زمینههای دلداری به محمد (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زمينههاى
دلداری به پیامبر صلیاللهعلیهوآله عبارتند از:
تسلّاى خاطر بخشيدن خداوند به
محمّد صلیاللهعلیهوآله، با اعطاى
کوثر كثرت
نسل و ذريّه، در برابر
ابتر خواندن آن حضرت از زبان دشمنان:
«إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ • إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛
به يقين ما به تو كوثر و خير و بركت فراوان عطا كرديم. و بدان دشمن تو به يقين ابتر و بريده نسل است.»
از معانى «كوثر»، كثرت نسل و ذريّه است.
دلجويى خداوند از پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در قبال
ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترک سرزمين خويش:
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ؛
و چه بسيار شهرهايى كه از شهر تو كه بيرونت كرد نيرومندتر بودند؛ و ما همه آنها را به سزاى اعمالشان هلاک كرديم و هيچ ياورى نداشتند.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، مبنى بر يارى خداوند به وى، در برابر
آزار و ارعاب دشمنان:
«أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ...؛
آيا خداوند براى نجات و دفاع از بندهاش كافى نيست؟!....»
تسلّا و دلجويى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در پى اذيّت
منافقان با بيان چگونگى جان كندن
کافران:
«إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ • وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ؛
و هنگامى را كه منافقان، و بيمار دلان مىگفتند: اين گروه مسلمانان را دينشان مغرور ساخته است. آنها نمىدانستند كه هر كس بر خدا توكّل كند، پيروز مىگردد؛ خداوند توانا و حكيم است. و اگر ببينى كافران را هنگامى كه (فرشتگان مرگ)، جانشان را مىگيرند، در حالى كه بر صورت و پشت آنها مىزنند و مىگويند: بچشيد عذاب سوزنده را، (به حال آنان تأسّف خواهى خورد)!»
با توجّه به آيه قبل كه درباره اذّيتها و رفتارهاى ناراحتكننده منافقان است، اين آيه تسلّاى خاطرى براى پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان، به دنبال
ارتداد جمعى از منافقان:
«وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ • إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ • وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ؛
كسانى كه در راه كفر، شتاب مىكنند، تو را غمگين نسازند! به يقين، آنها هرگز زيانى به خداوند نمىرسانند. و خدا مىخواهد آنها را به حال خودشان واگذارد؛ و در نتيجه، بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! آرى، كسانى كهايمان را دادند و كفر را خريدارى كردند، هرگز به خدا زيانى نمىرسانند؛ و براى آنها، مجازات دردناكى است! آنها كه كافر شدند، و راه طغيان پيش گرفتند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركنندهاى آماده شده است.»
«الّذين يسارعون ...» منافقان و قومى از عرباند كه مرتدشدند و پيامبر صلیاللهعلیهوآله از اين امر بسيار ناراحت بودند و گمان مىكردند كه در جهت تبليغ دين كمكارى كردهاند كه آنان دست از ايمان كشيدند و مرتد شدند، لذا خداوند او را دلدارى داده كه چنين نيست.
دلدارى خدا به محمّد صلیاللهعلیهوآله، از
استهزای كافران نسبت به وى با يادآورى استهزاى انبياى گذشته و سرنوشت شوم استهزاكنندگان:
۱. «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
با اينحال، نگران نباش. جمعى از پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را گرفت؛ (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).»
۲. «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ؛
تنها تو را استهزا نكردند، بلكه پيامبران پيش از تو نيز مورد استهزا قرار گرفتند؛ من به كافران مهلت دادم؛ سپس آنها را مجازات كردم؛ و چه مجازات شديدى بود؟!»
۳. «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
اگر تو را استهزا كنند نگران نباش، پيامبران پيش از تو را نيز استهزا كردند؛ امّا سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان استهزاكنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد).»
۴. «فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
آنان تكذيب كردند؛ امّا بزودى اخبار كيفر آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!»
۵. «وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ • فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ؛
ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند. امّا ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاک كرديم، و داستان هلاكت پيشينيان گذشت.»
••• دلدارى خداوند به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، از استهزاى كافران نسبت به وى، با بيان همانندى كافران با چهارپايان:
«وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا • أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا؛
و هنگامى كه تو را مىبينند، كارى جز مسخره كردن تو ندارند و مىگويند: آيا اين همان كسى است كه خدا او را به پيامبرى برانگيخته است؟! آيا گمان مىبرى بيشتر آنان مىشنوند يا مىفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند.»
دلدارى خداوند به پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله، با بيان حمايت از وى در برابر استهزاى مشركان:
«إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ • الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ • وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ؛
به يقين ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع كرديم؛ همان كسانى كه معبود ديگرى با خدا قرار مىدهند؛ امّا بزودى مىفهمند (كه در اشتباه بودند)! ما مىدانيم سينهات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند).»
دلدارى و تسلّاى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، نسبت به رويگردانى كافران از دعوت او:
۱. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ؛
اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، با آنها مجادله نكن؛ و بگو: من و پيروانم، با تمام وجود در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شدهايم. و به آنها كه اهل كتابند (يهود و نصارى) و عوامان (مشركان) بگو: ... و اگر سرپيچى كنند، نگران مباش؛ زيرا وظيفه تو، تنها ابلاغ رسالت است؛ و خدا نسبت به اعمال و عقايد بندگان، بيناست.» «
امیین» مشركاناند.
۲. «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً؛
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده؛ و هر كس كه سرباز زند، تو را نگهبان و مراقب او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى).» آيه شريفه در مقام تسليت و دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است. مىفرمايد: ما شما را نفرستاديم كه آنان -مشركان- را از ارتكاب معصيت حفظ كنى.
۳. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
اگر خدا مىخواست، همه به اجبار ايمان مىآوردند، و هيچ يك مشرک نمىشدند؛ و ما تو را نگهبان اعمال آنها قرار ندادهايم؛ و وظيفه اجبار آنها را ندارى.» آيه شريفه در مقام تسليت و دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است، به اينكه اگر زحماتش در هدايت مشركان به جايى نمىرسد، اندوهگين نشود.
۴. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ؛
و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به اجبار ايمان مىآوردند؛ آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!»
۵. «وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ؛
و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا پيش از فرارسيدن اين مجازاتها تو را بميرانيم، در هر حال وظيفه تو فقط ابلاغ وحى الهى است؛ و حساب آنها بر ماست.»
۶. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ؛
با اين همه، اگر روى برتابند، نگران مباش؛ وظيفه تو تنها ابلاغ آشكار است.»
۷. «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا؛
پروردگار شما، از نيّات و اعمال شما آگاهتر است؛ اگر بخواهد (و شايسته باشيد)، شما را مشمول رحمت خود مىسازد؛ و اگر بخواهد، مجازات مىكند؛ و ما تو را بعنوان مأمور بر آنان نفرستادهايم (كه آنان را مجبور به ايمان كنى.)»
۸. «أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا؛
آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مىتوانى به دفاع از او برخيزى (و او را
هدایت كنى)؟!»
۹. «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ • وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛
مسلّماً تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند. و نيز نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى؛ تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش كسانىبرسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند.»
۱۰. «فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ • وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛
به يقين تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند. و نيز نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى؛ تو تنها مىتوانى سخنت را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند.»
۱۱. «إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
ما اين كتاب آسمانى را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم؛ هر كس در پرتو آن هدايت شود به نفع خود اوست؛ و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد؛ و تو مأمور اجبارشان به هدايت نيستى.»
۱۲. «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
كسانى كه غير او را ولىّ خود انتخاب كردند، خداوند حساب اعمالشان را نگه مىدارد؛ و تو مأمور اجبار آنها بر قبول حق نيستى.»
۱۳. «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ ...؛
و اگر از آيين تو روىگردان شوند (غمگين مباش)، ما تو را حافظ آنان و مأمور اجبارشان قرار ندادهايم؛ وظيفه تو تنها ابلاغ است. و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مىشود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنها رسد به ناسپاسى مىپردازند، چرا كه انسان بسيار ناسپاس است.»
۱۴. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ؛
ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، و تو مأمور به اجبار آنها به ايمان نيستى؛ پس بوسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب من مىترسند متذكّر ساز (وظيفه تو همين است).»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر انكار و اعراض كافران به حمايت و
یاری وى در
دنیا و
آخرت:
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ • يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛
ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و در آخرت روزى كه گواهان به پا مىخيزند يارى مىدهيم. روزى كه عذرخواهى ستمكاران سودى به حالشان نمىبخشد؛ و لعنت و دورى از رحمت الهى و جايگاه بد براى آنان است.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله و
مؤمنان، به دنبال ارتداد جمعى از منافقان:
«وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ • إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ • وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ؛
كسانى كه در راه كفر، شتاب مىكنند، تو را غمگين نسازند! به يقين، آنها هرگز زيانى به خداوند نمىرسانند. و خدا مىخواهد آنها را به حال خودشان واگذارد؛ و در نتيجه، بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! آرى، كسانى كهايمان را دادند و كفر را خريدارى كردند، هرگز به خدا زيانى نمىرسانند؛ و براى آنها، مجازات دردناكى است! آنها كه كافر شدند، و راه طغيان پيش گرفتند، گمان نكنند مهلتى كه به آنان مىدهيم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركنندهاى آماده شده است.»
