• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رگ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مجراى خون در بدن مهره داران را رگ می‌گویند که از آن دربابهاى طهارت، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و قصاص سخن گفته‌ اند..





۱.۱ - حکم خون حیوانات

خون حیوانى که با بریدن رگ آن، با فشار و شدت از رگ بیرون مى‌جهد، نجس و خون حیوان ى که چنین نیست- مانند ماهی- پاک است

۱.۲ - از شروط ذبح

ذبح شرعی با بریدن کامل دو رگ گردن، همراه مری و حلقوم محقق مى‌شود. به بیان دیگر «در ذبح، واجب است بریدن تمام چهار عضو: «حلقوم» و آن مجرای دخول و خروج نفس است و «مری» و آن مجرای طعام و آشامیدنی است و جای آن زیر حلقوم است و دو «ودج» و آن‌ها دو رگ‌ کلفتی (شاهرگ) هستند که حلقوم یا مری را احاطه نموده‌اند و گاهی بر این چهار عضو، اوداج (رگ‌های) اربعه اطلاق می‌شود و لازم است که آن‌ها قطع و جدا شوند، پس شکافتن آن‌ها بدون آنکه قطع و جدا شوند، کفایت نمی‌کند.» زیرا در بعض روایات به قطع «اذا قطع الحلقوم» و در بعض دیگر به فری «اذا فری الاوداج» تعبیر شده است و این دلالت می‌کند بر این‌که بریدن معتبر است پس شکافتن و جداکردن بدون تحقق عنوان قطع کفایت نمی‌کند.
[۴] محمد، فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، ج۲۰، ص۳۶۹.


۱.۳ - خوردن رگ حیوانات

خوردن رگها، بویژه شاهرگ حیوانات حلال گوشت تذکیه شده مکروه است.

۱.۴ - قصاص در بریدن رگ

بر کسى که از روى دشمنى رگ دیگرى را زده و بر اثر جلوگیرى از بستن آن و خارج شدن خون زیاد، آن فرد مرده است، قصاص ثابت است؛ لیکن اگر جانی مانع بستن رگ نشود و مجنی علیه نیز قادر بر بستن آن باشد، اما آن را نبندد تا بمیرد، رگ زننده نه قصاص مى‌شود و نه ملزم به پرداخت دیه نفس وتنها دیه رگ‌زدن بر عهده او ثابت خواهدبود.
[۷] تفصیل الشریعة (القصاص)، ص۳۷-۳۸.

امام خمینی در این باره در تحریرالوسیله می‌نویسد: «لو فصده و منعه عن شدّه فنزف الدم و مات فعلیه القود، و لو فصده و ترکه، فان کان قادراً علی الشدّ فترکه تعمّداً و تخاذلًا حتّی مات، فلا قود و لا دیة النفس، و علیه دیة الفصد، و لو لم یکن قادراً فان علم الجانی ذلک فعلیه القود، و لو لم یعلم فان فصده بقصد القتل و لو رجاءً فمات فعلیه القود ظاهراً، و ان لم یقصده بل فصده برجاء شدّه فلیس علیه‌ القود، و علیه دیة شبه العمد یعنی: اگر رگ‌ او را بزند و او را از بستن آن جلوگیری کند پس خون برود و بمیرد قود بر او می‌باشد. و اگر او را رگ‌ بزند و رهایش کند چنانچه بر بستن آن قدرت داشته باشد ولی عمداً و از روی سهل‌انگاری و کوتاهی آن را ترک نماید تا بمیرد نه قودی هست و نه دیه نفسی، ولی دیه رگ‌ زدن بر او می‌باشد. و اگر بر بستن آن توانا نباشد چنانچه جانی این را بداند بر او قود می‌باشد. و اگر جانی آن را نداند، پس اگر او را به قصد قتل - ولو رجاءً - رگ‌ بزند پس بمیرد ظاهراً قود بر او می‌باشد. و اگر قصد قتل او را نداشته باشد، بلکه او را رگ‌ بزند به امید بستن آن، بر او قود نمی‌باشد، ولی دیه شبه عمد بر او می‌باشد.


۱. جواهرالکلام، ج۵، ص۳۵۴.    
۲. جواهرالکلام، ج۳۶، ص۱۰۵.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۱۵۶، کتاب الصید و الذباحة، القول فی الذباحة، مسالة ۴.    
۴. محمد، فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، ج۲۰، ص۳۶۹.
۵. جواهرالکلام، ج۳۶، ص۳۵۱..    
۶. تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۱۰.    
۷. تفصیل الشریعة (القصاص)، ص۳۷-۳۸.
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۴۵، کتاب القصاص، قصاص النفس، القول فی الموجب، مسالة ۸.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۱۳۵.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار