهِ» «حدو» راندن و ترغیب به رانده شدن.
شول بر وزن قول جمع شائله و آن شتری است که پستانش بزرگ شده و شیرش آماده است.
«گویا قیامت میراند شما را به سوی خود مانند راندن شتربان شترهای شیرده خود را (که از راندن آنها صرف نظر نمیکند)»
همچنین فرموده:
«وَ أَسْتَعينُهُ عَلى مَداحِرِ الشَّيْطانِ وَ مَزاجِرِهِ، وَ الاعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِهِ وَ مَخاتِلِهِ» «از خدا مدد میخواهم بر اعمال فاضله که طرد کننده و منع کننده شیطانند و مدد میخواهم بر مصون ماندن از تلهها و حیلههای شیطان.»
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «زجر»، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.