«الّذين يسارعون ...» منافقان و قومى از عرباند كه مرتدشدند و پيامبر صلیاللهعلیهوآله از اين امر بسيار ناراحت بودند و گمان مىكردند كه در جهت تبليغ دين كمكارى كردهاند كه آنان دست از ايمان كشيدند و مرتد شدند، لذا خداوند او را دلدارى داده كه چنين نيست.
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در قبال
حقستیزی و رويگردانى منافقان:
«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ • لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ • فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ؛
و هنگامى كه سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها (منافقان) به يكديگر نگاه مىكنند و مىگويند: آيا كسى شما را مىبيند؟ سپس منصرف مىشوند (و از حضور پيامبر بيرون مىروند)؛ خداوند دلهايشان را از حق منصرف ساخته؛ چرا كه آنها، گروهى هستند كه نمىفهمند (و بىدانشند). به يقين، پيامبرى از ميان شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. اگر آنها از حق روى بگردانند، نگران مباش! بگو: «خداوند مرا كفايت مىكند؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ بر او توكّل كردم؛ و او پروردگار عرش عظيم است.»
آيات، درباره منافقان است.
دلدارى و تقويت روحيّه پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله از جانب خداوند، نسبت به
اتّهامات واهى كافران، عليه آن حضرت:
۱. «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ • وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ... • وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ • ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ؛
آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است؛ اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ بلكه او يك شاعر است؛ اگر راست مىگويد بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند. ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. ... آنان را پيكرهايى كه غذا نمىخوردند قرار نداديم و عمر جاويدان هم نداشتند. سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. آنها و هر كس را كه مىخواستيم از چنگ دشمنانشان نجات داديم؛ و مسرفان را هلاک نموديم!»
۲. «... وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ • كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ •
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛
... و اگر معجزهاى براى آنان بياورى، كافران مىگويند: شما اهل باطليد (و اينها سحر است.) اينگونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مىنهد. اكنون كه چنين است
صبر و استقامت پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و سبک نشمرند)!»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله در مقابل اتّهام
جنون به او:
۱. «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ؛
آيا فكر نكردند كه همنشين آنها (پيامبر) هيچگونه اثرى از جنون ندارد؟! پس چگونه چنين نسبت ناروايى به او مىدهند؟! او فقط بيم دهندهاى روشنگر است. (كه مردم را متوجّه وظايفشان مىسازد).»
۲. «وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ • وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ؛
و كافران گفتند: اى كسى كه ذكر (قرآن) بر تو نازل شده، تو به يقين ديوانهاى! هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند.»
۳. «أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ؛
يا مىگويند او به جنون مبتلا است؟! چنين نيست بلكه او حق را براى آنان آورده؛ امّا بيشترشان از حق كراهت دارند (و گريزانند).»
۴. «أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ؛
آيا او بر خدا دروغ بسته يا به جنونى گرفتار است؟! (چنين نيست)، بلكه كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند.»
۵. «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ؛
بگو: «شما را تنها به يك چيز اندرز مىدهم، دو نفر دو نفر يا به تنهايى براى خدا قيام كنيد، سپس بينديشيد اين دوست و همنشين شما (محمد) هيچ گونه جنونى ندارد؛ او فقط بيمدهنده شما در برابر عذاب شديد الهى است!»
۶. «وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ • بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ؛
و پيوسته مىگفتند: آيا مامعبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟! (چنين نيست)، بلكه او حق را آورده و پيامبران پيشين را تصديق كرده است.»
۷. «أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ • ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ • إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ؛
چگونه ممكن است متذكّر شوند با اينكه رسول روشنگر با معجزات و منطق روشن به سراغشان آمد! سپس از او روىگردان شدند و گفتند: او تعليم يافتهاى ديوانه است. ما عذاب را اندكى برطرف مىسازيم، ولى شما به كارهاى خود باز مىگرديد.»
۸. «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ • فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ؛
اينگونه است كه هيچ پيامبرى به سوى كسانى كه قبل از آنها بودند فرستاده نشد مگر اينكه گفتند: او ساحر است يا ديوانه! حال كه چنين است از آنها روى بگردان كه هرگز در خورِ ملامت نخواهى بود.»
۹. «فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ؛
پس تذكّر ده، كه به نعمت و لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى.»
۱۰. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ • ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ • وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ • وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ • فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ • بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ • إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛
ن، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند، كه به لطف و نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى، و براى تو پاداشى بزرگ و هميشگى است. و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى. و بزودى تو مىبينى و آنان نيز مىبينند، كه كدام يك از شما مجنونيد! به يقين پروردگارت بهتر از هر كس مىداند چه كسى از راه او گمراه شده، و نيز از هدايتيافتگان بهتر آگاه است.»
۱۱. «وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ • وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ؛
و همنشين شما (پيامبر) ديوانه نيست. به يقين او
جبرئیل را در افق روشن ديده است.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در قبال سخنان نارواى دشمنان، با بيان آگاهى خدا به
سخن آنان:
۱. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ • وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛
به يقين مىدانيم كه گفتار آنها، تو را غمگين مىكند؛ ولى غم مخور؛ و بدان كه آنها تو را تكذيب نمىكنند؛ بلكه ستمكاران، آيات خدا را انكار مىنمايند. به يقين پيش ازتو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛ و در برابر تكذيبها،
صبر و استقامت كردند؛ و در اين راه، آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. و هيچ چيز سنّتهاى خدا را تغيير نمىدهد؛ و به يقين اخبار
پیامبران به تو رسيده است.»
۲. وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ .
آيه ياد شده در مقام تعزيت و تسليت به پيامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر طعنههاى مشركان به دين پيامبر صلیاللهعلیهوآله و افتخار ورزيدن به معبودانشان است.
۳. «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ؛
ما مىدانيم سينهات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند).»
۴. «
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
پس در برابر آنچه مىگويند،
صبر كن؛ و پيش از
طلوع آفتاب، و قبل از
غروب آن، تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور؛ و در ساعاتى از شب و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه از الطاف الهى خشنود شوى.»
۵. «فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ؛
پس سخنانشان تو را غمگين نسازد؛ ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم.»
۶. «ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ؛
آنچه به ناروا درباره تو مىگويند همان است كه درباره پيامبران قبل از تو نيز گفته شده؛ پروردگار تو هم داراى آمرزش و هم داراى كيفر دردناكى است!»
۷. «
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ؛
در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و حمد پروردگارت را بگوى.»
۸. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ؛
ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، و تو مأمور به اجبار آنها به ايمان نيستى؛ پس بوسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب من مىترسند متذكّر ساز (وظيفه تو همين است).»
۹. «وَ
اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا • وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا؛
و در برابر آنچه دشمنان مىگويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنان دورى گزين. و مرا با تكذيبكنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده.»
دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در مورد نگرانى آن حضرت از پيشبينى بهدست گرفتن حكومت اسلامى از سوى
بنیامیّه:
«وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً؛
به ياد آور زمانى را كه به تو گفتيم: پروردگارت احاطه و آگاهى كامل به مردم دارد؛ و رؤيايى را كه به تو نشان داديم و درخت
نفرین شده را كه در قرآن ذكر كردهايم، فقط براى آزمايش مردم بود. و ما آنها را بيم مىدهيم؛ امّا جز طغيان شديد، چيزى بر آنها نمىافزايد!»
از
حضرت علی علیهالسلام روايت شده است: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر منبر بود كه لحظهاى خواب، چشم او را ربود. در خواب، مردانى را ديد كه چون بوزينگان بر منبر آن حضرت مىجهند و مردم را به روش گذشتگان -دوران جاهليّت- بازمىگردانند. پيامبر صلیاللهعلیهوآله در حالى كه نشسته بود به خود آمد و آثار حزن و اندوه در چهرهاش نمايان شد. جبرئيل اين آيه را براى حضرت آورد: «و ما جعلنا الرّؤيا الّتى أريناك إلّافتنة للنّاس و الشّجرة الملعونة فى القرآن ...» يعنى بنىاميّه.
در نقل ديگر از ابن عباس آمده است: «شجره ملعونه» بنىاميّه يعنى «حكم بن ابى العاص» است كه پيامبر صلیاللهعلیهوآله در خواب ديد فرزندان مروان بن حكم بر منبر پيامبر صلیاللهعلیهوآله بالا مىروند.
تسلّا و دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر
تکذیب و مخالفتهاى مشركان:
۱. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ • وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ • وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ؛
به يقين مىدانيم كه گفتار آنها، تو را غمگين مىكند؛ ولى غم مخور؛ و بدان كه آنها تو را تكذيب نمىكنند؛ بلكه ستمكاران، آيات خدا را انكار مىنمايند. به يقين پيش ازتو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛ و در برابر تكذيبها،
صبر و استقامت كردند؛ و در اين راه، آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. و هيچ چيز سنّتهاى خدا را تغيير نمىدهد؛ و به يقين اخبار پيامبران به تو رسيده است. و اگر اعراض كردن آنها بر تو سنگين است، چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى، يا نردبانى به آسمان بگذارى و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كنى، چنين كن تا آيه و نشانه ديگرى براى آنها بياورى! امّا اگر خدا بخواهد، آنها را به اجبار بر هدايت جمع خواهد كرد. ولى هدايت اجبارى، چه سودى دارد؟ پس هرگز از جاهلان مباش.»
