زهد فاطمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن مجید در
سوره حدید،
زهد را چنین
تفسیر میکند: (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم) برای آنچه از
دست دادی
عزاداری نکن؛ و (ولاتفرحوا بما آتاکم)
و
اسیر و وابسته به آنچه در دست داری، نباش بلکه
امیر و
حاکم آنها باش.
با توجه به این که حب
دنیا سرچشمه همه گناهان است، چنانکه در
حدیث نبوی آمده «حب الدنیا راس کل خطیئة»
و همه تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان میدهد که تمام تجاوزها، جنایتها، ظلمتها، و ستمها، دروغها، خیانتها به خاطر همین دلبستگی شدید به مال، مقام و
شهوت صورت میگیرد، روشن میشود که
زهد و وارستگی پایه اصلی
تقوا و پاکی و صلاح است.
ولی «
زهد» به معنای
ترک دنیا و
رهبانیت و بیگانگی از اجتماع نیست، بلکه
حقیقت زهد همان آزادگی و عدم
اسارت در چنگال دنیاست. «
زاهد» کسی است که اگر تمام دنیا را در
اختیار داشته باشد دلبسته و وابسته به آن نباشد. اگر یک
روز ببیند
رضای خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به
دشمن ده که ما را دوست بس و اگر یک روز حفظ آزادگی و
شرف و
ایمان در چشم پوشی از مال و جان و زندگی بود فریاد «هیهات منا الذلة» بلند کند.
و به گفته
قرآن مجید زاهد کسی است که نه بر گذشته و آنچه از دست داده تاسف بخورد، و نه از آن چه فعلا در اختیار دارد زیاد خوشحال باشد. «لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم؛
این بخاطر آن است که برای آنچه از دست دادهاید تاسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید».
با این فراز کوتاه به سراغ شخصیت
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در این زمینه از دیدگاه احادیث
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در کتب
اهل سنت میرویم:
ابن حجر و دیگران در روایتی از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نقل کردهاند، او هنگامی که از
سفر باز میگشت نخست به سراغ دخترش فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) میآمد، و مدتی نزد او میماند، ولی یک بار برای فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) دو
دستبند از
نقره و همچنین یک گردن بند و دو
گوشواره ساخته بودند، و پردهای بر در اطاق آویزان کرده بود. هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) وارد شد و این منظره را دید بیرون آمد در حالی که آثار
غضب در چهرهاش نمایان بود، به
مسجد آمد و بر
منبر نشست. فاطمه (علیهاالسّلام) دانست که ناخشنودی پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به خاطر همان مختصر
زینت است، همه را نزد پدر فرستاد تا در راه خدا صرف کند. هنگامی که
چشم پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به آن افتاد سه بار فرمود: «فعلت، فداها ابوها»
فاطمه آنچه را که میخواستم انجام داد، پدرش به فدایش باد.
واضح است یک جفت دستبند نقره و گردن بند و گوشوارهای که از نقره چندان بهایی ندارد، و از آن بی بهاتر پرده سادهای است که
انسان بر در اطاق بیاویزد، ولی پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) همین را دون شان فاطمه میشمرد، و افتخار و
فضیلت او را در سجایای انسانیش میدانست. فاطمه (علیهاالسّلام) این درس را از محضر
پدر به خوبی آموخت، هم زرق و برق دنیا را ترک گفت و خود را از
اسارت آن رهایی بخشید، و هم آنچه داشت در راه خدا و بندگان محروم صرف کرد.
داستان
جهیزیه فاطمه (علیهاالسّلام) و مراسم
شب زفاف او که در نهایت سادگی برگزار شد دلیل روشن دیگری بر
زهد و وارستگی کامل اوست. خدمات او در خانه علی (علیهالسّلام) تا آن جا که با یک دست
گندم را برای پختن
نان آسیاب میکرد، و با دست دیگر طفلش را در آغوش میگرفت، همه شاهد گویای مقام
زهد اوست، گواه این معنا حدیث زیر است:
ابونعیم اصفهانی چنین نقل میکند: «لقد طحنت فاطمة بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) حتی مجلت یدها، و ربا، و اثر قطب الرحی فی یدها؛
فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) آن قدر با دست خود آسیاب کرد که دستش
تاول زد، و ورم کرد، و آثار دستاس در دستش نمایان گشت».
در «
مسند احمد» که از معروفترین منابع
اهل سنت است از
انس بن مالک چنین نقل شده که: روزی
بلال برای
نماز صبح، دیر به خدمت پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) آمد، رسول خدا فرمود: چرا دیر آمدی؟ عرض کرد: از کنار خانه فاطمه (علیهاالسّلام) میگذشتم در حالی که با دست خود آسیا میکرد، و کودکش گریان بود، گفتم: اگر اجازه فرمایی من آسیا میکنم و شما کودک را آرام کنید، او گفت: من نسبت به
فرزندم از تو مهربانترم، و من مشغول آسیا کردن شدم و او کودکش را آرام کرد و این امر باعث تاخیرم شد.
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرمود: «فرحمتها رحمک الله»
تو نسبت به فاطمه
رحم و
محبت کردی، خداوند تو را مشمول رحمتش کند!
فضایل اخلاقی بانوی اسلام از جمله
شجاعت و شهامتش در مقام دفاع از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در مقابل مشرکان
مکه، و آمدنش به میدان
احد برای بستن زخمهای پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مطلبی است که بر کسی پوشیده نیست، او از لحظه
تولد در مسیر
عبودیت و بندگی خدا بود و این امر تا آخرین لحظات عمرش ادامه داشت،
حدیث زیر شاهد گویای این معناست:
در داستان تولد
بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) و
انعقاد نطفه او از
میوه بهشتی و آمدن چهار
زن با
شخصیت جهان ـ همچون
مریم و... ـ به هنگام تولد او آمده است: «فولدت فاطمة (علیهاالسّلام) فوقعت حین وقعت علی الارض ساجدة».
به این گونه فاطمه متولد شد و در حین تولد برای خدا
سجده کرد.
مقام
عفت او به آن حد بود که در همان کتاب از
اسماء بنت عمیس داستان عجیبی به این شرح نقل شده است: روزی فاطمه (علیهاالسّلام) به من فرمود: من از کار مردم
مدینه که زنان خود را بعد از
وفات به صورت ناخوشایندی برای دفن میبرند، و تنها پارچهای بر او میافکنند که حجم
بدن از پشت آن نمایان است ناخرسندم.
اسماء گفت: من در سرزمین
حبشه چیزی دیدهام که با آن جنازه مردگان را حمل میکردند، سپس شاخههایی از
درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصی درآورد که پارچهای را روی چوبهای آن میافکندند، و بدن را درون آن میگذاردند، به گونهای که بدن پیدا نبود. هنگامی که فاطمه بانوی بزرگ اسلام (علیهاالسّلام) آن را مشاهده کرد فرمود: بسیار خوب و عالی است و هنگامی که من از دنیا رفتم مرا با آن بردارید...
و در ذیل همین حدیث آمده است: هنگامی که فاطمه (علیهاالسّلام) چشمش به آن افتاد
تبسم فرمود، و این تنها تبسم او بعد از
وفات پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود!
پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایتاللهالعظمی مکارم شیرازی، برگرفته از مقاله «زهد فاطمه»، تاریخ بازیابی۹۵/۱/۲۵