• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زلم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




زَلَم (به فتح زاء و لام) و زُلَم(به ضم زاء و فتح لام) یکی از واژگان به کار رفته در قرآن کریم و جمع آن أزْلام است. زلم نوعی تیر است که با آن قرعه می‌کشیدند و قمار می‌کردند.



زَلَم و زُلَم:
(إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ‌ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ ...) (شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت‌آزمایی‌پلید و از عمل شیطان است، از آن دورى كنيد. ...)
(حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ‌ ... وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ‌ ذلِكُمْ فِسْقٌ ...) (گوشت مردار، و خون ... و حيوانى كه روى بت‌ها يا در برابر آنها ذبح مى‌شود، همه بر شما حرام شده است و همچنين تقسيم كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‌هاى تيرِ مخصوص بخت‌آزمايى؛ تمام اين‌ها، فسق و گناه است.)
ازلام كه جمع زلم است فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است و آيه دومى‌ نشان می‌دهد كه تقسيم با ازلام نوعى قمار بوده كه در اسلام تحريم شده است.


انصاب چنانكه در «نُصُب» خواهد آمد سنگ‌هائى بود كه به آن‌ها عبادت كرده و در اطراف کعبه نگهدارى می‌كردند و قربانی‌هائى براى آن‌ها و بر روى آن‌ها ذبح می‌كردند و با خون قربانى آنها را رنگين می‌نمودند چنانكه طبرسی و بیضاوی و ديگران گفته‌اند.
و اما ازْلام، واحد آن زَلَم (بر وزن فرس و صرد) به معنى تير است كه با آنها قرعه می‌كشيدند و قمار می‌كردند.
گويند براى عرب دو گونه ازلام (تيرهاى مخصوصى) بود يكى ازلام امر و نهى و ديگرى ازلام قمار.
۱- ازلام امر و نهى سه چوب تير مانندى بود كه بر يكى نوشته بود «امرنى ربّى» پروردگارم امر كرد و بر ديگرى «نهانى ربى» پروردگارم نهى كرد و سومى خالى بود و نوشته‌اى نداشت. چون يكى اراده سفر می‌كرد و يا می‌خواست كار مهمّى انجام دهد تيرها را به هم می‌زد اگر اولى می‌آمد آن كار را می‌كرد و اگر دومى می‌آمد منصرف می‌شد و اگر سومى می‌آمد دوباره آنها را به هم می‌زد تا اوّلى يا دوّمى بيايد.
مجمع و زمخشری و بيضاوى‌ «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ‌» به اين معنى گرفته و گفته: حرام است كه قسمت روزی و ديگر مقاصد خود را با ازلام بطلبيد. ولى اين از سياق آيه خيلى بعيد است زيرا كه آيه محرمات اکل را مى‌شمارد كه ميگويد: ميته، خون، و گوشت خوک و ... بر شما حرام است. جا نداشت كه اين مطلب را در ضمن آن‌ها به ميان بكشد بلكه منظور قسمت گوشت با ازلام قمار است كه ذيل نقل خواهد شد. ضمنا در بعضى نقل‌ها هست كه به جاى جمله‌هاى «امرنى ربّى» «نهانى ربى» كلمه «افعل- لا تفعل» می‌نوشتند و اين به عادت عرب جاهلى مناسب است.

۲- ازلام قمار عبارت بود از ۱۰ چوب تير (چنانكه قاموس زلم را تير بى پر گفته است ) و نام آنها چنان‌كه مجمع از صادقین علیهماالسلام نقل كرده بدين قرار است: فذّ، توأم، مسبل، نافس، حلس، رقيب، معلّى، سفيح، منيح، رغد.
هفت تاى اوّلى داراى سهم بود بترتيب از يك تا هفت سهم. و سه تاى اخير سهمى نداشتند. و كيفيّت آن چنان‌كه المیزان در ذيل آیه ۲۱۹ بقره می‌گويد آن بود كه: شترى را سر بريده و ۲۸ قسمت می‌كردند و قمار بازان ده نفر به عدد تيرها بودند آنگاه تيرها را به هم زده و بر می‌داشتند صاحب تير فذّ يك قسمت از گوشت را تصاحب می‌كرد صاحب تير توأم دو قسمت تا آن كه تير معلى به نام او آمده بود هفت سهم می‌برد و آنان كه سه تير اخير به دست آنها آمده بود نه تنها چيزى نمی‌بردند بلكه پول شتر را هم می‌پرداختند.

بعضى از فضلا در مجله مکتب اسلام شماره اول سال ۱۳ ص ۵۵ از لسان العرب و غيره ازلام سومى نقل كرده‌اند به نام ازلام احكام كه نزد بعضى از کاهنان نگاهدارى می‌شده است. المنار نيز آن را از سدى نقل كرده ولى ظاهرا مراد همان ازلام امر و نهى می‌باشد كه گذشت.


آيه‌ «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ‌» كه گفتيم: راجع به قمار است و تحريم شده آيا مراد از «وَ الْأَزْلامُ‌ رِجْسٌ» در آيه اول ازلام تفأّل است يا ازلام قمار؟ اگر گوئيم: ازلام تفأل است لازم می‌آيد كه تفأل و استخاره با تسبیح و غيره در اسلام حرام باشد زيرا فرقى با ازلام ندارد. و اگر مراد ازلام قمار باشد لفظ «الْمَيْسِر» حرمت مطلق قمار را می‌رساند و ذكر ازلام بعد از الميسر چه فائده‌اى دارد و ذكر خاص بعد از عام براى چيست؟
الميزان هر دو را يكى دانسته و گويد: اگر قبول نكنيم كه تقسيم به ازلام قرينه‌ «وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ» است در اين صورت ازلام لفظ مشترک خواهد بود كه قرينه‌اى بر تعيين مراد نيست و محتاج به روايات خواهيم بود و در بحث روائى از کافی در ضمن حديثى از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل كرده كه ««قيل: فِي‌ الْأَزْلَامِ‌؟ قال قِدَاحُهُمُ الَّتِي يَسْتَقْسِمُونَ بِهَا»» ولى در سند روايت عمرو بن شمر هست و قابل اعتماد نيست. ناگفته نماند گرچه اين قول قويتر است ولى به نظر نگارنده: مانعى ندارد كه مراد از «الْأَزْلامُ رِجْسٌ»، تيرهاى تفأل باشد ولى علت تحريم آن است كه در آن كار از بت (هبل) استمداد می‌كردند و هر چه از بكن و نكن می‌آمد دستور هبل می‌دانستند و خطاب به هبل می‌گفتند: اى معبود ما، حق را بر ما روشن كن ولى استخاره اسلامى استمداد از خدا و توجه به ساحت قدس او است چنان كه نظير آن در كفالت مریم در قرآن آمده‌ (وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ ...) (و تو در آن هنگام كه قلم‌هاى خود را براى قرعه‌كشى به آب مى‌افكندند تا كدام يک کفالت و سرپرستى مريم را عهده‌دار شود. ...)


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۷۶.    
۲. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۳۴۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۷۹.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۳.    
۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۷.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۴۲.    
۹. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی،ج۲، ص۱۱۴.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۹۶.    
۱۱. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی،ج۲، ص۱۱۴.    
۱۲. حمیری، ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۲.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۴۴.    
۱۴. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۶۰۴.    
۱۵. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی،ج۲، ص۲۹۳.    
۱۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۷۰.    
۱۷. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۱۲۳.    
۱۸. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۱۱۸.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۴۴.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۹۲.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۲۸.    
۲۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۷۰.    
۲۴. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۱۲۳.    
۲۵. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۲۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۱۹.    
۲۸. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۷۶.    
۲۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲۳.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۳۶.    
۳۱. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۶، ص۲۰۰.    
۳۲. حمیری، ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۲.    
۳۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «زلم»، ج۳، ص۱۷۶.    






جعبه ابزار