۲. «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ • وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ.
كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، كر و لالهايى هستند كه در تاريكيها قرار دارند. هر كس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه مىكند؛ و هر كس را بخواهد (و شايسته ببيند)، در راه راست قرار خواهد داد. ما به سوى امّتهايى كه پيش از تو بودند، پيامبرانى فرستاديم؛ و هنگامى كه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند، آنها را با سختى و رنج مواجه ساختيم؛ شايد تسليم گردند.»
۳. «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ؛
و هنگامى كه آيهاى براى آنها بيايد، مىگويند: ما هرگز ايمان نمىآوريم، مگر اينكه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما داده شود. خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را در كجا و به عهده چه كسى قرار دهد. بزودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، و مردم را از راه حق منحرف ساختند، در برابر مكر و فريب و نيرنگى كه مىكردند، گرفتار حقارت در پيشگاه خدا، و عذاب شديد خواهند شد.»
۴. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ؛
اگر آنها از حق روى بگردانند، نگران مباش! بگو: خداوند مرا كفايت مىكند؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ بر او
توکّل كردم؛ و او پروردگار عرش عظيم است.»
۵. «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ • وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ • وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ؛
و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: عمل من براى من، و عمل شما براى شماست. شما از آنچه من انجام مىدهم بيزاريد و من نيز از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم. گروهى از آنان، به تو گوش فرامىدهند؛ (امّا گويى كر هستند). آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هرچند نفهمند؟! و گروهى از آنان، به سوى تو مىنگرند (امّا گويى هيچ نمىبينند)! آيا تو مىتوانى كوران را هدايت كنى، هرچند نبينند؟!»
۶. «وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ • وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ؛
ما از سرگذشتهاى همه پيامبران براى تو شرح مىدهيم، تا بوسيله آن، قلبت را
آرامش بخشيم؛ (و ارادهات قوى گردد.) و در اين اخبار و سرگذشتها، براى تو حقّ آمده، و براى مؤمنان
موعظه و تذكّرى است. و انتظار بكشيد؛ ما هم منتظريم!»
۷. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛
و ما نفرستاديم پيش از تو، جز مردانى از اهل آباديها كه به آنها وحى مىكرديم. آيا مخالفان دعوت تو، در زمين سير نكردند تا ببينند سرانجام كسانى كه پيش از آنها بودند چگونه شد؟! و سراى آخرت براى
پرهیزگاران بهتر است! آيا فكر نمىكنيد؟!»
۸. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ • وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ؛
وما پيش از تو نيز پيامبرانى فرستاديم؛ و براى آنها همسران و فرزندانى قرار داديم؛ و هيچ پيامبرى نمىتوانست معجزهاى بياورد، مگر به اذن خدا. و براى هر سرنوشتى موعد مقررى است. و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا پيش از فرارسيدن اين مجازاتها تو را بميرانيم، در هر حال وظيفه تو فقط ابلاغ
وحی الهى است؛ و حساب آنها بر ماست.»
۹. «... فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ • إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ؛
... پس، به نحو شايستهاى از آنها صرف نظر كن. به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است.» در روايتى از امام رضا عليهالسلام «صفح» به معناى «عفو بدون عتاب» است.
آيه شريفه در مقام تسليت و دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است كه آن حضرت را در آنچه از قومش از آزارها و توهينها و استهزاها ديد، تسلّا دهد.
۱۰. «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ • إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ • وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ • فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ؛
آنچه را مأموريت دارى، آشكار ساز؛ و از مشركان روى گردان (و به آنها اعتنا نكن). به يقين ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع كرديم؛ ما مىدانيم سينهات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند). براى دفع اين ناراحتى پروردگارت را تسبيحگو و ستايش نما؛ و از سجدهكنندگان باش.»
۱۱. «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ؛
به خدا سوگند، به سوى امّتهاى پيش از تو پيامبرانى فرستاديم؛ امّا شيطان اعمال آنها را در نظرشان آراست؛ و امروز او ولىّ و سرپرستشان است؛ و در سراى آخرت مجازات دردناكى براى آنهاست!»
۱۲. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ؛
با اين همه، اگر روى برتابند، نگران مباش؛ وظيفه تو تنها ابلاغ آشكار است.» آيه شريفه در مقام دلدارى و تسلّاى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است كهاگر از دعوت تو اعراض كردند و قبول ننمودند محزون نباش كه بر تو عتاب و ملامتى نيست. وظيفه تو فقط ابلاغ رسالت است.
۱۳. «
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
پس در برابر آنچه مىگويند،
صبر كن؛ و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن، تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور؛ و در ساعاتى از شب و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه از الطاف الهى خشنود شوى.»
۱۴. «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ • وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ؛
آيا آنها معبودانى جز او برگزيدند؟! بگو: دليلتان را بياوريد. اين سخن كسانى است كه با من همراهى دارند، و سخن كسانى (پيامبرانى) است كه پيش از من بودند. امّا بيشتر آنها حق را نمىدانند؛ و به همين دليل از آن روىگردانند. ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: هيچ معبودى جز من نيست؛ پس فقط مرا پرستش كنيد.»
۱۵. «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ؛
بگو: اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر خدا را؛ و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر مسؤول تكاليف خويش است و شما مسؤول تكاليف خود؛ و اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد؛ و بر پيامبر چيزى جز ابلاغ آشكار نيست.»
۱۶. «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ • ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ • ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ؛
آيا مىدانى كه، اگر باز هم ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم، سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد، اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت!» خطاب در آيه، متوجّه پيامبر صلیاللهعلیهوآله است. آيه نيز در مقامدلجويى از آن حضرت و بالتّبع از مؤمنان است، يعنى هر چند كه ما كافران را به رغم سركشيهاىشان مهلت مىدهيم و آنها را چند صباحى از متاع دنيا برخوردار مىكنيم، هر چند ساليانى طول بكشد، ولى پس از رسيدن عذاب حتمى، سودى به حالشان نخواهد داشت.
۱۷. «إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ • فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ • إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ؛
پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داورى مىكند؛ و اوست توانا و دانا. پس بر خدا توكّل كن، به يقين تو بر حق آشكار هستى. مسلّماً تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند.»
۱۸. «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛
بگو: ستايش مخصوص خداست؛ بزودى نشانههايش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسيد؛ و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست.» آيه شريفه در مقام دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله است. خداوند اعمال -مشركان- را برمىشمارد و آنان را مجازات مىكند. -تو اى پيامبر- از نصرت خداوند مأيوس نباش.
۱۹. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛
و پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى هنگامى كه اندرزها سودى نداد مجرمان را مجازات كرديم؛ (و مؤمنان را يارى نموديم)؛ و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما.»
۲۰. «كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ •
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛
اينگونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مىنهد. اكنون كه چنين است
صبر و استقامت پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و سبک نشمرند)!»
۲۱. «وَ مَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ • نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ؛
و كسى كه كافر شود، كفر او تو را غمگين نسازد؛ بازگشت همه آنان به سوى ماست و ما آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند و نتايج شوم آن باخبر خواهيم ساخت؛ خداوند به آنچه درون سينههاست آگاه است. ما اندكى آنها را از متاع دنيا بهرهمند مىكنيم، سپس آنها را به تحمل عذاب شديدى وادار مىسازيم!»
۲۲. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ • وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا
صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ • إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و شک نداشته باش كه او آن را دريافت داشت؛ و ما آن را وسيله هدايت بنىاسرائيل قرار داديم. و از آنان پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مىكردند؛ چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند. البته پروردگار تو ميان آنان روز قيامت در آنچه در آن اختلاف داشتند حكم مىكند (و هركس را به سزاى اعمالش مىرساند).» ارتباط بين آيات موسى عليهالسلام و ماقبلش اين است كهخطاب به پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و براى تسلّاى آن حضرت و بيم به دشمنانش است و اينكه، اى پيامبر، همانطور كه قرآنِ تو را انكار مىنمايند، پيش از اين به تورات موسى نيز انكار مىورزيدند.
۲۳. «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا؛
و از كافران و منافقان اطاعت مكن، و به آزارهاى آنها اعتنا منما، بر خدا توكّل كن، و همين بس كه خدا حامى و مدافع تو باشد.»
۲۴. «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛
اگر تو را تكذيب كنند غم مخور، موضوع تازهاى نيست پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند؛ و همه كارها به سوى خدا بازگشت داده مىشود.»
۲۵. «الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ • أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ؛
كسانى كه راه كفر پيش گرفتند، براى آنان عذابى شديد است؛ و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداشى بزرگ از آن آنهاست. آيا كسى كه زشتى عملش براى او آراسته شده و آن را زيبا مىبيند( همانند كسى است كه واقع را مىيابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد و سزاوار باشد گمراه مىسازد و هر كس را بخواهد و شايسته ببيند هدايت مىكند؛ پس جانت بخاطر شدّت تأسّف بر آنان از دست نرود؛ خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست.»
