ریشههای روانی اساطیر نامیدن قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پارهای گزارشهای تاریخی ونیز ظاهر برخی آیات نشان میدهد که سران شرک یقین داشتند که
قرآن از سنخ اساطیر نیست
و برخی چون
عتبة بن ربیعه،
ولید بن مغیره و
نضر بن حارث در کنار
اعتراف به
حلاوت ویژه، استواری و پربار و برگ بودن
قرآن، همانندی آن با
شعر، سخنان
کاهنان و
سحر را نفی میکردند.
قرآن این برخورد را بازتاب برخی ویژگیهای شخصیتی و در عین حال مرتبط با یکدیگر آنان معرفی میکند.
این ویژگیها عبارت است از:
باورها و ارزشهای پذیرفته آدمی، شخصیت فکری، روانی و رفتاری او را شکلداده،
توحیدی بودن آنها
انسان را به رغم گرایش به اباحی گری
از پیروی هوا و هوس بازمیدارد؛ ازاینرو مشرکان با هدف حفظ باورها و ارزشهای خود و استمرار کردارهای
ناپسند با
اطلاق اساطیر به تکذیب
قیامت و
قرآن پرداختند؛ ازاینرو کسی که
قرآن را اساطیر نامید، با ویژگیهایی چون بسیار
سوگند خورنده، پست، بسیار عیبجو،
سخنچین، مانع کار خیر،
خشن، متجاوز، گناهکار و بدنام وصف شده است: «ولاتُطِع کُلَّ حَلاّف مَهین هَمّاز مَشّاء بِنَمیم مَنّاع لِلخَیرِ مُعتَد اَثیم عُتُلّ بَعدَ ذلِکَ زَنیم... اِذا تُتلی عَلَیهِ ءایاتُنا قالَ اَساطیرُ الاَوَّلین».
قرآن که فهم حقایق و معارف الهی را در گرو
طهارت روح و پرهیز از باورها، عواطف و رفتارهای غیر توحیدی میداند،
ریشه
اطلاق «اساطیر الاولین» بر
قرآن را آلودگی مشرکان به
گناه دانسته
، آن را زنگار «کَلاّ بَل رانَ عَلی قُلوبِهِم ما کانوا یَکسِبون»
و نیز
حجاب دل آنان میخواند که به رغم
گوش دادن به
تلاوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، مانع از فهم و ادراکشان میشود: «ومِنهُم مَن یَستَمِعُ اِلَیکَ وجَعَلنا عَلی قُلوبِهِم اَکِنَّةً اَن یَفقَهوهُ وفی ءاذانِهِم وقرًا... یَقولُ الَّذینَ کَفَروا اِن هاذا اِلاّ اَساطیرُ الاَوَّلین».
مشرکان خود نیز به این ناتوانی در ادراک آیات حق معترف بودند.
سران
شرک که بهسبب داشتن موقعیت فرادست اجتماعی فصاحت،
بلاغت و
فخر فروشی به آن، نمیخواستند با پذیرش نزول کتابی در اوج فصاحت و بلاغت بر فردی
مکتب نرفته و
خط ننوشته، به برتری و فرمان او گردن نهاده، موقعیتی فرودست یابند، از سر
کبر و
غرور و سرکشی با اساطیر نامیدن
قرآن به انکار و تکذیب آن پرداختند: «... فَالَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالأخِرَةِ قُلوبُهُم مُنکِرَةٌ وهُم مُستَکبِرون ... واِذا قیلَ لَهُم ماذا اَنزَلَ رَبُّکُم قالوا اَساطیرُ اَلاَوَّلین».
نخوت و خودبرتر بینی آنان بهاندازهای بود که ضمن بالیدن به کفر و گناه خویش،
هلاکت را بر پذیرش حقِ آشکار ترجیح میدادند: «واِذ قالوا اللّهُمَّ اِن کانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذاب اَلیم».
مشرکان بهسبب دنیاگرایی از پذیرش
حق روی گردان بوده،
در سرکشی و فرار از حق سرسختی و لجاجت میکردند
ازاینرو
قرآن با اشاره به انواع درخواستهای نامعقولی که داشتند
آنان را به قدری لجوج میخواند که اگر همه نشانههای حق را نیز میدیدند، باز
ایمان نمیآوردند؛ برای همین و در مقام
مجادله قرآن را اساطیر مینامیدند: «... واِن یَرَوا کُلَّ ءَایَة لا یُؤمِنوا بِها حَتّی اِذا جاءوکَ یُجادِلونَکَ یَقولُ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ اَساطیرُ الاَوَّلین».
برخی مفسران،
حسادت نضر بن حارث را ریشه اساطیر شمردن
قرآن دانستهاند.
او که
داستان سرای
قریش و حکایتهایش درباره سرگذشت پیشینیان خوشایند آنان بود، با آمدن
قرآن و
جاذبه شگفت آن، موقعیت خود را از دست داد.
خداوند در ادامه آیات به پیآمدهای گوناگون
اطلاق اساطیر بر
قرآن که در
دنیا و
آخرت گریبان مشرکان را خواهد گرفت، اشاره میکند؛ اموری مانند: به هلاکت انداختن ناآگاهانه خویش،
خواری و
ننگ در
دنیا،
زیان کار شدن و دچار آمدن به سرنوشت اقوام کافر گذشته،
از دست دادن نعمتهای الهی همانند صاحبان باغ بلازده
(=>اصحاب الجنه)، تحمل وزر و وبال همه کسانیکه با این کار جاهلانه مشرکان گمراه شدند،
پشیمانی هنگام دیدن آتش دوزخ و آرزوی بازگشت دوباره به
دنیا تا در جرگه مؤمنان درآیند،
محرومیت از دیدار جلوه
حق و سوختن در آتش
جهنم.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اساطیر».