۲۶. «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ • إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ • وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ؛
و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند. خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مىرساند، و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور (خفته) اند برسانى. تو فقط انذاركنندهاى، (اگر ايمان نياورند نگران نباش، وظيفهات را انجام ده.) اگر تو را تكذيب كنند (عجب نيست)؛ كسانى كه پيش از آنان بودند نيز پيامبران خود را تكذيب كردند؛ آنها با دلايل روشن و نوشتههاى محكم و متين و كتاب آسمانى روشنگر به سراغ آنان آمدند امّا كوردلان ايمان نياوردند.»
۲۷. «فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ؛
با اين حال بسرعت و بدون انديشه به دنبال آنان كشانده مىشوند. و قبل از آنها بيشتر پيشينيان نيز گمراه شدند. ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم،! ولى بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود!»
۲۸. «وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ • وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ؛
از آنان روى بگردان تا زمان معيّنى. و آنها را بنگر كه بزودى نتيجه اعمال خود را مىبينند!»
۲۹. «كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ • فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛
كسانى كه قبل از آنها بودند نيز آيات ما را تكذيب نمودند، و عذاب الهى از جايى كه فكر نمىكردند به سراغشان آمد. پس خداوند خوارى را در زندگى اين دنيا به آنها چشانيد، و عذاب آخرت شديدتر است اگر مىدانستند.»
۳۰. إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ • ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ • فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ؛
به يقين تو مىميرى و آنها نيز خواهند مُرد. سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىكنيد. چه كسى ستمكارتر است از آن كسى كه بر خدا دروغ ببندد و سخن راست و وحى الهى را هنگامى كه به سراغ او آمده تكذيب كند؟! آيا درجهنم جايگاهى براى كافران نيست؟!»
۳۱. «إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
ما اين كتاب آسمانى را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم؛ هر كس در پرتو آن هدايت شود به نفع خود اوست؛ و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد؛ و تو مأمور اجبارشان به هدايت نيستى.»
۳۲. «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ • قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛
هنگامى كه خداوند به يگانگى ياد مىشود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند مشمئز و متنفّر مىگردد؛ امّا هنگامى كه از معبودهايى غير از او ياد مىشود، آنان خوشحال مىشوند. بگو: خداوندا! اى آفريننده آسمانها و زمين، و آگاه از اسرار نهان و آشكار، تو در ميان بندگانت در آنچه درباره آن اختلاف داشتهاند داورى خواهى كرد.» مقصود از امر به دعا -قل الّلهم ...- وعيد به كافران وتسليت به حبيب خود، پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله است.
۳۳. «ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ • كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ • وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ؛
تنها كسانى در آيات ما مجادله مىكنند كه از روى عناد كافر شدهاند؛ پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها و قدرتنماييشان تو را فريب دهد! پيش از آنها قوم نوح و گروههايى كه بعد از آنها بودند پيامبرانشان را تكذيب كردند؛ و هر امّتى در پى آن بودند كه پيامبرشان را بگيرند (و آزار دهند)، و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را مجازات كردم؛ ديدى كه مجازات من چگونه بود! واين گونه فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كافر شدند مسلّم شده كه آنها همه اهل آتشند.»
۳۴. «قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ؛
آنها مىگويند: آيا پيامبران شما با دلايل روشن به سراغتان نيامدند؟! مىگويند: آرى (آمدند ولى ما نپذيرفتيم) آنها مىگويند: پس هر چه مىخواهيد خدا را بخوانيد؛ ولى دعاى كافران به اجابت نمىرسد و جز در گمراهى نيست.»
۳۵. «إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛
كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستيزهجويى مىكنند، در سينههايشان فقط تكبّر و غرور است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست.»
۳۶. «
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ • وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ؛
پس اى پيامبر
صبر كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو نشان دهيم، يا تو را پيش از آن از دنيا ببريم (مهم نيست)؛ چرا كه آنان را فقط به سوى ما باز مىگردانند. ما پيش از تو پيامبرانى فرستاديم؛ سرگذشت گروهى از آنان را براى تو باز گفته، و سرگذشت گروهى را براى تو بازگو نكردهايم؛ و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز به فرمان خدا بياورد. و هنگامى كه فرمان خداوند براى مجازات كافران صادر شود، بحق داورى خواهد شد؛ و آن جا اهل باطل زيان خواهند كرد.»
۳۷. «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ • ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ؛
كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآيد؛ چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است. آنچه به ناروا درباره تو مىگويند همان است كه درباره پيامبران قبل از تو نيز گفته شده؛ پروردگار تو هم داراى آمرزش و هم داراى كيفر دردناكى است!»
۳۸. «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛
كسانى كه غير او را ولىّ خود انتخاب كردند، خداوند حساب اعمالشان را نگه مىدارد؛ و تو مأمور اجبار آنها بر قبول حق نيستى.»
۳۹. «وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ • فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛
و چگونه از شكايت پيامبر كه مىگويد: پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمىآورند، غافل مىشوند؟! پس اكنون از آنان روى برگردان و بگو: سلام بر شما، امّا بزودى خواهند دانست!»
۴۰. «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ • بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ فَارْتَقِبْ • يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ؛
هيچ معبودى جز او نيست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست. ولى آنها در شكّند و با حقايق بازى مىكنند. پس منتظر روزى باش كه آسمان دود آشكارى پديد آورد.»
۴۱. «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ • فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ؛
به يقين ما آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكّر شوند. امّا اگر نپذيرفتند منتظر باش، آنها نيز منتظرند (تو منتظر پيروزى الهى و آنها منتظر عذاب و شكست)!»
۴۲. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ ... كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ؛
پيش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ (قومى كه در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى به نام حنظله داشتند) و
قوم ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند، ... هر يک از آنها پيامبران را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق يافت.» خداوند با ذكر تكذيبگران امّتهاى گذشته، پيامبراعظم صلیاللهعلیهوآله را دلدارى مىدهد و كفّار را تهديد مىكند.
۴۳. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ؛
ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، و تو مأمور به اجبار آنها به ايمان نيستى؛ پس بوسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب من مىترسند متذكّر ساز (وظيفه تو همين است).» آيه شريفه در تسليت و دلدارى پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله از تكذيب و انكار نبوّت او به وسيله كافران است.
۴۴. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ؛
اكنون مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مىكنند واگذار! ما آنان را از آن جا كه نمىدانند بتدريج به سوى عذاب پيش مىبريم.» در اين آيه شريفه، نوعى دلدارى براى پيامبر صلیاللهعلیهوآله و تهديد براى مشركان است.
۴۵. «
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا • إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً • وَ نَراهُ قَرِيباً؛
پس
صبر جميل پيشه كن، زيرا آنها آن روز را دور مىبينند، و ما آن را نزديک مىبينيم.»
۴۶. «وَ
اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا • وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا؛
و در برابر آنچه دشمنان مىگويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنان دورى گزين. و مرا با تكذيبكنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده.» منظور از «يقولون» تكذيب و اذيّت و نسبت
سحر و
کهانت دادن به پيامبر صلیاللهعلیهوآله است كه در آيه بعدى پيامبر صلیاللهعلیهوآله را در مقابل اين تكذيبگران دلدارى مىدهد.
۴۷. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا •
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً؛
به يقين قرآن را ما بر تو نازل كرديم. پس در تبليغ و اجراى حكم پروردگارت شكيبا و با استقامت باش، و از هيچ گنهكار يا كافرى از آنان اطاعت مكن.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله با
وعده نصرت در دنيا و
پاداش در آخرت، در مقابل اذيّت و تكذيب كافران:
«
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ ...؛
پس اى پيامبر!
صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است....»
مراد از «
صبر»، مقاومت در مقابل اذيّت و تحمّل مشقّت در برابر تكذيب پيامبر صلیاللهعلیهوآله است. مقصود از «وعد اللّه» وعده نصرت به آن حضرت در دنيا و پاداش در آخرت است.
دلدارى خداوند به محمّد صلیاللهعلیهوآله، در قبال
کفر و حقستيزى دشمنان، با بيان سرگذشت
قوم نوح:
۱. «وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً؛
و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را نشانه و عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم!»
۲. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ • فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ • فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ • وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ • وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ • تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ؛
پيش از آنها قوم نوح پيامبرشان را تكذيب كردند، آرى بنده ما را تكذيب كرده و گفتند: او ديوانه است. و با انواع آزارها از ادامه رسالتش بازداشته شد. او به پيشگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب اين قوم طغيانگر شدهام، پس مرا يارى كن! در اين هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان و بىوقفه گشوديم؛ و زمين را شكافتيم و چشمههاى زيادى بيرون فرستاديم؛ و اين دو آب براى هدفى كه مقدّر شده بود درآميختند (و درياى وحشتناكى تشكيل شد)! و او را بر كشتى ساخته شده از الواح و ميخها سوار كرديم؛ آن كشتى تحت مراقبت ما حركت مىكرد. اين پاداشى بود براى كسانى كه از سوى دشمنان مورد انكار قرار گرفته بودند.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر آزارهاى كفار، با بيان نزديكى
قیامت و فرا رسيدن زمان
عذاب آنان:
«
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا • إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً • وَ نَراهُ قَرِيباً؛
پس
صبر جميل پيشه كن، زيرا آنها آن روز را دور مىبينند، و ما آن را نزديک مىبينيم.»
آيات شريفه اشاره به تكذيب كفّار است و اينكه با نزديك شدن قيامت، زمان عقاب آنان هم فرا مىرسد.
دلدارى خداوند به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، به جهت تكذيب آن حضرت، از طرف
یهود:
۱. «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ؛
پس اگر اين بهانه جويان تو را تكذيب كنند، چيز تازهاى نيست؛ پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند؛ پيامبرانى كه دلايل آشكار، و نوشتههاى متين و محكم، و كتاب روشنى بخش آورده بودند.» آيه شريفه در بيان تسليت و دلدارى پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله از اذيت و تكذيب يهود و مشركان نسبت به آن جناب است كه تكذيب آنان مختص به شما نيست، بلكه انبياى گذشته را نيز تكذيب مىكردند.
۲. «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ؛
هر انسانى مرگ را مىچشد؛ و شما پاداش خود را بطور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت؛ و هر كس از آتش دوزخ دور شده، و به بهشت وارد شود، نجات يافته و رستگار شده است و زندگى دنيا، چيزى جز مايه فريب نيست.» آيه شريفه در جهت تسليت و دلدارى پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله است، به اينكه بعد از اين عالم، هر نيكوكار، پاداش و جزاى عمل خود را مىبيند.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، براى زدودن آزردگى وى، در برابر انكار و
تکذیب رسالت آن حضرت، از سوى يهود:
«لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً؛
آنها نبوّت تو را انكار مىكنند ولى خداوند گواهى مىدهد به آنچه بر تو نازل كرده؛ كه از روى علمش نازل كرده است؛ و فرشتگان نيز گواهى مىدهند؛ هر چند گواهى خدا كافى است.»
در شأن نزول آمده است: جماعتى از يهود، نزدرسولخدا صلیاللهعلیهوآله آمدند. حضرت به آنان فرمود: به خدا سوگند! مىدانم كه شما مىدانيد كه من رسول خدا هستم. يهوديان گفتند: اين مسئله را ما نمىدانستيم. پس خداوند اين آيه شريفه را براى تسليت و دلدارى پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله نازل كرد.
اطمينانبخشى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، نسبت به عدم تأثير و كارايى توطئههاى كافران، عليه
رسالت وى:
۱. «وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ • وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛
و به خاطر كارهاى آنان اندوهگين و دلسرد مشو، و از توطئههاى آنان در تنگنا قرار مگير. آنها مىگويند: اگر راست مىگوييد، اين وعده عذاب كه به ما مىدهيد كى خواهد آمد؟!»
۲. «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ؛
بلكه آنها تصميم محكم بر توطئه گرفتند؛ ما نيز اراده محكمى (درباره آنها داريم.) آيا آنان مىپندارند كه ما اسرار نهانى و سخنان درگوشى آنان را نمىشنويم؟! آرى، فرستادگان (
فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مىنويسند.»
۳. «أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ؛
آيا مىخواهند نقشهاى شيطانى بكشند؟! ولى بدانند كافران خودشان در دام اين نقشهها گرفتار مىشوند!»
دلدارى خداوند به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، در برابر توطئه بعضى همسران آن حضرت در افشاى
اسرار وى:
«وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ ... • إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ • عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً؛
به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامىكه وى آن را نزد يكى ديگر از همسران پيامبر افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، ... اگر شما دو همسر پيامبر از كار خود توبه كنيد به نفع شماست، زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته؛ و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، كارى از پيش نخواهيد برد زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند. اى همسران پيامبر اگر او شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهكننده، عبادت كار، هجرتكننده، زنانى غيرباكره و باكره.»
«ان تتوبا الى اللّه ...» خطاب به
عایشه و
حفصه است.
تسلّابخشى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، نسبت به تسلّط مجدّد پيامبر صلیاللهعلیهوآله بر اسيران آزاد شده، در صورت
خیانت آنان:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى ... • وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛
اى پيامبر! به كسانى كه در دست شما اسيرند بگو: ... امّا اگر بخواهند به تو خيانت كنند، تازگى ندارد آنها پيش از اين نيز به خدا خيانت كردند؛ و خداوند شما را بر آنها پيروز كرد؛ خداوند دانا و حكيم است.»
آيه شريفه به اين مطلب اشاره دارد كه اگر اسيران پس از آزادى بخواهند به تو خيانت كنند و يار دشمنان تو باشند، بار ديگر گرفتار مىشوند.
خداوند، تسلّادهنده پيامبر صلیاللهعلیهوآله از
دشمنی كافران با او:
۱. «وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛
به يقين پيش ازتو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛ و در برابر تكذيبها،
صبر و استقامت كردند؛ و در اين راه، آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. و هيچ چيز سنّتهاى خدا را تغيير نمىدهد؛ و به يقين اخبار پيامبران به تو رسيده است.»
۲. «تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ؛
اينها، شهرها و آباديهايى است كهقسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهيم؛ پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آنها چنان لجوج بودند كه به آنچه قبلًا تكذيب كرده بودند، ايمان نمىآوردند. اين گونه خداوند بر دلهاى كافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، توان تشخيص را از آنها سلب مىكند).»
۳. «وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ • ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ • كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ؛
و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان (مرگ)، جانشان را مىگيرند، در حالى كه بر صورت و پشت آنها مىزنند و مىگويند: بچشيد عذاب سوزنده را، (به حال آنان تأسّف خواهى خورد)! و به آنان گفته مىشود: اين، در مقابل كارهايى است كه با دست خود از پيش فرستادهايد؛ و خداوند نسبت به بندگان، هرگز ستم روا نمىدارد! حال اين گروه مشركان، همانند حال فرعونيان، و كسانى است كه پيش از آنان بودند؛ آنها آيات خدا را انكار كردند؛ خداوند هم آنان را به گناهانشان كيفر داد؛ خداوند توانا، و سخت كيفر است!»
۴. «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ؛
ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند؛ بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، در حالى كه هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند؛ پس بنگر عاقبت كار ستمكاران چگونه بود!»
۵. «وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ • وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛
مشركان گفتند: اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدران ما، غير او چيزى را پرستش نمىكرديم؛ و چيزى را بدون اجازه او حرام نمىساختيم. آرى، كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند؛ ولى آيا پيامبران وظيفهاى جز ابلاغ آشكار دارند؟! ما در هر امّتى رسولى برانگيختيم كه: خداى يكتا را بپرستيد؛ و از پرستش طاغوت اجتناب كنيد. خداوند گروهى از آنان را هدايت كرد؛ و گروهى از آنان
ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت؛ پس در روى زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تكذيبكنندگان چگونه بود!»
۶. «أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ ... •
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
آيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از اقوام پيشين را كه طغيان و
فساد كردند هلاک نموديم، در حالى كه اينها در مسكنهاى ويران شده آنان راه مىروند؟! ... پس در برابر آنچه مىگويند،
صبر كن؛ و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن،
تسبیح و
حمد پروردگارت را به جا آور؛ و در ساعاتى از شب و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه از الطافالهى خشنود شوى.»» مراد از «مساكنهم» مساكن قوم عاد و ثمود است كه به هنگام سفر تجارتى به سوى شام از آن ديار عبور مىكردند.
آيه در مقام دلدارى از پيامبر صلیاللهعلیهوآله است.
مراد از «
صبر»، مقاومت در مقابل گفتار كفرآميز مشركان و انكار نبوّت پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله است.
۷. «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ • وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ • وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ • فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ؛
اگر تو را تكذيب كنند، امر تازهاى نيست؛ پيش از آنها قوم نوح و
عاد و ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند. و همچنين
قوم ابراهیم و قوم لوط؛ و
اصحاب مدین (قوم شعيب)؛ و نيز موسى از سوى فرعونيان تكذيب شد؛ امّا من به كافران مهلت دادم، پس از آن، آنها را مجازات كردم. ديدى چگونه عمل آنها را پاسخ گفتم؟! چه بسيار اهل شهرها و آباديهايى كه آنها را نابود و هلاک كرديم در حالى كه ستمكار بودند، و ديوارهاى آن بر روى سقفهايش فرو ريخت! و چه بسيار چاه پرآب و قصرهاى محكم و مرتفع كه بىصاحب ماند!»
۸. «لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛
گمان مبر كافران مىتوانند از مجازات الهى در زمين فرار كنند. جايگاه آنان آتش است، و چه بد سرانجامى است!»
۹. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً • فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً • وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً • وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً؛
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و برادرش هارون را ياورِ او قرار داديم؛ و گفتيم: به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد! امّا آن مردم به مخالفت برخاستند و ما آنان را به طور كامل هلاک كرديم. و قوم نوح را هنگامى كه پيامبران را تكذيب كردند
غرق نموديم، و آنان را نشانه و عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمكاران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم! همچنين قوم عاد و ثمود و
اصحاب رسّ (گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند) و اقوام بسيارى را كه در اين ميان بودند، هلاک كرديم.» تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله با سرگذشت گروهى از پيغمبران كه به دشمنانشان گرفتار شدند و خداى متعال دشمنان ايشان را به نسبت دشمنىشان هلاک و تباه ساخت، در اين آيه شريفه بيان گرديده است.
۱۰. «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ • أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ • ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ • وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ؛
يا براى عذاب ما عجله مىكنند؟! آيا مىدانى كه، اگر باز هم ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم، سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد، اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت! ما اهل هيچ شهر و ديارى را هلاک نكرديم مگر اينكه بيم دهندگانى از پيامبران الهى داشتند.»
۱۱. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ؛
و پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى هنگامى كه اندرزها سودى نداد مجرمان را مجازات كرديم؛ (و مؤمنان را يارى نموديم)؛ و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما.»
۱۲. «وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
كسانى كه پيش از آنان بودند نيز
آیات الهی را تكذيب كردند، در حالى كه اينها به ده يك آنچه به آنان داديم نرسيدهاند. آرى آنها فرستادگان مرا تكذيب كردند؛ پس ببين مجازات من نسبت به آنها چگونه بود!»
۱۳. «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ • ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ؛
اگر تو را تكذيب كنند (عجب نيست)؛ كسانى كه پيش از آنان بودند نيز پيامبران خود را تكذيب كردند؛ آنها با دلايل روشن و نوشتههاى محكم و متين و كتاب آسمانى روشنگر به سراغ آنان آمدند امّا كوردلان ايمان نياوردند. سپس من كافران را بعد از اتمام حجّت مجازات كردم، پس ببين مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟!»
۱۴. «إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ • وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ • بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ • إِنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلِيمِ؛
چرا كه وقتى به آنها گفته مىشد: معبودى جز خدا وجود ندارد،
تکبّر و سركشى مىكردند؛ و پيوسته مىگفتند: آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟! (چنين نيست)، بلكه او حق را آورده و پيامبران پيشين را تصديق كرده است. امّا شما مستبكران كوردل بطور مسلّم عذاب دردناک را خواهيد چشيد!»
۱۵. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ • وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ • إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ؛
پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت پيامبران ما را تكذيب كردند! و نيز قوم ثمود و لوط و
اصحاب أیکه (قوم شعيب)، اينها احزابى بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند)! هر يک از اين گروهها فرستادگان ما را تكذيب كردند، و عذاب من درباره آنان تحقّق يافت!»
۱۶. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ • وَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ؛
پيش از آنها قوم نوح و گروههايى كه بعد از آنها بودند پيامبرانشان را تكذيب كردند؛ و هر امّتى در پى آن بودند كه پيامبرشان را بگيرند (و آزار دهند)، و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را مجازات كردم؛ ديدى كه مجازات من چگونه بود!واين گونه فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كافر شدند مسلّم شده كه آنها همه اهل آتشند.» آيه شريفه در مقام اين معنا است كه گروهها و اقوام گذشته، پيامبران را تكذيب و قصد
کشتن آنان را كرده، مجادله باطل مىكردند، به اينكه خداوند اگر مىخواست رسولى را بفرستد، فرشتگانى را مىفرستاد. ما هم به علّت همين -تكذيبشان- آنان را به عذابمان گرفتار كرديم.
۱۷. «وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ • وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَ كُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِينَ؛
در آن روز هر امّتى را مىبينى كه از شدّت ترس و وحشت به زانو درآمده؛ هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود، و به آنها مىگويند: امروز جزاى آنچه را انجام مىداديد به شما داده مىشود. امّا كسانى كه كافر شدند به آنها گفته مىشود: مگر آيات من بر شما خوانده نمىشد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمى بوديد؟!»
۱۸. «
فَاصْبِرْ كَما
صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛
آنگونه كه پيامبران اولوا العزم
صبر كردند، و براى عذاب آنان شتاب مكن! روزى كه وعدههايى را كه به آنها داده مىشود ببينند، احساس مىكنند كه گويى جز ساعتى از يک روز در دنيا توقف نكردهاند؛ اين ابلاغى است براى همگان؛ آيا جز قوم نافرمان هلاک خواهند شد؟!»
۱۹. «... وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ • وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ؛
... در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مىگيرند و همچون چهارپايان مىخورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست. و چه بسيار شهرهايى كه از شهر تو كه بيرونت كرد نيرومندتر بودند؛ و ما همه آنها را به سزاى اعمالشان هلاک كرديم و هيچ ياورى نداشتند.»
۲۰. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ • بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ • كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ • وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ • وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ؛
آنها تعجب كردند كه پيامبرى انذارگر از ميان خودشان به سراغ آنها آمده (و سخن از معاد مىگويد)؛ و كافران گفتند: اين چيز شگفت آورى است! آنها حق را هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند؛ از اين رو پيوسته در كار آشفته خود متحيرند. پيش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ (قومى كه در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى به نام حنظله داشتند) و قوم ثمود پيامبرانشان را تكذيب كردند، و همچنين قوم عاد و فرعون و قوم لوط، و اصحاب ايكه (قوم شعيب) و
قوم تُبَّع (كه در سرزمين يمن زندگى مىكردند)، هر يك از آنها پيامبران را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق يافت.»
۲۱. «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ • فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ • بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ • وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ؛
آيا سرگذشت آن لشكرها به تو رسيده است، لشكريان
فرعون و ثمود؟! ولى كافران پيوسته در حال تكذيب حقّند، و خداوند به همه آنها احاطه دارد.»
دلجويى خداوند از پيامبر صلیاللهعلیهوآله، با امر به
صبر در برابر دشمنیهاى كافران با آن حضرت:
۱. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا
فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ؛
اى پيامبر! اينها از اخبار غيبى است كه به تو وحى مىكنيم؛ نه تو، و نه قومت، اينهارا پيش از اين نمىدانستيد. بنابراين،
صبر و استقامت كن، كه عاقبت از آن پرهيزگاران است.»
۲. «وَ
اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛
و شكيبايى كن، كه خداوند پاداش
نیکوکاران را ضايع نخواهد كرد.»
۳. «وَ
اصْبِرْ وَ ما
صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ؛
شكيبايى كن، و شكيبايى تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد؛ و بخاطر كارهاى آنها، اندوهگين و دلسرد مشو؛ و از توطئههاى آنها، در تنگناقرار مگير.»
۴. «كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ •
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛
اينگونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مُهر مىنهد. اكنون كه چنين است
صبر و استقامت پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و سبک نشمرند)!»
۵. «
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ؛
پس اى پيامبر!
صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است، و براى گناه (ترک اولى) خود استغفار كن، و هر صبح و شام پروردگارت را تسبيح و حمد بگو.»
۶. «
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ؛
پس اى پيامبر
صبر كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو نشان دهيم، يا تو را پيش از آن از دنيا ببريم (مهم نيست)؛ چرا كه آنان را فقط به سوى ما باز مىگردانند.»
۷. «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ • فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ؛
به يقين ما آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكّر شوند. امّا اگر نپذيرفتند منتظر باش، آنها نيز منتظرند (تو منتظر پيروزى الهى و آنها منتظر عذاب و شكست)!»
۸. «
فَاصْبِرْ كَما
صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛
آنگونه كه پيامبران اولوا العزم
صبر كردند، و براى عذاب آنان شتاب مكن! روزى كه وعدههايى را كه به آنها داده مىشود ببينند، احساس مىكنند كه گويى جز ساعتى از يک روز در دنيا توقف نكردهاند؛ اين ابلاغى است براى همگان؛ آيا جز قوم نافرمان هلاک خواهند شد؟!»
۹. «وَ
اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ؛
در راه ابلاغ حكم پروردگارت
صبر و استقامت كن، چرا كه تو تحت مراقبت و حفظ ما هستى. و هنگامى كه برمىخيزى پروردگارت را تسبيح و حمد گوى.»
۱۰. «
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا • إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً • وَ نَراهُ قَرِيباً؛
پس
صبر جميل پيشه كن، زيرا آنها آن روز را دور مىبينند، و ما آن را نزديک مىبينيم.» آيه شريفه در مقام دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله است كه اگر كافران، قيامت و عذاب آن را بعيد مىشمرند، ما آن را ممكن و قريبالوقوع مىدانيم و به حساب آنان خواهيم رسيد.
۱۱. «وَ
اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا • وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا؛
و در برابر آنچه دشمنان مىگويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنان دورى گزين. و مرا با تكذيبكنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده.»
۱۲. «وَ لِرَبِّكَ
فَاصْبِرْ؛
و بخاطر پروردگارت شكيبايى كن.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر مخالفتهاى كافران عنود، قدرتطلب و افزونخواه (همچون
ولید بن مغیره):
«ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً • وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً • وَ بَنِينَ شُهُوداً • وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً • ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ • كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً؛
مرا با كسى كه او را به تنهايى آفريدهام واگذار! همان كس كه براى او مال گستردهاى قرار دادم، و فرزندان فراوانى كه همواره در كنار او و در خدمت او هستند، و وسايل زندگى را از هر نظر برايش فراهم ساختم! باز طمع دارد كه به آن بيفزايم. هرگز. چنين نخواهد شد؛ چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مىورزد.»
در شأن نزول آمده كه اين آيات درباره وليد بن مغيره نازل شده است.
دلدارى خداوند به پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله، در بازگشت دوباره آن حضرت به
مکّه:
«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ ...؛
آن كس كه قرآن را بر تو لازم كرد، تو را به جايگاهت (زادگاهت) باز مىگرداند....»
برخى مفسرين گفتهاند: مقصود از «معاد» در آيه، مكّه است. نكره آوردن «معاد»، بيانگر اهمّيّت آن است، زيرا با بازگشت پيامبر صلیاللهعلیهوآله به مكّه، عزّت اسلام و مسلمانان آشكار شد. خداوند با اين آيه به پيامبر صلیاللهعلیهوآله آن هم در حالى كه در مكّه مورد تهديد و اذيّت بوده، وعده نصرت داده است.
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، به جهت نگرانى حضرت از زيادى
اموال و
اولاد منافقان و تأثير منفى آن در اعتقادات مسلمانان، با بيان حكمت آن:
۱. «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ؛
و فزونىِ ثروتها و فرزندانشان، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ اين براى آنها نعمت نيست، بلكه خدا مىخواهد آنان را بوسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند.»
۲. «وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ؛
فزونى اموال و فرزندانشان، تو را در شگفتى فرو نبرد! اين براى آنها نعمت نيست؛ بلكه خدا مىخواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند.»
دلدارى و آرامشبخشى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله در
غار ثور، از
ترس دشمن:
«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها ...؛
اگر او (پيامبر) را يارى نكنيد، خداوند او را در سختترين لحظات يارى كرد؛ آن هنگام كه كافران او را از مكّه بيرون كردند، در حالى كه يكى از دو نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همسفر خود مىگفت: غم مخور، خدا با ماست. آنگاه، خداوند، آرامش خود را بر او فرستاد؛ و با لشكرهايى كه مشاهده نمىكرديد، او را تأييد نمود....»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر ستم
ظالمان و
انتقام از آنان:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ؛
اى پيامبر! هرگز گمان مبر كه خدا، از آنچه ستمكاران انجام مىدهند، غافل است! نه، بلكه كيفر آنها را براى روزى كه چشمها در آن بخاطر ترس و وحشت از حركت باز مىايستد تأخير مىاندازد.»
دلدارى خدا به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر كفرورزى
اهل کتاب و سرنوشت شوم آنان:
«قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ ... وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ؛
بگو: اى اهل كتاب! ... ولى به يقين آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، نه تنها مايه بيدارى آنها نمىگردد، بلكه بر
طغیان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. بنابراين، از اين مخالفت و انحراف گروه كافران غمگين مباش.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در پى
محزون شدن آن حضرت، از شتاب برخى مردم در كفر:
۱. «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً ...؛
كسانى كه در راه كفر، شتاب مىكنند، تو را غمگين نسازند! به يقين، آنها هرگز زيانى به خداوند نمىرسانند....» «الّذين» منافقاناند.
۲. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ ...؛
اى پيامبر! كسانى كه در مسير كفر شتاب مىكنند و با زبان مىگويند: ايمان آوردهايم و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند!....»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، نسبت به
ایمان نياوردن يهود:
۱. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ ... وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ...؛
اى پيامبر! كسانى كه در مسير كفر شتاب مىكنند تو را اندوهگين نسازند! ... و نيز گروهى از يهود كه با دقت به سخنان تو گوش مى دهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند؛ آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند....»
۲. «وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ ... فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ؛
و در ميان آنها (اهل كتاب)، طبق آنچه خداوند نازل كرده، داورى كن؛ ... و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مىخواهد آنان را بخاطر پارهاى از گناهانشان مجازات كند؛ و بسيارى از مردم فاسقند.» آيه شريفه درباره يهود نازل شده است.
و «ان كثيراً من النّاس لفاسقون» براى دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله در ايمان نياوردن اكثر مردم است.
۳. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ ... فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ؛
بگو: اى اهل كتاب! شما هيچ جايگاهى نزد خداوند نداريد، مگر اينكه تورات برپا داريد. ... بنابراين، از اين مخالفت و انحراف گروه كافران غمگين مباش.»
دلجويى و حمايت خداوند از پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، در برابر بهانهجوييها و گزافهگوييهاى اهل كتاب:
«يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ ...؛
اهل كتاب از تو مىخواهند كتابى از آسمان يكجا بر آنها نازل كنى؛ در حالى كه اين يك بهانه است؛ آنها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان ده! و بخاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله سامرى را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، به خدايى انتخاب كردند. ولى ما از آن در گذشتيم و عفو كرديم....»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله از نگرانى آن حضرت، به علت ايمان نياوردن كافران:
۱. «... وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ؛
... ولى به يقين آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، نه تنها مايه بيدارى آنها نمىگردد، بلكه بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. بنابراين، از اين مخالفت و انحراف گروه كافران غمگين مباش.»
۲. «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ؛
ولى اكثر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ايمان نمىآورند.»
۳. «إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ؛
هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى، سودى ندارد؛ چرا كه خداوند كسى را كه به سبب اعمالش گمراه ساخت، هدايت نمىكند؛ و آنها هيچ ياورى نخواهند داشت.» خداوند در اين آيه شريفه، پيامبر صلیاللهعلیهوآله را تسليت و دلدارى داده به اينكه نسبت به هدايت آنان
حرص نورزد كه آنان چنان در كفر خود غوطهور شدهاند كه هرگز ايمان نمىآورند.
۴. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً؛
گويى مىخواهى، خود را به خاطر اعمال آنها از غم و اندوه هلاک كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند!»
۵. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ • إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ؛
گويى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند! اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن بى اختيار خاضع گردد.»
۶. «إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ • وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ • بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ؛
چرا كه وقتى به آنها گفته مىشد: معبودى جز خدا وجود ندارد، تكبّر و سركشى مىكردند؛ و پيوسته مىگفتند: آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟! (چنين نيست)، بلكه او حق را آورده و پيامبران پيشين را تصديق كرده است.»
خداوند، تسلّادهنده پيامبر صلیاللهعلیهوآله، به جهت اندوه حضرت از كفرورزى كافران، با بشارت به پديدار شدن مؤمنان پايدار:
«أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ؛
آنها كسانى هستند كه
کتاب آسمانی و حكم و
نبوّت به آنان داديم؛ و اگر اين گروه مشركان نسبت به آن كفر ورزند، آيين حق زمين نمىماند؛ زيرا كسان ديگرى را نگاهبان آن مىسازيم كه نسبت به آن، كافر نيستند.»
«هؤلاء» اشاره به كفّارى است كه نبوّت انبيا را تكذيب مىكردند.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در قبال بهانهجويیهاى مشركان:
۱. «وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ • إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ؛
افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟! و يا چرا نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟! پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند؛ دلها و افكارشان مشابه يكديگر است؛ ولى ما به اندازه كافى آيات و نشانهها را براى اهل يقين و حقيقت جويان روشن ساختهايم. ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن همه مردم فرستاديم؛ و تو مسئول گمراهى دوزخيان پس از ابلاغ رسالت نيستى.»
۲. «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ • وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛
و حتّى اگر فرشتگان را بر آنها نازل مىكرديم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مىنموديم، هرگز ايمان نمىآوردند؛ مگر آنكه خدا بخواهد؛ ولى بيشتر آنها جهل مىورزند. اين گونه در برابرهر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم؛ آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فريب و بىاساس براى اغفال مردم به يكديگر القا مىكردند؛ و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند؛ ولى ايمان اجبارى سودى ندارد. بنابراين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار.»
۳. «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ • أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛
شايد ابلاغ بعض آياتى را كه به تو وحى مىشود، به خاطر عدم پذيرش آنها ترک كنى (و به تأخير اندازى)؛ و سينهات از اين جهت تنگ و ناراحت شود كه مىگويند: چرا گنجى بر او نازلنشده و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده است؟! نگران مباش! چرا كه تو فقط بيم دهندهاى؛ و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چيز است؛ (و به حساب آنان مىرسد). آيا مىگويند: او به دروغ قرآن را به خدا نسبت داده (و ساختگى است)! بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و هر كس را كه مىتوانيد- غير از خدا- براى اين كار دعوت كنيد!»
۴. «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا • قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولًا • قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ ...؛
تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت، مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود كه از روى نادانى و بىخبرى گفتند: آيا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟! بگو: (آرى) اگر در روى زمين فرشتگانى زندگى مىكردند، (و) با آرامش گام بر مىداشتند، ما فرشتهاى را از آسمان بعنوان رسول، بر آنها مىفرستاديم؛ (چرا كه راهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد). بگو: همين بس كه خداوند، ميان من و شما گواه باشد؛ چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.» آيه شريفه نوعى تسلّا و دلدارى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله و تهديدى عليه مشركان است.
۵. «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً • وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً • يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً؛
ما هيچ يک از پيامبران را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه آنها نيز غذا مىخوردند و در بازارها براى تهيه نيازشان راه مىرفتند؛ و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرار داديم، آيا
صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان بر مىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. و كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز)، ندارند گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم نمىبينيم؟! آنها تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند! آنها فرشتگان را خواهند ديد، امّا روزى كه فرشتگان را مىبينند، در آن روز هيچ بشارتى براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)؛ و مىگويند: ما را امان دهيد، ما را معاف داريد. امّا سودى ندارد.»
۶. «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ • قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ؛
و اين گونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو، انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم. پيامبرشان گفت: آيا اگر من براى شما آيينى هدايتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم بازهم انكار مىكنيد)؟! گفتند: (آرى،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در صورت امتناع
خویشاوندان آن حضرت، از گرايش به وى:
«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ • وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ • فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ • وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ • الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ • وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ • إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛
و نخست خويشاوندان نزديكت را انذار كن. و پر و بال عطوفت خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند فرود آر. و اگر تو را نافرمانى كنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم! و بر خداوند توانا و مهربان توكّل كن. همان كسى كه تو را به هنگامى كه براى عبادت بر مىخيزى مىبيند؛ و نيز حركت تو را در ميان سجدهكنندگان (مشاهده مىكند). اوست خداى شنوا و دانا.»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در مقابل
مکر و نقشه مشركان:
۱. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ • وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ؛
و نيز اينگونه در هر شهر و آبادى، بزرگان گنهكارى قرار داديم؛ و همه گونه قدرت در اختيارشان گذارديم؛ و سرانجام كارشان اين شد كه به مكر و فريب مردم پرداختند؛ ولى اينگونه افراد تنها خودشان را فريب مىدهند و نمىفهمند. و هنگامى كه آيهاى براى آنها بيايد، مىگويند: ما هرگز ايمان نمىآوريم، مگر اينكه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما داده شود. خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را در كجا و به عهده چه كسى قرار دهد. بزودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، و مردم را از راه حق منحرف ساختند، در برابر مكر و فريب و نيرنگى كه مىكردند، گرفتار حقارت در پيشگاه خدا، و عذاب شديد خواهند شد.»
۲. «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ؛
به خاطر بياور هنگامى را كه كافران براى تو نقشه مىكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا از مكّه بيرون كنند؛ آنها توطئه مىكردند، و خداوند هم تدبير مىكرد؛ و خدا بهترين تدبيركنندگان است.»
۳. «وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ • وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ؛
و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا پيش از فرارسيدن اين مجازاتها تو را بميرانيم، در هر حال وظيفه تو فقط ابلاغ وحى الهى است؛ و حساب آنها بر ماست. پيش از آنان نيز كسانى طرحها و نقشهها كشيدند؛ ولى تمام تدبيرها از آن خداست. او از اعمال هر كس آگاه است؛ و بزودى كفّار مىدانند سرانجام نيك سراى ديگر از آنِ كيست!»
۴. «وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ • فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ ...؛
آنها نهايت مكر و نيرنگ خود را به كار زدند؛ وهمه مكرها و توطئههايشان نزد خدا آشكار و بى اثر است، هر چند مكرشان چنان باشد كه كوهها از جا بركنده شود. پس هرگز گمان مبر كه خدا از وعدهاى كه به پيامبرانش داده، تخلّف كند....»
۵. «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ؛
كسانى كه قبل از ايشان بودند نيز مكر و توطئه كردند؛ ولى خداوند شالوده زندگى آنها را از اساس ويران كرد؛ و سقف از بالاى سرشان بر آنها فرو ريخت؛ و عذاب الهى از جايى كه نمىدانستند و انتظار نداشتند به سراغشان آمد.»
۶. «وَ
اصْبِرْ وَ ما
صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ • إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛
شكيبايى كن، و شكيبايى تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد؛ و بخاطر كارهاى آنها، اندوهگين و دلسرد مشو؛ و از توطئههاى آنها، در تنگناقرار مگير. زيرا خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند، و كسانى كه نيكوكارند.»
۷. «وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ؛
و به خاطر كارهاى آنان اندوهگين و دلسرد مشو، و از توطئههاى آنان در تنگنا قرار مگير.»
۸. «وَ قالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْناقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛
و مستضعفان به مستكبران مىگويند: مكر و نيرنگ شما در شب و روز (مايه گمراهى ما شد)، هنگامى كه به ما دستور مىداديد كه به خداوند كافر شويم و همتايانى براى او قرار دهيم. و آنان هنگامى كه عذاب الهى را مىبينند پشيمانى خود را پنهان مىكنند (تا بيشتر رسوا نشوند). و ما غل و زنجيرها در گردن كافران مىنهيم؛ آيا جز آنچه عمل مىكردند به آنها جزا داده مىشود؟!»
۹. «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً • اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا؛
آنان سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه اگر پيامبر انذاركنندهاى به سراغشان آيد، هدايت يافتهترين امّتها خواهند بود؛ امّا چون پيامبر انذار كنندهاى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از حق چيزى بر آنها نيفزود. اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاى بدشان بود؛ و نيرنگ بد تنها دامان صاحبانش را مىگيرد؛ آيا آنها چيزى جز سنّت پيشينيان و عذابهاى دردناك الهى را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبديلى نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى دگرگونى نمىيابى.»
۱۰. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ؛
آيا مىگويند: او بر خدا دروغ بسته است؟! در حالى كه اگر خدا بخواهد و تو را دروغگو بداند بر قلب تو مهر مىنهد و باطل را محو مىكند و حق را به فرمانش پا برجا مىسازد؛ به يقين او از آنچه درون سينههاست آگاه است.» «افترى على اللّه كذباً» يعنى پيامبر صلیاللهعلیهوآله به دروغ، ادّعاىرسالت از طرف خداوند مىكند.
۱۱. «أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ؛
آيا مىخواهند نقشهاى شيطانى بكشند؟! ولى بدانند كافران خودشان در دام اين نقشهها گرفتار مىشوند!»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در مقابل مكر يهوديان:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ؛
اى پيامبر! كسانى كه در مسير كفر شتاب مىكنند و با زبان مىگويند: ايمان آوردهايم و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و نيز گروهى از يهود كه با دقت به سخنان تو گوش مى دهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند؛ آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مىكنند، و به يكديگر مىگويند: اگر اين كه ما مىخواهيم به شما داده شد و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد، بپذيريد؛ وگرنه از او دورى كنيد. ولى كسى را كه خدا براثر گناهان پى در پى او بخواهد مجازات كند، نمىتوانى در برابر خداوند از او دفاع كنى؛ آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند؛ در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيبشان خواهد شد.»
آيه شريفه در مقام تسليت و تعزيت پيامبر در مقابل مكر و نقشه يهوديان است.
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، پس از
خیانت يهود، در پيمان و عهدنامه با مسلمانان:
«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ • وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ • يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛
كسانى كه كافر شدند گمان نكنند با اين اعمال، پيش بردهاند، آنها هرگز نمىتوانند از قلمرو و كيفر ما بيرون روند! و اگر بخواهند تو را فريب دهند، خدا براى حمايت تو كافى است؛ او همان كسى است كه تو را، با يارى خود و مؤمنان، تأييد كرد؛ اى پيامبر! خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، براى حمايت تو كافى است؛ (فقط بر آنها تكيه كن).»
آيه شريفه، درباره طوايف يهود است كه پيامبر صلیاللهعلیهوآله پس از هجرتش به مدينه با آنان معاهدهاى بست، بر اينكه آنان در مقام مكر و فريب درنيايند و با دشمنان بر عليه پيامبر صلیاللهعلیهوآله همكارى نكنند. در عوض جانشان از ناحيه پيامبر صلیاللهعلیهوآله در امان بوده، بر دينشان باقى بمانند. ولى يهوديان بارها اين پيمان را نقض كردند و خداوند در آيه «و لايحسبنّ الّذين كفروا ...» پيامبر صلیاللهعلیهوآله را دلدارى داده كه آنان نمىتوانند خداوند را عاجز سازند.
خداوند، تسلّابخش پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در برابر مخالفتهاى كافران و انكار
معاد:
«وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ • وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا عَلى رَبِّهِمْ قالَ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ؛
آنها گفتند: غير از اين زندگى دنياى ما چيزى در كار نيست؛ و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد. گر آنها را به هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ايستادهاند، ببينى! او به آنها مىگويد: آيا اين حق نيست؟! مىگويند: آرى، قسم به پروردگارمان (حق است) مىگويد: پس مجازات را بچشيد به سزاى آنچه انكار مىكرديد!»
دلدارى خداوند به پيامبر صلیاللهعلیهوآله، در پى انكار يهود، نسبت به نزول كتب آسمانى از جانب خداوند:
«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ ...؛
خدا را آنگونه كه بايد بشناسند، نشناختند كه گفتند: خدا، هيچ چيز بر هيچ انسانى، نازل نكرده است. بگو: چه كسى كتابى را كه
موسی آورد، نازل كرد؟! كتابى كه براى مردم،
نور و هدايت بود....»
در يكى از شأن نزولها آمده است: شخصى يهودى ازپيامبر صلیاللهعلیهوآله سؤال كرد: اى محمّد صلیاللهعلیهوآله آيا خداوند كتابى را بر تو نازل كرده؟ پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: بلى. يهودى گفت: به خدا سوگند! خداوند از آسمان كتابى نازل نكرده است. آنگاه اين آيه شريفه بر پيامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲۶، ص۳۲۸، برگرفته از مقاله «زمینههای دلداری به محمد صلیاللهعلیهوآله».